شرح پرسش: آیا انسان در بهشت تعقل می کند؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ برای مثال، آیا شرایطی برای انتخاب که نشانه عقل است و نیز اختراع وجود دارد؟ در جهنم چگونه است؟ آیا با عدم وجود عقل، انسان مانند حیوان می شود؟ در این دو وادی، نقش انسان چگونه است؟ پاسخ اجمالی: عقل و اندیشه، همواره با انسان ها همراه بوده و انسان با عبور از جهان مادی، قدرت تفکر خود را از دست نخواهد داد، بلکه با از بین رفتن برخی حجاب ها و موانع، به صورت تیزبینانه تر و دقیق تری به حقایق و واقعیات پی خواهد برد. آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارند که با مروری در آنها به این نتیجه خواهیم رسید که انسان ها چه در روز قیامت، چه در بهشت و چه در دوزخ، می اندیشند و رفتار و گفتاری ناشی از همان اندیشه خواهند داشت و این گونه نیست که زندگانی بعد از مرگ انسان ها، مشابه با زندگی حیوانات شود. البته، بدیهی است که از برخی کاربردهای عقل؛ که تنها در این دنیا می توان از آنها استفاده نمود، در جهان آخرت خبری نباشد. همانند اختراع که در بهشت و دوزخ، جایگاهی نخواهد داشت؛ چون بهشتیان نیازی به آن ندارند و خداوند مقرر نموده که دوزخیان نیز در محدودیت هایی باشند و هرگونه اختراعی که موجب بهتر شدن وضعیت آنان شود، ناممکن و یا بی فایده خواهد بود. پاسخ تفصیلی: در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به این نکته توجه داشت که در منابع اسلامی، عقل و تعقل دارای معانی مختلفی هستند. [1] معنای اولیه عقل، مطلق تفکر و اندیشیدن است. بیشتر عبارات قرآن که حاوی مشتقاتی از ریشه عقل اند، چنین معنایی را مد نظر دارند. [2] برخی از روایات، بدون آن که معنای فوق را نفی نمایند، معانی خاص دیگری را نیز از عقل ارائه نموده اند که به عنوان نمونه، عقل را آن چیزی می دانند که با کمک آن، بتوان رضایت الاهی و بهشت جاویدان را به دست آورد. [3] طبیعی است که در بهشتی که افراد با ایمان در سایه رضایت پروردگار به زندگی ابدی دست یافته اند، دیگر چنین برداشتی از عقل، کاربرد خود را از دست خواهد داد و نظر به این که فرصت دوزخیان نیز در این زمینه به پایان رسیده است، آنان نیز نمی توانند از عقلی استفاده نمایند که راهگشای آنان به سمت رضایت خدا و ورود به بهشت باشد، اما بدیهی است، تنها به این دلیل که برخی از کاربردهای عقل، معنا و مفهوم خود را در جهان آخرت از دست خواهند داد، نباید نتیجه بگیریم که افراد حاضر در روز قیامت و به دنبال آن، بهشتیان و دوزخیان، قدرت اندیشه و تفکر را از دست داده و نمی دانند و نمی فهمند که چه بر سر آنان می گذرد! در این راستا و با استفاده از آیات قرآنی، در بخش های سه گانه ذیل، نمونه هایی را از توانایی اندیشیدن انسان ها در این عرصه ها، به استحضار خواهیم رساند: 1. در بسیاری از آیات قرآن که به توصیف روز قیامت می پردازد؛ مواردی را مشاهده می نماییم که نشانگر عقل و تفکر انسان است. آن جایی که مؤمنان و پرهیزگاران؛ با دریافت نامه اعمالشان از سمت راست؛ در می یابند که بهشت جاودان در انتظارشان است و با خوشحالی تمام، [4] دیگران را به مطالعه کارنامه درخشان خود دعوت نموده و آن را نتیجه ای از نوع تفکر و عملکرد خویش در زندگی دنیوی اعلام می نمایند [5] و در مقابل، افرادی که پرونده رفتار ناشایست خود را از سمت دیگری دریافت نموده اند، آغاز به فغان و فریاد نموده [6] و از جهنمی که در انتظارشان است، بیمناک و هراسان خواهند شد و دقیقا درخواهند یافت که قدرت دنیوی و ثروت فراوان آنان، هیچ به کارشان نخواهد آمد و به همین دلیل آرزو می کنند که کاش از پرونده خود مطلع نشده و کاش دوباره، مرگ به سراغشان آید. [7] خداوند، صریحا بیان می فرماید که انسان، بعد از ترک این دنیا و به دنبال آن، با برداشته شدن برخی موانع و حجاب ها که قدرت تفکر را محدود می سازد، از تیزبینی و دقت نظر خاصی در ارتباط با تحلیل آنچه گذشت و آنچه فراروی او است، برخوردار خواهد شد، [8] و به همین دلیل است که خداوند، با در اختیار قرار دادن نامه عمل افراد، از هر انسانی خواهد خواست که خود به تنهائی در ارتباط با عملکرد خویش، قضاوت نماید! [9] آنچه بیان شد، برگرفته از تعداد اندکی از آیات موجود در این زمینه بود که نشانگر قدرت تفکر و تعقل انسان ها در روز قیامت می باشد، اما اکنون به دلایل باقی ماندن قدرت اندیشیدن در بهشت و جهنم خواهیم پرداخت: 2. باید بدانیم که عقل و اندیشه، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسان ها ارزانی شده [10] و افرادی که از این هدیه الاهی استفاده نمی نمایند، در قرآن کریم به عنوان بدترین جنبندگان معرفی شده اند. [11] با این وجود، آیا سزاوار است که خداوند، بندگان شایسته خود را که در بهشت جاودان جای گرفته اند، از این نعمت بزرگ محروم نماید؟! با مرورِی در آیات توصیف کننده وضعیت بهشتیان، نشانه هایی از اندیشیدن مشاهده می نماییم: آنان، نعمت های بهشتی را با آنچه خدا در دنیا در اختیارشان قرار گرفته بود، مقایسه می نمایند [12] و دست یاری خداوند را در رسیدن به این سرنوشت نیک در نظر دارند [13] و درستی وعده های الاهی را به دوزخیان گوشزد می نمایند [14] و از همنشینی با پیامبران [15] و این که در آن جا سخن بیهوده ای نمی شنوند، [16] ... لذت خواهند برد و در میان انبوه نعمت های الاهی، قدرت انتخاب خواهند داشت [17] و با ارزیابی موقعیت موجود و این که بهتر از آن متصور نخواهد بود، هیچ گاه خواستار دگرگونی و تحول نخواهند شد، [18] و ... آیا تمام اینها، نشانی از عقل و دانش نبوده و آیا می توان این زندگی شیرین و آکنده از احساس و تفکر را به زندگی حیواناتی تشبیه نمود که تنها به بهره برداری های ناقصی از زندگی طبیعی می اندیشند؟! 3. اما از سوی دیگر، دوزخیان نیز خواهند اندیشید و از آنچه بر آنان خواهد گذشت، رنج خواهند برد. آنان، گاهی بهشتیان را مورد خطاب قرار داده، درخواست می نمایند که مقداری آب و یا برخی نعمت های دیگر الاهی را در اختیارشان قرار دهند، [19] و گاهی خطاب به فرشتگان نگاهبان جهنم نموده و از آنان می خواهند تا از خداوند کسب اجازه نموده و تخفیفی در عذابشان به عمل آورد [20] و یا این که به "مالک"؛ بزرگ آن فرشتگان؛ التماس می نمایند که اگر تخفیفی در کار نیست، دست کم مرگ آنان فرا رسد تا از این وضعیت، خلاصی یابند [21] و حتی مستقیما با ناله و فریاد از خداوند خواهش می نمایند تا فرصتی دوباره به آنان داده که در این فرصت، رفتار ناشایست گذشته خود را جبران نمایند. [22] دوزخیان به لعنت و نفرین یکدیگر پرداخته [23] و هر یک، گناه خویش را بر گردن دیگری می اندازند. [24] آنان افسوس می خورند که چرا سخن خدا و پیامبرش را نپذیرفته بودند [25] و در نهایت، نتیجه می گیرند که اگر به سخن آنان گوش فرا داده و یا حتی اگر از عقل و دانش خود، به خوبی استفاده کرده بودند، هرگز به این سرنوشت دچار نمی شدند. [26] با مروری در آیات فوق، درخواهیم یافت که دوزخیان نیز قدرت اندیشه و تفکر را از دست نداده، بلکه همین تفکر و تعقل است که عذاب وجدانی برای آنان به وجود می آورد که به مراتب از عذاب جسمی دردناک تر است؛ چون قلب ها و جان ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد [27] و به همین دلیل است که در دعای کمیل می خوانیم: "فهبنی یا الهی ... صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف أصبر ...". مطمئنا، اگر در دوزخ، تعقل و اندیشه ای نبود و انسان ها، در زندگی حیوانی به سر می بردند، بیان چنین کلمات، معنا و مفهومی نداشت. اما در ارتباط با مثال شما در زمینه اختراع، باید بیان نمود که نه در بهشت و نه در جهنم، امکان اختراع؛ بدان تعریفی که امروزه در نظر ما و شما است، وجود ندارد؛ زیرا اختراع زاییده احتیاج است و بشر اختراع می نماید تا زندگی بهتری داشته باشد، اما در بهشت، هرچه بخواهیم به محض درخواست خود آن چیز به همراه نعمت های دیگری که به ذهنمان نیز نرسیده بود، در اختیارمان قرار خواهد گرفت [28] و نیازی نیست که اندیشه خود را در این راه به کار گیریم. به عبارتی دیگر، در آن جا انتخاب، همان خاصیت اختراع را خواهد داشت! [29] در جهنم، هر چند احتیاج وجود دارد، اما اختراعی که دوزخیان را در موقعیت بهتری قرار دهد، ممکن نیست؛ چون خداوند نخواسته که آنان از وضعیت موجود رهایی یابند. البته آیاتی از قرآن وجود دارد که نشانگر آن است که دوزخیان با شیوه های مختلفی که چند و چون آن برای ما مشخص نیست، تلاش می نمایند که از جهنم خارج شوند، اما همواره این تلاش آنها نافرجام مانده و به دوزخ برگردانده خواهند شد. [30] در نهایت باید گفت که انسان ها، نه در وادی قیامت و نه در بهشت و دوزخ، قدرت اندیشه و تعقل خود را از دست نخواهند داد و زندگی آنان، همانند زندگی حیوانات نخواهد شد. پی نوشتها: [1] در این ارتباط، پاسخ 788 (سایت: 847) را نیز مطالعه فرمایید. [2] بقره، 242؛ آل عمران، 65؛ یونس، 16؛ و ... [3] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 369، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق. [4] انشقاق، 9-7، "... و ینقلب إلی أهله مسرورا". [5] حاقه، 19-17، "فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه. إنی ظننت أنی ملاق حسابیه". [6] انشقاق، 11-10، "... فسوف یدعوا ثبورا". [7] حاقه، 30- 25، "...یا لیتنی لم أوت کتابیه و لم أدر ما حسابیه یا لیتها کانت القاضیه...". [8] ق، 22، "... فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید". [9] اسراء، 14-13، "... کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا". [10] ر.ک: اولین روایات موجود در جلد اول کتاب اصول کافی. [11] انفال، 22، "إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون". [12] بقره، 25، " کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا ...". [13] اعراف، 43، "و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ...". [14] اعراف، 44، "... قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم...". [15] نساء، 69، "فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و ...". [16] غاشیه، 11، "لا تسمع فیها لاغیة"، واقعه، 25، "لا یسمعون فیها لغوا و لا تأثیما". [17] نحل، 31؛ فرقان، 16؛ زمر، 34؛ شوری، 22؛ ق، 35، و... "لهم ما یشاؤن". [18] کهف، 108، "...لا یبغون عنها حولا". [19] اعراف، 50، "و نادی آصحاب النار اصحاب الجنة أن أفیضوا علینا...". [20] غافر، 49، "و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب". [21] زخرف، 77، "و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک...". [22] فاطر، 37، "و هم یصطرخون فیها ربنا أخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل...". [23] اعراف، 37، "کلما دخلت أمه لعنت أختها". [24] غافر، 47، "و إذ یتحاجون فی النار..."؛ احزاب، 67؛ "و قالوا ربنا إنا أطعنا سادتنا و ...". [25] احزاب، 66، "یقولون یا لیتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا". [26] ملک، 10، "و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر". [27] همزه، 7-6، "نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة". [28] ق، 35، "لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید". [29] بدیهی است، همان گونه که ما در این دنیا، هیچ گاه خواستار خوردن مردار متعفن و آشامیدن آب لجن نیستیم، ساکنان بهشت نیز؛ به دلیل نگاه تیزبینشان؛ هیچ گاه چیزی را طلب نخواهند نمود که مورد رضایت پروردگارشان نیست. [30] حج، 22؛ سجده، 20، "کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها...". منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
آیا انسان در بهشت تعقل می کند؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ برای مثال، آیا شرایطی برای انتخاب که نشانه عقل است و نیز اختراع وجود دارد؟ در جهنم چگونه است؟ آیا با عدم وجود عقل، انسان مانند حیوان می شود؟ در این دو وادی، نقش انسان چگونه است؟
پاسخ اجمالی:
عقل و اندیشه، همواره با انسان ها همراه بوده و انسان با عبور از جهان مادی، قدرت تفکر خود را از دست نخواهد داد، بلکه با از بین رفتن برخی حجاب ها و موانع، به صورت تیزبینانه تر و دقیق تری به حقایق و واقعیات پی خواهد برد. آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارند که با مروری در آنها به این نتیجه خواهیم رسید که انسان ها چه در روز قیامت، چه در بهشت و چه در دوزخ، می اندیشند و رفتار و گفتاری ناشی از همان اندیشه خواهند داشت و این گونه نیست که زندگانی بعد از مرگ انسان ها، مشابه با زندگی حیوانات شود. البته، بدیهی است که از برخی کاربردهای عقل؛ که تنها در این دنیا می توان از آنها استفاده نمود، در جهان آخرت خبری نباشد. همانند اختراع که در بهشت و دوزخ، جایگاهی نخواهد داشت؛ چون بهشتیان نیازی به آن ندارند و خداوند مقرر نموده که دوزخیان نیز در محدودیت هایی باشند و هرگونه اختراعی که موجب بهتر شدن وضعیت آنان شود، ناممکن و یا بی فایده خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به این نکته توجه داشت که در منابع اسلامی، عقل و تعقل دارای معانی مختلفی هستند. [1] معنای اولیه عقل، مطلق تفکر و اندیشیدن است. بیشتر عبارات قرآن که حاوی مشتقاتی از ریشه عقل اند، چنین معنایی را مد نظر دارند. [2]
برخی از روایات، بدون آن که معنای فوق را نفی نمایند، معانی خاص دیگری را نیز از عقل ارائه نموده اند که به عنوان نمونه، عقل را آن چیزی می دانند که با کمک آن، بتوان رضایت الاهی و بهشت جاویدان را به دست آورد. [3]
طبیعی است که در بهشتی که افراد با ایمان در سایه رضایت پروردگار به زندگی ابدی دست یافته اند، دیگر چنین برداشتی از عقل، کاربرد خود را از دست خواهد داد و نظر به این که فرصت دوزخیان نیز در این زمینه به پایان رسیده است، آنان نیز نمی توانند از عقلی استفاده نمایند که راهگشای آنان به سمت رضایت خدا و ورود به بهشت باشد، اما بدیهی است، تنها به این دلیل که برخی از کاربردهای عقل، معنا و مفهوم خود را در جهان آخرت از دست خواهند داد، نباید نتیجه بگیریم که افراد حاضر در روز قیامت و به دنبال آن، بهشتیان و دوزخیان، قدرت اندیشه و تفکر را از دست داده و نمی دانند و نمی فهمند که چه بر سر آنان می گذرد!
در این راستا و با استفاده از آیات قرآنی، در بخش های سه گانه ذیل، نمونه هایی را از توانایی اندیشیدن انسان ها در این عرصه ها، به استحضار خواهیم رساند:
1. در بسیاری از آیات قرآن که به توصیف روز قیامت می پردازد؛ مواردی را مشاهده می نماییم که نشانگر عقل و تفکر انسان است. آن جایی که مؤمنان و پرهیزگاران؛ با دریافت نامه اعمالشان از سمت راست؛ در می یابند که بهشت جاودان در انتظارشان است و با خوشحالی تمام، [4] دیگران را به مطالعه کارنامه درخشان خود دعوت نموده و آن را نتیجه ای از نوع تفکر و عملکرد خویش در زندگی دنیوی اعلام می نمایند [5] و در مقابل، افرادی که پرونده رفتار ناشایست خود را از سمت دیگری دریافت نموده اند، آغاز به فغان و فریاد نموده [6] و از جهنمی که در انتظارشان است، بیمناک و هراسان خواهند شد و دقیقا درخواهند یافت که قدرت دنیوی و ثروت فراوان آنان، هیچ به کارشان نخواهد آمد و به همین دلیل آرزو می کنند که کاش از پرونده خود مطلع نشده و کاش دوباره، مرگ به سراغشان آید. [7]
خداوند، صریحا بیان می فرماید که انسان، بعد از ترک این دنیا و به دنبال آن، با برداشته شدن برخی موانع و حجاب ها که قدرت تفکر را محدود می سازد، از تیزبینی و دقت نظر خاصی در ارتباط با تحلیل آنچه گذشت و آنچه فراروی او است، برخوردار خواهد شد، [8] و به همین دلیل است که خداوند، با در اختیار قرار دادن نامه عمل افراد، از هر انسانی خواهد خواست که خود به تنهائی در ارتباط با عملکرد خویش، قضاوت نماید! [9]
آنچه بیان شد، برگرفته از تعداد اندکی از آیات موجود در این زمینه بود که نشانگر قدرت تفکر و تعقل انسان ها در روز قیامت می باشد، اما اکنون به دلایل باقی ماندن قدرت اندیشیدن در بهشت و جهنم خواهیم پرداخت:
2. باید بدانیم که عقل و اندیشه، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسان ها ارزانی شده [10] و افرادی که از این هدیه الاهی استفاده نمی نمایند، در قرآن کریم به عنوان بدترین جنبندگان معرفی شده اند. [11] با این وجود، آیا سزاوار است که خداوند، بندگان شایسته خود را که در بهشت جاودان جای گرفته اند، از این نعمت بزرگ محروم نماید؟!
با مرورِی در آیات توصیف کننده وضعیت بهشتیان، نشانه هایی از اندیشیدن مشاهده می نماییم: آنان، نعمت های بهشتی را با آنچه خدا در دنیا در اختیارشان قرار گرفته بود، مقایسه می نمایند [12] و دست یاری خداوند را در رسیدن به این سرنوشت نیک در نظر دارند [13] و درستی وعده های الاهی را به دوزخیان گوشزد می نمایند [14] و از همنشینی با پیامبران [15] و این که در آن جا سخن بیهوده ای نمی شنوند، [16] ... لذت خواهند برد و در میان انبوه نعمت های الاهی، قدرت انتخاب خواهند داشت [17] و با ارزیابی موقعیت موجود و این که بهتر از آن متصور نخواهد بود، هیچ گاه خواستار دگرگونی و تحول نخواهند شد، [18] و ...
آیا تمام اینها، نشانی از عقل و دانش نبوده و آیا می توان این زندگی شیرین و آکنده از احساس و تفکر را به زندگی حیواناتی تشبیه نمود که تنها به بهره برداری های ناقصی از زندگی طبیعی می اندیشند؟!
3. اما از سوی دیگر، دوزخیان نیز خواهند اندیشید و از آنچه بر آنان خواهد گذشت، رنج خواهند برد. آنان، گاهی بهشتیان را مورد خطاب قرار داده، درخواست می نمایند که مقداری آب و یا برخی نعمت های دیگر الاهی را در اختیارشان قرار دهند، [19] و گاهی خطاب به فرشتگان نگاهبان جهنم نموده و از آنان می خواهند تا از خداوند کسب اجازه نموده و تخفیفی در عذابشان به عمل آورد [20] و یا این که به "مالک"؛ بزرگ آن فرشتگان؛ التماس می نمایند که اگر تخفیفی در کار نیست، دست کم مرگ آنان فرا رسد تا از این وضعیت، خلاصی یابند [21] و حتی مستقیما با ناله و فریاد از خداوند خواهش می نمایند تا فرصتی دوباره به آنان داده که در این فرصت، رفتار ناشایست گذشته خود را جبران نمایند. [22] دوزخیان به لعنت و نفرین یکدیگر پرداخته [23] و هر یک، گناه خویش را بر گردن دیگری می اندازند. [24] آنان افسوس می خورند که چرا سخن خدا و پیامبرش را نپذیرفته بودند [25] و در نهایت، نتیجه می گیرند که اگر به سخن آنان گوش فرا داده و یا حتی اگر از عقل و دانش خود، به خوبی استفاده کرده بودند، هرگز به این سرنوشت دچار نمی شدند. [26]
با مروری در آیات فوق، درخواهیم یافت که دوزخیان نیز قدرت اندیشه و تفکر را از دست نداده، بلکه همین تفکر و تعقل است که عذاب وجدانی برای آنان به وجود می آورد که به مراتب از عذاب جسمی دردناک تر است؛ چون قلب ها و جان ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد [27] و به همین دلیل است که در دعای کمیل می خوانیم: "فهبنی یا الهی ... صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف أصبر ...".
مطمئنا، اگر در دوزخ، تعقل و اندیشه ای نبود و انسان ها، در زندگی حیوانی به سر می بردند، بیان چنین کلمات، معنا و مفهومی نداشت.
اما در ارتباط با مثال شما در زمینه اختراع، باید بیان نمود که نه در بهشت و نه در جهنم، امکان اختراع؛ بدان تعریفی که امروزه در نظر ما و شما است، وجود ندارد؛ زیرا اختراع زاییده احتیاج است و بشر اختراع می نماید تا زندگی بهتری داشته باشد، اما در بهشت، هرچه بخواهیم به محض درخواست خود آن چیز به همراه نعمت های دیگری که به ذهنمان نیز نرسیده بود، در اختیارمان قرار خواهد گرفت [28] و نیازی نیست که اندیشه خود را در این راه به کار گیریم. به عبارتی دیگر، در آن جا انتخاب، همان خاصیت اختراع را خواهد داشت! [29]
در جهنم، هر چند احتیاج وجود دارد، اما اختراعی که دوزخیان را در موقعیت بهتری قرار دهد، ممکن نیست؛ چون خداوند نخواسته که آنان از وضعیت موجود رهایی یابند. البته آیاتی از قرآن وجود دارد که نشانگر آن است که دوزخیان با شیوه های مختلفی که چند و چون آن برای ما مشخص نیست، تلاش می نمایند که از جهنم خارج شوند، اما همواره این تلاش آنها نافرجام مانده و به دوزخ برگردانده خواهند شد. [30]
در نهایت باید گفت که انسان ها، نه در وادی قیامت و نه در بهشت و دوزخ، قدرت اندیشه و تعقل خود را از دست نخواهند داد و زندگی آنان، همانند زندگی حیوانات نخواهد شد.
پی نوشتها:
[1] در این ارتباط، پاسخ 788 (سایت: 847) را نیز مطالعه فرمایید.
[2] بقره، 242؛ آل عمران، 65؛ یونس، 16؛ و ...
[3] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 369، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.
[4] انشقاق، 9-7، "... و ینقلب إلی أهله مسرورا".
[5] حاقه، 19-17، "فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه. إنی ظننت أنی ملاق حسابیه".
[6] انشقاق، 11-10، "... فسوف یدعوا ثبورا".
[7] حاقه، 30- 25، "...یا لیتنی لم أوت کتابیه و لم أدر ما حسابیه یا لیتها کانت القاضیه...".
[8] ق، 22، "... فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید".
[9] اسراء، 14-13، "... کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا".
[10] ر.ک: اولین روایات موجود در جلد اول کتاب اصول کافی.
[11] انفال، 22، "إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون".
[12] بقره، 25، " کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا ...".
[13] اعراف، 43، "و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ...".
[14] اعراف، 44، "... قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم...".
[15] نساء، 69، "فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و ...".
[16] غاشیه، 11، "لا تسمع فیها لاغیة"، واقعه، 25، "لا یسمعون فیها لغوا و لا تأثیما".
[17] نحل، 31؛ فرقان، 16؛ زمر، 34؛ شوری، 22؛ ق، 35، و... "لهم ما یشاؤن".
[18] کهف، 108، "...لا یبغون عنها حولا".
[19] اعراف، 50، "و نادی آصحاب النار اصحاب الجنة أن أفیضوا علینا...".
[20] غافر، 49، "و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب".
[21] زخرف، 77، "و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک...".
[22] فاطر، 37، "و هم یصطرخون فیها ربنا أخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل...".
[23] اعراف، 37، "کلما دخلت أمه لعنت أختها".
[24] غافر، 47، "و إذ یتحاجون فی النار..."؛ احزاب، 67؛ "و قالوا ربنا إنا أطعنا سادتنا و ...".
[25] احزاب، 66، "یقولون یا لیتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا".
[26] ملک، 10، "و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر".
[27] همزه، 7-6، "نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة".
[28] ق، 35، "لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید".
[29] بدیهی است، همان گونه که ما در این دنیا، هیچ گاه خواستار خوردن مردار متعفن و آشامیدن آب لجن نیستیم، ساکنان بهشت نیز؛ به دلیل نگاه تیزبینشان؛ هیچ گاه چیزی را طلب نخواهند نمود که مورد رضایت پروردگارشان نیست.
[30] حج، 22؛ سجده، 20، "کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها...".
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] کدام آیات قرآن انسان را به تعقل دعوت میکنند؟
- [سایر] آیا انسان در بهشت تعقل می کند؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ برای مثال، آیا شرایطی برای انتخاب که نشانه عقل است و نیز اختراع وجود دارد؟ در جهنم چگونه است؟ آیا با عدم وجود عقل، انسان مانند حیوان می شود؟ در این دو وادی، نقش انسان چگونه است؟
- [سایر] آیا این روایت: (اکثر أهل الجنّة البُله)، که میگوید اکثر اهل بهشت ابلهانند درست است؟ اگر اینگونه است، پس یعنی پاداش دادن معیاری ندارد و تفکر و تعقل از نظر خدا مطرح نیست؟!
- [سایر] چرا قرآن با طرح مسائل شهوانی انسان در بهشت، انسان ها را جذب می کند؟
- [سایر] کمال طلبی انسان و بهشت چگونه قابل جمع است؟
- [سایر] آیا عمل انسان طبقات بهشت را می سازد ؟
- [سایر] آیا حیوانات مانند انسان ها بهشت و جهنم دارند؟
- [سایر] تکلیف نهایی انسان در بهشت چه می شود؟
- [سایر] چرا در توفان نوح کودکان کافران مشمول عذاب شدند بااینکه کودکان به حد تکلیف و تعقل نرسیده اند؟
- [سایر] وضعیت انسان ها در بهشت چگونه است؟ آیا با همین جسم دنیایی وارد بهشت می شویم، یا آن که فقط ارواح می توانند در آن جا باشند؟
- [آیت الله بهجت] اگر کسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را شیر دهد، به انسان محرم نمیشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد؛ بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله بروجردی] اگر فطرهی انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله خوئی] اگر فطرة انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله بهجت] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر حیوان درندهای که متعلّق به شخص دیگری است، به انسان حمله کند، انسان حق دارد از خود دفاع نماید و اگر با رعایت مراتب دفاع به حیوان خسارتی وارد شود، ضامن نیست، مگر در موردی که انسان متجاوز باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله سبحانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
- [امام خمینی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمی شود.