انحراف از توحید و شرک چه پیامدهایی را به دنبال دارد و روش درمان این انحراف چیست؟
پاسخ اجمالی: انحراف از توحید و افتادن به بیابان گمراهی شرک؛ پیامدهایی را در دنیا و آخرت، گریبان‌گیر شخص مشرک می‌گرداند؛ از جمله اینها محروم ماندن از رحمت الهی، سقوط از درجه انسانیّت، نجاست و پلیدید باطنی و ... . برای رهایی از شرک و انحراف از توحید راه‌کارهایی عقلی و نقلی وجود دارد، که مهم‌ترین آن تفکر انسان در ضعف و ناتوانی و نیازمندی خود، و بی‌نیازی آفریننده خویش و توجه به نعمت‌هایی است که خدا به انسان عطا کرده است. پاسخ تفصیلی: انحراف از توحید و افتادن به بیابان گمراهی شرک، پیامدهای متعدّدی دارد که هم در دنیا و هم در آخرت، گریبان‌گیر شخص مشرک می‌شود. برخی از این آثار عبارت‌اند از: 1. محروم ماندن از رحمت الهی و ورود قطعی به جهنم: خداوند در قرآن کریم،[1] دست خود را برای بخشش هر گناهی در روز قیامت باز گذاشته است، ولی شرک را استثنا کرده و آن‌را غیر قابل بخشش معرّفی کرده است. بنابر این، اگر فرد مشرکی بدون توبه از شرک خود، از دنیا برود، هیچ نقطه امیدی برای او وجود نداشته و قطعاً وارد جهنم خواهد شد و از رحمت خدا بی‌نصیب خواهد ماند. 2. محروم ماندن از داشتن یار و یاور: شرک به خداوند باعث می‌شود که خدای تعالی، چتر حمایت خود را از سر آن شخص بردارد و او را به معبودهای ساختگی خودش که قادر بر حمایت کردن از کسی نیستند، واگذارد و به تعبیر قرآنی، مخذول شود.[2] این محرومیت هم در دنیا[3] و هم در آخرت[4] شامل این‌گونه افراد می‌شود. 3. سقوط از درجه انسانیّت: خداوند حکیم در قرآن کریم، مشرکان را به کسی تشبیه کرده که از آسمان سقوط می‌کند و پرندگان گوشت بدنش را می‌ربایند یا این‌که باد شدیدی او را به منطقه دوری پرتاب می‌کند.[5] این بدین معنا است که مشرک، از درجات والای انسانیت سقوط کرده و شیطان او را شکار می‌کند.[6] 4. نجاست و پلیدی باطنی: شخص مشرک، با اعتقاد به خدایان خود ساخته یا بدون اعتقاد به هر خدایی، درون خود را با اعتقادهای خلاف واقع آلوده می‌سازد و موجب پلیدی و نجاست باطنی خود می‌شود[7] که ممکن است این نجاست درونی، بر ظاهر و بدن او نیز تأثیرگذار باشد. 5. ناتوانی و ذلت؛ قرآن کریم، یکی از نتایج شرک را، ضعف و زبونی می‌داند و از شرک ورزیدن نهی می‌کند.[8] و این در حالی است که توحید عامل قیام و حرکت است.[9] 6. مذموم واقع شدن: شرک، مایه مذمّت و نکوهش است، چرا که یک خط روشن انحرافی است در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار در مقابل نعمت پروردگار، و آن‌کس که تن به چنین انحرافی دهد درخور مذمّت است.[10] 7. دوری از امنیّت و آرامش: مشرکان، به دلیل شرک ورزیدن به پروردگار عالم، به عنوان کسانی که خداوند دشمن آنها است،[11] آرامش از آنها سلب می‌شود، خصوصاً در هنگام جنگ با مسلمانان، ترس و وحشت را بر قلب آنان مسلّط می‌سازد تا مغلوب جبهه حق شوند.[12] مسئله اثبات توحید که خود مقدمه اثبات دین و شریعت است، فقط از راه عقل و تفکّر قابل اثبات بوده و لذا برای رهایی از ورطه شرک و انحراف از توحید، باید از استدلال‌ها و راه‌های عقلی و نقلی کمک گرفت. برخی از این دلایل و راه‌ها را ذکر می‌کنیم. 1. تفکّر در آفرینش و مخلوقات موجب می‌شود تا انسان پی به وجود آفریننده‌ای ببرد که در علم و قدرت یگانه و بی‌همتا است و کسی جز او شایستگی این مقام را ندارد و هر چه غیر او است همه نیازمند و مخلوقند و در همه امور خود محتاج به خالق و پرودگار خویش هستند. 2. اگر در عالم غیر از خداوند، خدایان دیگر وجود داشته باشد آسمان‌ها و زمین دچار فساد و تباهی می‌شد؛[13] زیرا در این صورت، هر بخشی از عالَم، مخلوق خدایی مخصوص به خود بود و با تدبیر و خواسته آن خدای متعلق به خود اداره می‌شد و موجب می‌شد تا ناهماهنگی و چندگانگی در نظم جهان و اداره آن به وجود آید، حتی این امکان وجود خواهد داشت که هر خدایی برای گسترش قلمرو حکمرانی خود، به منازعه با دیگر خدایان بپردازد و در این زمینه از دیگران پیشی بگیرد که این کار جز نابودی و فساد، چیزی برای عالم به ارمغان نمی‌آورد.[14] البته در این راه، همراهی با اولیای الهی و پیامبران، نقش مؤثری در شناخت حق و دوری از شرک ایفا می‌کند؛ چرا که یکی از رسالت‌های این حجت‌های الهی این است که، توانمندی‌های پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند و آنها را پرورش دهند.[15] 3. توجه به نعمت‌هایی که خداوند به بندگان عطا کرده است؛ زیرا یاد نعمت‌های او انسان را به معرفت او دعوت می‌کند، و حسّ شکرگزاری را در انسان بر می‌انگیزد، سپس توجه به این نکته که این نعمت‌ها بی‌قید و شرط نیست و در کنار آن خدا عهد و پیمانی گرفته، انسان را متوجه تکالیف و مسئولیت‌هایش می‌کند.[16] پی نوشتها: [1]. نساء، 48 [2]. اسراء، 22. [3]. احقاف، 28. [4]. انعام، 94. [5]. حج، 31. [6]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 373، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [7]. توبه، 28. [8]. اسراء، 22. [9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 73، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [10]. همان. [11]. بقره، 98. [12]. آل عمران، 151. [13]. انبیاء، 22. [14]. مؤمنون، 91 [15]. ر.ک: شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صالح، صبحی، خطبه 1، ص 43، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق. [16]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 201. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

انحراف از توحید و شرک چه پیامدهایی را به دنبال دارد و روش درمان این انحراف چیست؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
انحراف از توحید و افتادن به بیابان گمراهی شرک؛ پیامدهایی را در دنیا و آخرت، گریبان‌گیر شخص مشرک می‌گرداند؛ از جمله اینها محروم ماندن از رحمت الهی، سقوط از درجه انسانیّت، نجاست و پلیدید باطنی و ... .
برای رهایی از شرک و انحراف از توحید راه‌کارهایی عقلی و نقلی وجود دارد، که مهم‌ترین آن تفکر انسان در ضعف و ناتوانی و نیازمندی خود، و بی‌نیازی آفریننده خویش و توجه به نعمت‌هایی است که خدا به انسان عطا کرده است.

پاسخ تفصیلی:
انحراف از توحید و افتادن به بیابان گمراهی شرک، پیامدهای متعدّدی دارد که هم در دنیا و هم در آخرت، گریبان‌گیر شخص مشرک می‌شود. برخی از این آثار عبارت‌اند از:
1. محروم ماندن از رحمت الهی و ورود قطعی به جهنم: خداوند در قرآن کریم،[1] دست خود را برای بخشش هر گناهی در روز قیامت باز گذاشته است، ولی شرک را استثنا کرده و آن‌را غیر قابل بخشش معرّفی کرده است. بنابر این، اگر فرد مشرکی بدون توبه از شرک خود، از دنیا برود، هیچ نقطه امیدی برای او وجود نداشته و قطعاً وارد جهنم خواهد شد و از رحمت خدا بی‌نصیب خواهد ماند.
2. محروم ماندن از داشتن یار و یاور: شرک به خداوند باعث می‌شود که خدای تعالی، چتر حمایت خود را از سر آن شخص بردارد و او را به معبودهای ساختگی خودش که قادر بر حمایت کردن از کسی نیستند، واگذارد و به تعبیر قرآنی، مخذول شود.[2] این محرومیت هم در دنیا[3] و هم در آخرت[4] شامل این‌گونه افراد می‌شود.
3. سقوط از درجه انسانیّت: خداوند حکیم در قرآن کریم، مشرکان را به کسی تشبیه کرده که از آسمان سقوط می‌کند و پرندگان گوشت بدنش را می‌ربایند یا این‌که باد شدیدی او را به منطقه دوری پرتاب می‌کند.[5] این بدین معنا است که مشرک، از درجات والای انسانیت سقوط کرده و شیطان او را شکار می‌کند.[6]
4. نجاست و پلیدی باطنی: شخص مشرک، با اعتقاد به خدایان خود ساخته یا بدون اعتقاد به هر خدایی، درون خود را با اعتقادهای خلاف واقع آلوده می‌سازد و موجب پلیدی و نجاست باطنی خود می‌شود[7] که ممکن است این نجاست درونی، بر ظاهر و بدن او نیز تأثیرگذار باشد.
5. ناتوانی و ذلت؛ قرآن کریم، یکی از نتایج شرک را، ضعف و زبونی می‌داند و از شرک ورزیدن نهی می‌کند.[8] و این در حالی است که توحید عامل قیام و حرکت است.[9]
6. مذموم واقع شدن: شرک، مایه مذمّت و نکوهش است، چرا که یک خط روشن انحرافی است در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار در مقابل نعمت پروردگار، و آن‌کس که تن به چنین انحرافی دهد درخور مذمّت است.[10]
7. دوری از امنیّت و آرامش: مشرکان، به دلیل شرک ورزیدن به پروردگار عالم، به عنوان کسانی که خداوند دشمن آنها است،[11] آرامش از آنها سلب می‌شود، خصوصاً در هنگام جنگ با مسلمانان، ترس و وحشت را بر قلب آنان مسلّط می‌سازد تا مغلوب جبهه حق شوند.[12]
مسئله اثبات توحید که خود مقدمه اثبات دین و شریعت است، فقط از راه عقل و تفکّر قابل اثبات بوده و لذا برای رهایی از ورطه شرک و انحراف از توحید، باید از استدلال‌ها و راه‌های عقلی و نقلی کمک گرفت. برخی از این دلایل و راه‌ها را ذکر می‌کنیم.
1. تفکّر در آفرینش و مخلوقات موجب می‌شود تا انسان پی به وجود آفریننده‌ای ببرد که در علم و قدرت یگانه و بی‌همتا است و کسی جز او شایستگی این مقام را ندارد و هر چه غیر او است همه نیازمند و مخلوقند و در همه امور خود محتاج به خالق و پرودگار خویش هستند.
2. اگر در عالم غیر از خداوند، خدایان دیگر وجود داشته باشد آسمان‌ها و زمین دچار فساد و تباهی می‌شد؛[13] زیرا در این صورت، هر بخشی از عالَم، مخلوق خدایی مخصوص به خود بود و با تدبیر و خواسته آن خدای متعلق به خود اداره می‌شد و موجب می‌شد تا ناهماهنگی و چندگانگی در نظم جهان و اداره آن به وجود آید، حتی این امکان وجود خواهد داشت که هر خدایی برای گسترش قلمرو حکمرانی خود، به منازعه با دیگر خدایان بپردازد و در این زمینه از دیگران پیشی بگیرد که این کار جز نابودی و فساد، چیزی برای عالم به ارمغان نمی‌آورد.[14]
البته در این راه، همراهی با اولیای الهی و پیامبران، نقش مؤثری در شناخت حق و دوری از شرک ایفا می‌کند؛ چرا که یکی از رسالت‌های این حجت‌های الهی این است که، توانمندی‌های پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند و آنها را پرورش دهند.[15]
3. توجه به نعمت‌هایی که خداوند به بندگان عطا کرده است؛ زیرا یاد نعمت‌های او انسان را به معرفت او دعوت می‌کند، و حسّ شکرگزاری را در انسان بر می‌انگیزد، سپس توجه به این نکته که این نعمت‌ها بی‌قید و شرط نیست و در کنار آن خدا عهد و پیمانی گرفته، انسان را متوجه تکالیف و مسئولیت‌هایش می‌کند.[16]

پی نوشتها:
[1]. نساء، 48
[2]. اسراء، 22.
[3]. احقاف، 28.
[4]. انعام، 94.
[5]. حج، 31.
[6]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 373، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. توبه، 28.
[8]. اسراء، 22.
[9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 73، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[10]. همان.
[11]. بقره، 98.
[12]. آل عمران، 151.
[13]. انبیاء، 22.
[14]. مؤمنون، 91
[15]. ر.ک: شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صالح، صبحی، خطبه 1، ص 43، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[16]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 201.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین