شرح پرسش: چرا با این که قرآن صراحتا ما را از غم و اندوه منع کرده، باز مداحان اشاعه دهنده غم و اندوهند، مگر قانون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ یا همان وصال یار برای اهل بیت نبوده و آنان به سوی رستگاری نرفتند؟ البته همه امامان در عصر خود ناشناخته و غریب بودند و همین طور حضرت مهدی عج ! پس چرا مداحان انرژی خود را برای به عمل در آوردن آرزوهای پیامبران و امامان نمی گذارند. اگر امروز امام حسین (ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سؤال میکردیم که از ما عمل و وفای به عهد میخواهد یا گریه و زاری و بر سر زدن، چه جوابی به ما میدادند؟ مسلماً به ما میفرمودند که وفای به عهد را، زیرا او شهادت را برای نشان دادن راه خدا انتخاب نمود تا برای ما الگوی کاملی باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین)، حق طلب و ظلم ستیز، تا ما بتوانیم او را نمونه و چراغ راه خود قرار بدهیم نه این که برای شهادت افتخار آمیز او صرفاً شیون کرده و بر سر زنیم. أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) آگاه باشید! که دوستان خدا، هیج ترسی بر آنان نیست، و نه آنان اندوهگین می شوند. بقره، 38، 62، 112، 262، 247، 277؛ آل عمران، 170 ؛ مائده، 69؛ الانعام، 48؛ الاعراف، 35؛ الزمر، 61؛ الاحقاف، 13، این ها آیه های منع از غم و اندوه هستند که عموما مداحان بر خلاف این عمل می کنند، خدا استثنائی هم برای هیچ کس حتی اهل بیت قائل نیست، هر که می خواهد از دوستان خدا شود یا مرد عمل شود، "لا هُمْ یَحْزَنُونَ" است نه این که اندوه و غم را منتشر کند. پاسخ اجمالی: غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسان ها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اندوه و غم به طور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مردود و مطرود نیست، بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیاء خدا شمرده شده است. آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است، بلکه آن چه در آیات قرآن نفی یا تمجید شده است، اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به تبع آن حزن و اندوه هم ممدوح یا مذموم می شود. پاسخ تفصیلی: انسان موجودی چند بعدی است که یکی از ابعاد وجودی او بعد احساس و عاطفه است به همین جهت انسان ها گاهی شاد و خندان اند و گاهی متعجب و هراسان، گاهی هم به سبب عواملی، غم و اندوه آنان را فرا می گیرد. غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسان ها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اگر چه این حالت طبیعی در انسان ها به خاطر عوامل متفاوتی امکان بروز پیدا می کنند. عده ای با کوچک ترین اتفاق و یا از دست دادن بعضی از چیزها اندوهگین و ناراحت می شوند، و عده دیگری حزن و اندوه خود را کنترل کرده و در راستای اهداف بلند انسانی در می آورند. برای توضیح بیشتر باید گفت: اندوه و غم به طور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مردود و مطرود نیست . بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیاء خدا شمرده شده است. آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است؛ زیرا غم و اندوه همان طور که گفتیم یک حالت طبیعی است که بدون اختیار حاصل می شود. بلکه آن چه در آیات قرآن نفی شده است بعضی از اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم: 1. در داستان پیامبر گرامی اسلام (ص) بیان شده است که ایشان به همراه خلیفه اول از مکه به مدینه هجرت کرد. آنان برای فرار از دست مشرکان وارد غاری شدند، پیامبر (ص) با توجه به نیرو و قدرت الاهی که داشت همراه خودش را دلداری می داد که چون خداوند با ما است مشرکان نمی توانند به ما دست پیدا کنند و فرمود: (محزون نباش خداوند با ما است)[1]. از این رو باید اعتماد کافی و توکل به خداوند داشت و حزن و اندوهی که به این سبب ایجاد می شود را از خود دور داشت. 2. در قصه حضرت موسی (ع) در باره حزن و اندوه مادر آن حضرت خداوند خطاب به او می فرماید: "تو را به مادرت بر می گردانیم تا مادرت محزون نباشد و چشمش روشن شود".[2] در آیه دیگر خطاب به مادر آن حضرت می فرماید: نترس و اندوهگین مباش و موسی را در دریا رها کن)[3]. این حزن و اندوه اگر چه ممکن است طبیعی بنماید اما در سایه توکل و اعتماد به خدا و وعده الهی، حزن و اندوهی بی مورد می شود و به همین خاطر خداوند مادر موسی را از چنین غم و اندوهی بر حذر داشته است. 3. خداوند در خطاب به کسانی که هدایت شده اند[4] و ایمان به خدا و روز آخرت دارند و عمل صالح انجام می دهند[5] و یا جزء دوستان و اولیاء خدا هستند[6]، می فرماید: هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست[7]‌. زیرا افرادی که (در دنیا دارای درجه عالی از ایمان هستند و خود را عبد محض پروردگار می دانند و مالکیتی برای خود قائل نیستند، از خود چیزی ندارند تا از فوت آن بترسند و یا به خاطر آن اندوهناک گردند؛ زیرا خوف همیشه از این جا سرچشمه می گیرد که انسان، احتمال ضرری بدهد و از این راه اندوه به دل وارد می شود که آدمی چیزی را که دوست داشته از دست بدهد و یا چیزی را که کراهت داشته گرفتارش شود. و خلاصه خوف و اندوه وقتی قابل تصور است که شخص برای خود مالکیت و یا حقی نسبت به آن چیزی که از آن خوف و اندوه دارد قائل باشد)[8] پس اگر کسی معتقد شد که همه مخلوقات و موجودات عالم و وجود خودش ملک خداوند است، قهراً خود را مالک چیزی نمی داند تا درباره آن دچار خوف و اندوه شود، این همان وضعیتی است که خداوند دوستان خود و کسانی را که راه هدایت پیموده اند و عمل صالح انجام داده اند، به آن توصیف کرده است. پس این حزن و اندوه که از چنین اشخاصی نفی شده است، به خاطر نفی عامل ایجاد حزن و اندوه؛ یعنی وابستگی و دلدادگی به امور مادی است؛ یعنی دوستان خداوند و مؤمنان و صالحان چون دلدادگی به غیر از او ندارند. با از دست دادن امور مادی دچار حزن و اندوه هم نمی شوند. در حقیقت در این آیات به مؤمنین و اولیاء بشارت داده شده که در این موارد هیچ دلیلی برای حزن و اندوه آنان وجود ندارد. اما در قرآن کریم مواردی از حزن و اندوه مؤمنان و صالحان آمده است و هیچ گونه مذمتی از آنان نشده است؛ به طور مثال قرآن کریم از قول یعقوب که در فراق فرزند صالحش یوسف گرفتار شده بود می فرماید: (به درستی که شکایت این حزن و اندوهم را به خداوند می کنم)[9] و یا می فرماید: (چشمان یعقوب از شدت حزن (و گریه بر یوسف) سفید شد)[10]. می دانیم که غم فراق یوسف فقط غم دوری یک فرزند از پدرش نبود بلکه چون یعقوب می دانست که یوسف یکی از انبیاء بزرگ الاهی و انسان صالح و مؤمنی است این فراق بر او بسیار گران می آمد و در اصل در تمنای دیدار یکی از اولیاء و انبیاء خداوند بود. این حزن و اندوه در هیچ جای قرآن بر یعقوب مذمت نشده است زیرا عامل ایجاد آن همان طور که در بالا گفته شد، یک عامل الاهی بوده است. در آیه دیگری خداوند وضعیت عده ای از مجاهدان راه خود را ترسیم می کند که قصد جهاد و نائل شدن به فیض شهادت را داشتند، اما به خاطر کمبود وسایل جنگی و مرکب مجبور به بازگشت شدند. این عده با ناراحتی و چشمانی پر از اشک و با دلی پر از غم و اندوه بازگشتند. خداوند می فرماید: (بر کسانی که به سوی تو آمدند تا مرکبی از تو گرفته و راهی جبهه شوند و تو چیزی نداشتی که به آنان دهی، حرجی نیست. آنان در حالی که چشمانی پر از اشک داشته و اندوهگین و حزین بودند بازگشتند...)[11] این حزن و اندوه که از حس فداکاری در راه خدا و شهادت طلبی منبعث می شود نه تنها مذموم نیست بلکه نشان از صدق و راستی صاحبانش دارد. حزن و اندوهی مذموم است که به خاطر عوامل غیر الاهی ایجاد شده باشد. نتیجه این که قرآن نه به طور مطلق حزن و اندوه را مذموم شمرده و نه به طور مطلق آن را نأیید کرده است بلکه بستگی به موارد آن دارد و باید به عوامل و ریشه های آن توجه کرد ، هر گاه حزن به خاطر امر ممدوحی ایجاد شود خود حزن نیز ممدوح است. زیرا باعث ارتباط انسان با منشأ و منبع آن می شود و موجب می شود که انسان با شناخت در راه آن قدم بردارد، چنین حزنی انسان را به تفکر مثبت و حرکت و پویایی می کشاند. امام صادق (ع) درباره چنین حزنی است که می فرماید: حزن و اندوه شعار اهل عرفان است.[12] حزن و اندوهی که به خاطر ذکر مصائب اهل بیت (ع) و امام حسین (ع) ایجاد می شود از همین قبیل است و در ممدوح و مثبت بودن آن روایات فراوانی داریم[13]؛ زیرا این حزن و اندوه، به خاطر یاد آوری مصیبت از دست دادن یکی از اولیاء الاهی و ظلم هایی که بر او و خاندانش رفته است، ایجاد شده است، این حزن در حقیقت بزرگداشت آزادگی و ایمان و فداکاری است و بسیار با ارزش است. امام صادق(ع) می فرمایند: (نفس انسانی که برای مصیبت های وارده بر ما غمگین و حزین شده است، تسبیح و اندوهش بر ما، عبادت است)[14]. چرا که این اندوه اگر به درستی هدایت شود برکات زیادی دارد ،از جمله: 1-باعث می شود تا انسان ظلم و قباحت و زشتی آن را بشناسد و در نتیجه نه ظلم پذیر باشد و نه ظلم کند. 2- راه و یاد و اهداف بلند اهل بیت (ع) را زنده نگه می دارد. 3- چنین حزن و اندوهی مقدمه ای است برای متخلق شدن به اخلاق اهل بیت (ع)؛ زیرا غم همان طور که از معرفت و دوست داشتن بر می خیزد خود ایجاد محبت و معرفت می کند. استاد شهید مطهری در این باره می فرماید ( اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائماً حسین، حسین می کنید و به سر خودتان می زنید چه می خواهید بگوئید؟ باید بگوئیم: ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال می خواهیم تجدید حیات کنیم، باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ما است ... از نو مبادی اسلام را بیاموزیم، ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش شود، نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد).[15] بله! فقط گریاندن و ایجاد حزن و اندوه کافی نیست بلکه باید فلسفه قیام عاشورا را در جامعه زنده نگه داشت و نباید در میان پیروان اهل بیت (ع) عزاداری و حزن و اندوه هدف شود. استاد شهید مطهری می فرماید: (اما متأسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون این که مردم را به مکتب امام حسین (ع) آشنا کنیم، به فلسفه قیام او آشنا کنیم. عارف به مقام حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند و یک گریه ای را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است! ).[16] پی نوشتها: [1] توبه، 40. [2] طه، 40. [3] قصص، 7. [4] بقره، 62. [5] مائده، 69. [6] یونس، 62. [7] بقره، 112، 262، 274، 277. [8] طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 10، ص 132، انتشارات اسلامی، با تصرف و تلخیص. [9] یوسف، 86. [10] یوسف، 84. [11] توبه، 92. [12] ترجمه مصباح الشریعه (منسوب به امام صادق (ع))، ص 564، نشر پیام حق، تهران. [13] قمی، شیخ عباس، ترجمه نفس المهموم، ص 55، انتشارات جمکران. [14] همان، ص 25. [15] مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج 1، ص 187، انتشارات صدرا. [16] همان، ص 83 منبع: www.islamquest.net
چرا با این که قرآن صراحتا ما را از غم و اندوه منع کرده ، باز عده ای اشاعه دهنده غم و اندوهند؟
شرح پرسش:
چرا با این که قرآن صراحتا ما را از غم و اندوه منع کرده، باز مداحان اشاعه دهنده غم و اندوهند، مگر قانون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ یا همان وصال یار برای اهل بیت نبوده و آنان به سوی رستگاری نرفتند؟ البته همه امامان در عصر خود ناشناخته و غریب بودند و همین طور حضرت مهدی عج ! پس چرا مداحان انرژی خود را برای به عمل در آوردن آرزوهای پیامبران و امامان نمی گذارند. اگر امروز امام حسین (ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سؤال میکردیم که از ما عمل و وفای به عهد میخواهد یا گریه و زاری و بر سر زدن، چه جوابی به ما میدادند؟ مسلماً به ما میفرمودند که وفای به عهد را، زیرا او شهادت را برای نشان دادن راه خدا انتخاب نمود تا برای ما الگوی کاملی باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین)، حق طلب و ظلم ستیز، تا ما بتوانیم او را نمونه و چراغ راه خود قرار بدهیم نه این که برای شهادت افتخار آمیز او صرفاً شیون کرده و بر سر زنیم.
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62)
آگاه باشید! که دوستان خدا، هیج ترسی بر آنان نیست، و نه آنان اندوهگین می شوند.
بقره، 38، 62، 112، 262، 247، 277؛ آل عمران، 170 ؛ مائده، 69؛ الانعام، 48؛ الاعراف، 35؛ الزمر، 61؛ الاحقاف، 13، این ها آیه های منع از غم و اندوه هستند که عموما مداحان بر خلاف این عمل می کنند، خدا استثنائی هم برای هیچ کس حتی اهل بیت قائل نیست، هر که می خواهد از دوستان خدا شود یا مرد عمل شود، "لا هُمْ یَحْزَنُونَ" است نه این که اندوه و غم را منتشر کند.
پاسخ اجمالی:
غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسان ها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اندوه و غم به طور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مردود و مطرود نیست، بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیاء خدا شمرده شده است. آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است، بلکه آن چه در آیات قرآن نفی یا تمجید شده است، اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به تبع آن حزن و اندوه هم ممدوح یا مذموم می شود.
پاسخ تفصیلی:
انسان موجودی چند بعدی است که یکی از ابعاد وجودی او بعد احساس و عاطفه است به همین جهت انسان ها گاهی شاد و خندان اند و گاهی متعجب و هراسان، گاهی هم به سبب عواملی، غم و اندوه آنان را فرا می گیرد. غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسان ها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اگر چه این حالت طبیعی در انسان ها به خاطر عوامل متفاوتی امکان بروز پیدا می کنند. عده ای با کوچک ترین اتفاق و یا از دست دادن بعضی از چیزها اندوهگین و ناراحت می شوند، و عده دیگری حزن و اندوه خود را کنترل کرده و در راستای اهداف بلند انسانی در می آورند.
برای توضیح بیشتر باید گفت: اندوه و غم به طور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مردود و مطرود نیست . بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیاء خدا شمرده شده است.
آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است؛ زیرا غم و اندوه همان طور که گفتیم یک حالت طبیعی است که بدون اختیار حاصل می شود. بلکه آن چه در آیات قرآن نفی شده است بعضی از اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
1. در داستان پیامبر گرامی اسلام (ص) بیان شده است که ایشان به همراه خلیفه اول از مکه به مدینه هجرت کرد. آنان برای فرار از دست مشرکان وارد غاری شدند، پیامبر (ص) با توجه به نیرو و قدرت الاهی که داشت همراه خودش را دلداری می داد که چون خداوند با ما است مشرکان نمی توانند به ما دست پیدا کنند و فرمود: (محزون نباش خداوند با ما است)[1]. از این رو باید اعتماد کافی و توکل به خداوند داشت و حزن و اندوهی که به این سبب ایجاد می شود را از خود دور داشت.
2. در قصه حضرت موسی (ع) در باره حزن و اندوه مادر آن حضرت خداوند خطاب به او می فرماید: "تو را به مادرت بر می گردانیم تا مادرت محزون نباشد و چشمش روشن شود".[2] در آیه دیگر خطاب به مادر آن حضرت می فرماید: نترس و اندوهگین مباش و موسی را در دریا رها کن)[3]. این حزن و اندوه اگر چه ممکن است طبیعی بنماید اما در سایه توکل و اعتماد به خدا و وعده الهی، حزن و اندوهی بی مورد می شود و به همین خاطر خداوند مادر موسی را از چنین غم و اندوهی بر حذر داشته است.
3. خداوند در خطاب به کسانی که هدایت شده اند[4] و ایمان به خدا و روز آخرت دارند و عمل صالح انجام می دهند[5] و یا جزء دوستان و اولیاء خدا هستند[6]، می فرماید: هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست[7]. زیرا افرادی که (در دنیا دارای درجه عالی از ایمان هستند و خود را عبد محض پروردگار می دانند و مالکیتی برای خود قائل نیستند، از خود چیزی ندارند تا از فوت آن بترسند و یا به خاطر آن اندوهناک گردند؛ زیرا خوف همیشه از این جا سرچشمه می گیرد که انسان، احتمال ضرری بدهد و از این راه اندوه به دل وارد می شود که آدمی چیزی را که دوست داشته از دست بدهد و یا چیزی را که کراهت داشته گرفتارش شود. و خلاصه خوف و اندوه وقتی قابل تصور است که شخص برای خود مالکیت و یا حقی نسبت به آن چیزی که از آن خوف و اندوه دارد قائل باشد)[8] پس اگر کسی معتقد شد که همه مخلوقات و موجودات عالم و وجود خودش ملک خداوند است، قهراً خود را مالک چیزی نمی داند تا درباره آن دچار خوف و اندوه شود، این همان وضعیتی است که خداوند دوستان خود و کسانی را که راه هدایت پیموده اند و عمل صالح انجام داده اند، به آن توصیف کرده است.
پس این حزن و اندوه که از چنین اشخاصی نفی شده است، به خاطر نفی عامل ایجاد حزن و اندوه؛ یعنی وابستگی و دلدادگی به امور مادی است؛ یعنی دوستان خداوند و مؤمنان و صالحان چون دلدادگی به غیر از او ندارند. با از دست دادن امور مادی دچار حزن و اندوه هم نمی شوند.
در حقیقت در این آیات به مؤمنین و اولیاء بشارت داده شده که در این موارد هیچ دلیلی برای حزن و اندوه آنان وجود ندارد. اما در قرآن کریم مواردی از حزن و اندوه مؤمنان و صالحان آمده است و هیچ گونه مذمتی از آنان نشده است؛ به طور مثال قرآن کریم از قول یعقوب که در فراق فرزند صالحش یوسف گرفتار شده بود می فرماید: (به درستی که شکایت این حزن و اندوهم را به خداوند می کنم)[9] و یا می فرماید: (چشمان یعقوب از شدت حزن (و گریه بر یوسف) سفید شد)[10]. می دانیم که غم فراق یوسف فقط غم دوری یک فرزند از پدرش نبود بلکه چون یعقوب می دانست که یوسف یکی از انبیاء بزرگ الاهی و انسان صالح و مؤمنی است این فراق بر او بسیار گران می آمد و در اصل در تمنای دیدار یکی از اولیاء و انبیاء خداوند بود. این حزن و اندوه در هیچ جای قرآن بر یعقوب مذمت نشده است زیرا عامل ایجاد آن همان طور که در بالا گفته شد، یک عامل الاهی بوده است.
در آیه دیگری خداوند وضعیت عده ای از مجاهدان راه خود را ترسیم می کند که قصد جهاد و نائل شدن به فیض شهادت را داشتند، اما به خاطر کمبود وسایل جنگی و مرکب مجبور به بازگشت شدند. این عده با ناراحتی و چشمانی پر از اشک و با دلی پر از غم و اندوه بازگشتند. خداوند می فرماید: (بر کسانی که به سوی تو آمدند تا مرکبی از تو گرفته و راهی جبهه شوند و تو چیزی نداشتی که به آنان دهی، حرجی نیست. آنان در حالی که چشمانی پر از اشک داشته و اندوهگین و حزین بودند بازگشتند...)[11]
این حزن و اندوه که از حس فداکاری در راه خدا و شهادت طلبی منبعث می شود نه تنها مذموم نیست بلکه نشان از صدق و راستی صاحبانش دارد. حزن و اندوهی مذموم است که به خاطر عوامل غیر الاهی ایجاد شده باشد.
نتیجه این که قرآن نه به طور مطلق حزن و اندوه را مذموم شمرده و نه به طور مطلق آن را نأیید کرده است بلکه بستگی به موارد آن دارد و باید به عوامل و ریشه های آن توجه کرد ، هر گاه حزن به خاطر امر ممدوحی ایجاد شود خود حزن نیز ممدوح است. زیرا باعث ارتباط انسان با منشأ و منبع آن می شود و موجب می شود که انسان با شناخت در راه آن قدم بردارد، چنین حزنی انسان را به تفکر مثبت و حرکت و پویایی می کشاند. امام صادق (ع) درباره چنین حزنی است که می فرماید: حزن و اندوه شعار اهل عرفان است.[12]
حزن و اندوهی که به خاطر ذکر مصائب اهل بیت (ع) و امام حسین (ع) ایجاد می شود از همین قبیل است و در ممدوح و مثبت بودن آن روایات فراوانی داریم[13]؛ زیرا این حزن و اندوه، به خاطر یاد آوری مصیبت از دست دادن یکی از اولیاء الاهی و ظلم هایی که بر او و خاندانش رفته است، ایجاد شده است، این حزن در حقیقت بزرگداشت آزادگی و ایمان و فداکاری است و بسیار با ارزش است. امام صادق(ع) می فرمایند: (نفس انسانی که برای مصیبت های وارده بر ما غمگین و حزین شده است، تسبیح و اندوهش بر ما، عبادت است)[14]. چرا که این اندوه اگر به درستی هدایت شود برکات زیادی دارد ،از جمله:
1-باعث می شود تا انسان ظلم و قباحت و زشتی آن را بشناسد و در نتیجه نه ظلم پذیر باشد و نه ظلم کند.
2- راه و یاد و اهداف بلند اهل بیت (ع) را زنده نگه می دارد.
3- چنین حزن و اندوهی مقدمه ای است برای متخلق شدن به اخلاق اهل بیت (ع)؛ زیرا غم همان طور که از معرفت و دوست داشتن بر می خیزد خود ایجاد محبت و معرفت می کند. استاد شهید مطهری در این باره می فرماید ( اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائماً حسین، حسین می کنید و به سر خودتان می زنید چه می خواهید بگوئید؟
باید بگوئیم: ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال می خواهیم تجدید حیات کنیم، باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ما است ... از نو مبادی اسلام را بیاموزیم، ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش شود، نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد).[15]
بله! فقط گریاندن و ایجاد حزن و اندوه کافی نیست بلکه باید فلسفه قیام عاشورا را در جامعه زنده نگه داشت و نباید در میان پیروان اهل بیت (ع) عزاداری و حزن و اندوه هدف شود. استاد شهید مطهری می فرماید: (اما متأسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون این که مردم را به مکتب امام حسین (ع) آشنا کنیم، به فلسفه قیام او آشنا کنیم. عارف به مقام حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند و یک گریه ای را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است! ).[16]
پی نوشتها:
[1] توبه، 40.
[2] طه، 40.
[3] قصص، 7.
[4] بقره، 62.
[5] مائده، 69.
[6] یونس، 62.
[7] بقره، 112، 262، 274، 277.
[8] طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 10، ص 132، انتشارات اسلامی، با تصرف و تلخیص.
[9] یوسف، 86.
[10] یوسف، 84.
[11] توبه، 92.
[12] ترجمه مصباح الشریعه (منسوب به امام صادق (ع))، ص 564، نشر پیام حق، تهران.
[13] قمی، شیخ عباس، ترجمه نفس المهموم، ص 55، انتشارات جمکران.
[14] همان، ص 25.
[15] مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج 1، ص 187، انتشارات صدرا.
[16] همان، ص 83
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا با این که قرآن صراحتا ما را از غم و اندوه منع کرده، باز مداحان اشاعه دهنده غم و اندوهند، مگر قانون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ یا همان وصال یار برای اهل بیت نبوده و آنان به سوی رستگاری نرفتند؟ البته همه امامان در عصر خود ناشناخته و غریب بودند و همین طور حضرت مهدی عج ! پس چرا مداحان انرژی خود را برای به عمل در آوردن آرزوهای پیامبران و امامان نمی گذارند. اگر امروز امام حسین (ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سؤال میکردیم که از ما عمل و وفای به عهد میخواهد یا گریه و زاری و بر سر زدن، چه جوابی به ما میدادند؟ مسلماً به ما میفرمودند که وفای به عهد را، زیرا او شهادت را برای نشان دادن راه خدا انتخاب نمود تا برای ما الگوی کاملی باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین)، حق طلب و ظلم ستیز، تا ما بتوانیم او را نمونه و چراغ راه خود قرار بدهیم نه این که برای شهادت افتخار آمیز او صرفاً شیون کرده و بر سر زنیم. آگاه باشید! که دوستان خدا، هیج ترسی بر آنان نیست، و نه آنان اندوهگین می شوند. بقره، 38، 62، 112، 262، 247، 277؛ آل عمران، 170 ؛ مائده، 69؛ الانعام، 48؛ الاعراف، 35؛ الزمر، 61؛ الاحقاف، 13، این ها آیه های منع از غم و اندوه هستند که عموما مداحان بر خلاف این عمل می کنند، خدا استثنائی هم برای هیچ کس حتی اهل بیت قائل نیست، هر که می خواهد از دوستان خدا شود یا مرد عمل شود، "لا هُمْ یَحْزَنُونَ" است نه این که اندوه و غم را منتشر کند.
- [سایر] غم و اندوه چه اثری در سلامت انسان دارد؟
- [سایر] غم و اندوه چه اثری در سلامت انسان دارد؟
- [سایر] آیا قرائت قرآن به انسان نشاط و شادابی می بخشد و غم و اندوه و مصیبت دنیا و آخرت را دور می سازد؟
- [سایر] آیا غم و اندوه زیاد در مراسم دینی ما سبب نمی شود که افرادی افسرده باشیم؟
- [سایر] با در نظر گرفتن این مطلب که فرد مؤمنی کسی است که چهره ای بشاش دارد، اما مادامی که وی غم و اندوه خویش را درون قلبش پنهان می کند، آیا بهتر آن است که این غم و اندوه را از همسر خود مخفی نموده و تنها با خدای خویش در میان بگذارد، یا آن که همسر خود را در چنین احساساتی که حاوی غم و اندوه و حزن است سهیم نماید؟ به نظر شما کدامیک رجحان و برتری دارد؟
- [سایر] آیا در قرآن کریم صراحتا به گران فروشی اشاره شده است؟
- [سایر] آیا در قرآن کریم صراحتا به گران فروشی اشاره شده است؟
- [سایر] تأکیدات قرآن بر منع نجوا را بیان کنید.
- [سایر] آموزش دهنده ی قرآن چه حقی بر قرآن آموز دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] گرو دهنده و کسی که مال را گرو میگیرد، باید مکلّف و عاقل باشند و کسی آنها را مجبور نکرده باشد و نیز گرو دهنده باید سفیه نباشد، یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکند و اگر به واسطه ورشکستگی حاکم شرع او را از تصرّف در اموالش منع کرده باشد، نمیتواند مال خود را گرو بگذارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] بدهکار و طلبکار باید عاقل و بالغ باشند و باید کسی انهارا به ناحق اکراه نکرده باشد و سفیه یعنی کسی که مال خودرا در کارهای بیهوده مصرف می کند نباشند مگر این که با اذن یا اجازه ولی باشد ولی اگر حواله بر بری یعنی شخصی که به حواله دهنده بدهکار نیست باشد و حواله دهنده سفیه باشد اشکال ندارد و همچنین معتبر است بدهکار و طلبکار به واسطه افلاس به حکم حاکم شرع از تصرف در اموال منع نشده باشند و اما اگر حواله بر شخص بری باشد و حواله دهنده مفلس باشد اشکال ندارد
- [آیت الله بهجت] استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن و عطردان و سرمه دان اگر از طلا و نقره باشد خالی از اشکال نیست بلکه اظهر در عطردان و سرمه دان منع است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دهنده علاوه بر این که باید بالغ، عاقل و غیر سفیه باشد و به واسطه ورشکستگی توسّط حاکم شرع از تصرّف در اموال خود منع نشده باشد، باید قصد قربت هم داشته باشد و صدقه را بدون عوض به شخص مورد نظر بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .خمس به عین مال و درآمد تعلق می گیرد; نه ذمّه و (به نحو اشاعه است ; نه کلّی فی المعیّ ن). مالک و خمس دهنده نمیتواند خمس را به ذمّه خود منتقل نماید , هرچند میتواند خمس را از مال دیگر بپردازد و در مال مورد تعلّق خمس تصرف کند , چنان که میتواند با اذن فقیه جامع شرای طِ فتوا خمس متعلّق به عین را به ذمّه بگیرد و در آن مال تصرف کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر زن ازادی که در عده وفات می باشد زینت در بدن و لباس حرام است مانند سرمه کشیدن و استعمال عطریات و پوشیدن لباس رنگین و این حکم از صغیره و دیوانه مرفوع است و تکلیف ولی هم به منع انها ثابت نیست و در زنی که متعه شده و مدت ان دو روز یا کمتر است زینت کردن حرام نیست
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله اردبیلی] اجاره به دو گونه است: اجاره اشیاء و اجاره اشخاص. در مورد اوّل اجاره عقدی است که به موجب آن مستأجر در مدّت معیّن، مالک منافع مورد اجاره و موجر مالک اجارهبها میگردد و اجاره دهنده (موجر) و کسی که چیزی را اجاره میکند (مستأجر) باید مکلّف و عاقل باشند و به اختیار خودشان اجاره را انجام دهند و نیز باید در مال خود حقّ تصرّف داشته باشند؛ پس (سفیه) که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف میکند، اگرچه حاکم شرع نیز او را منع نکرده باشد، اگر چیزی را اجاره کند یا اجاره دهد نافذ نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] قرض دادن به مسلمان مخصوصا به مومنین از کارهای مستحب است و در قران مجید به ان امر شده و قرض دادن به مومن قرض دادن به خدا شمرده شده و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده و در اخبار راجع به ان سفارش شده است و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که کسی که به برادر مسلمان خود قرض بدهد برای او به هر درهمی که قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سیناء حسنات است و اگر با او در طلب قرض مدارا کند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب می گذرد و کسی که برادر مسلمان به او شکایت کند و قرض ندهد خداوندعزوجل بهشت را بر او حرام می کند و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که اگر قرض بدهم برای من محبوب تر است از ان که به مانند ان صدقه بدهم
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام عاقّ پدر و مادر است، و در روایات فراوانی از گناه کبیره شمرده است، و در بعضی از آیات و روایات، گناه آن را در حدّ کفر دانسته است و آن اقسامی دارد: الف) ناراحت کردن پدر و مادر در عدم پرداخت نفقه آنها، زیرا اداره پدر و مادر در معیشت به طور متعارف اگر فقیر باشند، بر اولاد واجب است و ترک آن، گناهش خیلی بزرگ است. ب) غصب مال پدر و مادر و ممنوع نمودن آنها از حقّ خودشان، و این قسم علاوه بر اینکه گناهش خیلی بزرگ است، حقّالنّاس نیز میباشد و گناه حقّالنّاس، بسیار سنگین است. ج) بردن آبروی پدر و مادر یا غیبت آنان، یا تهمت زدن به آنها، یا مکر و خدعه و یا دشمنی و امثال اینها با آنان، و این قسم علاوه بر اینکه گناه بزرگ عاقّ پدر و مادر را دارد، گناه آبروریزی و تهمت و غیبت و امثال اینها را نیز دارد. د) تندی و پرخاشگری و یا- العیاذ باللَّه- فحش به آنها، حتّی قهر و داد زدن بر سر آنها، و این قسم همان عاقّی است که در قرآن و روایات از گناهان کبیره شمرده شده است و حتّی قرآن شریف اظهار ناراحتی نسبت به آنها را منع فرموده است: (وَ لا تَقُلْ لَهُما افّ)[1] (پس به پدر و مادر (حتّی) افّ هم نگویید.)