شرح پرسش: گفته می شود واجب الوجود دارای صفات کمالیه نامحدود است و از طرفی نامتناهی و بی نهایت در ذهن انسان مبهم و تعریف نشده است ،حال باید ما وجودی را بپرستیم که در مورد آن ابهام داریم ؟ آیا این عقلانی است؟ پاسخ اجمالی: نامتناهی بودن خداوند به معنای ریاضی و عددی کلمه نیست بلکه نامتناهی بودن خدا به معنای مطلق بودن و دارا بودن تمام کمالات است ، شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیت، عطوفت و رحمانیت است، عکس‌ العملی در ما ایجاد می‌کند که از آن به (پرستش) تعبیر می‌شود. پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‌تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است. انسان از یک امتیاز خاص بهره‌مند است و آن اینکه واقعیتش واقعیت خدایی است؛ فطرت بشر فطرت خداجویانه است؛ از این رو سعادت، کمال، نجات، خیر و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و راه یافتن به بساط قرب اوست و این سیر کمال با مراتب مختلفی از شناخت محقق می شود و نشناختن کنه ذات خداوند متعال به دلیل مطلق آن منافاتی با پرستش او ندارد. پاسخ تفصیلی: نامتناهی بودن خداوند به معنای ریاضی کلمه نیست که ابهام داشته باشد بلکه نامتناهی بودن خدا به معنای مطلق بودن و دارا بودن تمام کمالات است. دلیل ناتوان بودن عقل از شناخت ذات خداوند این است که اشیاء از راه نقطه مخالف و نقطه مقابلشان شناخته می‌شوند، (تعرف الاشیاء باضدادها). اگر چیزی نقطه مقابل نداشته باشد، بشر قادر نیست به وجود او پی برد هر چند آن چیز مخفی و پنهان نباشد و در کمال ظهور باشد. از طرفی نامحدود؛ یعنی آن موجودی که هیچ حدی و نهایتی ندارد ،این حد و نهایت نداشتن به معنای مطلق بودن آن وجود است ،واژه مطلق کاربردهای متفاوتی دارد که یکی از آنها مطلق در برابر مقید است ،وقتی به یک موجودی صفت مطلق بودن داده می شود هر قید و هر حدی را از این موجود جدا کرده و او را نامحدود می خوانیم . شناخت ذات خداوند متعال برای ما امکان ندارد ولی عقل ما می تواند درک کند که اولا تمام موجودات عالم در وجودشان محتاج و نیازمند به علت می باشند و طبق قاعده محال بودن دور و تسلسل، این علت ها باید به جایی خاتمه یابند که دیگر خودش نهایت وجود باشد و نیاز به علتی نداشته باشد ،لازمه این نتیجه آن است که این وجود باید عالی ترین مرتبه وجودی را داشته باشد تا بتواند علت تمام موجودات غیر خودش قرار گیرد پس از یک طرف بی نهایت بودن وجود واجب متعال به معنای دارا بودن عالی ترین مرتبه وجودی است . بنابراین شناخت ما اولا در مورد اصل خداوند است که آن را به نام عالی ترین مرتبه وجود می شناسیم و ثانیا می دانیم که چنین وجودی با این خصوصیات تمام کمالات را واجد است و هر حد و نقصانی منافی ذات وجودی او می باشد ، چنان که قرآن کریم به این مطلب تصریح دارد و می‌گوید خداوند به همه صفات کمال متّصف است: لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی[1]‌ (نیکوترین نامها و بالاترین اوصاف از آنِ اوست). وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی‌ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ[2] (صفات والا در سراسر هستی خاص اوست). از این رو خداوند حیّ است، قادر است، علیم است، مرید است، رحیم است، هادی است، خالق است، حکیم است، غفور است، عادل است و بالاخره هیچ صفت کمالی نیست که در او نباشد ،این ها همه به معنای مطلق بودن خداوند متعال است . با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیت، عطوفت و رحمانیت است، عکس‌العملی در ما ایجاد می‌کند که از آن به (پرستش) تعبیر می‌شود. پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‌تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است[3] . از طرفی فطرت بشر فطرت خداجویانه است؛ از این رو سعادت، کمال، نجات، خیر و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پیمودن بساط قرب اوست[4] و این سیر کمال با همین مقدار شناخت محقق می شود و نشناختن کنه ذات خداوند متعال ،این وجود مطلق را از الوهیت و قابل پرستش بودن ساقط نمی کند. پی نوشتها: [1]سوره حشر، آیه 24. [2] سوره نور ،آیه 35. [3] مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج‌2، ص96،(کتاب جهان بینی توحیدی) ،نرم افزار نور [4] همان، ج‌2، ص 175،(کتاب وحی و نبوت)،نرم افزار نور. منبع: www.islamquest.net
آیا نامحدود بودن خدا به معنای مبهم بودن آن است؟
شرح پرسش:
گفته می شود واجب الوجود دارای صفات کمالیه نامحدود است و از طرفی نامتناهی و بی نهایت در ذهن انسان مبهم و تعریف نشده است ،حال باید ما وجودی را بپرستیم که در مورد آن ابهام داریم ؟ آیا این عقلانی است؟
پاسخ اجمالی:
نامتناهی بودن خداوند به معنای ریاضی و عددی کلمه نیست بلکه نامتناهی بودن خدا به معنای مطلق بودن و دارا بودن تمام کمالات است ، شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیت، عطوفت و رحمانیت است، عکس العملی در ما ایجاد میکند که از آن به (پرستش) تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است.
انسان از یک امتیاز خاص بهرهمند است و آن اینکه واقعیتش واقعیت خدایی است؛ فطرت بشر فطرت خداجویانه است؛ از این رو سعادت، کمال، نجات، خیر و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و راه یافتن به بساط قرب اوست و این سیر کمال با مراتب مختلفی از شناخت محقق می شود و نشناختن کنه ذات خداوند متعال به دلیل مطلق آن منافاتی با پرستش او ندارد.
پاسخ تفصیلی:
نامتناهی بودن خداوند به معنای ریاضی کلمه نیست که ابهام داشته باشد بلکه نامتناهی بودن خدا به معنای مطلق بودن و دارا بودن تمام کمالات است.
دلیل ناتوان بودن عقل از شناخت ذات خداوند این است که اشیاء از راه نقطه مخالف و نقطه مقابلشان شناخته میشوند، (تعرف الاشیاء باضدادها). اگر چیزی نقطه مقابل نداشته باشد، بشر قادر نیست به وجود او پی برد هر چند آن چیز مخفی و پنهان نباشد و در کمال ظهور باشد.
از طرفی نامحدود؛ یعنی آن موجودی که هیچ حدی و نهایتی ندارد ،این حد و نهایت نداشتن به معنای مطلق بودن آن وجود است ،واژه مطلق کاربردهای متفاوتی دارد که یکی از آنها مطلق در برابر مقید است ،وقتی به یک موجودی صفت مطلق بودن داده می شود هر قید و هر حدی را از این موجود جدا کرده و او را نامحدود می خوانیم .
شناخت ذات خداوند متعال برای ما امکان ندارد ولی عقل ما می تواند درک کند که اولا تمام موجودات عالم در وجودشان محتاج و نیازمند به علت می باشند و طبق قاعده محال بودن دور و تسلسل، این علت ها باید به جایی خاتمه یابند که دیگر خودش نهایت وجود باشد و نیاز به علتی نداشته باشد ،لازمه این نتیجه آن است که این وجود باید عالی ترین مرتبه وجودی را داشته باشد تا بتواند علت تمام موجودات غیر خودش قرار گیرد پس از یک طرف بی نهایت بودن وجود واجب متعال به معنای دارا بودن عالی ترین مرتبه وجودی است .
بنابراین شناخت ما اولا در مورد اصل خداوند است که آن را به نام عالی ترین مرتبه وجود می شناسیم و ثانیا می دانیم که چنین وجودی با این خصوصیات تمام کمالات را واجد است و هر حد و نقصانی منافی ذات وجودی او می باشد ، چنان که قرآن کریم به این مطلب تصریح دارد و میگوید خداوند به همه صفات کمال متّصف است: لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی[1] (نیکوترین نامها و بالاترین اوصاف از آنِ اوست). وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ[2] (صفات والا در سراسر هستی خاص اوست). از این رو خداوند حیّ است، قادر است، علیم است، مرید است، رحیم است، هادی است، خالق است، حکیم است، غفور است، عادل است و بالاخره هیچ صفت کمالی نیست که در او نباشد ،این ها همه به معنای مطلق بودن خداوند متعال است .
با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیت، عطوفت و رحمانیت است، عکسالعملی در ما ایجاد میکند که از آن به (پرستش) تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است[3] .
از طرفی فطرت بشر فطرت خداجویانه است؛ از این رو سعادت، کمال، نجات، خیر و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پیمودن بساط قرب اوست[4] و این سیر کمال با همین مقدار شناخت محقق می شود و نشناختن کنه ذات خداوند متعال ،این وجود مطلق را از الوهیت و قابل پرستش بودن ساقط نمی کند.
پی نوشتها:
[1]سوره حشر، آیه 24.
[2] سوره نور ،آیه 35.
[3] مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج2، ص96،(کتاب جهان بینی توحیدی) ،نرم افزار نور
[4] همان، ج2، ص 175،(کتاب وحی و نبوت)،نرم افزار نور.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] با توجّه به اینکه خداوند نامحدود است، آیا ما می توانیم صفات نامحدود او را درک کنیم؟
- [سایر] اثبات کنید که چرا خداوند باید نامحدود باشد؟
- [سایر] اثبات کنید که چرا خداوند باید نامحدود باشد؟
- [سایر] اثبات کنید که چرا خداوند باید نامحدود باشد؟
- [سایر] من وجود دارم پس بدنم (وجودم) مکانی را احاطه کرده و خداوند نامحدود است حال آیا من (وجود من) خدا را محدود نمی کند و هزاران اشیاء دیگر که وجود دارند اگر خدا نامحدود است پس این همه وجود در کجا هستند؟
- [سایر] گفته می شود واجب الوجود دارای صفات کمالیه نامحدود است و از طرفی نامتناهی و بی نهایت در ذهن انسان مبهم و تعریف نشده است ،حال باید ما وجودی را بپرستیم که در مورد آن ابهام داریم ؟ آیا این عقلانی است؟
- [سایر] سلام، آیا مطلق هر چیز نامحدود است؟ برای نشان دادن نامحدود بودن وجود، یکی از راهها قاعده مطلق وجود است. حال اگر مطلق هر چیز نامحدود است، مطلق صندلی یا مطلق کابینت یا مطلق کمد و ... هم نامحدود هستند؟ لطفاً توضیح دهید، ممنون
- [سایر] با این علم محدود چگونه جهان نامحدود را منظم بدانیم؟
- [سایر] ذات خدا بسیط است، پس یا همه خدا را می توان شناخت یا هیچ چیز از ذات خدا را نمی توان شناخت و چون محدودیم و او نامحدود پس نمی توان ذات خدا را به هیچ مقدار شناخت. پس چرا در اول کار ذات خدا را به بساطت شناختیم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در قانون جدید چنانچه زوجه قصد اخذ گذرنامه داشته باشد، زوج باید در دفتر اسناد رسمی اجازه خروج نامحدود او را تا پایان مهلت اعتبار گذرنامه از کشور تعهد نماید؛ نظر معظم له در مورد این اجازه نامحدود چیست؟
- [آیت الله سیستانی] اگر مزد کار کاملاً مبهم باشد ، مثلاً جاعل بگوید هر کس بچه مرا پیدا کند پولی به او میدهم ، و مقدار آن را معیّن نکند ، چنانچه کسی آن عمل را انجام دهد ، باید مزد او را به مقداری که کار او در نظر مردم ارزش دارد ، بدهد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] در هنگام اعلان باید عبارتی را برگزیند که بیش از همه شنونده را متوجّه مال گمشده و صفات آن بنماید، بنا بر این معمولاً نمیتواند بگوید که (چیزی یا مالی پیدا شده) بلکه مثلاً باید بگوید: (طلا یا نقره یا ظرف یا پیراهنی پیدا شده است) البتّه نباید تمام ویژگیهای آن را هم ذکر کند، بلکه باید هنوز چیز پیدا شده در بوته ابهام باقی باشد، خلاصه باید بهترین راهی را که مال را به صاحبش میرساند برگزیند، عبارت اعلان نه کاملاً مبهم باشد و نه کاملاً مشخّص، بلکه مابین این دو حالت باشد.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند متعال نذر کند، بنابراین اگر برای خدا نذر نکند، صحیح نیست، بنابراین کافی است موقع نذر کردن بنابر اظهر بگوید: (لِلّهِ عَلَیَّ)، یعنی: (برای خداوند، به عهده من باشد که فلان کار را انجام بدهم)، و اگر کسی که عربی نمیداند ترجمه آن را به هر زبانی بگوید کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام میباشد و بعضی از مردم که مقابل قبر امامان پیشانی را به زمین میگذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد اشکال ندارد وگرنه حرام است. مستحبات و مکروهات سجده
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . لازمه ایمان به خداوند متعال و ایمان به انبیاء عظام صلوات الله علیهم اجمعین و ایمان به احکام الهی آن است که شخص مؤمن، قلباً از منکر و معصیت خداوند متعال، منزجر باشد، و منکر را قلباً انکار کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] انسان باید فقط برای خداوند عالم نماز بخواند پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد