آیا اسامی پیامبران در سوره انعام بر اساس تاریخ است یا فضیلت یا مسئله دیگر؟
شرح پرسش: اسامی پیامبرانی که در سوره انعام و آیات 83 و 84 و 85 و86 ذکر شده ترتیبشان بر چه اساسی است؟ آیا بر اساس تاریخ و یا فضیلت و یا مسئله دیگر؟ پاسخ اجمالی: این نکته مسلم است که ترتیب اسامی انبیا در آیات قرآن بر اساس حکمتی است که از سوی خداوند تنظیم شده است؛ زیرا خداوند حکیم کار لغو و بیهوده ای انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند. خداوند در قرآن می فرماید: و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم. در باره وجه ترتیب اسامی که در آیات فوق بیان شده، محمد عبده و فخر رازی در تفسیرشان احتمالاتی را بیان کرده اند که علامه طباطبایی ضمن نقل آن به نقد آن پرداخته و دیدگاه خودش را چنین بیان داشته است. پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم باید بگوییم: دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند. دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند. دسته سوم که آنان نیز چهار تن می‌باشند، انبیایی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگی مخصوص به خود داشته‌ اند و خداوند داناتر است. پاسخ تفصیلی: خداوند در قرآن می فرماید: و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم[1]. حکمت خداوند و ترتیب اسامی پیامبران بعد از آن که قرآن را به عنوان کتاب آسمانی و کتابی از سوی خداوند پذیرفتیم و همچنین خدا را با صفات پسندیده و از جمله حکمت شناختیم، اجمالاً به این نتیجه می رسیم که خداوند حکیم تمام کارها از جمله ترتیب اسامی این انبیا در این آیات را، بر اساس حکمت و تدبیر، تنظیم نموده است؛ زیرا شخص حکیم کار لغو و بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند. علت بیان اسامی این پیامبران در سه گروه همان طوری که ملاحظه می کنید خداوند این پیامبران را در سه مجموعه ای از معانی قرار داده است، اما باید دانست که در این سه آیه، از جهت زمان[2] و از جهت مقام و منزلت[3] رعایت ترتیب نشده است برای این که می‌بینیم انبیای بعد از اسماعیل را قبل از وی ذکر نموده و هم چنین عده‌ای از انبیا را بر نوح، موسی و عیسی که به نص قرآن کریم افضل از آنهایند مقدم داشته است[4]. در توجیه این ترتیب صاحب المنار گفته است: این چهارده پیغمبر که در سه آیه مورد بحث ذکر شده‌اند هر چند نفرشان به گروه هایی تقسیم می شوند که تحت یک جامع قرار دارند. ترتیب از لحاظ مراتب بهره مندی دنیوی گروه اول انبیایی هستند که خداوند به آنان علاوه بر نبوت و رسالت، ملک و سلطنت و حکم و سیادت هم داده؛ مانند: داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون. از این رو اول داود و سلیمان را که دو سلطان توانگر بودند و از نعمت الاهی برخوردار، ذکر نموده و بعد از آن دو پیغمبر، ایوب و یوسف را که یکی امیری توانگر و عظیم و نیکوکار و دیگری وزیری بزرگ و حاکمی مبسوط الید، برای این که این دو تن علاوه بر داشتن ملک و امارت در یک جهتی دیگر مشترکند، و آن این است که هر کدام به یک نحو دچار سختی شدند و صبر پیشه کردند و راحتی به ایشان روی آورد و شکر گذار بودند، اما موسی و هارون دو حاکمی بودند که پادشاهی نداشتند. پس این شش تن انبیا هر دو نفر به یک مزیت ممتاز بودند، و اگر ابتداء داوود و سلیمان و سپس ایوب و یوسف و در مرتبه سوم موسی و هارون را ذکر کرد برای این بوده که از جهت تمتع و بهره‌مندی از نعمت‌ های مادی، دسته اول از دوم و دسته دوم از سوم برتری داشته‌ اند. ترتیب از لحاظ مراتب ایمان ممکن است این ترتیب از لحاظ مراتب ایمان باشد، برای این که به حسب ظاهر، دسته اول در این باره از دسته دوم ضعیف‌تر بوده، چون دسته دوم- که همان ایوب و یوسف می‌باشند همان طوری که گفته شد ابتلائاتی داشتند و در مقابل آن گرفتاری ها صابر و شاکر بودند، هم چنان که موسی و هارون از این جهت از ایوب و یوسف برترند. گروه دوم: زکریا و یحیی و عیسی و الیاس مشخصه اصلی این پیامبران از میان پیامبران دیگر این بود که در زهد و بی اعتنایی نسبت به دنیا و رویگردانی از لذت ها و زینت ها و مقام و سلطنت های آن نمونه بودند از این رو این پیامبران را به صالحین وصف نموده است اگرچه همه پیامبران صالح و نیکو هستند ولی این صفت به اینها شایسته تر است. گروه سوم: انبیایی هستند که نه ملک و سلطنت قسم اول را داشته‌اند و نه زهد انبیای قسم دوم را، و چون خصوصیتی در آنان نبوده اسمشان را در آخر ذکر کرده، و این دسته عبارتند از: اسماعیل، یسع، یونس و لوط. [5] فخر رازی نیز در تفسیر خود توجیهی قریب به همین معانی را ذکر نموده[6]. ولی توجیه المنار تا اندازه‌ای وجیه‌تر از توجیه فخر رازی است[7]. علامه طباطبایی در رد این دو تفسیر می فرماید: اشکالی که به این دو توجیه وارد است این است که: این دو مفسر قسم سوم از انبیای مذکور را کسانی قرار داده‌اند که هیچ امتیازی از سایرین ندارند، و این صحیح نیست، برای این که اسماعیل (ع) نیز در ابتلا دست کمی از ایوب و یوسف نداشت، او به مساله ذبح امتحان شد و به بهترین وجهی صبر نمود، تا آنجا که خود پروردگار صبر او را ستوده و امتحان او را امتحان سختی شمرده و فرموده است:" پس او (ابراهیم) را به پسری بردبار مژده دادیم. چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب دیده‌ام که تو را ذبح می‌ کنم. بنگر که چه می‌اندیشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شده‌ای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. تا آنجا که فرمود: این آزمایشی آشکارا بود. و او را به ذبحی بزرگ بازخریدیم. و نام نیک او را در نسل های بعد باقی گذاشتیم.[8] و این خود افتخاری است که خداوند تنها به اسماعیل داد، و امتحان بزرگی است که او را از سایرین ممتاز نمود، و برای زنده داشتن یاد اسماعیل و جانبازیش قربانی را در حج بر همه واجب فرمود. امتیاز روشن دیگر آن جناب، مساله همکاری با پدرش ابراهیم (ع) در ساختن خانه کعبه است، با این حال چطور این دو مفسر اسماعیل را جزو دسته سوم شمرده ‌اند. و هم چنین یونس نبی (ع) او نیز امتحانی مخصوص به خود داشت که در هیچ یک از انبیا سابقه نداشت، و آن این بود که ماهی دریا او را بلعیده و او در شکم ماهی در مناجات خود عرض می‌کرد:" لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[9]". و اما لوط- امتحان و ابتلاء او در راه خدا نیز در قرآن ذکر شده، ناملایماتی در ابتدای امر که با ابراهیم (ع) بود دیده و به حکم اجبار از وطن مألوف خود به اتفاق یاران و بستگان بیرون شده به سرزمین سدوم که مهد فحشاء و مرکز فساد بود مهاجرت نمود، و عمری ناظر گناهی بود که در هیچ جای دنیا سابقه نداشت، تا آن که عذاب الاهی همه آنان را از بین برد و در دیار سدوم خانه‌ ای جز خانه لوط نماند حتی همسرش هم به آن عذاب درگذشت. و اما یسع او گر چه در قرآن کریم شرح حالش ذکر نشده، ولی به طوری که از بعضی روایات استفاده می‌ شود، وی وصی الیاس بوده و مانند مسیح (ع) مرده را زنده می‌کرده و کور مادر زاد و پیسی را شفا می‌داده. و با این حال مردم او را اطاعت نکرده و خداوند آنان را به قحطی سختی مبتلا کرده است. پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم باید بگوییم: دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند. دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند. دسته سوم که آنان نیز چهار تن می‌ باشند، انبیایی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگی مخصوص به خود داشته ‌اند و خداوند داناتر است. اشکال دیگری که به گفته صاحب المنار وارد است این است که وی موسی و هارون را بر ایوب و یوسف، و آن دو را بر داوود و سلیمان برتری داده بی اینکه دلیلی داشته باشد. و همچنین" صلاح" را به معنی زهد و احسان گرفته که این نیز دلیل قابل اعتمادی ندارد.[10]. صاحب تفسیر نمونه تفسیر مذکور صاحب المنار را در قسم اول و دوم می پذیرد؛ چون با نقل این که یکی از مفسرین گفته، قسم او ل و دوم را مطرح می کند ولی در قسم سوم می فرماید: اسماعیل، الیسع و یونس و لوط این امتیاز را داشتند که دست به مهاجرت دامنه داری زدند و برای تحکیم آئین خدا برنامه هجرت را عملی ساختند و ذکر جمله "کلا فضلناه علی العالمین"[11] نیز می تواند اشاره به همین سیر آنها در جهان و در میان اقوام مختلف بوده باشد.[12] پی نوشتها: [1]أنعام، 84- 86. [2] این امر نیاز به استدلال ندارد؛ به طور مثال تحقیقاً حضرت اسماعیل و حضرت موسی و ... از حیث زمان بر حضرت داود و حضرت سلیمان مقدم بودند. [3] پیامبران اولو العزمی که در رتبه بعد قرار گرفتند از پیامبران غیر اولوالعزم برتری دارند؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ج 7، ص 244، انتشارات مؤسسه اعلمی، بیروت، لبنان، چاپ 5، 1390ه. [4] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 340. [5]عبده، محمد، المنار، تحقیق محمد رشید رضا، ج 7، ص 587 [6] تفسیر فخر رازی ج 13 ص 65. [7] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 342. [8] صافات،101 - 108. [9] الأنبیاء، 87، خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزهی تو، من از ستمکاران بودم‌. [10] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 342. [11]بنابر این که اشاره به این چهار نفر باشد نه به تمامی پیامبرانی که در این سه آیه گفته شده است. [12]مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 329 و 330 ناشر، دار الکتب الإسلامیة، چاپ تهران، سال 1374 ش، چاپ اول‌. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا اسامی پیامبران در سوره انعام بر اساس تاریخ است یا فضیلت یا مسئله دیگر؟


پاسخ:

شرح پرسش:
اسامی پیامبرانی که در سوره انعام و آیات 83 و 84 و 85 و86 ذکر شده ترتیبشان بر چه اساسی است؟ آیا بر اساس تاریخ و یا فضیلت و یا مسئله دیگر؟

پاسخ اجمالی:
این نکته مسلم است که ترتیب اسامی انبیا در آیات قرآن بر اساس حکمتی است که از سوی خداوند تنظیم شده است؛ زیرا خداوند حکیم کار لغو و بیهوده ای انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.
خداوند در قرآن می فرماید:
و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم.
در باره وجه ترتیب اسامی که در آیات فوق بیان شده، محمد عبده و فخر رازی در تفسیرشان احتمالاتی را بیان کرده اند که علامه طباطبایی ضمن نقل آن به نقد آن پرداخته و دیدگاه خودش را چنین بیان داشته است.
پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم باید بگوییم:
دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند.
دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند.
دسته سوم که آنان نیز چهار تن می‌باشند، انبیایی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگی مخصوص به خود داشته‌ اند و خداوند داناتر است.

پاسخ تفصیلی:
خداوند در قرآن می فرماید:
و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.

و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند.
و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم[1].
حکمت خداوند و ترتیب اسامی پیامبران
بعد از آن که قرآن را به عنوان کتاب آسمانی و کتابی از سوی خداوند پذیرفتیم و همچنین خدا را با صفات پسندیده و از جمله حکمت شناختیم، اجمالاً به این نتیجه می رسیم که خداوند حکیم تمام کارها از جمله ترتیب اسامی این انبیا در این آیات را، بر اساس حکمت و تدبیر، تنظیم نموده است؛ زیرا شخص حکیم کار لغو و بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.
علت بیان اسامی این پیامبران در سه گروه
همان طوری که ملاحظه می کنید خداوند این پیامبران را در سه مجموعه ای از معانی قرار داده است، اما باید دانست که در این سه آیه، از جهت زمان[2] و از جهت مقام و منزلت[3] رعایت ترتیب نشده است برای این که می‌بینیم انبیای بعد از اسماعیل را قبل از وی ذکر نموده و هم چنین عده‌ای از انبیا را بر نوح، موسی و عیسی که به نص قرآن کریم افضل از آنهایند مقدم داشته است[4].
در توجیه این ترتیب صاحب المنار گفته است:
این چهارده پیغمبر که در سه آیه مورد بحث ذکر شده‌اند هر چند نفرشان به گروه هایی تقسیم می شوند که تحت یک جامع قرار دارند.
ترتیب از لحاظ مراتب بهره مندی دنیوی
گروه اول انبیایی هستند که خداوند به آنان علاوه بر نبوت و رسالت، ملک و سلطنت و حکم و سیادت هم داده؛ مانند: داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون. از این رو اول داود و سلیمان را که دو سلطان توانگر بودند و از نعمت الاهی برخوردار، ذکر نموده و بعد از آن دو پیغمبر، ایوب و یوسف را که یکی امیری توانگر و عظیم و نیکوکار و دیگری وزیری بزرگ و حاکمی مبسوط الید، برای این که این دو تن علاوه بر داشتن ملک و امارت در یک جهتی دیگر مشترکند، و آن این است که هر کدام به یک نحو دچار سختی شدند و صبر پیشه کردند و راحتی به ایشان روی آورد و شکر گذار بودند، اما موسی و هارون دو حاکمی بودند که پادشاهی نداشتند.
پس این شش تن انبیا هر دو نفر به یک مزیت ممتاز بودند، و اگر ابتداء داوود و سلیمان و سپس ایوب و یوسف و در مرتبه سوم موسی و هارون را ذکر کرد برای این بوده که از جهت تمتع و بهره‌مندی از نعمت‌ های مادی، دسته اول از دوم و دسته دوم از سوم برتری داشته‌ اند.
ترتیب از لحاظ مراتب ایمان
ممکن است این ترتیب از لحاظ مراتب ایمان باشد، برای این که به حسب ظاهر، دسته اول در این باره از دسته دوم ضعیف‌تر بوده، چون دسته دوم- که همان ایوب و یوسف می‌باشند همان طوری که گفته شد ابتلائاتی داشتند و در مقابل آن گرفتاری ها صابر و شاکر بودند، هم چنان که موسی و هارون از این جهت از ایوب و یوسف برترند.
گروه دوم: زکریا و یحیی و عیسی و الیاس مشخصه اصلی این پیامبران از میان پیامبران دیگر این بود که در زهد و بی اعتنایی نسبت به دنیا و رویگردانی از لذت ها و زینت ها و مقام و سلطنت های آن نمونه بودند از این رو این پیامبران را به صالحین وصف نموده است اگرچه همه پیامبران صالح و نیکو هستند ولی این صفت به اینها شایسته تر است.
گروه سوم: انبیایی هستند که نه ملک و سلطنت قسم اول را داشته‌اند و نه زهد انبیای قسم دوم را، و چون خصوصیتی در آنان نبوده اسمشان را در آخر ذکر کرده، و این دسته عبارتند از: اسماعیل، یسع، یونس و لوط. [5]
فخر رازی نیز در تفسیر خود توجیهی قریب به همین معانی را ذکر نموده[6]. ولی توجیه المنار تا اندازه‌ای وجیه‌تر از توجیه فخر رازی است[7].
علامه طباطبایی در رد این دو تفسیر می فرماید:
اشکالی که به این دو توجیه وارد است این است که: این دو مفسر قسم سوم از انبیای مذکور را کسانی قرار داده‌اند که هیچ امتیازی از سایرین ندارند، و این صحیح نیست، برای این که اسماعیل (ع) نیز در ابتلا دست کمی از ایوب و یوسف نداشت، او به مساله ذبح امتحان شد و به بهترین وجهی صبر نمود، تا آنجا که خود پروردگار صبر او را ستوده و امتحان او را امتحان سختی شمرده و فرموده است:" پس او (ابراهیم) را به پسری بردبار مژده دادیم. چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب دیده‌ام که تو را ذبح می‌ کنم. بنگر که چه می‌اندیشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شده‌ای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. تا آنجا که فرمود: این آزمایشی آشکارا بود. و او را به ذبحی بزرگ بازخریدیم. و نام نیک او را در نسل های بعد باقی گذاشتیم.[8] و این خود افتخاری است که خداوند تنها به اسماعیل داد، و امتحان بزرگی است که او را از سایرین ممتاز نمود، و برای زنده داشتن یاد اسماعیل و جانبازیش قربانی را در حج بر همه واجب فرمود. امتیاز روشن دیگر آن جناب، مساله همکاری با پدرش ابراهیم (ع) در ساختن خانه کعبه است، با این حال چطور این دو مفسر اسماعیل را جزو دسته سوم شمرده ‌اند.
و هم چنین یونس نبی (ع) او نیز امتحانی مخصوص به خود داشت که در هیچ یک از انبیا سابقه نداشت، و آن این بود که ماهی دریا او را بلعیده و او در شکم ماهی در مناجات خود عرض می‌کرد:" لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[9]".
و اما لوط- امتحان و ابتلاء او در راه خدا نیز در قرآن ذکر شده، ناملایماتی در ابتدای امر که با ابراهیم (ع) بود دیده و به حکم اجبار از وطن مألوف خود به اتفاق یاران و بستگان بیرون شده به سرزمین سدوم که مهد فحشاء و مرکز فساد بود مهاجرت نمود، و عمری ناظر گناهی بود که در هیچ جای دنیا سابقه نداشت، تا آن که عذاب الاهی همه آنان را از بین برد و در دیار سدوم خانه‌ ای جز خانه لوط نماند حتی همسرش هم به آن عذاب درگذشت.
و اما یسع او گر چه در قرآن کریم شرح حالش ذکر نشده، ولی به طوری که از بعضی روایات استفاده می‌ شود، وی وصی الیاس بوده و مانند مسیح (ع) مرده را زنده می‌کرده و کور مادر زاد و پیسی را شفا می‌داده. و با این حال مردم او را اطاعت نکرده و خداوند آنان را به قحطی سختی مبتلا کرده است.
پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم باید بگوییم:
دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند.
دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند.
دسته سوم که آنان نیز چهار تن می‌ باشند، انبیایی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگی مخصوص به خود داشته ‌اند و خداوند داناتر است.
اشکال دیگری که به گفته صاحب المنار وارد است این است که وی موسی و هارون را بر ایوب و یوسف، و آن دو را بر داوود و سلیمان برتری داده بی اینکه دلیلی داشته باشد. و همچنین" صلاح" را به معنی زهد و احسان گرفته که این نیز دلیل قابل اعتمادی ندارد.[10].
صاحب تفسیر نمونه تفسیر مذکور صاحب المنار را در قسم اول و دوم می پذیرد؛ چون با نقل این که یکی از مفسرین گفته، قسم او ل و دوم را مطرح می کند ولی در قسم سوم می فرماید:
اسماعیل، الیسع و یونس و لوط این امتیاز را داشتند که دست به مهاجرت دامنه داری زدند و برای تحکیم آئین خدا برنامه هجرت را عملی ساختند و ذکر جمله "کلا فضلناه علی العالمین"[11] نیز می تواند اشاره به همین سیر آنها در جهان و در میان اقوام مختلف بوده باشد.[12]

پی نوشتها:
[1]أنعام، 84- 86.
[2] این امر نیاز به استدلال ندارد؛ به طور مثال تحقیقاً حضرت اسماعیل و حضرت موسی و ... از حیث زمان بر حضرت داود و حضرت سلیمان مقدم بودند.
[3] پیامبران اولو العزمی که در رتبه بعد قرار گرفتند از پیامبران غیر اولوالعزم برتری دارند؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ج 7، ص 244، انتشارات مؤسسه اعلمی، بیروت، لبنان، چاپ 5، 1390ه.
[4] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 340.
[5]عبده، محمد، المنار، تحقیق محمد رشید رضا، ج 7، ص 587
[6] تفسیر فخر رازی ج 13 ص 65.
[7] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 342.
[8] صافات،101 - 108.
[9] الأنبیاء، 87، خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزهی تو، من از ستمکاران بودم‌.
[10] ترجمه المیزان، ج ‌7، ص 342.
[11]بنابر این که اشاره به این چهار نفر باشد نه به تمامی پیامبرانی که در این سه آیه گفته شده است.
[12]مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 329 و 330 ناشر، دار الکتب الإسلامیة، چاپ تهران، سال 1374 ش، چاپ اول‌.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین