با توجّه به اینکه خداوند نامحدود است، آیا ما می توانیم صفات نامحدود او را درک کنیم؟
درک صفات نامحدود الهی پرسش اصلی آن است که: آیا عقل بشری قادر است بفهمد ذات خداوند، دارای چه صفاتی است؟ کدام یک لایق و شایسته ذات او است و چه صفاتی این طور نیست؟ چرا عقل قادر به درک اوصاف الهی نیست و هر چه در این زمینه بگوید، یا برای خویش ترسیم کند، احتمالات است؟ متکلمان به این پرسش، پاسخ های گوناگونی داده اند که در این مجال اندک، نمی توان به نقد و بررسی آنها پرداخت. از آنجا که سخن علامه طباطبایی در این میان، نظری کامل و متقن است، به تحلیل دیدگاه ایشان در پاسخ دهی به این پرسش اساسی، اکتفا می کنیم. عقل بشری، قادر است اوصاف خداوند را دریافته و علاوه بر درک آن، به بررسی آن نیز بپردازد؛ زیرا اگر عقل ما چیزهایی از قبیل علم، قدرت، حیات و ... را برای خدای تعالی اثبات می کند، یا موجودات را مستند به وی می داند و یا صفات فعلی از قبیل رحمت، مغفرت، رزق و انعام، هدایت و غیر آن را برای او قائل می شود؛ همه از این جهت است که در خود، نمونه ای از آن کمالات را سراغ دارد. نیز از آنجا که معطی کمال، محال است که فاقد آن کمال باشد؛ وجود چنین اوصاف کمالیه ای در مخلوقات، نشانه آن است که مبدأ و منشأ اصلی موجودات (خداوند)، دارای آن کمالات است. در عین حال ادعا نمی کنیم که عقل به کنه ذات و صفات خداوند احاطه دارد؛ بلکه اعتراف می کنیم آنچه را که ما با عقل خود، برای او اثبات و توصیف می کنیم، غیر از آن است که در خدای تعالی است؛ مثلاً علمی که ما برای خدا اثبات و او را بدان توصیف می کنیم از آنجایی که ما خود محدود هستیم محدود است؛ در حالی که خدای متعال بزرگ تر و برتر از آن است که حدی، او را در خود محدود سازد. این مفاهیم، آینه های محدودی است که نمی تواند وجود بی کران پروردگار را منعکس سازد. اما این امر، باعث نمی شود که تشخیص عقل را در این باره معتبر ندانیم. عقل ما قادر به ادراک صفات هست؛ ولی به اندازه و حد توانایی عقل بشر. انسان در شناخت خداوند سبحان، مثل کسی است که دو دست خویش را به آب دریا نزدیک کند و بخواهد از آن بنوشد؛ او فقط می خواهد خود را سیراب سازد و ابدا مقدار برایش مطرح نیست و نمی تواند بیشتر از اندازه دو دستش از دریا آب بردارد).1 صفات سلبی خدا ما به اندازه فهم و عقل خود، اوصاف خداوند را می فهمیم؛ اما برای آنکه این مفاهیم نسبت به خداوند متعال، معانی حقیقی و برتر از فهم ما داشته باشد؛ از صفات سلبی استفاده کرده، کمبود فهم خود را نسبت به اوصاف الهی جبران می کنیم و در عین اینکه می گوییم: خدا عالم، قادر و حیّ است و اضافه می کنیم: خداوند در وصف نمی گنجد و بزرگ تر از آن است که در چهاردیواری اوصاف و تحدیدهای ما، محصور گردد و این خود ما را به حقیقت امر نزدیک می سازد.2 بر این اساس ما معتقدیم: این مفاهیم، از جنس همان معانی و مفاهیمی است که درک و تعقّل می کنیم و آنچه را که برخی مدعی شده اند که تمامی این اوصاف و اسمای الهی، مجازهای مفرد یا استعاره های تمثیلی اند قبول نداریم؛ زیرا مثلاً ما از دو جمله (زید دانست) و (خداوند دانست)، یک چیز می فهمیم و آن، روشن بودن معلوم نزد عالم است. چیزی که هست، ما می دانیم آگاهی و علم (زید)، فقط به واسطه صورت ذهنی است که نزد او است و چنین صورتی برای خداوند ممتنع است؛ زیرا در آنجا ذهنی نیست. اما این ویژگی مربوط به (مصداق) علم است و موجب دگرگونی مفهوم نمی شود. بنابراین، مفهوم، یک مفهوم است و ویژگی های مصداقی دخالتی در مفهوم ندارد. پس ضابطه عمومی در تبیین صفات خداوند آن است که مفاهیم آنها را از ویژگی های مصداقی و به عبارت دیگر، از ابعاد عدمی و نقص به واسطه صفات سلبی، خالی سازیم.3 نتیجه آنکه: ما از صفات خدا، همان معانی را می فهمیم که از صفات انسان در می یابیم و چنان که عقل قادر است آن صفات را در مورد انسان درک کند، در باب صفات خداوند متعال نیز قادر به چنین درکی است. منتها به دلیل تفاوت درجه در مصداق میان انسان و خداوند، شائبه نقص در صفات الهی، به وجود می آید که ما به کمک صفات سلبی، این شبهه را از بین می بریم. بدین وسیله با کمک از صفات ایجابی و سلبی، علاوه بر آنکه دگرگونی در مفهوم ایجاد نمی کنیم؛ بلکه آن را به مصداق حقیقی و واقعی رهنمون می سازیم و می گوییم: خداوند موجود است؛ ولی نه وجودی مانند مخلوقات؛ خدا علم دارد، اما نه مثل علم موجودات؛ قدرت دارد، نه از این قدرت ها؛ حیات دارد، نه از این حیات ها و ... .4 پی نوشت: 1. سیدمحمدحسین طباطبایی، مجموعه رسائل، ص 227. 2. المیزان، ج 8، ص 57 و ج 6، ص 102 100؛ مجموعه رسائل، صص 224 226؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 125 و ... . 3. نگا: سیدمحمدحسین طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی، ص 54 و 55. 4. نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 105 110. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

با توجّه به اینکه خداوند نامحدود است، آیا ما می توانیم صفات نامحدود او را درک کنیم؟


پاسخ:

درک صفات نامحدود الهی
پرسش اصلی آن است که: آیا عقل بشری قادر است بفهمد ذات خداوند، دارای چه صفاتی است؟ کدام یک لایق و شایسته ذات او است و چه صفاتی این طور نیست؟ چرا عقل قادر به درک اوصاف الهی نیست و هر چه در این زمینه بگوید، یا برای خویش ترسیم کند، احتمالات است؟
متکلمان به این پرسش، پاسخ های گوناگونی داده اند که در این مجال اندک، نمی توان به نقد و بررسی آنها پرداخت. از آنجا که سخن علامه طباطبایی در این میان، نظری کامل و متقن است، به تحلیل دیدگاه ایشان در پاسخ دهی به این پرسش اساسی، اکتفا می کنیم.
عقل بشری، قادر است اوصاف خداوند را دریافته و علاوه بر درک آن، به بررسی آن نیز بپردازد؛ زیرا اگر عقل ما چیزهایی از قبیل علم، قدرت، حیات و ... را برای خدای تعالی اثبات می کند، یا موجودات را مستند به وی می داند و یا صفات فعلی از قبیل رحمت، مغفرت، رزق و انعام، هدایت و غیر آن را برای او قائل می شود؛ همه از این جهت است که در خود، نمونه ای از آن کمالات را سراغ دارد. نیز از آنجا که معطی کمال، محال است که فاقد آن کمال باشد؛ وجود چنین اوصاف کمالیه ای در مخلوقات، نشانه آن است که مبدأ و منشأ اصلی موجودات (خداوند)، دارای آن کمالات است. در عین حال ادعا نمی کنیم که عقل به کنه ذات و صفات خداوند احاطه دارد؛ بلکه اعتراف می کنیم آنچه را که ما با عقل خود، برای او اثبات و توصیف می کنیم، غیر از آن است که در خدای تعالی است؛ مثلاً علمی که ما برای خدا اثبات و او را بدان توصیف می کنیم از آنجایی که ما خود محدود هستیم محدود است؛ در حالی که خدای متعال بزرگ تر و برتر از آن است که حدی، او را در خود محدود سازد. این مفاهیم، آینه های محدودی است که نمی تواند وجود بی کران پروردگار را منعکس سازد. اما این امر، باعث نمی شود که تشخیص عقل را در این باره معتبر ندانیم. عقل ما قادر به ادراک صفات هست؛ ولی به اندازه و حد توانایی عقل بشر. انسان در شناخت خداوند سبحان، مثل کسی است که دو دست خویش را به آب دریا نزدیک کند و بخواهد از آن بنوشد؛ او فقط می خواهد خود را سیراب سازد و ابدا مقدار برایش مطرح نیست و نمی تواند بیشتر از اندازه دو دستش از دریا آب بردارد).1
صفات سلبی خدا
ما به اندازه فهم و عقل خود، اوصاف خداوند را می فهمیم؛ اما برای آنکه این مفاهیم نسبت به خداوند متعال، معانی حقیقی و برتر از فهم ما داشته باشد؛ از صفات سلبی استفاده کرده، کمبود فهم خود را نسبت به اوصاف الهی جبران می کنیم و در عین اینکه می گوییم: خدا عالم، قادر و حیّ است و اضافه می کنیم: خداوند در وصف نمی گنجد و بزرگ تر از آن است که در چهاردیواری اوصاف و تحدیدهای ما، محصور گردد و این خود ما را به حقیقت امر نزدیک می سازد.2
بر این اساس ما معتقدیم: این مفاهیم، از جنس همان معانی و مفاهیمی است که درک و تعقّل می کنیم و آنچه را که برخی مدعی شده اند که تمامی این اوصاف و اسمای الهی، مجازهای مفرد یا استعاره های تمثیلی اند قبول نداریم؛ زیرا مثلاً ما از دو جمله (زید دانست) و (خداوند دانست)، یک چیز می فهمیم و آن، روشن بودن معلوم نزد عالم است. چیزی که هست، ما می دانیم آگاهی و علم (زید)، فقط به واسطه صورت ذهنی است که نزد او است و چنین صورتی برای خداوند ممتنع است؛ زیرا در آنجا ذهنی نیست. اما این ویژگی مربوط به (مصداق) علم است و موجب دگرگونی مفهوم نمی شود. بنابراین، مفهوم، یک مفهوم است و ویژگی های مصداقی دخالتی در مفهوم ندارد. پس ضابطه عمومی در تبیین صفات خداوند آن است که مفاهیم آنها را از ویژگی های مصداقی و به عبارت دیگر، از ابعاد عدمی و نقص به واسطه صفات سلبی، خالی سازیم.3
نتیجه آنکه: ما از صفات خدا، همان معانی را می فهمیم که از صفات انسان در می یابیم و چنان که عقل قادر است آن صفات را در مورد انسان درک کند، در باب صفات خداوند متعال نیز قادر به چنین درکی است. منتها به دلیل تفاوت درجه در مصداق میان انسان و خداوند، شائبه نقص در صفات الهی، به وجود می آید که ما به کمک صفات سلبی، این شبهه را از بین می بریم. بدین وسیله با کمک از صفات ایجابی و سلبی، علاوه بر آنکه دگرگونی در مفهوم ایجاد نمی کنیم؛ بلکه آن را به مصداق حقیقی و واقعی رهنمون می سازیم و می گوییم: خداوند موجود است؛ ولی نه وجودی مانند مخلوقات؛ خدا علم دارد، اما نه مثل علم موجودات؛ قدرت دارد، نه از این قدرت ها؛ حیات دارد، نه از این حیات ها و ... .4
پی نوشت:
1. سیدمحمدحسین طباطبایی، مجموعه رسائل، ص 227.
2. المیزان، ج 8، ص 57 و ج 6، ص 102 100؛ مجموعه رسائل، صص 224 226؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 125 و ... .
3. نگا: سیدمحمدحسین طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی، ص 54 و 55.
4. نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 105 110.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین