آیا سخن افرادی که می گویند چون حسین بن علی بر ضد خلیفه مسلمین شورش کرده بود، پس باید کشته می شد، درست است؟
برای اثبات نادرستی ادعای این گروه که قیام امام حسین(ع) را خروج بر علیه خلیفه مسلمین دانسته و کشتن حسین بن علی(ع) را حق حکومت یزید می دانند، لازم است نگاهی اجمالی به مشروعیت خلافت یزید داشته باشیم، یعنی این آقایان اول باید مشروعیت خلافت شخصی مانند یزید را ثابت کنند،بعد به این مطلب بپردازند که حکم کسی که بر علیه این حاکم قیام کرده است،چیست؟ بررسی دیدگاه برادران اهل سنت درباره شرایط و ویژگی های خلیفه ثابت می کند که یزید بن معاویه به هیچوجه دارای شرایط لازم برای خلیفه شدن را نداشته است تا جایی که برخی از علمای اهل سنت حکم به کفر یزید کرده و لعن او را جایز بلکه واجب دانسته اند،در اینجا به اختصار به برخی از مهمترین این شرایط اشاره می کنم: الف‌) عدالت‌ این اصل‌، مورد اتفاق علمای اهل سنت می‌باشد. فقها و مورخان اهل سنت‌، عدالت را شرط لازم برای دست‌یابی فرد به خلافت دانسته‌اند و فاسق را شایسته امامت بر مسلمانان و جانشینی پیامبر اسلام در امور دین و دنیا ندانسته‌اند؛ هر چند نحوه بیان آن ازسوی فقها و دانشمندان مزبور یکسان نیست‌. ماوردی در شرط (اهل امامت‌) می‌نویسد: (و اما اهل الامامة فالشروط المعتبرة ‌فیهم سبعة‌: احدها العدالة علی شروطها الجامعة‌(.[1] مراد از عدالت وجود ملکه‌ای است در شخص که او را از ارتکاب گناهان بزرگ و تکرار گناهان کوچک باز دارد.حال آیا یزید این ویژگی مهم را داشته است.منابع تاریخی با صدای بلند گواهی می دهند،که یزید فردی فاسق،شرابخوار،سگ باز و ... بوده است.یزید فردی عیاش و خوشگذران بود و نسبت به شکار و شراب و شعر و زنان شوقی بسیار داشت.[2] او به پرورش یوزان و سگان و حیوانات شکاری پرداخته، کبوتربازی نزد او جایگاه خاصی داشت.[3] (یزید نخستین خلیفه ای بود که آشکارا شراب  نوشید و به شکار  رفت؛ زنان نوازنده و خواننده و غلامان را در نزد خود گرد آورده برای لذت و شادی خود وسایل صاحبان رفاه چون نگاهداری بوزینگان و به جنگ انداختن سگ ها و خروس ها را به کار گرفت.)[4] ابوالفرج اصفهانی یزید را اولین کسی دانسته که (ملاهی را در اسلام و آوای مغنیان را سنت کرد. او آشکارا به شرب خمر پرداخته به قدری در نوشیدن شراب زیاده  روی می کرد که به او یزید الخمور می گفتند.)[5] بنابراین این امر قطعی و مسلم است که یزید بن معاویه اصلی ترین و مهمترین شرط خلیفه بودن یعنی عدالت را نداشته است. ب‌) فقاهت‌ شرط فقاهت نیز در میان علمای اسلامی به ویژه اهل سنت مورد اتفاق می‌باشد.  باید خلیفه بدان پایه از فقاهت‌ باشد که برترین مردم به حساب آمده و بتواند مقام داوری را احراز نماید؛ دیگران‌ تصریح می‌کنند: (العلم المؤدی الی الاجتهاد النوازل و الاحکام‌) [6]جرجانی در شرح کتاب ‌مواقف قاضی عضدالدین ایجی می‌گوید: (جمهور فقها بر این هستند که تنها فقیه و مجتهد در اصول و فروع حق دارد به امور ولایت مردم قیام کند....)[7] آیا یزید این شرط را دارا بوده است.آیا کسی از علمای اهل سنت به فقاهت و دانشمندی یزید اعتراف کرده است؟! نکته پایانی درباره عدم عدالت و فقاهت یزید و اینکه وی شرایط خلافت را نداشت‌، گفتار ابن خلدون می‌باشد. وی با آنکه درباره شرایط و ویژگی‌های خلافت و خلیفه اسلامی‌،مطالبی مطرح کرده است که برخی از آنها در اسلام ریشه ندارد و در واقع بیشتر به نفع سلطه و استیلا  تأکید می‌ورزد، درباره یزید بن معاویه چنان شرایط و اوضاع را آشفته‌ دیده است که نتوانسته از آن همه فسق و فجور و ناهنجاری‌های شخصیتی و رفتاری یزید چشم بندد یا در صدد توجیه آن برآید؛ از این رو با صراحت گفته است که (اما درباره‌حسین‌(ع) و اختلافی که روی داد، باید گفت چون فسق و تبه‌کاری یزید در نزد همه مردم عصر او آشکار شد، پیروان و شیعیان خاندان پیامبر(ص) در کوفه هیئتی نزد حسین(ع) فرستادند که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند. حسین(ع) دید قیام علیه یزید تکلیف واجب‌است‌؛ زیرا او تجاهر به فسق می‌کرد....)[8] بنابراین اصلاً خلافت یزید بن معاویه بر طبق دیدگاه خود اهل سنت،مشروع نبوده است تا قیام بر ضد او را قیام و شورش بر ضد خلیفه مسلمین معرفی کنیم.   پی نوشتها: [1]. ماوردی‌، الاحکام السلطانیة فی ولایات الدینیة‌‌، ص 31 و محمدالمبارک‌، نظام الاسلام‌، ص 61 و 63 64. [2]. بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 286-291 . ابن طقطقی، الفخری، ص 116. [3]. انساب الاشراف،  ج 5، ص 286 و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 235. [4]. انساب الاشراف، ج 5، ص 286. [5]. ابوالفرج اصفهانی،الاغانی، ج 17، ص 192 و انساب الاشراف،  ج 5، ص 319. [6]. ماوردی‌، همان و أثر الانافه‌، ج 1، ص 37. [7]. جرجانی‌، شرح المواقف‌، ج 8، ص 349 و امام الشافعی‌، الفقه الاکبر، ص 39. [8]. به نقل از بخشعلی قنبری‌، فلسفه عاشورا، ص 49.
عنوان سوال:

آیا سخن افرادی که می گویند چون حسین بن علی بر ضد خلیفه مسلمین شورش کرده بود، پس باید کشته می شد، درست است؟


پاسخ:

برای اثبات نادرستی ادعای این گروه که قیام امام حسین(ع) را خروج بر علیه خلیفه مسلمین دانسته و کشتن حسین بن علی(ع) را حق حکومت یزید می دانند، لازم است نگاهی اجمالی به مشروعیت خلافت یزید داشته باشیم، یعنی این آقایان اول باید مشروعیت خلافت شخصی مانند یزید را ثابت کنند،بعد به این مطلب بپردازند که حکم کسی که بر علیه این حاکم قیام کرده است،چیست؟

بررسی دیدگاه برادران اهل سنت درباره شرایط و ویژگی های خلیفه ثابت می کند که یزید بن معاویه به هیچوجه دارای شرایط لازم برای خلیفه شدن را نداشته است تا جایی که برخی از علمای اهل سنت حکم به کفر یزید کرده و لعن او را جایز بلکه واجب دانسته اند،در اینجا به اختصار به برخی از مهمترین این شرایط اشاره می کنم:

الف‌) عدالت‌

این اصل‌، مورد اتفاق علمای اهل سنت می‌باشد. فقها و مورخان اهل سنت‌، عدالت را شرط لازم برای دست‌یابی فرد به خلافت دانسته‌اند و فاسق را شایسته امامت بر مسلمانان و جانشینی پیامبر اسلام در امور دین و دنیا ندانسته‌اند؛ هر چند نحوه بیان آن ازسوی فقها و دانشمندان مزبور یکسان نیست‌.

ماوردی در شرط (اهل امامت‌) می‌نویسد: (و اما اهل الامامة فالشروط المعتبرة ‌فیهم سبعة‌: احدها العدالة علی شروطها الجامعة‌(.[1]

مراد از عدالت وجود ملکه‌ای است در شخص که او را از ارتکاب گناهان بزرگ و تکرار گناهان کوچک باز دارد.حال آیا یزید این ویژگی مهم را داشته است.منابع تاریخی با صدای بلند گواهی می دهند،که یزید فردی فاسق،شرابخوار،سگ باز و ... بوده است.یزید فردی عیاش و خوشگذران بود و نسبت به شکار و شراب و شعر و زنان شوقی بسیار داشت.[2] او به پرورش یوزان و سگان و حیوانات شکاری پرداخته، کبوتربازی نزد او جایگاه خاصی داشت.[3] (یزید نخستین خلیفه ای بود که آشکارا شراب  نوشید و به شکار  رفت؛ زنان نوازنده و خواننده و غلامان را در نزد خود گرد آورده برای لذت و شادی خود وسایل صاحبان رفاه چون نگاهداری بوزینگان و به جنگ انداختن سگ ها و خروس ها را به کار گرفت.)[4]

ابوالفرج اصفهانی یزید را اولین کسی دانسته که (ملاهی را در اسلام و آوای مغنیان را سنت کرد. او آشکارا به شرب خمر پرداخته به قدری در نوشیدن شراب زیاده  روی می کرد که به او یزید الخمور می گفتند.)[5]

بنابراین این امر قطعی و مسلم است که یزید بن معاویه اصلی ترین و مهمترین شرط خلیفه بودن یعنی عدالت را نداشته است.

ب‌) فقاهت‌

شرط فقاهت نیز در میان علمای اسلامی به ویژه اهل سنت مورد اتفاق می‌باشد.  باید خلیفه بدان پایه از فقاهت‌ باشد که برترین مردم به حساب آمده و بتواند مقام داوری را احراز نماید؛ دیگران‌ تصریح می‌کنند: (العلم المؤدی الی الاجتهاد النوازل و الاحکام‌) [6]جرجانی در شرح کتاب ‌مواقف قاضی عضدالدین ایجی می‌گوید: (جمهور فقها بر این هستند که تنها فقیه و مجتهد در اصول و فروع حق دارد به امور ولایت مردم قیام کند....)[7]

آیا یزید این شرط را دارا بوده است.آیا کسی از علمای اهل سنت به فقاهت و دانشمندی یزید اعتراف کرده است؟!

نکته پایانی درباره عدم عدالت و فقاهت یزید و اینکه وی شرایط خلافت را نداشت‌، گفتار ابن خلدون می‌باشد. وی با آنکه درباره شرایط و ویژگی‌های خلافت و خلیفه اسلامی‌،مطالبی مطرح کرده است که برخی از آنها در اسلام ریشه ندارد و در واقع بیشتر به نفع سلطه و استیلا  تأکید می‌ورزد، درباره یزید بن معاویه چنان شرایط و اوضاع را آشفته‌ دیده است که نتوانسته از آن همه فسق و فجور و ناهنجاری‌های شخصیتی و رفتاری یزید چشم بندد یا در صدد توجیه آن برآید؛ از این رو با صراحت گفته است که (اما درباره‌حسین‌(ع) و اختلافی که روی داد، باید گفت چون فسق و تبه‌کاری یزید در نزد همه مردم عصر او آشکار شد، پیروان و شیعیان خاندان پیامبر(ص) در کوفه هیئتی نزد حسین(ع) فرستادند که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند. حسین(ع) دید قیام علیه یزید تکلیف واجب‌است‌؛ زیرا او تجاهر به فسق می‌کرد....)[8]

بنابراین اصلاً خلافت یزید بن معاویه بر طبق دیدگاه خود اهل سنت،مشروع نبوده است تا قیام بر ضد او را قیام و شورش بر ضد خلیفه مسلمین معرفی کنیم.
 
پی نوشتها:

[1]. ماوردی‌، الاحکام السلطانیة فی ولایات الدینیة‌‌، ص 31 و محمدالمبارک‌، نظام الاسلام‌، ص 61 و 63 64.
[2]. بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 286-291 . ابن طقطقی، الفخری، ص 116.
[3]. انساب الاشراف،  ج 5، ص 286 و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 235.
[4]. انساب الاشراف، ج 5، ص 286.
[5]. ابوالفرج اصفهانی،الاغانی، ج 17، ص 192 و انساب الاشراف،  ج 5، ص 319.
[6]. ماوردی‌، همان و أثر الانافه‌، ج 1، ص 37.
[7]. جرجانی‌، شرح المواقف‌، ج 8، ص 349 و امام الشافعی‌، الفقه الاکبر، ص 39.
[8]. به نقل از بخشعلی قنبری‌، فلسفه عاشورا، ص 49.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین