لطفاً آیات 164-166 سوره اعراف را با توضیح مفرداتش تفسیر کنید.
پاسخ اجمالی: آیات 164 تا 166 سوره اعراف در ارتباط با بنی اسرائیل است که در زمان حضرت داوود(ع)، زندگی می‌کردند. جمعیت آنها حدود دوازده هزار نفر بود. به آنان دستور داده شده بود که در روز جمعه به صید ماهی بروند و از صید در روز شنبه پرهیز کنند. در ارتباط با این حکم الهی، آنان به سه گروه تقسیم شدند. گروهی از دستور الهی -در ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه- سرپیچی کردند. گروهی آنها را موعظه ‌کردند، و عده‌ای هم بی‌تفاوت ماندند. آنان‌که از دستور الهی در ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه سرپیچی کرده، به همراه گروه سکوت کننده به عذاب الهی دچار شدند، اما موعظه کنندگان نجات یافتند. پاسخ تفصیلی: آیات 164 تا 166 سوره اعراف سرگذشت بنی اسرائیلی است که در کنار دریای (ایله) ساکن بودند. البته برخی معتقدند ساکن (مدین) بودند. و عده‌ای می‌گویند اهل (طبریه) بودند.[1] این اتفاق در زمان حضرت داوود(ع)، واقع شد. می‌گویند؛ به بنی اسرائیل دستور داده شده بود که در روز جمعه به صید ماهی رفته و در شنبه ماهی شکار نکنند و آن روز را احترام کنند. اتفاقاً در روز شنبه ماهی‌های سفید و فربه، طوری بر روی آب می‌آمدند که سطح آب را می‌پوشاندند. مدتی آنها را شکار نمی‌کردند. تا این‌‌‌که شیطان به آنها گفت شما باید در روز شنبه ماهی بگیرید. حوضچه‌‌‌ها و تورهایی درست کنید و ماهی را بدام افکنید و در روز یک‌شنبه بگیرید. یکی از آنها یک ماهی گرفت و ریسمانی بگوشش بست و روز یک‌‌شنبه او را از آب بیرون کشید و گوشتش را خورد. دیگران او را ملامت کردند، اما چون دیدند برایش عذاب نازل نشد، خودشان هم به همین کار اقدام کردند. جمعیت آنها حدود دوازده هزار نفر بود و آنان به سه گروه تقسیم شدند. گروهی که موعظه می‌کرد، از آنها جدا شد. روز دیگر دیدند کسی بیرون نمی‌آید، وقتی که درها را گشودند، با یک مشت میمون روبرو شدند که همه گریه می‌کردند. گفتند: آیا ما شما را نهی نکردیم؟ آنها با سر اشاره می‌کردند که بله! جوانان بوزینه و پیران خوک شدند.[2] با این توضیح به بررسی آیات می‌پردازیم. 1. (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلی‌ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ)؛ و آن‌گاه که گروهی از ایشان گفتند چرا قومی را پند می‌دهید که خدا هلاکشان خواهد کرد و به عذابی دردناک مبتلا خواهد ساخت؟ گفتند تا ما را نزد پروردگارتان عذری باشد. و باشد که پرهیزگار شوند. (أمّت) بر وزن (فعلة) از مادّه (أمّ) است. (أمّ) به معنای قصد و توجّه، و أمّت به معنای مورد قصد و توجّه است، از هر چه که باشد و به أفرادی اطلاق می‌شود که مورد توجّه باشند. (وعظة) و (وعظ) و (موعظه)، هدایت کردن و ارشاد به سوی حقّ به وسیله تذکّرات و تنبیهات مؤثّر و مناسب بوده، و ملازم با تخویف و تبشیر و نصیحت در گفتار است. (معذرت) و (عذر)، اظهار اصلاح کردن در رابطه آنچه از او صادر شده که خطاء، مکروه و قبیح بوده است. خواه در کلام باشد، یا در عمل، یا در رأی و یا در خُلق. منظور از آن در این‌جا کوتاهی کردن در عمل به أمر بمعروف و نهی از منکر، در رابطه وظایف روز شنبه و غیر آن است.[3] این آیه گفت‌وگویی است میان ساکت نشستگان و موعظه کنندگان. آنها به موعظه کنندگان می‌گفتند این گروه صید کننده که احترام روز شنبه را از بین برده‌‌اند، خدا، یا همه آنان را از بین خواهد برد، یا به عذابی سخت دچارشان خواهد کرد؛ لذا چرا اینها را موعظه می‌کنید؟ به عبارت دیگر، عذاب خدا بر اینها حتمی است، و موعظه فایده ندارد. آنها در جواب می‌گفتند: این عمل دو علت دارد؛ یکی این‌که نسبت به وظیفه خود عذری در پیش خدا داشته باشیم که خدایا ما به وظیفه خود عمل کردیم، و با کار اینها مخالفیم. دیگر آن‌که شاید آنها از این عمل خلاف پرهیز کنند که ناامیدی کار شیطان است. لفظ (إِلی‌ رَبِّکُمْ) به جای (الی ربنا) حاکی است که شما نیز این وظیفه را دارید.[4] 2. (فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ)؛ امّا هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، [لحظه عذاب فرا رسید و] نهی کنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند، به دلیل نافرمانی‌شان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم. (نسیان)، به معنای غفلت کردن است، از آنچه در گذشته به یاد داشت. (تذکّر) به معنای بیاد داشتن است در مقابل غفلت و فراموشی. (بئیس) و (بأساء)، هر دو صفت از (بأس) به معنای (شدّت) است.[5] مقصود از فراموشی تذکرها، بی‌تأثیر شدن آن در دل‌‌های ایشان و نادیده گرفتن و بی‌اعتنایی آنها به فرمان خدا و موعظه‌‌های دیگران است؛ یعنی آن‌‌چنان بی‌‌اعتنا بودند که گویا فراموش کرده‌‌اند. هر چند به یاد آن تذکرها بوده باشند؛ زیرا عذاب الهی مسبب از بی‌‌اعتنایی به اوامر او و اعراض از تذکرهای انبیای او است، و گر نه اگر مقصود فراموشی باشد، عقوبت معنا نداشت؛ چرا که فراموشی به حسب طبع خودش مانع از فعلیت تکلیف و نزول عذاب است. این آیه می‌گوید نجات یافتگان از آنها تنها همان اشخاصی بودند که نهی از منکر می‌کردند، و خداوند ما بقی ایشان یعنی مرتکبان صید ماهی در روز شنبه و کسانی را که سکوت کرده بودند و به دسته اول اعتراض می‌کردند که چرا ایشان را موعظه می‌کنید، همه را به عذاب خود هلاک کرده است. همچنین آیه دلالت می‌‌کند که خداوند اعتراض کنندگان را به دلیل سکوتشان و ترک نکردن مراوده با صید کنندگان شریک ظلم و فسق متجاوزان شناخته است. نیز آیه شریفه دلالت می‌کند بر یک سنت عمومی الهی - نه این‌که این روش تنها اختصاص به بنی اسرائیل داشته باشد- و آن سنت این است که جلوگیری نکردن از ستم ستم‌گران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابی که از طرف پروردگار در کمین ستم‌گران است در کمین شرکای ایشان نیز هست.[6] به هر حال وقتی آنها نافرمانی کردند و به تذکرات خیرخواهان بی‌اعتنا شدند، خداوند در مقابل فسق آنها عذابی شدید و سخت نازل کرد و از میان آنها فقط گروهی را که نهی از منکر می‌کردند نجات داد و آن دو گروه را مجازات نمود. هم آنها را که روز شنبه صید ماهی می‌کردند و هم آنها را که صید نمی‌کردند ولی بی‌تفاوت بودند و به وظیفه نهی از منکر عمل نمی‌کردند.[7] 3. (فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ)؛ هنگامی که در برابر آنچه از آن نهی شده بودند سرکشی کردند، به آنها گفتیم به شکل میمون‌های طرد شده در آیید. (عتوّ) تجاوز کردن از حدّ در مسیر فساد و شرّ است، و مبالغه در راه شرّ و ادامه دادن و اصرار در فساد است. (قرده) جمع (قرد) به معنای بوزینه است که از لغت سریانی (قردا) به عربی نقل شده است. و افراد یهود از جهت صفات باطنی (طمع، حیله، إضرار، تعلّق بزندگی مادّی) شبیه بوزینه شده، و در اثر اصرار به این برنامه‌‌ها، صفات بوزینه در باطن آنها ثابت گشته، و حقیقت مسخ که تحوّل است در باره آنها صدق خواهد کرد. (خسأ) به معنای طرد شدن با خواری است. [8] در این آیه خداوند به پیامبر اسلام(ص) خبر می‌دهد که چون جماعت اسرائیلیان از امر پروردگار و آنچه نهی شده بودند - از این‌که در روز شنبه ماهی صید نکنند- سرکشی و طغیان نمودند، مورد غضب واقع گردیدند و به آنها گفتیم میمون شوید و آنها را به صورت میمون درآوردیم، در حالی‌که از رحمت خدا دور شدگان بودند. نقل می‌کنند آنهایی که به صورت میمون شدند سه روز بیشتر زنده نماندند و تمامشان مردند.[9] (مسخ) یا به تعبیر دیگر، (تغییر شکل انسانی به صورت حیوان) مسلماً موضوعی بر خلاف جریان عادی طبیعت است، و این جریان گاهی به صورت معجزات پیامبران و زمانی به صورت اعمال خارق ‌العاده‌‌ای که از پاره‌ای از انسان‌‌ها سر می‌‌زند، چیزی است که وجود دارد، هر چند پیامبر نباشند -که البته با معجزات متفاوت است- بنابر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانی مانعی ندارد. وجود چنین خارق عاداتی نه استثناء در قانون علیت است، نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادی طبیعی در این‌گونه موارد شکسته می‌‌شود. بنابر این هیچ مانعی ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در این آیه و بعضی دیگر از آیات قرآن آمده است، بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفته‌‌اند. ولی بعضی از مفسران هستند معتقدند که مسخ به معنای (مسخ روحانی) و دگرگونی صفات اخلاقی است. به این معنا که صفاتی مانند میمون یا خوک در انسان‌های سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم‌‌پرستی و شهوت‌‌رانی که از صفات بارز این دو حیوان بود، در آنها آشکار شد.[10] پی نوشتها: [1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص 756، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [2]. همان، ص 759. [3]. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ‌9، ص 196، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش. [4]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‌4، ص 30، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش. [5]. تفسیر روشن، ج ‌9، ص 198. [6]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌8، ص 295- 296، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [7]. ‌جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‌4، ص 255، قم، هجرت، چاپ اول، بی‌تا. [8]. تفسیر روشن، ج ‌9، ص 199- 200. [9]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‌3، ص 337، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. (رُوِیَ أَنَّ الْمُسُوخَ لَمْ تَبْقَ أَکْثَرَ مِنْ ثَلَاثَةِ أَیَّام‌). [10]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌6، ص 425- 426، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

لطفاً آیات 164-166 سوره اعراف را با توضیح مفرداتش تفسیر کنید.


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
آیات 164 تا 166 سوره اعراف در ارتباط با بنی اسرائیل است که در زمان حضرت داوود(ع)، زندگی می‌کردند. جمعیت آنها حدود دوازده هزار نفر بود. به آنان دستور داده شده بود که در روز جمعه به صید ماهی بروند و از صید در روز شنبه پرهیز کنند. در ارتباط با این حکم الهی، آنان به سه گروه تقسیم شدند. گروهی از دستور الهی -در ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه- سرپیچی کردند. گروهی آنها را موعظه ‌کردند، و عده‌ای هم بی‌تفاوت ماندند. آنان‌که از دستور الهی در ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه سرپیچی کرده، به همراه گروه سکوت کننده به عذاب الهی دچار شدند، اما موعظه کنندگان نجات یافتند.

پاسخ تفصیلی:
آیات 164 تا 166 سوره اعراف سرگذشت بنی اسرائیلی است که در کنار دریای (ایله) ساکن بودند. البته برخی معتقدند ساکن (مدین) بودند. و عده‌ای می‌گویند اهل (طبریه) بودند.[1]
این اتفاق در زمان حضرت داوود(ع)، واقع شد. می‌گویند؛ به بنی اسرائیل دستور داده شده بود که در روز جمعه به صید ماهی رفته و در شنبه ماهی شکار نکنند و آن روز را احترام کنند. اتفاقاً در روز شنبه ماهی‌های سفید و فربه، طوری بر روی آب می‌آمدند که سطح آب را می‌پوشاندند. مدتی آنها را شکار نمی‌کردند. تا این‌‌‌که شیطان به آنها گفت شما باید در روز شنبه ماهی بگیرید. حوضچه‌‌‌ها و تورهایی درست کنید و ماهی را بدام افکنید و در روز یک‌شنبه بگیرید. یکی از آنها یک ماهی گرفت و ریسمانی بگوشش بست و روز یک‌‌شنبه او را از آب بیرون کشید و گوشتش را خورد. دیگران او را ملامت کردند، اما چون دیدند برایش عذاب نازل نشد، خودشان هم به همین کار اقدام کردند.
جمعیت آنها حدود دوازده هزار نفر بود و آنان به سه گروه تقسیم شدند. گروهی که موعظه می‌کرد، از آنها جدا شد. روز دیگر دیدند کسی بیرون نمی‌آید، وقتی که درها را گشودند، با یک مشت میمون روبرو شدند که همه گریه می‌کردند. گفتند: آیا ما شما را نهی نکردیم؟ آنها با سر اشاره می‌کردند که بله! جوانان بوزینه و پیران خوک شدند.[2]
با این توضیح به بررسی آیات می‌پردازیم.
1. (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلی‌ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ)؛ و آن‌گاه که گروهی از ایشان گفتند چرا قومی را پند می‌دهید که خدا هلاکشان خواهد کرد و به عذابی دردناک مبتلا خواهد ساخت؟ گفتند تا ما را نزد پروردگارتان عذری باشد. و باشد که پرهیزگار شوند.
(أمّت) بر وزن (فعلة) از مادّه (أمّ) است. (أمّ) به معنای قصد و توجّه، و أمّت به معنای مورد قصد و توجّه است، از هر چه که باشد و به أفرادی اطلاق می‌شود که مورد توجّه باشند.
(وعظة) و (وعظ) و (موعظه)، هدایت کردن و ارشاد به سوی حقّ به وسیله تذکّرات و تنبیهات مؤثّر و مناسب بوده، و ملازم با تخویف و تبشیر و نصیحت در گفتار است.
(معذرت) و (عذر)، اظهار اصلاح کردن در رابطه آنچه از او صادر شده که خطاء، مکروه و قبیح بوده است. خواه در کلام باشد، یا در عمل، یا در رأی و یا در خُلق. منظور از آن در این‌جا کوتاهی کردن در عمل به أمر بمعروف و نهی از منکر، در رابطه وظایف روز شنبه و غیر آن است.[3]
این آیه گفت‌وگویی است میان ساکت نشستگان و موعظه کنندگان. آنها به موعظه کنندگان می‌گفتند این گروه صید کننده که احترام روز شنبه را از بین برده‌‌اند، خدا، یا همه آنان را از بین خواهد برد، یا به عذابی سخت دچارشان خواهد کرد؛ لذا چرا اینها را موعظه می‌کنید؟ به عبارت دیگر، عذاب خدا بر اینها حتمی است، و موعظه فایده ندارد. آنها در جواب می‌گفتند: این عمل دو علت دارد؛ یکی این‌که نسبت به وظیفه خود عذری در پیش خدا داشته باشیم که خدایا ما به وظیفه خود عمل کردیم، و با کار اینها مخالفیم. دیگر آن‌که شاید آنها از این عمل خلاف پرهیز کنند که ناامیدی کار شیطان است. لفظ (إِلی‌ رَبِّکُمْ) به جای (الی ربنا) حاکی است که شما نیز این وظیفه را دارید.[4]
2. (فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ)؛ امّا هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، [لحظه عذاب فرا رسید و] نهی کنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند، به دلیل نافرمانی‌شان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم.
(نسیان)، به معنای غفلت کردن است، از آنچه در گذشته به یاد داشت.
(تذکّر) به معنای بیاد داشتن است در مقابل غفلت و فراموشی.
(بئیس) و (بأساء)، هر دو صفت از (بأس) به معنای (شدّت) است.[5]
مقصود از فراموشی تذکرها، بی‌تأثیر شدن آن در دل‌‌های ایشان و نادیده گرفتن و بی‌اعتنایی آنها به فرمان خدا و موعظه‌‌های دیگران است؛ یعنی آن‌‌چنان بی‌‌اعتنا بودند که گویا فراموش کرده‌‌اند. هر چند به یاد آن تذکرها بوده باشند؛ زیرا عذاب الهی مسبب از بی‌‌اعتنایی به اوامر او و اعراض از تذکرهای انبیای او است، و گر نه اگر مقصود فراموشی باشد، عقوبت معنا نداشت؛ چرا که فراموشی به حسب طبع خودش مانع از فعلیت تکلیف و نزول عذاب است.
این آیه می‌گوید نجات یافتگان از آنها تنها همان اشخاصی بودند که نهی از منکر می‌کردند، و خداوند ما بقی ایشان یعنی مرتکبان صید ماهی در روز شنبه و کسانی را که سکوت کرده بودند و به دسته اول اعتراض می‌کردند که چرا ایشان را موعظه می‌کنید، همه را به عذاب خود هلاک کرده است.
همچنین آیه دلالت می‌‌کند که خداوند اعتراض کنندگان را به دلیل سکوتشان و ترک نکردن مراوده با صید کنندگان شریک ظلم و فسق متجاوزان شناخته است.
نیز آیه شریفه دلالت می‌کند بر یک سنت عمومی الهی - نه این‌که این روش تنها اختصاص به بنی اسرائیل داشته باشد- و آن سنت این است که جلوگیری نکردن از ستم ستم‌گران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابی که از طرف پروردگار در کمین ستم‌گران است در کمین شرکای ایشان نیز هست.[6]
به هر حال وقتی آنها نافرمانی کردند و به تذکرات خیرخواهان بی‌اعتنا شدند، خداوند در مقابل فسق آنها عذابی شدید و سخت نازل کرد و از میان آنها فقط گروهی را که نهی از منکر می‌کردند نجات داد و آن دو گروه را مجازات نمود. هم آنها را که روز شنبه صید ماهی می‌کردند و هم آنها را که صید نمی‌کردند ولی بی‌تفاوت بودند و به وظیفه نهی از منکر عمل نمی‌کردند.[7]
3. (فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ)؛ هنگامی که در برابر آنچه از آن نهی شده بودند سرکشی کردند، به آنها گفتیم به شکل میمون‌های طرد شده در آیید.
(عتوّ) تجاوز کردن از حدّ در مسیر فساد و شرّ است، و مبالغه در راه شرّ و ادامه دادن و اصرار در فساد است.
(قرده) جمع (قرد) به معنای بوزینه است که از لغت سریانی (قردا) به عربی نقل شده است. و افراد یهود از جهت صفات باطنی (طمع، حیله، إضرار، تعلّق بزندگی مادّی) شبیه بوزینه شده، و در اثر اصرار به این برنامه‌‌ها، صفات بوزینه در باطن آنها ثابت گشته، و حقیقت مسخ که تحوّل است در باره آنها صدق خواهد کرد.
(خسأ) به معنای طرد شدن با خواری است. [8]
در این آیه خداوند به پیامبر اسلام(ص) خبر می‌دهد که چون جماعت اسرائیلیان از امر پروردگار و آنچه نهی شده بودند - از این‌که در روز شنبه ماهی صید نکنند- سرکشی و طغیان نمودند، مورد غضب واقع گردیدند و به آنها گفتیم میمون شوید و آنها را به صورت میمون درآوردیم، در حالی‌که از رحمت خدا دور شدگان بودند.
نقل می‌کنند آنهایی که به صورت میمون شدند سه روز بیشتر زنده نماندند و تمامشان مردند.[9]
(مسخ) یا به تعبیر دیگر، (تغییر شکل انسانی به صورت حیوان) مسلماً موضوعی بر خلاف جریان عادی طبیعت است، و این جریان گاهی به صورت معجزات پیامبران و زمانی به صورت اعمال خارق ‌العاده‌‌ای که از پاره‌ای از انسان‌‌ها سر می‌‌زند، چیزی است که وجود دارد، هر چند پیامبر نباشند -که البته با معجزات متفاوت است- بنابر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانی مانعی ندارد.
وجود چنین خارق عاداتی نه استثناء در قانون علیت است، نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادی طبیعی در این‌گونه موارد شکسته می‌‌شود.
بنابر این هیچ مانعی ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در این آیه و بعضی دیگر از آیات قرآن آمده است، بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفته‌‌اند.
ولی بعضی از مفسران هستند معتقدند که مسخ به معنای (مسخ روحانی) و دگرگونی صفات اخلاقی است. به این معنا که صفاتی مانند میمون یا خوک در انسان‌های سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم‌‌پرستی و شهوت‌‌رانی که از صفات بارز این دو حیوان بود، در آنها آشکار شد.[10]

پی نوشتها:
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص 756، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. همان، ص 759.
[3]. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ‌9، ص 196، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
[4]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‌4، ص 30، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش.
[5]. تفسیر روشن، ج ‌9، ص 198.
[6]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌8، ص 295- 296، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. ‌جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‌4، ص 255، قم، هجرت، چاپ اول، بی‌تا.
[8]. تفسیر روشن، ج ‌9، ص 199- 200.
[9]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‌3، ص 337، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. (رُوِیَ أَنَّ الْمُسُوخَ لَمْ تَبْقَ أَکْثَرَ مِنْ ثَلَاثَةِ أَیَّام‌).
[10]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌6، ص 425- 426، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین