چه افرادی و با چه کرداری به درجه خلیفة اللهی نائل می‌شوند؟
پاسخ اجمالی: خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم نکاتی را به صورت کلیدی برای پی بردن به پاسخ بیان فرموده است، مانند این آیه شریفه: (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ)؛ و از آنها امامان و پیشوایانی قرار دادیم، که به فرمان ما امر هدایت خلق خدا را بر عهده گرفتند؛ زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند. در این آیه شریفه خداوند به طور کلی رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده: یکی ایمان و یقین به آیات الهی، و دیگر صبر و استقامت و شکیبایی. پاسخ تفصیلی: تعالیم و آموزه‌های دینی در ارتباط با موضوع مورد پرسش می‌گوید: 1. قابلیت (خلیفة الله) شدن در همه انسان‌ها وجود دارد و یکی از امتیازات انسان بر موجودات دیگر همین برخورداری از استعداد خلیفة الله شدن است. البته فعلیت این مقام فقط در افراد محدودی محقق می‌شود. 2. مقام (خلیفة اللهی) دارای مراتب است. مرتبه کامل از آن انبیا و اولیای الهی بویژه در انحصار پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است. ولی انسان‌های دیگری نیز به مقدار تلاش و توان خود توانسته‌اند به درجاتی از این مقام دست یابند که هر چند در برابر مقام انسان‌های کامل چیزی به حساب نمی‌آیند، اما در حد خودشان بسیار ارزشمند و ستودنی هستند. 3. هر چند درک کُنه حقیقت مقام کامل خلیفة اللهی برای انسان‌های عادی و با ابزار متعارف بشری مشکل، بلکه غیر ممکن است؛ ولی در سایه بهره‌گیری از کلام خداوند و سخنان پیامبر و اهل بیت(ع) می‌توان اطلاعات لازم و کافی در این زمینه به دست آورد و راه دست‌یابی به درجاتی از مقام خلیفة اللهی را می‌توان شناخت.[1] 4. انسان‌هایی که به مقام خلیفة اللهی رسیدند با انجام چه اعمالی به آن درجه نائل شدند؟ آنچه به طور خلاصه می‌توان گفت این است که خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم نکاتی را به صورت کلید برای پی بردن به پاسخ بیان فرموده است؛ مانند این آیه شریفه: (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ)؛[2] (و از آنها امامان و پیشوایانی قرار دادیم، که به فرمان ما امر هدایت خلق خدا را بر عهده گرفتند؛ زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند). خداوند رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده: یکی ایمان و یقین به آیات الهی، و دیگر صبر و استقامت و شکیبایی.[3] توضیح چند نکته 1. منظور از (أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) همان مقام خلیفة اللهی است؛ زیرا با توجه این‌که خداوند متعال مسئله هدایت توسط این پیشوایان را مقید به (امر الهی) می‌کند، روشن می‌شود: اولاً: هدایت آنان از فرمان الهی سرچشمه گیرد، نه از امر مردم و خواهش و تمنای دل، یا تقلید از این و آن. ثانیاً: منظور از امر الهی اعم از دستورات الهی در شرع و امر تکوینی (نفوذ فرمان الهی در عالم آفرینش) می‌باشد. توضیح این‌که: هدایت در آیات و روایات به دو معنا آمده است: ارائه طریق (نشان دادن راه) و ایصال به مطلوب (رساندن به مقصد). هدایت پیشوایان الهی نیز از هر دو طریق صورت می‌گیرد، گاه تنها به امر و نهی قناعت می‌کنند، ولی گاه با نفوذ باطنی در دل‌های لایق و آماده، آنها را به هدف‌های تربیتی و مقامات معنوی می‌رسانند.[4] خلاصه این‌که هدایت این چنینی - بویژه تعبیر به (یهدون)(هدایت می‌کنند) به صورت فعل مضارع - دلالت بر استمرار و همیشگی بودن این هدایت دارد که با مقام خلیفة اللهی مناسب و سازگار است. 2. دقت در جمله (یوقنون)(یقین دارند) آن هم به صورت فعل مضارع دلیل بر استمرار این وصف در طول زندگی آنها است؛ چرا که مسئله رهبری لحظه‌ای از مشکلات خالی نیست، و در هر گام شخص رهبر و پیشوای مردم با مشکل جدیدی روبرو می‌شود که باید با نیروی یقین[5] به مبارزه با آن برخیزد، و خط هدایت به امر الهی را تداوم بخشد. 3. صبر و شکیبایی شاخه‌های زیادی دارد:[6] گاه در مقابل مصائبی است که به شخص انسان می‌رسد. گاه در برابر آزاری است که به دوستان و هواخواهان او می‌دهند. و گاه در مقابل بدگوئی‌ها و بدزبانی‌ها است که نسبت به مقدسات او دارند. گاهی از ناحیه کج‌اندیشان و بد اندیشان است. گاه از سوی جاهلان نادان و گاه از سوی آگاهان بد خواه است. خلاصه یک رهبر آگاه در برابر همه این مشکلات و غیر اینها باید شکیبایی و استقامت کند، هرگز از میدان حوادث در نرود، بی‌تابی و جزع نکند، زمام اختیار از دست ندهد، مأیوس نگردد، مضطرب و پشیمان نشود، تا به هدف بزرگ خود نائل گردد.[7] در این زمینه حدیث جامع و جالبی از امام صادق(ع) نقل شده که ذکر آن لازم به نظر می‌رسد. آن‌حضرت به یکی از دوستانش فرمود: (کسی که صبر کند، مدتی کوتاه صبر می‌کند [و به دنبال آن، پیروزی است] و کسی که بی‌تابی می‌کند مدتی کوتاه بی‌تابی می‌کند [و سرانجام آن شکست است]) سپس فرمود: (بر تو باد به صبر و شکیبایی در تمام کارها؛ زیرا خداوند بزرگ، محمد(ص) را مبعوث کرد و به او دستور صبر و مدارا داد و فرمود: در مقابل آنچه آنها می‌گویند شکیبایی کن و در صورت لزوم از آنها جدا شو. اما نه جدا شدنی که مانع دعوت به سوی حق گردد... با استفاده از نیکی‌ها به مقابله با بدی‌ها بر خیز که در این هنگام آنها که با تو دشمنی دارند، همچون دوست گرم و صمیمی خواهند شد، و به این مقام جز صابران و جز کسانی که بهره عظیمی از ایمان دارند نخواهند رسید...پیامبر(ص) صبر و شکیبایی پیشه کرد، تا این‌که انواع تیرهای تهمت را به سوی او پرتاب کردند (مجنون و ساحرش خواندند و شاعرش نامیدند و در دعوی نبوّت تکذیبش کردند) سینه پیامبر از سخنانشان تنگ شد، خداوند این سخن را بر او نازل کرد: "می‌دانیم که سینه‌ات از سخنان آنها تنگ می‌شود اما تسبیح و حمد پروردگارت را بجای آور و از سجده کنندگان باش [که این عبادت‌ها به تو آرامش می‌بخشد]". بار دیگر او را تکذیب کردند و متهم ساختند، او اندوهگین شد، خداوند این سخن را بر او نازل کرد که "می‌دانیم سخنان آنها تو را غمگین می‌کند اما بدان! هدف آنها تکذیب تو نیست، این ظالمان آیات خدا را تکذیب می‌کنند، پیامبرانی که پیش از تو بودند آماج تکذیب قرار گرفتند، اما شکیبایی پیشه کردند، آنها آزار شدند و صبر کردند، تا یاری ما فرا رسید"، پیامبر باز هم شکیبایی کرد تا این‌که آنها از حد گذراندند، نام خدا را به بدی بر زبان جاری کردند و تکذیب نمودند. پیامبر(ص) فرمود: خدایا! من در مورد خودم و خاندانم و آبرویم شکیبایی کردم، اما در برابر بدگویی به مقام مقدس تو نمی‌توانم شکیبایی کنم، باز هم خداوند او را امر به صبر کرد و فرمود: "در برابر آنچه می‌گویند شکیبا باش"). سپس می‌افزاید: به دنبال آن، پیامبر(ص) در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود و همین سبب شد که خدا او را بشارت دهد که در خاندانش امامان و پیشوایان پیدا می‌شوند، و این امامان را نیز توصیه به صبر کرد...این‌جا بود که پیغمبر فرمود: صبر در برابر ایمان همچون سر است در مقابل تن و سر انجام این استقامت و صبر سبب پیروزی او بر مشرکان شد، و دستور انتقام گرفتن از آن ستمگران که قابل هدایت نبودند صادر گردید، و طومار عمر آنها به دست پیامبر و دوستانش در هم نوردیده شد، این پاداش آنها در دنیا بود، علاوه بر پاداش‌هایی که در آخرت برای او ذخیره شده است... کسی که شکیبایی کند و آن‌را به حساب خدا بگذارد، از دنیا بیرون نمی‌رود تا خداوند چشمش را با شکست دشمنانش روشن کند، علاوه بر پاداش‌هایی که برای آخرت او ذخیره خواهد کرد).[8] پی نوشتها: [1]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa2023. [2] . سجده، 24. [3]. این آیه هر چند در مقام بر شمردن نعمت‌های خداوند بر قوم بنی اسرائیل است؛ اما روشن است که این امر مخصوص بنی اسرائیل نیست، درسی است برای همه امت‌ها و برای مسلمانان دیروز و امروز و فردا که پایه‌های یقین خود را محکم کنند و از مشکلاتی که در طریق به ثمر رساندن خط توحید است نهراسند، صبر و مقاومت را پیشه خود کنند تا ائمه خلق و رهبر امت‌ها در تاریخ عالم شوند. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 166، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [4]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‌17، ص 167 – 168. [5]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/id21909. [6]. islamquest.net/fa/archive/question/id21839. [7] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‌17، ص 167 – 171. [8]. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 2، ص 88، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

چه افرادی و با چه کرداری به درجه خلیفة اللهی نائل می‌شوند؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم نکاتی را به صورت کلیدی برای پی بردن به پاسخ بیان فرموده است، مانند این آیه شریفه: (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ)؛ و از آنها امامان و پیشوایانی قرار دادیم، که به فرمان ما امر هدایت خلق خدا را بر عهده گرفتند؛ زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند. در این آیه شریفه خداوند به طور کلی رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده: یکی ایمان و یقین به آیات الهی، و دیگر صبر و استقامت و شکیبایی.

پاسخ تفصیلی:
تعالیم و آموزه‌های دینی در ارتباط با موضوع مورد پرسش می‌گوید:
1. قابلیت (خلیفة الله) شدن در همه انسان‌ها وجود دارد و یکی از امتیازات انسان بر موجودات دیگر همین برخورداری از استعداد خلیفة الله شدن است. البته فعلیت این مقام فقط در افراد محدودی محقق می‌شود.
2. مقام (خلیفة اللهی) دارای مراتب است. مرتبه کامل از آن انبیا و اولیای الهی بویژه در انحصار پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است. ولی انسان‌های دیگری نیز به مقدار تلاش و توان خود توانسته‌اند به درجاتی از این مقام دست یابند که هر چند در برابر مقام انسان‌های کامل چیزی به حساب نمی‌آیند، اما در حد خودشان بسیار ارزشمند و ستودنی هستند.
3. هر چند درک کُنه حقیقت مقام کامل خلیفة اللهی برای انسان‌های عادی و با ابزار متعارف بشری مشکل، بلکه غیر ممکن است؛ ولی در سایه بهره‌گیری از کلام خداوند و سخنان پیامبر و اهل بیت(ع) می‌توان اطلاعات لازم و کافی در این زمینه به دست آورد و راه دست‌یابی به درجاتی از مقام خلیفة اللهی را می‌توان شناخت.[1]
4. انسان‌هایی که به مقام خلیفة اللهی رسیدند با انجام چه اعمالی به آن درجه نائل شدند؟ آنچه به طور خلاصه می‌توان گفت این است که خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم نکاتی را به صورت کلید برای پی بردن به پاسخ بیان فرموده است؛ مانند این آیه شریفه: (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ)؛[2] (و از آنها امامان و پیشوایانی قرار دادیم، که به فرمان ما امر هدایت خلق خدا را بر عهده گرفتند؛ زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند). خداوند رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده: یکی ایمان و یقین به آیات الهی، و دیگر صبر و استقامت و شکیبایی.[3]
توضیح چند نکته
1. منظور از (أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) همان مقام خلیفة اللهی است؛ زیرا با توجه این‌که خداوند متعال مسئله هدایت توسط این پیشوایان را مقید به (امر الهی) می‌کند، روشن می‌شود:
اولاً: هدایت آنان از فرمان الهی سرچشمه گیرد، نه از امر مردم و خواهش و تمنای دل، یا تقلید از این و آن.
ثانیاً: منظور از امر الهی اعم از دستورات الهی در شرع و امر تکوینی (نفوذ فرمان الهی در عالم آفرینش) می‌باشد. توضیح این‌که: هدایت در آیات و روایات به دو معنا آمده است: ارائه طریق (نشان دادن راه) و ایصال به مطلوب (رساندن به مقصد). هدایت پیشوایان الهی نیز از هر دو طریق صورت می‌گیرد، گاه تنها به امر و نهی قناعت می‌کنند، ولی گاه با نفوذ باطنی در دل‌های لایق و آماده، آنها را به هدف‌های تربیتی و مقامات معنوی می‌رسانند.[4] خلاصه این‌که هدایت این چنینی - بویژه تعبیر به (یهدون)(هدایت می‌کنند) به صورت فعل مضارع - دلالت بر استمرار و همیشگی بودن این هدایت دارد که با مقام خلیفة اللهی مناسب و سازگار است.
2. دقت در جمله (یوقنون)(یقین دارند) آن هم به صورت فعل مضارع دلیل بر استمرار این وصف در طول زندگی آنها است؛ چرا که مسئله رهبری لحظه‌ای از مشکلات خالی نیست، و در هر گام شخص رهبر و پیشوای مردم با مشکل جدیدی روبرو می‌شود که باید با نیروی یقین[5] به مبارزه با آن برخیزد، و خط هدایت به امر الهی را تداوم بخشد.
3. صبر و شکیبایی شاخه‌های زیادی دارد:[6] گاه در مقابل مصائبی است که به شخص انسان می‌رسد. گاه در برابر آزاری است که به دوستان و هواخواهان او می‌دهند. و گاه در مقابل بدگوئی‌ها و بدزبانی‌ها است که نسبت به مقدسات او دارند. گاهی از ناحیه کج‌اندیشان و بد اندیشان است. گاه از سوی جاهلان نادان و گاه از سوی آگاهان بد خواه است. خلاصه یک رهبر آگاه در برابر همه این مشکلات و غیر اینها باید شکیبایی و استقامت کند، هرگز از میدان حوادث در نرود، بی‌تابی و جزع نکند، زمام اختیار از دست ندهد، مأیوس نگردد، مضطرب و پشیمان نشود، تا به هدف بزرگ خود نائل گردد.[7]
در این زمینه حدیث جامع و جالبی از امام صادق(ع) نقل شده که ذکر آن لازم به نظر می‌رسد. آن‌حضرت به یکی از دوستانش فرمود: (کسی که صبر کند، مدتی کوتاه صبر می‌کند [و به دنبال آن، پیروزی است] و کسی که بی‌تابی می‌کند مدتی کوتاه بی‌تابی می‌کند [و سرانجام آن شکست است]) سپس فرمود: (بر تو باد به صبر و شکیبایی در تمام کارها؛ زیرا خداوند بزرگ، محمد(ص) را مبعوث کرد و به او دستور صبر و مدارا داد و فرمود: در مقابل آنچه آنها می‌گویند شکیبایی کن و در صورت لزوم از آنها جدا شو. اما نه جدا شدنی که مانع دعوت به سوی حق گردد... با استفاده از نیکی‌ها به مقابله با بدی‌ها بر خیز که در این هنگام آنها که با تو دشمنی دارند، همچون دوست گرم و صمیمی خواهند شد، و به این مقام جز صابران و جز کسانی که بهره عظیمی از ایمان دارند نخواهند رسید...پیامبر(ص) صبر و شکیبایی پیشه کرد، تا این‌که انواع تیرهای تهمت را به سوی او پرتاب کردند (مجنون و ساحرش خواندند و شاعرش نامیدند و در دعوی نبوّت تکذیبش کردند) سینه پیامبر از سخنانشان تنگ شد، خداوند این سخن را بر او نازل کرد: "می‌دانیم که سینه‌ات از سخنان آنها تنگ می‌شود اما تسبیح و حمد پروردگارت را بجای آور و از سجده کنندگان باش [که این عبادت‌ها به تو آرامش می‌بخشد]". بار دیگر او را تکذیب کردند و متهم ساختند، او اندوهگین شد، خداوند این سخن را بر او نازل کرد که "می‌دانیم سخنان آنها تو را غمگین می‌کند اما بدان! هدف آنها تکذیب تو نیست، این ظالمان آیات خدا را تکذیب می‌کنند، پیامبرانی که پیش از تو بودند آماج تکذیب قرار گرفتند، اما شکیبایی پیشه کردند، آنها آزار شدند و صبر کردند، تا یاری ما فرا رسید"، پیامبر باز هم شکیبایی کرد تا این‌که آنها از حد گذراندند، نام خدا را به بدی بر زبان جاری کردند و تکذیب نمودند.
پیامبر(ص) فرمود: خدایا! من در مورد خودم و خاندانم و آبرویم شکیبایی کردم، اما در برابر بدگویی به مقام مقدس تو نمی‌توانم شکیبایی کنم، باز هم خداوند او را امر به صبر کرد و فرمود: "در برابر آنچه می‌گویند شکیبا باش").
سپس می‌افزاید: به دنبال آن، پیامبر(ص) در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود و همین سبب شد که خدا او را بشارت دهد که در خاندانش امامان و پیشوایان پیدا می‌شوند، و این امامان را نیز توصیه به صبر کرد...این‌جا بود که پیغمبر فرمود: صبر در برابر ایمان همچون سر است در مقابل تن و سر انجام این استقامت و صبر سبب پیروزی او بر مشرکان شد، و دستور انتقام گرفتن از آن ستمگران که قابل هدایت نبودند صادر گردید، و طومار عمر آنها به دست پیامبر و دوستانش در هم نوردیده شد، این پاداش آنها در دنیا بود، علاوه بر پاداش‌هایی که در آخرت برای او ذخیره شده است... کسی که شکیبایی کند و آن‌را به حساب خدا بگذارد، از دنیا بیرون نمی‌رود تا خداوند چشمش را با شکست دشمنانش روشن کند، علاوه بر پاداش‌هایی که برای آخرت او ذخیره خواهد کرد).[8]

پی نوشتها:
[1]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa2023.
[2] . سجده، 24.
[3]. این آیه هر چند در مقام بر شمردن نعمت‌های خداوند بر قوم بنی اسرائیل است؛ اما روشن است که این امر مخصوص بنی اسرائیل نیست، درسی است برای همه امت‌ها و برای مسلمانان دیروز و امروز و فردا که پایه‌های یقین خود را محکم کنند و از مشکلاتی که در طریق به ثمر رساندن خط توحید است نهراسند، صبر و مقاومت را پیشه خود کنند تا ائمه خلق و رهبر امت‌ها در تاریخ عالم شوند. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 166، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‌17، ص 167 – 168.
[5]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/id21909.
[6]. islamquest.net/fa/archive/question/id21839.
[7] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‌17، ص 167 – 171.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 2، ص 88، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین