پاسخ اجمالی: در زمان کوتاه حکومت یزید سه جرم کریه و زشتی انجام شد که اوّلش کشتن امام حسین (ع) است، دوم واقعه حرّه، سومش هم به آتش کشاندن کعبه. زمانی که به تاریخ این ستمکاران نگاه می کنیم می بینیم که در دنیا نیز عذاب الاهی بر آنان نازل شد، اما نه به صورت گروهی و دست جمعی که در پاسخ تفصیلی به آن پرداختیم و شاید حکمت آن در دو چیز باشد. اوّل: مسئله عذاب و نوع آن به اراده و قدرت پروردگار مربوط می شود. در برخی موارد خداوند عذاب را به طور مستقیم و به وسیله سربازان غیبی نازل می کند؛ مانند عذابی که بر لشکریان أبرهه حبشی نازل نمود و کسی که این قضیه را مورد مطالعه قرار دهد به طور واضح می بیند که در آن جا، اصل کعبه مورد تهدید و خطر قرار گرفت و کسی هم در مقابل سپاه قدرتمند أبرهه، توان دفاع از آن را نداشت، بنابر این می بینیم در این قضیه اراده الاهی بر حفظ کعبه تعلّق گرفت در نتیجه عذاب بر سر مهاجمان نازل شد، امّا در حادثه ای که در زمان یزید اتفاق افتاد و از طرف لشکریانش کعبه به آتش کشیده شد، اصل کعبه در معرض خطر نبود، بله در این حادثه هم، نسبت به یکی از مقدّس ترین و محترم ترین مقدّسات مسلمانان و حرم خداوند متعال بی حرمتی صورت گرفت، ولی اگر آن ستم گران دوباره بر آن مسلّط می شدند و مکه را به اشغال خود در می آوردند، کعبه را دوباره می ساختند. دوم: در هر قضیه ای کمک غیبی دلالت می کند که صاحب آن حرکت که کرامت به دست او انجام شد بر حقّ است و با توجه به این که رهبر نیروهای انقلابی مکّه که بر ضدّ یزید قیام نمودند، عبدالله بن زبیر بود و معروف است که او برای آرمان ها و آرزوهای شخصیش تلاش می نمود و می جنگید و کاری با حق و حقیقت و دین نداشت، علاوه بر این، او از بزرگ ترین دشمنان امیر مؤمنان علی (ع) محسوب می شد تا حدّی که مشهور است آن حضرت (ع) نسبت به او فرمود: زبیر از ما بود تا زمانی که فرزند بد یمن او (عبدالله) بزرگ شد، انجام کرامت به دست ابن زبیر در حقیقت قداست و شرعیت بخشیدن به او بود، از این رو خداوند متعال نخواست تا این کرامت به نفع ابن زبیر انجام شود. پاسخ تفصیلی: از لحن و کیفیت پرسش چنین برداشت می شود که در سوختن کعبه از طرف یزید تردیدی وجود دارد، از این رو لازم است نخست در ضمن چند نکته این مسئله روشن شود. 1. شناخت یزید و فاصله زیاد تربیتی او از ارزش های اسلامی. 2. حوادثی که در زمان حکومت او واقع شد. 3. سخنان دانشمندان در حق او و این که چگونه خداوند افرادی را که به خون خواهی امام حسین و یارانش قیام کردند بر او و لشکریانش مسلّط نموده است. امّا در مورد شخصیت یزید بن معاویه (لع)، تاریخ نگاران و کسانی که به زندگی او پرداختند سخنانی بیان کردند که نشانگر آن است که یزید در اصل شخصیت فردی، فرومایه، پست و حقیر بود چه رسد به شخصیت دینی. نخست سخنی است که مسعودی در مروج الذهب می گوید: "یزید صاحب آلات لهو و لعب، سگ، میمون و یوز پلنگ بوده و همواره شراب می نوشید ... و در زمان او بود که غنا در مکه و مدینه علنی شده و آلات لهو لعب به کار گرفته شده و مردم علناً شراب می خوردند..." [1] . دوم سخنی است که طبری و دیگر مورخان گفته اند: گروهی از مردم مدینه که میانشان عبد الله بن حنظله انصاری غسیل الملائکه بود پیش یزید رفتند زمانی که آنان به مدینه برگشتند در جمع مردم حاضر شدند و فسق و فجور یزید و عتبه را برای مردم آشکار ساختند،[2] از جمله گفتند: ما از بیش کسی برگشتیم که بی دین و شارب الخمر بوده و طنبور می نواخت، ما دست از بیعت او برمی داریم، مردم نیز از آنان پیروی کردند. سوم سخنانی است که طبری و هم چنین ابن اثیر در کامل بیان کردند: وقتی معاویه خواست برای یزید بیعت بگیرد به زیاد بن ابیه نامه نوشت تا از او مشورت بگیرد و زیاد نیز برای عبید الله بن کعب پیام فرستاد و گفت: امیر مؤمنان (معاویه) به من نامه نوشت فکر می کنم تصمیم دارد برای یزید بیعت بگیرد، اما ترس این دارد که مردم نفرت داشته باشند ... و یزید آدم بی حال و تنبلی است. [3] چهارم سخنانی است که ابن قتیبه در کتاب امامت و سیاست از امام حسین (ع) نقل نموده که آن حضرت زمانی که معاویه می خواست برای ولایت عهدی یزید بیعت بگیرد به او گفت: هرگز هرگز ای معاویه ... مثل این که از کسی حرف می زنی که پشت پرده یا مخفی است یا از کسی حرف می زنی که اطلاعات تازه ای از او داری، عمل یزید خود بر شخصیت و صلاحیتش دلالت دارد، در مورد یزید همان را بگو که در او است؛ او با سگ، بازی می کند و با کبوترها به سر می برد و طبل و دهل می نوازد و با لهو و لعب سرگرم است می بینی او در این امور زشت خبیر و اهل فن است، پس، از این سخنان بپرهیز. [4] پنجم سخنی است که سیوطی در کتاب "تاریخ الخلفاء" بیان داشت، او می گوید: سبب عزل یزید از طرف اهل مدینه این بود که او در گناه غوطه ور بود. این نصوصی که بیان شد از شخصیت بی ارزش و بی قید یزید در امور اجتماعی و دینی پرده بر می دارد. حوادثی که در زمان حکومت یزید (لعنة الله علیه) رخ داد بدون شک در زمان کوتاه حکومت یزید زشت ترین اتفاقات تاریخی رخ داد که در رأس آن شهادت امام حسین (ع) و اصحاب و اهل بیت آن حضرت بود، در این حادثه کسی حتّی عوام مردم نیز تردید نمی کنند چه رسد به خواص از دانشمندان و تاریخ نگاران. حادثه دوم، حادثه حرّه این از قضایای مشهوری است که در زمان یزید بن معاویه رخ داد، این واقعه را همه تاریخ نگاران بیان کردند و اتفاق دارند بر این که شامیان در این حادثه تعداد زیادی از صحابه از میان مهاجرین و انصار را به قتل رساندند و با اجازه یزید به مدت سه روز مدینه را برای لشکریانشان مباح کردند. [5] ابن اثیر در کتاب کاملش می گوید: واقعه حرّه نخست از آن جا شروع شد که مردم مدینه بیعت خود با یزید را شکستند ... یزید مسلم بن عقبه مرّی را که (به دلیل خون ریزی زیاد) به او مسرف گفته می شد و آدم مسن و مریضی نیز بود در جریان گذاشته و مأمور نمود به سوی مدینه حرکت کند و مسلم از یزید خواست که مدینه سه روز برای لشکریانش مباح باشد و هر چه از مال و حیوان و کالا و سلاح در مدینه وجود دارد برای لشکریانش باشد و پس از سه روز دست از مردم بکشد ... در این رویایی مردم شکست خوردند ... مسلم نیز سه روز مدینه را برای لشکریانش مباح نمود در این سه روز مردم را می کشتند و کالا و اموالشان را به تصرف در آوردند که همه مردم و صحابه پیامبر (ص) ناله سر داده بودند ... او مردم را دعوت کرد که با یزید به عنوان بندگی او که در خون و مال و خانواده آنها هر حکمی خواست بکند بیعت کنند هر کس از چنین بیعتی سرپیچی کرد او را بقتل رسانده که گروهی در این راه کشته شدند. واقعه حرّه در سال شصت و سه دو روز مانده به آخر ذی حجه اتفاق افتاد. [6] نزدیک به همین عبارت را طبری نیز در تاریخش نقل کرده است.[7] ما در این جا در صدد بیان تمام جوانب و اتفاقات واقعه حرّه نیستیم، بلکه به ذکر برخی از موارد کریه و زشت و فجیع آن اکتفا می کنیم، علاوه بر مطالبی که از پیش نقل کردیم ابن قتیبه نیز می گوید: در روز واقعه حرّه هشتاد نفر از اصحاب پیامبر (ص) کشته شدند که پس از آن هیچ بدریّی وجود نداشت. و از قریش و انصار هفتصد نفر و از بقیه مردم اعم از موالی و عرب و تابعین ده هزار نفر کشته شدند. [8] و شنیع تر از این بیانی است که یعقوبی دارد او می گوید: در واقعه حرّه بر اهل مدینه یورش بردند ... و شهر پیامبر (ص) را مباح کردند تا این که دختران باکره فرزندانی به دنیا آوردند که پدرانشان شناخته شده نبودند. [9] حادثه سوم: جنگ مکه مکرمه و سوزاندن کعبه مشرفه این همان واقعه ای است که پرسش پیرامون آن مطرح شده است این آخرین حادثه ای است که با آن زندگی ننگین و پر از شرارت یزید به پایان رسید. تاریخ نگاران تصریح کردند پس از آن که عمرو بن سعید أشدق و عبید الله بن زیاد دستور یزید بن معاویه مبنی بر حمله به مکه را نپذیرفتند یزید به مسلم بن عقبه دستور حمله را صادر کرد. [10] ابن اثیر در تاریخش ماجرا را این گونه تشریح می کند: پس از آن که کار مسلم از کشتار مردم مدینه و غارتشان به اتمام رسید با همراهانش برای نابودی ابن زبیر به سوی مکه حرکت کردند ... پس از آن که به منطقه "مشلل" رسیدند مرگ او را امان نداد و جانش را گرفت. بعد از مرگ او حصین بن نمیر لشکریان را حرکت داد تا به مکه رسیدند ... مردم مکه مقاومت کردند از باقیمانده محرم و تمام صفر و سه روز از ربیع الاوّل را با هم جنگیدند که در نهایت با منجنیق به خانه خدا حمله کرده و آن را به آتش کشیدند و بدین وسیله ابن زبیر را محاصره نمودند... . [11] ابن قتیبه در کتابش امامت و سیاست می گوید: (حصین) بن نمیر حرکت کرد تا به مکه رسید و گروهی را فرستاد تا بخش مسفله (محله پایین) مکه را تصرّف کردند که منجنیق هایشان را در آن جا نصب کردند و به لشکریانش دستور داد که هر روز تعداد ده هزار سنگ بزرگ و صخره به سمت مسجد الحرام پرت کنند. [12] یعقوبی نیز مثل همین سخن را در تاریخش آورده است.[13] در ضمن این مطالب گذشته روشن شد این کارهایی که لشکریان یزید به دستور او انجام دادند از امور مسلم تاریخی است که جای هیچ شک و تردیدی نیست. چرا بر لشکریان یزید عذاب الاهی نازل نشد این بخش اساسی از سؤالی است که مطرح شده و در پاسخ گفته می شود: مسئله عذاب و نوع آن به اراده و قدرت پروردگار مربوط می شود در برخی موارد، خداوند عذاب را به طور مستقیم و به وسیله سربازان غیبی نازل می کند مانند عذابی که بر لشکریان أبرهه حبشی نازل نمود که در سوره فیل به آن اشاره نمود و در آن جا خداوند قدرتش را نمایان نمود " و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد، که با سنگ های کوچکی آنان را هدف قرار می‌دادند". [14] کسی که این قضیه را مورد مطالعه قرار دهد به طور واضح می بیند که در آن جا اصل کعبه مورد تهدید و خطر قرار گرفت و کسی هم در مقابل سپاه قدرتمند أبرهه، توان دفاع از آن را نداشت تا جایی که بزرگ قریش عبدالمطّلب به أبرهه گفت: من صاحب شتر هستم و خانه نیز صاحبی دارد که مانع تعرّض آن خواهد شد. ابرهه گفت: کسی نمی تواند مانع سر راه من شود. وی گفت: تو هستی و او، تا ببینیم. [15] در این قضیه اراده الاهی بر حفظ کعبه تعلّق گرفت در نتیجه عذاب بر سر مهاجمان نازل شد که به تعبیر قرآن "کعصف مأکول"[16] اما در حادثه ای که در حکومت یزید اتفاق افتاد و از طرف لشکریانش کعبه به آتش کشیده شد اصل کعبه در معرض خطر نبود اگر چه ساختمانش آسیب دیده بود. [17] بله در این قضیه هم نسبت به یکی از مقدّس ترین مقدّسات مسلمانان و حرم خداوند متعال بی حرمتی صورت گرفت که برای هیچ مسلمان غیرتمند دین داری قابل تحمّل و پذیرش نیست، ولی اگر آن ستمگران دوباره بر آن مسلّط می شدند و مکه را به اشغال خود در می آوردند کعبه را دوباره می ساختند. [18] پس در این قضیه اصل کعبه مورد تهدید نبود این از یک طرف و از طرفی دیگر مسئله این طور نیست که برخی فکر می کنند که هیچ عذابی بر آنان نازل نشد بله زمانی که ما به تاریخ مراجعه می کنیم عذاب دست جمعی و مستقیم شبیه آن چه که بر اصحاب فیل نازل شد را شاهد نیستیم، ولی بعد از تأمل در تاریخ می بینیم؛ مثلاً تمام آن کسانی که در کشتن امام حسین (ع) شرکت داشتند در همین دنیا به کیفرشان رسیدند که بیشترشان به دست مختار به سزای اعمالشان رسیدند و تنها کسی که از دست مختار توانست فرار کند سنان بن أنس متّهم اوّل جدا کردن سر امام حسین (ع) است. [19] تاریخ می گوید بعد از دیدار سنان با حجاج و افتخارش به کشتن امام حسین (ع) زمانی که به خانه اش برگشت زبانش بند آمد و عقلش از بین رفت و پس از آن کارش این بود که فقط می خورد و در همان جایش ادرار می کرد و... .[20] آیا بر شخص عاقل عذاب دنیوی سخت تر از این وجود دارد؟ و عذاب اخروی از این هم سخت است. اما یزید، روشن است که او نیز در همین دنیا به عذاب الاهی مبتلا شد. چگونگی مرگ یزید (لعنة الله علیه) به طور آشکارا دست غیبی را در هلاکت او به نمایش می گذارد. بلاذری می گوید: سبب مرگ یزید این بود که او در حالی که مست بوده میمونش را بر الاغ سوار کرد و خود بر پشت آن سوار شد و در این حال از الاغ افتاد، گردنش شکست یا از درونش چیزی پاره شد. [21] تاریخ می گوید: ماه ها خانه خدا را محاصره کرده بودند تا این که خبر هلاکت یزید در سال 64 هجری به آنان رسید و با هلاکت او حکومت سلسله سفیانی به پایان رسید که پس از یزید کسی جز پسرش معاویه دوم حکومت نکرد که بنابر قول قوی با دسیسه ای سم خورانده شد و از بین رفت. [22] پس از کشته شدن معاویه دوم که فقط چهل روز حکومت کرد[23] در میان امویان اختلاف هویدا شد و کم کم زمزمه جدایی سر گرفت. برخی از شعرا به این نکته اشاره کرده و گفتند: من فتنه ای را می بینم که دیکش به جوش آمده بعد از ابی لیلی[24] سلطنت مال کسی است که پیروز شود. [25] امّا فرماندهان لشکر: مسلم بن عقبه معروف به مسرف در میانه راه به مکه به هلاکت رسید و حصین بن نمیر و عبید الله بن زیاد به دست ابراهیم بن مالک اشتر کشته شدند. [26] البته این نکته را نباید فراموش نمود تاریخی که پیش ماست چنین بازگو می کند: سلاطینی که سرکار آمدند کوشش بسیاری جهت محو و نابودی حقایق و پنهان کردن تمام چیزهایی که جایگاه حکام را خدشه دار می کند و عیوب گذشتگانشان را نمایان می کند نموده اند. نکته پایانی که لازم است به آن اشاره شود این است که در هر قضیه ای کمک غیبی دلالت می کند که صاحب آن حرکت که کرامت به دست او انجام شد بر حق است و با توجه به این که رهبر نیروهای انقلابی که در مکه بر ضد یزید قیام نمودند عبدالله بن زبیر بود و معروف است که او برای آرزوهای شخصیش تلاش می نمود و کاری با حق و حقیقت و دین نداشت و از بزرگ ترین دشمنان امیر مؤمنان علی (ع) محسوب می شد تا حدّی که آن حضرت فرمود: زبیر از ما بود تا زمانی که فرزند بد یمن او (عبدالله) بزرگ شد[27]، انجام کرامت به دست ابن زبیر در حقیقت قداست و شرعیت بخشیدن به او بود، از این رو خداوند متعال نمی خواست تا این کرامت به دست ابن زبیر انجام شود، امّا در عین حال به گونه ای که بیان شد خودش متجاوزان به حریم مقدس کعبه را مجازات نمود. پی نوشتها: [1]مسعودی، ابی الحسن علی بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 77، دار الفکر برای چاپ و نشر. [2] ابن أثیر شیبانی جزری، ابو الحسن علی بن ابی کرم ، الکامل فی التاریخ ، حوادث سال 62"ذکر وفد أهل المدینة إلی الشام"، ناشر دار الکتاب العربی بیروت لبنان، چاپ سوم، 1400 ه 1980 م. [3]تاریخ طبری، ج 4، ص 224 و 225 ، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 249 و 250 ، فی سیر أعلام النبلاء ج 4، ص 38، یزید در حالی که مست بود می رقصید که با سر بر زمین افتاد سرش شکافت. [4]ابن قتیبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، معروف به تاریخ الخلفاء، ج 1، ص186، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و فرزندانش در مصر. و ابن أعثم فی کتاب الفتوح عن الحسین قریب به این مضمون را در موارد متعدد نقل نمود، ج 5، ص 18 و ج 4،ص 241 . [5] حافظ ابو الفداء دمشقی، اسماعیل بن کثیر؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 225، دار احیاء التراث العربی؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص 292؛ ابن العماد حنبلی دمشقی، عبدالحی بن أحمد بن محمد، ابن العماد الامام شهاب الدین ابی الفلاح عکری حنبلی دمشقی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 276 و 278، ، دار ابن کثیر ، دمشق بیروت ، چاپ اول، حافظ مؤرّخ شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام حوادث سال 64 ه ، ص 25 748 ه ، دار الکتاب العربی ، چاپ اول. [6] بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الاشراف، قسم چهارم، ج 1، ص 323. تاریخ الطبری ج 4، ص 372 ، و نک. محمد صنقور، پیشین سابق، ص 80 - 82. [7] تاریخ طبری ج 4، ص 372؛ بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الاشراف، بخش چهارم ، ج 1، ص 323. و نک: محمد صنقور مصدر پیشین، ص 80 - 82. [8] الامامة و السیاسة، ج1، 216، ابن کثیر در البدایة و النهایة از زهری نقل کرد که: ( کشتار روز حرّه هفتصد نفر از سرشناسان از از مهاجر و انصار و موالیانی که نمی دانم آزاد بودند یا برده ده هزار نفر) ج 8، ص 242 ، تاریخ ابن الوردی، ج1، ص 233 ، کنز الدرر ابی بکر دواداری، ج 4، ص 117. [9] ابن واضج اخباری، أحمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250 و 251، دار صادر. و ابن کثیر فی البدایة والنهایة گفت: (با زنان مواقعه کردند تا آن جا که گفته شد هزار دختر بدون شوهر حامله شدند، مدائنی از ابی قرة نقل می کند که هشام گفت: بعد از واقعه حره هزار دختر بدون شوهر بچه به دنیا آوردند) ج 8، 242 ، و در "تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام" می کوید: (مسرف (مسلم)بن عقبة سه روز در مدینه چپاول و غارت کرد و از آن هزار دختر باکره گرفتند). حوادث سال 64 ه، ص 26، اخبار طوال، ص 265. [10] تاریخ الطبری، ج 4، ص 371 ، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 311. [11] الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 316؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 246. [12] الامامة و السیاسة، ج 2، ص 12، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام حوادث سال 64 ه،ص 34؛ شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 1، ص 287 ، و ابن أعثم فی کتاب الفتوح (العلامة ابی محمد أحمد بن أعثم کوفی،دار الندوة الجدیدة بیروت، چاپ اول):نقل می کند: (همواره مکه را مورد حمله منجنیق قرار داده بود ... پیوسته لشکریان مسجدالحرام و کعبه را با آتش و سنگ مورد حمله قرار دادند ) ج 5، ص 302؛ تاریخ ابن الوردی، ج ، ص 234؛ ابی حنیفة أحمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص 268، چاپ اول، القاهرة 1960 م، مرآة الجنان، ج 1، ص 113، المنتظم، ج 6، ص 22. [13] تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 251. [14] فیل، 3 و 4. [15] نک: سهیلی، الروض الأُنف، عبدالرحمن الوکیل ،موضوع عبد الله وأبرهة، دار إحیاء التراث العربی مؤسسة التاریخ بیروت ، ط1 1992م؛ و نک: ابن کثیر، السیرة النبویة ، ج1، ص34 و غیر اینها از مصادری که متعرض بیان داستان اصحاب فیل شدند. [16] فیل، 5، سرانجام آنها را هم چون کاه خورده‌شده (و متلاشی) قرار داد. [17] نک: تبانی جزائری، محمد، تحذیر العبقری عن محاضرات الخضری، ج 1، ص 51، دار الکتب العلمیة بیروت، چاپ اول، 1955م. [18] نک: کتاب هایی که متعرض ساخت کعبه شدند. [19] نک: آل عگلة، طاهر، رأس الحسین،ص 29، نشر دار السلام، چاپپ اول، بیروت. [20] حافظ ابو القاسم، علی بن الحسن بن هبة الله بن عبدالله شافعی، تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 231، دار الفکر؛ و المنتخب من ذیل المذیل، ص 16، نقل از کتاب رأس الحسین (ع)، ص31. [21] بلاذری، أنساب الاشراف، ج 2، ص 177، باب "ترجمه "زندگی نامه" یزید"، بحش "أمر یزید بن معاویة". [22] مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 89. [23] مؤرج السدوسی، حذف من نسب قریش، مصدر الکتاب : موقع الوراق. [24] کنیة معاویة الثانی. [25] زبیری، مصعب، نسب قریش، ج 1، ص 44، موقع الوراق،http://www.alwarraq.com،[ صفحات کتاب موجود در سایت با چاپ موافق نیست]. [26] ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 58، ص236،الکتاب مذیل با حواشی محقق علی شیری. [27] معتزلی، ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 480 چاپ اول، مصر؛ محمّد عبده، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 260 حکمة 354، چاپ استقامت، و أبو عمر در کتاب "الاستیعاب" در بخش زندگی نامه ابن زبیر همین عبارت را بدون کلمه "مشئوم" نقل کرد،گمان می کنم که برای او نقل شده اما او حذف کرد. و ابن أثیر در أسد الغابة، ج 3، ص 162 نیز نقل نموده است(عز الدین بن أثیر ابی الحسن علی بن محمد جزری، دار احیاء التراث العربی، بیروت لبنان)فی زندگی نامه ابن زبیر . هم چنان که ابن عبد ربه در العقد الفرید، ج 5، ص 72، نیز نقل نموده است، چاپ لجنة التألیف و الترجمة و النشر، و در ج 3، ص 96 چاپ دیگر، و مفید در الجمل ، ص 192، نقل نموده است و همین مطلب در نهج البلاغة نسخه جدید تحقیق شده ومورد اطمینان، تحقیق و توثیق دکتر صبری إبراهیم سیّد، دانشگاه عین شمس و دانشگاه قطر. و نک: موسوعة ابن عباس، ج 2، ص 127. منبع: www.islamquest.net
وقتی که یزید لشکریانش را به آتش زدن کعبه دستور داد اگر انجام شد چرا عذاب بر آنان نازل نشد؟
پاسخ اجمالی:
در زمان کوتاه حکومت یزید سه جرم کریه و زشتی انجام شد که اوّلش کشتن امام حسین (ع) است، دوم واقعه حرّه، سومش هم به آتش کشاندن کعبه. زمانی که به تاریخ این ستمکاران نگاه می کنیم می بینیم که در دنیا نیز عذاب الاهی بر آنان نازل شد، اما نه به صورت گروهی و دست جمعی که در پاسخ تفصیلی به آن پرداختیم و شاید حکمت آن در دو چیز باشد.
اوّل: مسئله عذاب و نوع آن به اراده و قدرت پروردگار مربوط می شود. در برخی موارد خداوند عذاب را به طور مستقیم و به وسیله سربازان غیبی نازل می کند؛ مانند عذابی که بر لشکریان أبرهه حبشی نازل نمود و کسی که این قضیه را مورد مطالعه قرار دهد به طور واضح می بیند که در آن جا، اصل کعبه مورد تهدید و خطر قرار گرفت و کسی هم در مقابل سپاه قدرتمند أبرهه، توان دفاع از آن را نداشت، بنابر این می بینیم در این قضیه اراده الاهی بر حفظ کعبه تعلّق گرفت در نتیجه عذاب بر سر مهاجمان نازل شد، امّا در حادثه ای که در زمان یزید اتفاق افتاد و از طرف لشکریانش کعبه به آتش کشیده شد، اصل کعبه در معرض خطر نبود، بله در این حادثه هم، نسبت به یکی از مقدّس ترین و محترم ترین مقدّسات مسلمانان و حرم خداوند متعال بی حرمتی صورت گرفت، ولی اگر آن ستم گران دوباره بر آن مسلّط می شدند و مکه را به اشغال خود در می آوردند، کعبه را دوباره می ساختند.
دوم: در هر قضیه ای کمک غیبی دلالت می کند که صاحب آن حرکت که کرامت به دست او انجام شد بر حقّ است و با توجه به این که رهبر نیروهای انقلابی مکّه که بر ضدّ یزید قیام نمودند، عبدالله بن زبیر بود و معروف است که او برای آرمان ها و آرزوهای شخصیش تلاش می نمود و می جنگید و کاری با حق و حقیقت و دین نداشت، علاوه بر این، او از بزرگ ترین دشمنان امیر مؤمنان علی (ع) محسوب می شد تا حدّی که مشهور است آن حضرت (ع) نسبت به او فرمود: زبیر از ما بود تا زمانی که فرزند بد یمن او (عبدالله) بزرگ شد، انجام کرامت به دست ابن زبیر در حقیقت قداست و شرعیت بخشیدن به او بود، از این رو خداوند متعال نخواست تا این کرامت به نفع ابن زبیر انجام شود.
پاسخ تفصیلی:
از لحن و کیفیت پرسش چنین برداشت می شود که در سوختن کعبه از طرف یزید تردیدی وجود دارد، از این رو لازم است نخست در ضمن چند نکته این مسئله روشن شود.
1. شناخت یزید و فاصله زیاد تربیتی او از ارزش های اسلامی.
2. حوادثی که در زمان حکومت او واقع شد.
3. سخنان دانشمندان در حق او و این که چگونه خداوند افرادی را که به خون خواهی امام حسین و یارانش قیام کردند بر او و لشکریانش مسلّط نموده است.
امّا در مورد شخصیت یزید بن معاویه (لع)، تاریخ نگاران و کسانی که به زندگی او پرداختند سخنانی بیان کردند که نشانگر آن است که یزید در اصل شخصیت فردی، فرومایه، پست و حقیر بود چه رسد به شخصیت دینی.
نخست سخنی است که مسعودی در مروج الذهب می گوید: "یزید صاحب آلات لهو و لعب، سگ، میمون و یوز پلنگ بوده و همواره شراب می نوشید ... و در زمان او بود که غنا در مکه و مدینه علنی شده و آلات لهو لعب به کار گرفته شده و مردم علناً شراب می خوردند..." [1] .
دوم سخنی است که طبری و دیگر مورخان گفته اند: گروهی از مردم مدینه که میانشان عبد الله بن حنظله انصاری غسیل الملائکه بود پیش یزید رفتند زمانی که آنان به مدینه برگشتند در جمع مردم حاضر شدند و فسق و فجور یزید و عتبه را برای مردم آشکار ساختند،[2] از جمله گفتند: ما از بیش کسی برگشتیم که بی دین و شارب الخمر بوده و طنبور می نواخت، ما دست از بیعت او برمی داریم، مردم نیز از آنان پیروی کردند.
سوم سخنانی است که طبری و هم چنین ابن اثیر در کامل بیان کردند: وقتی معاویه خواست برای یزید بیعت بگیرد به زیاد بن ابیه نامه نوشت تا از او مشورت بگیرد و زیاد نیز برای عبید الله بن کعب پیام فرستاد و گفت: امیر مؤمنان (معاویه) به من نامه نوشت فکر می کنم تصمیم دارد برای یزید بیعت بگیرد، اما ترس این دارد که مردم نفرت داشته باشند ... و یزید آدم بی حال و تنبلی است. [3]
چهارم سخنانی است که ابن قتیبه در کتاب امامت و سیاست از امام حسین (ع) نقل نموده که آن حضرت زمانی که معاویه می خواست برای ولایت عهدی یزید بیعت بگیرد به او گفت: هرگز هرگز ای معاویه ... مثل این که از کسی حرف می زنی که پشت پرده یا مخفی است یا از کسی حرف می زنی که اطلاعات تازه ای از او داری، عمل یزید خود بر شخصیت و صلاحیتش دلالت دارد، در مورد یزید همان را بگو که در او است؛ او با سگ، بازی می کند و با کبوترها به سر می برد و طبل و دهل می نوازد و با لهو و لعب سرگرم است می بینی او در این امور زشت خبیر و اهل فن است، پس، از این سخنان بپرهیز. [4]
پنجم سخنی است که سیوطی در کتاب "تاریخ الخلفاء" بیان داشت، او می گوید: سبب عزل یزید از طرف اهل مدینه این بود که او در گناه غوطه ور بود.
این نصوصی که بیان شد از شخصیت بی ارزش و بی قید یزید در امور اجتماعی و دینی پرده بر می دارد.
حوادثی که در زمان حکومت یزید (لعنة الله علیه) رخ داد
بدون شک در زمان کوتاه حکومت یزید زشت ترین اتفاقات تاریخی رخ داد که در رأس آن شهادت امام حسین (ع) و اصحاب و اهل بیت آن حضرت بود، در این حادثه کسی حتّی عوام مردم نیز تردید نمی کنند چه رسد به خواص از دانشمندان و تاریخ نگاران.
حادثه دوم، حادثه حرّه
این از قضایای مشهوری است که در زمان یزید بن معاویه رخ داد، این واقعه را همه تاریخ نگاران بیان کردند و اتفاق دارند بر این که شامیان در این حادثه تعداد زیادی از صحابه از میان مهاجرین و انصار را به قتل رساندند و با اجازه یزید به مدت سه روز مدینه را برای لشکریانشان مباح کردند. [5]
ابن اثیر در کتاب کاملش می گوید: واقعه حرّه نخست از آن جا شروع شد که مردم مدینه بیعت خود با یزید را شکستند ... یزید مسلم بن عقبه مرّی را که (به دلیل خون ریزی زیاد) به او مسرف گفته می شد و آدم مسن و مریضی نیز بود در جریان گذاشته و مأمور نمود به سوی مدینه حرکت کند و مسلم از یزید خواست که مدینه سه روز برای لشکریانش مباح باشد و هر چه از مال و حیوان و کالا و سلاح در مدینه وجود دارد برای لشکریانش باشد و پس از سه روز دست از مردم بکشد ... در این رویایی مردم شکست خوردند ... مسلم نیز سه روز مدینه را برای لشکریانش مباح نمود در این سه روز مردم را می کشتند و کالا و اموالشان را به تصرف در آوردند که همه مردم و صحابه پیامبر (ص) ناله سر داده بودند ... او مردم را دعوت کرد که با یزید به عنوان بندگی او که در خون و مال و خانواده آنها هر حکمی خواست بکند بیعت کنند هر کس از چنین بیعتی سرپیچی کرد او را بقتل رسانده که گروهی در این راه کشته شدند.
واقعه حرّه در سال شصت و سه دو روز مانده به آخر ذی حجه اتفاق افتاد. [6]
نزدیک به همین عبارت را طبری نیز در تاریخش نقل کرده است.[7]
ما در این جا در صدد بیان تمام جوانب و اتفاقات واقعه حرّه نیستیم، بلکه به ذکر برخی از موارد کریه و زشت و فجیع آن اکتفا می کنیم، علاوه بر مطالبی که از پیش نقل کردیم ابن قتیبه نیز می گوید: در روز واقعه حرّه هشتاد نفر از اصحاب پیامبر (ص) کشته شدند که پس از آن هیچ بدریّی وجود نداشت. و از قریش و انصار هفتصد نفر و از بقیه مردم اعم از موالی و عرب و تابعین ده هزار نفر کشته شدند. [8]
و شنیع تر از این بیانی است که یعقوبی دارد او می گوید: در واقعه حرّه بر اهل مدینه یورش بردند ... و شهر پیامبر (ص) را مباح کردند تا این که دختران باکره فرزندانی به دنیا آوردند که پدرانشان شناخته شده نبودند. [9]
حادثه سوم: جنگ مکه مکرمه و سوزاندن کعبه مشرفه
این همان واقعه ای است که پرسش پیرامون آن مطرح شده است این آخرین حادثه ای است که با آن زندگی ننگین و پر از شرارت یزید به پایان رسید.
تاریخ نگاران تصریح کردند پس از آن که عمرو بن سعید أشدق و عبید الله بن زیاد دستور یزید بن معاویه مبنی بر حمله به مکه را نپذیرفتند یزید به مسلم بن عقبه دستور حمله را صادر کرد. [10]
ابن اثیر در تاریخش ماجرا را این گونه تشریح می کند: پس از آن که کار مسلم از کشتار مردم مدینه و غارتشان به اتمام رسید با همراهانش برای نابودی ابن زبیر به سوی مکه حرکت کردند ... پس از آن که به منطقه "مشلل" رسیدند مرگ او را امان نداد و جانش را گرفت. بعد از مرگ او حصین بن نمیر لشکریان را حرکت داد تا به مکه رسیدند ... مردم مکه مقاومت کردند از باقیمانده محرم و تمام صفر و سه روز از ربیع الاوّل را با هم جنگیدند که در نهایت با منجنیق به خانه خدا حمله کرده و آن را به آتش کشیدند و بدین وسیله ابن زبیر را محاصره نمودند... . [11]
ابن قتیبه در کتابش امامت و سیاست می گوید: (حصین) بن نمیر حرکت کرد تا به مکه رسید و گروهی را فرستاد تا بخش مسفله (محله پایین) مکه را تصرّف کردند که منجنیق هایشان را در آن جا نصب کردند و به لشکریانش دستور داد که هر روز تعداد ده هزار سنگ بزرگ و صخره به سمت مسجد الحرام پرت کنند. [12]
یعقوبی نیز مثل همین سخن را در تاریخش آورده است.[13]
در ضمن این مطالب گذشته روشن شد این کارهایی که لشکریان یزید به دستور او انجام دادند از امور مسلم تاریخی است که جای هیچ شک و تردیدی نیست.
چرا بر لشکریان یزید عذاب الاهی نازل نشد
این بخش اساسی از سؤالی است که مطرح شده و در پاسخ گفته می شود:
مسئله عذاب و نوع آن به اراده و قدرت پروردگار مربوط می شود در برخی موارد، خداوند عذاب را به طور مستقیم و به وسیله سربازان غیبی نازل می کند مانند عذابی که بر لشکریان أبرهه حبشی نازل نمود که در سوره فیل به آن اشاره نمود و در آن جا خداوند قدرتش را نمایان نمود " و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد، که با سنگ های کوچکی آنان را هدف قرار میدادند". [14]
کسی که این قضیه را مورد مطالعه قرار دهد به طور واضح می بیند که در آن جا اصل کعبه مورد تهدید و خطر قرار گرفت و کسی هم در مقابل سپاه قدرتمند أبرهه، توان دفاع از آن را نداشت تا جایی که بزرگ قریش عبدالمطّلب به أبرهه گفت: من صاحب شتر هستم و خانه نیز صاحبی دارد که مانع تعرّض آن خواهد شد. ابرهه گفت: کسی نمی تواند مانع سر راه من شود. وی گفت: تو هستی و او، تا ببینیم. [15]
در این قضیه اراده الاهی بر حفظ کعبه تعلّق گرفت در نتیجه عذاب بر سر مهاجمان نازل شد که به تعبیر قرآن "کعصف مأکول"[16] اما در حادثه ای که در حکومت یزید اتفاق افتاد و از طرف لشکریانش کعبه به آتش کشیده شد اصل کعبه در معرض خطر نبود اگر چه ساختمانش آسیب دیده بود. [17] بله در این قضیه هم نسبت به یکی از مقدّس ترین مقدّسات مسلمانان و حرم خداوند متعال بی حرمتی صورت گرفت که برای هیچ مسلمان غیرتمند دین داری قابل تحمّل و پذیرش نیست، ولی اگر آن ستمگران دوباره بر آن مسلّط می شدند و مکه را به اشغال خود در می آوردند کعبه را دوباره می ساختند. [18]
پس در این قضیه اصل کعبه مورد تهدید نبود این از یک طرف و از طرفی دیگر مسئله این طور نیست که برخی فکر می کنند که هیچ عذابی بر آنان نازل نشد بله زمانی که ما به تاریخ مراجعه می کنیم عذاب دست جمعی و مستقیم شبیه آن چه که بر اصحاب فیل نازل شد را شاهد نیستیم، ولی بعد از تأمل در تاریخ می بینیم؛ مثلاً تمام آن کسانی که در کشتن امام حسین (ع) شرکت داشتند در همین دنیا به کیفرشان رسیدند که بیشترشان به دست مختار به سزای اعمالشان رسیدند و تنها کسی که از دست مختار توانست فرار کند سنان بن أنس متّهم اوّل جدا کردن سر امام حسین (ع) است. [19]
تاریخ می گوید بعد از دیدار سنان با حجاج و افتخارش به کشتن امام حسین (ع) زمانی که به خانه اش برگشت زبانش بند آمد و عقلش از بین رفت و پس از آن کارش این بود که فقط می خورد و در همان جایش ادرار می کرد و... .[20] آیا بر شخص عاقل عذاب دنیوی سخت تر از این وجود دارد؟ و عذاب اخروی از این هم سخت است.
اما یزید، روشن است که او نیز در همین دنیا به عذاب الاهی مبتلا شد. چگونگی مرگ یزید (لعنة الله علیه) به طور آشکارا دست غیبی را در هلاکت او به نمایش می گذارد. بلاذری می گوید: سبب مرگ یزید این بود که او در حالی که مست بوده میمونش را بر الاغ سوار کرد و خود بر پشت آن سوار شد و در این حال از الاغ افتاد، گردنش شکست یا از درونش چیزی پاره شد. [21]
تاریخ می گوید: ماه ها خانه خدا را محاصره کرده بودند تا این که خبر هلاکت یزید در سال 64 هجری به آنان رسید و با هلاکت او حکومت سلسله سفیانی به پایان رسید که پس از یزید کسی جز پسرش معاویه دوم حکومت نکرد که بنابر قول قوی با دسیسه ای سم خورانده شد و از بین رفت. [22]
پس از کشته شدن معاویه دوم که فقط چهل روز حکومت کرد[23] در میان امویان اختلاف هویدا شد و کم کم زمزمه جدایی سر گرفت.
برخی از شعرا به این نکته اشاره کرده و گفتند: من فتنه ای را می بینم که دیکش به جوش آمده بعد از ابی لیلی[24] سلطنت مال کسی است که پیروز شود. [25]
امّا فرماندهان لشکر:
مسلم بن عقبه معروف به مسرف در میانه راه به مکه به هلاکت رسید و حصین بن نمیر و عبید الله بن زیاد به دست ابراهیم بن مالک اشتر کشته شدند. [26]
البته این نکته را نباید فراموش نمود تاریخی که پیش ماست چنین بازگو می کند: سلاطینی که سرکار آمدند کوشش بسیاری جهت محو و نابودی حقایق و پنهان کردن تمام چیزهایی که جایگاه حکام را خدشه دار می کند و عیوب گذشتگانشان را نمایان می کند نموده اند.
نکته پایانی که لازم است به آن اشاره شود این است که در هر قضیه ای کمک غیبی دلالت می کند که صاحب آن حرکت که کرامت به دست او انجام شد بر حق است و با توجه به این که رهبر نیروهای انقلابی که در مکه بر ضد یزید قیام نمودند عبدالله بن زبیر بود و معروف است که او برای آرزوهای شخصیش تلاش می نمود و کاری با حق و حقیقت و دین نداشت و از بزرگ ترین دشمنان امیر مؤمنان علی (ع) محسوب می شد تا حدّی که آن حضرت فرمود: زبیر از ما بود تا زمانی که فرزند بد یمن او (عبدالله) بزرگ شد[27]، انجام کرامت به دست ابن زبیر در حقیقت قداست و شرعیت بخشیدن به او بود، از این رو خداوند متعال نمی خواست تا این کرامت به دست ابن زبیر انجام شود، امّا در عین حال به گونه ای که بیان شد خودش متجاوزان به حریم مقدس کعبه را مجازات نمود.
پی نوشتها:
[1]مسعودی، ابی الحسن علی بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 77، دار الفکر برای چاپ و نشر.
[2] ابن أثیر شیبانی جزری، ابو الحسن علی بن ابی کرم ، الکامل فی التاریخ ، حوادث سال 62"ذکر وفد أهل المدینة إلی الشام"، ناشر دار الکتاب العربی بیروت لبنان، چاپ سوم، 1400 ه 1980 م.
[3]تاریخ طبری، ج 4، ص 224 و 225 ، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 249 و 250 ، فی سیر أعلام النبلاء ج 4، ص 38، یزید در حالی که مست بود می رقصید که با سر بر زمین افتاد سرش شکافت.
[4]ابن قتیبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، معروف به تاریخ الخلفاء، ج 1، ص186، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و فرزندانش در مصر. و ابن أعثم فی کتاب الفتوح عن الحسین قریب به این مضمون را در موارد متعدد نقل نمود، ج 5، ص 18 و ج 4،ص 241 .
[5] حافظ ابو الفداء دمشقی، اسماعیل بن کثیر؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 225، دار احیاء التراث العربی؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص 292؛ ابن العماد حنبلی دمشقی، عبدالحی بن أحمد بن محمد، ابن العماد الامام شهاب الدین ابی الفلاح عکری حنبلی دمشقی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 276 و 278، ، دار ابن کثیر ، دمشق بیروت ، چاپ اول، حافظ مؤرّخ شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام حوادث سال 64 ه ، ص 25 748 ه ، دار الکتاب العربی ، چاپ اول.
[6] بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الاشراف، قسم چهارم، ج 1، ص 323. تاریخ الطبری ج 4، ص 372 ، و نک. محمد صنقور، پیشین سابق، ص 80 - 82.
[7] تاریخ طبری ج 4، ص 372؛ بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الاشراف، بخش چهارم ، ج 1، ص 323. و نک: محمد صنقور مصدر پیشین، ص 80 - 82.
[8] الامامة و السیاسة، ج1، 216، ابن کثیر در البدایة و النهایة از زهری نقل کرد که: ( کشتار روز حرّه هفتصد نفر از سرشناسان از از مهاجر و انصار و موالیانی که نمی دانم آزاد بودند یا برده ده هزار نفر) ج 8، ص 242 ، تاریخ ابن الوردی، ج1، ص 233 ، کنز الدرر ابی بکر دواداری، ج 4، ص 117.
[9] ابن واضج اخباری، أحمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250 و 251، دار صادر. و ابن کثیر فی البدایة والنهایة گفت: (با زنان مواقعه کردند تا آن جا که گفته شد هزار دختر بدون شوهر حامله شدند، مدائنی از ابی قرة نقل می کند که هشام گفت: بعد از واقعه حره هزار دختر بدون شوهر بچه به دنیا آوردند) ج 8، 242 ، و در "تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام" می کوید: (مسرف (مسلم)بن عقبة سه روز در مدینه چپاول و غارت کرد و از آن هزار دختر باکره گرفتند). حوادث سال 64 ه، ص 26، اخبار طوال، ص 265.
[10] تاریخ الطبری، ج 4، ص 371 ، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 311.
[11] الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 316؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 246.
[12] الامامة و السیاسة، ج 2، ص 12، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام حوادث سال 64 ه،ص 34؛ شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 1، ص 287 ، و ابن أعثم فی کتاب الفتوح (العلامة ابی محمد أحمد بن أعثم کوفی،دار الندوة الجدیدة بیروت، چاپ اول):نقل می کند: (همواره مکه را مورد حمله منجنیق قرار داده بود ... پیوسته لشکریان مسجدالحرام و کعبه را با آتش و سنگ مورد حمله قرار دادند ) ج 5، ص 302؛ تاریخ ابن الوردی، ج ، ص 234؛ ابی حنیفة أحمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص 268، چاپ اول، القاهرة 1960 م، مرآة الجنان، ج 1، ص 113، المنتظم، ج 6، ص 22.
[13] تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 251.
[14] فیل، 3 و 4.
[15] نک: سهیلی، الروض الأُنف، عبدالرحمن الوکیل ،موضوع عبد الله وأبرهة، دار إحیاء التراث العربی مؤسسة التاریخ بیروت ، ط1 1992م؛ و نک: ابن کثیر، السیرة النبویة ، ج1، ص34 و غیر اینها از مصادری که متعرض بیان داستان اصحاب فیل شدند.
[16] فیل، 5، سرانجام آنها را هم چون کاه خوردهشده (و متلاشی) قرار داد.
[17] نک: تبانی جزائری، محمد، تحذیر العبقری عن محاضرات الخضری، ج 1، ص 51، دار الکتب العلمیة بیروت، چاپ اول، 1955م.
[18] نک: کتاب هایی که متعرض ساخت کعبه شدند.
[19] نک: آل عگلة، طاهر، رأس الحسین،ص 29، نشر دار السلام، چاپپ اول، بیروت.
[20] حافظ ابو القاسم، علی بن الحسن بن هبة الله بن عبدالله شافعی، تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 231، دار الفکر؛ و المنتخب من ذیل المذیل، ص 16، نقل از کتاب رأس الحسین (ع)، ص31.
[21] بلاذری، أنساب الاشراف، ج 2، ص 177، باب "ترجمه "زندگی نامه" یزید"، بحش "أمر یزید بن معاویة".
[22] مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 89.
[23] مؤرج السدوسی، حذف من نسب قریش، مصدر الکتاب : موقع الوراق.
[24] کنیة معاویة الثانی.
[25] زبیری، مصعب، نسب قریش، ج 1، ص 44، موقع الوراق،http://www.alwarraq.com،[ صفحات کتاب موجود در سایت با چاپ موافق نیست].
[26] ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 58، ص236،الکتاب مذیل با حواشی محقق علی شیری.
[27] معتزلی، ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 480 چاپ اول، مصر؛ محمّد عبده، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 260 حکمة 354، چاپ استقامت، و أبو عمر در کتاب "الاستیعاب" در بخش زندگی نامه ابن زبیر همین عبارت را بدون کلمه "مشئوم" نقل کرد،گمان می کنم که برای او نقل شده اما او حذف کرد.
و ابن أثیر در أسد الغابة، ج 3، ص 162 نیز نقل نموده است(عز الدین بن أثیر ابی الحسن علی بن محمد جزری، دار احیاء التراث العربی، بیروت لبنان)فی زندگی نامه ابن زبیر . هم چنان که ابن عبد ربه در العقد الفرید، ج 5، ص 72، نیز نقل نموده است، چاپ لجنة التألیف و الترجمة و النشر، و در ج 3، ص 96 چاپ دیگر، و مفید در الجمل ، ص 192، نقل نموده است و همین مطلب در نهج البلاغة نسخه جدید تحقیق شده ومورد اطمینان، تحقیق و توثیق دکتر صبری إبراهیم سیّد، دانشگاه عین شمس و دانشگاه قطر. و نک: موسوعة ابن عباس، ج 2، ص 127.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] وقتی که یزید لشکریانش را به آتش زدن کعبه دستور داد اگر انجام شد چرا عذاب بر آنان نازل نشد؟
- [سایر] اهل سنت به استناد از احترام یزید به اسیران به تجلیل از یزید برآمده و در مقام تبرئه ی اوهستند آیا یزید درقتل امام حسین مبراست ؟
- [سایر] یزید پسر ابو سفیان چه کسی بود؟ آیا شخصی به نام یزید بوده است که برادر معاویه باشد؟
- [سایر] چرا با ولایتعهدی در زمان یزید مخالفت شد ولی در زمان مأمون این مخالفت با ولایتعهدی امام رضا (ع) نشد؟
- [سایر] اگر سرنوشت ما قبلاً تعیین شده، پس باید یزید، یزید باشد؟ آیا انسان میتواند قضا و قدر را تغییر دهد؟
- [سایر] این درست است که اگر یزید هم مثل معاویه بود امام حسین ع قیام نمیکرد؟ چون ظاهر حفظ میکرد معاویه ولی یزید ریشه میخواست بکنه؟
- [سایر] اصولاً معاویه و یزید چه فرقی با هم داشتند؟
- [سایر] آیا یزید ملعون بعد از به شهادت رساندن امام حسین(علیه السلام) توبه کرد؟ و آیا توبه فردی مانند یزید پذیرفته می شود یا نه؟
- [سایر] ابن تیمیه در مورد یزید و معاویه چه نظری داشت؟
- [سایر] دشمنی یزید و یارانش از چه زمانی با امام حسین (علیه السلام) شروع شده بود ؟ آیا یزید با امام حسین (علیه السلام) از قبل دشمنی داشته است ؟
- [آیت الله علوی گرگانی] حجّ: زیارت کردن خانه خدا وانجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرائط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: اوّل - آن که بالغ باشد; دوم - آن که عاقل وآزاد باشد; سوم - به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را که مهمتر از حجّ است انجام دهد، یا عمل واجبی را که اهمیّت بیشتر از حجّ دارد ترک نماید، پس اگر مثلاً مجبور باشد از راه غصبی برود وراه دیگری هم نباشد در صورتی که اهمیّت بیشتر دارد، نباید حجّ برود; چهارم آن که مستطیع باشد، ومستطیع بودن به چند چیز است: اوّل - آن که توشه راه ومرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند داشته باشد; دوم - سلامت مزاج وتوانایی آن را داشته باشد که بتواند مکّه رود وحجّ را بجا آورد; سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه، جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگریبتواند برود، اگرچه دورتر باشد، باید از آن راه برود; چهارم - بقدر بجا آوردن اعمال حجّ وقت داشته باشد; پنجم - مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن وبچه ومخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم میدانند داشته باشد; ششم بعد از برگشتن، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگریبرای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود بزحمت زندگی کند.
- [آیت الله خوئی] حج: زیارت کردن خانة خدا و انجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بهجا آورده شود، و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد یک مرتبه واجب میشود: (اول): آن که بالغ باشد. (دوم): آن که عاقل و آزاد باشد. (سوم): به واسطة رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهمتر است انجام دهد، یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید. (چهارم): آن که مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: (اول): آن که توش راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با آن مال آنها را تهیه کند داشته باشد. (دوم): سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را بهجا آورد. (سوم): در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود، یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست، ولی اگر از راه دیگری بتواند برود، اگرچه دورتر باشد، باید از آن راه برود. (چهارم): به قدر بهجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. (پنجم): مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه، و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم میدانند داشته باشد. (ششم): بعد از برگشتن، کسب یا زراعت، یا عایدی ملک، یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسأله 2044 – حج، زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود. و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد؛ یک مرتبه واجب می شود: اول آنکه بالغ باشد. دوم آنکه عاقل و آزاد باشد. سوم به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهمتر است انجام دهد؛ یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید. چهارم آنکه مستطیع باشد. و مستطیع بودن به چند چیز است: اول - آنکه توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با آن مال آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم - سلامت مزاج و توانائی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را به جا آورد. سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند؛ حج بر او واجب نیست؛ ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگرچه دورتر باشد؛ باید از آن راه برود. چهارم - به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم - مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم - بعد از برگشتن؛ کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که شرایط زیر را دارا باشد، یک مرتبه واجب می شود. اوّل: بالغ باشد. دوّم: عاقل و آزاد باشد. سوّم: بواسطه حجّ مجبور نشود کار حرامی که اهمیتش در شرع از حج بیشتر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حجّ مهمتر است ترک کند. چهارم: مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: اوّل: آنکه توشه راه و چیزهایی را که بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در کتابهای مفصّل گفته شده دارا باشد، و نیز مالی که بتواند بلیط سفر یا وسیله سفر را تهیّه کند داشته باشد. دوّم: سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکّه رود و حج را بجا آورد. سوّم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته است یا انسان بترسد که در راه جان او از بین برود حجّ بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد در صورتی که مشقّت زیاد نداشته باشد و خیلی غیر متعارف نباشد باید از آن راه برود. چهارم: بقدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچّه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم: بعد از برگشتن کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند و اگر کسی که آنچه دارد در راه حج خرج کند زندگی او قبل و بعد از حج فرق نکند حج بر او واجب است پس کسانی که زندگیشان از طریق وجوهات شرعیه تأمین می شود و حج رفتن وضع زندگی آنها را مختل نمی کند اگر به اندازه حج مالی داشته باشند حج بر آنها واجب می شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] حج زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند به جا اورده شود و در تمام عمر بر کسی که شرایط ذیل را دارا باشد یک مرتبه واجب می شود اول ان که بالغ باشد دوم ان که عاقل باشد سوم ان که ازاد باشد چهارم ان که به واسطه رفتن به حج مجبور نشود کار حرامی را که ترک ان از حج مهم تر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حج مهم تر است ترک نماید پنجم ان که مستطیع باشد و مستطیع بودن به چند چیز است ان که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با ان مال انها را تهیه کند داشته باشد سلامت مزاج و توانایی ان را داشته باشد که به مکه رود و حج را به جا اورد در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه یا هنگام انجام اعمال جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند حج بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد باید از ان راه برود به قدر به جا اوردن اعمال حج وقت داشته باشد مخارج کسانی را که خرجی انان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به انها را لازم می دانند مانند نوکر و کلفتی که به انها حاجت دارد داشته باشد بعد از برگشتن کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود و عایله اش به حسب شانش داشته باشد که در زندگی به مشقت نیفتد
- [امام خمینی] حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آن جا بجا آورده شود، و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد یک مرتبه واجب می شود: اول: آنکه بالغ باشد. دوم: آنکه عاقل و آزاد باشد. سوم: به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که اهمیتش در شرع از حج بیشتر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید. چهارم: آنکه مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: اول: آنکه توشه راه و چیزهایی را که بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در کتابهای مفصل گفته شده، دارا باشد، و نیز مرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم:سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را بجا آورد.سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود، یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست، ولی اگراز راه دیگری بتواند برود، اگرچه دورتر باشد در صورتی که مشقت زیاد نداشته باشدو خیلی غیر متعارف نباشد، باید از آن راه برود. چهارم: به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد.ششم: بعد از برگشتن، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد، یک مرتبه واجب می شود: 1 کمال، به این که بالغ و عاقل باشد. 2 آن که آزاد باشد. 3 به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهم تر است، انجام دهد، یا عمل واجبی را که از حج مهم تر است ترک نماید، 4 آن که مستطیع باشد و مستطیع بودن به چند چیز است: اول آن که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با آن مال، آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم آن که سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را به جا آورد. سوم آن که در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد، یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود، یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست. ولی اگر از راه دیگری بتواند برود، اگر چه دورتر باشد، باید از آن راه برود. چهارم آن که به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم آن که مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم آن که بعد از برگشتن کسب، یا زراعت، یا عایدی ملک، یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.
- [آیت الله سیستانی] حج : زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود . و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد ، یک مرتبه واجب میشود : اول : آنکه بالغ باشد . دوم : آنکه عاقل و آزاد باشد . سوم : بواسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهمتر است انجام دهد ، یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید ، ولی اگر در این حال به حج برود گر چه گناه کرده اما حجش صحیح است . چهارم : آنکه مستطیع باشد ، و مستطیع بودن به چند چیزاست : اول : آنکه توشه راه و همچنین مرکب سواری در صورت احتیاج به آن یا مالی که بتواند با آن مال آنها را تهیه کند ، داشته باشد . دوم : سلامت مزاج و توانائی آن را داشته باشد که بدون مشقت زیاد بتواند مکه رود ، و حج را بجا آورد . و این شرط در وجوب مباشرت حج معتبر است و کسی که توانایی مالی دارد ولی قدرت بدنی مباشرت ندارد یا مباشرت برای او حرجی است و امید بهبودی ندارد باید نایب بگیرد . سوم : در راه مانعی از رفتن نباشد ، و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند ، حج بر او واجب نیست . ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد ، باید از آن راه برود ، مگر آنکه آن راه آنقدر دورتر و غیر معمولی باشد که بگویند راه حج بسته است . چهارم : تمکن از سایر جهات داشته باشد که به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد . پنجم : مخارج کسانی را که خرجیِ آنان بر او واجب است مثل زن و بچه ، یا ترک انفاق بر آنان برای او حرجی است ، داشته باشد . ششم : بعد از برگشتن ، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد ، یعنی اینطور نباشد که بواسطه مخارج حج پس از برگشتن مجبور شود به زحمت زندگی کند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] حجّ زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالیست که دستور دادهاند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد یک مرتبه واجب میشود: اوّل: آن که بالغ باشد. دوم: آن که عاقل باشد. سوم: به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را (که اهمیتش در شرع به اندازه حجّ یا بیشتر از حجّ است) انجام دهد، یا عمل واجبی را (که به اندازه حجّ یا مهمتر از حجّ است) ترک نماید؛ بلی در صورتی که عمل واجب را ترک کند، یا عمل حرام را مرتکب شود، با داشتن شرایط دیگر حجّ بر او واجب است. چهارم: آن که مستطیع باشد؛ و مستطیع بودن به چند چیز است: اوّل: آن که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند داشته باشد. دوم: توانایی بدنی داشته باشد؛ یعنی از نظر شرایط جسمی توانایی آن را داشته باشد که مکّه رود و حجّ را به جا آورد. سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد، پس اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه، خطر جانی باشد یا آبروی وی در خطر افتد یا مالی را که بردن آن مشقّت شدید برای او ایجاد میکند ببرند، حجّ بر او واجب نیست ولی اگر بتواند از راه دیگری برود - اگر چه دورتر باشد - در صورتی که مشقّت شدید نداشته باشد، حجّ بر او واجب است. چهارم: به مقدار به جا آوردن حجّ وقت داشته باشد. پنجم: انجام حجّ موجب اختلال در تأمین اقتصادی زندگی خود یا کسانی که شرعاً یا عرفاً خرجی آنها بر او واجب است، نگردد. ششم: انجام حجّ موجب اختلال در سائر جهات زندگی او نگردد؛ مثلاً کسی که میترسد با رفتن حجّ زندگی او به جدایی کشیده شود، حجّ بر او واجب نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه