جملۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا)، [1] در قرآن کریم دوبار آمده است؛ یک بار آن در سورۀ انبیاء، [2] و دیگر بار در سورۀ سجده. [3] آیۀ اوّل دربارۀ فضل و عنایت خداوند به حضرت ابراهیم (ع) و فرزندانش و مقام امامت، [4] و آیۀ دوّم دربارۀ عدّه ای از قوم بنی إسرائیل نازل شده است. [5] توضیح لغت (أئمّة) (أئمّة) جمع، و مفرد آن (إمام) است، و (امام) در لغت به معنای (قائد و پیشوا) است و (امامت) به معنای پیشوایی و رهبری است، امّا در اصطلاح علم کلام، متکلمان برای امامت تعاریف مختلفی ذکر کرده اند و اکثراً آن را به معنای ریاست و رهبری عمومی جامعه در زمینۀ امور دینی و دنیوی دانسته اند. بنابراین، امام یعنی پیشوا و رهبری که گفتار و رفتار او الگوی دیگران باشد و مسئولیت رهبری جامعه را بر عهده بگیرد، خواه رهبری او به عنوان جانشینی از جانب پیامبر باشد یا اصالتاً دارای این مقام گردد. [6] تفسیر آیۀ شریفه و رابطۀ آن با امامت در تفسیر این جمله و رابطۀ آن با مسئلۀ امامت، باید گفت؛ درست است که (إمام) در لغت به معنای پیشوا آمده است، ولی بعضی از مفسّران به این ترجمه اشکال وارد کرده و گفته اند این ترجمه (کامل) نیست، بدین بیان: اگر بخواهیم امامت را به معنای پیشوا بگیریم با آیۀ شریفۀ (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)، [7] در تقابل است؛ چرا که این آیه (انبیاء، 73) در اواخر عمر مبارک حضرت ابراهیم(ع)، بر ایشان نازل شده است؛ یعنی در وقتی که ایشان قطعاً پیامبر و پیشوا بود. پس باید امامت چیزی فراتر از نبوّت باشد نه خود نبوّت، چرا که مقام جدید باید حایز امتیازی باشد که در مقامات قبلی شخص وجود نداشته و نیز هر موهبت الاهی حقیقتی را در بر دارد و صرف مفاهیم لفظی نیست. [8] با توجّه به این نکته باید گفت؛ در قرآن کریم هر کجا معنای (امامت) آمده، به دنبال آن کلمۀ (هدایت) نیز ذکر شده است؛ از دو آیه ای که جملۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا) در آن آمده، بر می ‌آید وصفی که از امامت شده، وصف تعریف است و می خواهد آن را به مقام هدایت معرّفی نماید؛ از سوی دیگر، همه جای قرآن این هدایت مقیّد به (امر) شده است، و با ذکر این قید فهمانده که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که با امر خدا صورت می‌ گیرد و این امر هم همان است که در جای دیگر در باره‌اش فرموده: [9] (فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: موجود باش!، آن نیز بی‌ درنگ موجود می‌ شود! پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست و شما را به سوی او بازمی ‌گردانند!). [10] و نیز فرموده: (و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن). [11] دربارۀ ارتباط این بحث و آیۀ شریفۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا) با امامتِ ائمۀ اطهار(ع)، احادیثی ذکر شده است؛ مانند: امام رضا (ع) می فرماید: (خداوند متعال ابراهیم(ع) را به مقام امامت اختصاص داد، پس از این که او را به مقام نبوّت رسانید و مقام امامت سوّمین درجۀ او محسوب می شود که درجه ای برتر از مقامات قبلی وی است و بعد از وی، این مقام رفیع را در ذریۀ او قرار داد... و این مقام از نسلی به نسلی، و از قرنی به قرنی انتقال یافت تا این که پیامبر اسلام(ص) وارث این مقام شد، و خداوند متعال فرمود: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده‌اند (از همه سزاوارترند) و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است، [12] که امامت مخصوص پیامبر اکرم(ص) شد و ایشان به امر خداوند – به همان گونه که خداوند واجب فرموده بود - این مقام را به عهدۀ امام علی(ع) قرار داد، و سپس در آن دسته از نسل حضرت علی (ع) که برگزیده بودند، و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت. پس این امامت در فرزندان علی(ع) تا روز قیامت خواهد بود). [13] پی نوشت: [1] . "پیشوایانی که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند". [2] . انبیاء، 73. [3] . سجده، 24. [4] . حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 11، ص 72، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق. [5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 166، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش. [6] . برگرفته از نمایه (فرق امام و خلیفه)، http://islamquest.net/fa/archive/question/544. [7] . بقره، 124. [8] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 271 و 272، (با تلخیص). [9] . همان، ص 272. [10] . یس، 82 و 83. [11] . قمر، 50. [12] . آل عمران، 68. [13] . شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی‌، ج 1، ص 216، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق. منبع:islamquest.net
جملۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا)، [1] در قرآن کریم دوبار آمده است؛ یک بار آن در سورۀ انبیاء، [2] و دیگر بار در سورۀ سجده. [3] آیۀ اوّل دربارۀ فضل و عنایت خداوند به حضرت ابراهیم (ع) و فرزندانش و مقام امامت، [4] و آیۀ دوّم دربارۀ عدّه ای از قوم بنی إسرائیل نازل شده است. [5]
توضیح لغت (أئمّة)
(أئمّة) جمع، و مفرد آن (إمام) است، و (امام) در لغت به معنای (قائد و پیشوا) است و (امامت) به معنای پیشوایی و رهبری است، امّا در اصطلاح علم کلام، متکلمان برای امامت تعاریف مختلفی ذکر کرده اند و اکثراً آن را به معنای ریاست و رهبری عمومی جامعه در زمینۀ امور دینی و دنیوی دانسته اند. بنابراین، امام یعنی پیشوا و رهبری که گفتار و رفتار او الگوی دیگران باشد و مسئولیت رهبری جامعه را بر عهده بگیرد، خواه رهبری او به عنوان جانشینی از جانب پیامبر باشد یا اصالتاً دارای این مقام گردد. [6]
تفسیر آیۀ شریفه و رابطۀ آن با امامت
در تفسیر این جمله و رابطۀ آن با مسئلۀ امامت، باید گفت؛ درست است که (إمام) در لغت به معنای پیشوا آمده است، ولی بعضی از مفسّران به این ترجمه اشکال وارد کرده و گفته اند این ترجمه (کامل) نیست، بدین بیان: اگر بخواهیم امامت را به معنای پیشوا بگیریم با آیۀ شریفۀ (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)، [7] در تقابل است؛ چرا که این آیه (انبیاء، 73) در اواخر عمر مبارک حضرت ابراهیم(ع)، بر ایشان نازل شده است؛ یعنی در وقتی که ایشان قطعاً پیامبر و پیشوا بود. پس باید امامت چیزی فراتر از نبوّت باشد نه خود نبوّت، چرا که مقام جدید باید حایز امتیازی باشد که در مقامات قبلی شخص وجود نداشته و نیز هر موهبت الاهی حقیقتی را در بر دارد و صرف مفاهیم لفظی نیست. [8]
با توجّه به این نکته باید گفت؛ در قرآن کریم هر کجا معنای (امامت) آمده، به دنبال آن کلمۀ (هدایت) نیز ذکر شده است؛ از دو آیه ای که جملۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا) در آن آمده، بر می آید وصفی که از امامت شده، وصف تعریف است و می خواهد آن را به مقام هدایت معرّفی نماید؛ از سوی دیگر، همه جای قرآن این هدایت مقیّد به (امر) شده است، و با ذکر این قید فهمانده که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که با امر خدا صورت می گیرد و این امر هم همان است که در جای دیگر در بارهاش فرموده: [9] (فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: موجود باش!، آن نیز بی درنگ موجود می شود! پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست و شما را به سوی او بازمی گردانند!). [10] و نیز فرموده: (و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن). [11]
دربارۀ ارتباط این بحث و آیۀ شریفۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا) با امامتِ ائمۀ اطهار(ع)، احادیثی ذکر شده است؛ مانند: امام رضا (ع) می فرماید: (خداوند متعال ابراهیم(ع) را به مقام امامت اختصاص داد، پس از این که او را به مقام نبوّت رسانید و مقام امامت سوّمین درجۀ او محسوب می شود که درجه ای برتر از مقامات قبلی وی است و بعد از وی، این مقام رفیع را در ذریۀ او قرار داد... و این مقام از نسلی به نسلی، و از قرنی به قرنی انتقال یافت تا این که پیامبر اسلام(ص) وارث این مقام شد، و خداوند متعال فرمود: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند) و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است، [12] که امامت مخصوص پیامبر اکرم(ص) شد و ایشان به امر خداوند – به همان گونه که خداوند واجب فرموده بود - این مقام را به عهدۀ امام علی(ع) قرار داد، و سپس در آن دسته از نسل حضرت علی (ع) که برگزیده بودند، و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت. پس این امامت در فرزندان علی(ع) تا روز قیامت خواهد بود). [13]
پی نوشت:
[1] . "پیشوایانی که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند".
[2] . انبیاء، 73.
[3] . سجده، 24.
[4] . حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 11، ص 72، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 166، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[6] . برگرفته از نمایه (فرق امام و خلیفه)، http://islamquest.net/fa/archive/question/544.
[7] . بقره، 124.
[8] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 271 و 272، (با تلخیص).
[9] . همان، ص 272.
[10] . یس، 82 و 83.
[11] . قمر، 50.
[12] . آل عمران، 68.
[13] . شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 216، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
منبع:islamquest.net
- [سایر] لطفاً دربارۀ جملۀ (أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا) که در آیات 24 سورۀ سجده و 73 سورۀ انبیاء آمده است، توضیح دهید و ارتباط آن را با مسئلۀ امامت بیان کنید.
- [سایر] مراد از «خیط أبیض» و «خیط أسود»(نخ سفید و سیاه) در مسئله روزه چیست؟
- [سایر] رابطه بین «حکمت عملی و نظری» در فلسفه با «ایمان و عمل صالح» در قرآن چیست؟
- [سایر] اگر ائمه«علیهم السلام» دارای معجزه بودند چرا امام حسین«علیه السلام» در کربلا آب از زمین استخراج نکردند؟
- [سایر] آیا روایاتی از اهل سنت داریم که پیامبر اسلام(ص) و یا ائمه(ع) «مبیّن قرآن» یا «حامل علم الهی» معرّفی کرده باشند؟
- [سایر] تفاوت «اسلام انقلابی» مورد نظر منافقان با «انقلاب اسلامی» مورد نظر امام و نیز تفاوت «دین حکومتی» با «حکومت دینی» چیست؟
- [سایر] جمله «لکلّ اجل کِتاب» در آیه 38 سوره رعد به چه حقیقتی اشاره دارد؟
- [سایر] منظور از رحمت در جمله «وسعت رحمته کل شی» چیست؟
- [سایر] منظور از «واقع شدنی» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «تردید ناپذیر» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [آیت الله بهجت] نماز در مسجد از نماز در غیر مسجد افضل است؛ و بهتر از همه مسجدالحرام است و بعد مسجدالنبی و بعد مسجد کوفه و بعد مسجد سهله و مسجد خیف و مسجد غدیر و مسجد بیتالمقدس و مسجد براثا و مسجد قبا و مسجد جامع هر شهر و بعد مسجد قبیله و بعد مسجد بازار؛ و از جمله مواضع مستحب و بافضیلت، مشاهد مشرفه انبیا و اوصیای آنان و ائمه علیهمالسلام است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله سیستانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است ، با این تفاوت که در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است . و نماز جمعه واجب تخییری است ، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرائطش موجود باشد یا نماز ظهر بجا آورد ، و اگر نماز جمعه را بجا آورد ، کفایت از ظهر میکند . و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : داخل شدن وقت ، و آن عبارت از زوال آفتاب ، یعنی ظهر است ، و وقتش اول عرفی زوال است ، پس هر گاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت ، وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید بجا آورد . دوم : شماره افراد ، و آن پنج نفر است با امام ، و هر گاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود . سوم : بودن امام جامع شرائط امامت ، از عدالت و غیر آن از چیزهائی که در امام جماعت معتبر است ، همچنان که در بحث نماز جماعت خواهد آمد ، و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود . و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : جماعت بودن ، پس فرادی صحیح نیست ، و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد اقتدا میکند و یک رکعت دیگر را فرادی میخواند و نماز جمعهاش صحیح است . و اگر در رکوع رکعت دوم امام را درک کند بنابر احتیاط واجب نمیتواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد . دوم : خواندن امام دو خطبه پیش از نماز ، که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوی و پرهیزکاری شود و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند ، و در خطبه دوم باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند . و لازم است خطبه پیش از نماز باشد ، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بود ، و خواندن خطبه پیش از ظهر اشکال دارد . و لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد ، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود . و نیز لازم است بین دو خطبه قدری بنشیند ، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد . و لازم است امام جماعت خودش خطبه را بخواند ، و حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین بنابر احتیاط باید به عربی باشد ، و در ما زاد بر آن عربیت معتبر نیست ، بلکه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی راندانند احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوی به زبان حاضرین باشد . سوم : آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد ، بنابر این اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل میشوند ، و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح ، و دومی باطل خواهد بود . ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری همزمان یا مقدم بر آن در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده ، بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود . و برپا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع الشرائط باشد و در غیر این صورت مانع نخواهد بود .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] احتیاط واجب آن است که امام جمعه در خطبه حمد الهی و درود بر پیغمبر و ائمه علیهم السلام را به زبان عربی ایراد نماید، گر چه او و مستمعین او عرب نباشند اما می تواند در مقام وعظ و توصیه به تقوی به زبان دیگری تکلم نماید. و احتیاط مستحب آن است که موعظه و آنچه را به مصالح مسلمین مربوط می شود به زبان مستمعین ادا نماید، اگر مستمعین مختلفند آنها را به زبانهای مختلف تکرار کند. گر چه در صورتی که مأمومین بیش از حد نصاب (4 نفر) باشند می تواند به زبان حد نصاب (4 نفر) اکتفا نماید، ولی احتیاط مستحب آن است که آنها را به زبان خودشان موعظه کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] ی: هر یک از خطبه ها باید مشتمل بر امور زیر باشد: 1 حمد و ثنای الهی. 2 صلوات بر محمد و آل محمد. 3 وعظ و ارشاد و سفارش به تقوای الهی. 4 خواندن یک سوره کوتاه در هر خطبه مانند سوره قل هو الله، قل یا أیها الکافرون یا سوره والعصر (بنابر احتیاط واجب). 5 بنابر احتیاط واجب برای خود و مؤمنین و مؤمنات استغفار کند و در خطبه دوم ائمه هدی(علیهم السلام) را هنگام صلوات و درود یک یک نام ببرد. بنابراین خطبه اول شامل پنج قسمت و خطبه دوم شامل شش قسمت است. امام باید خطبه ها را در حال قیام بخواند و میان دو خطبه جلوس مختصری بنماید و صدای خود را در حد مقدور به نمازگزاران برساند و وعظ و ارشاد را به زبان قابل فهم برای مردم ایراد کند.
- [آیت الله خوئی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است، و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد، و نماز جمعه تخییری است: به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند درصورتی که شرائطش موجود باشد، یا نماز ظهر بهجا آورد، پس اگر نماز جمعه را بهجا آورد کفایت از ظهر میکند. و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول): داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنابر أظهر، پس هر گاه تا برابر شدن سایه با شاخص نماز جمعه را تأخیر انداخت، وقتش خارج شده و نماز را باید بهجا آورد. (دوم) شمارة افراد، و آن هفت نفر است با امام، و هر گاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود. بلی نماز جمعه از پنج نفری که یکیشان امام باشد صحیح است. (سوم) بودن امام جامع شرائط امامت: از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است، همچنانکه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود. و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول) جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود، و یک رکعت دیگر به او اضافه میکند، و اگر در رکوع درک امام کند مجزی بودنش مشکل است، و احتیاط ترک نشود. (دوم) خواندن دو خطبه پیش از نماز: که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزگاری شود و یک سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخیزد، و باز هم حمد و ثنای الهی را بهجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده، و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بودو خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جایز نیست. لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به بنشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد، و لازم است امام جماعت و خطیب (کسی که خطبه میخواند) یک نفر باشد. واقوی این است که در خطبه طهارت شرط نیست، اگرچه اشتراط احوط است. و در مقدار واجب از خطبه عربیت (زبان عربی) معتبر است، و در مازاد بر آن معتبر نیست مگر آنکه حاضرین زبان عربی را ندانند، که احوط در این صورت در خصوص وصیت به تقوی جمع بین عربیت و زبان حاضرین است. (سوم) آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا باشد، و مقارن هم بودند هر دو باطل میشوند، و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح و دومی باطل خواهد بود و اگر پس از برگزاری نماز جمعه کشف شد که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا شده بوده بهجا آوردن نماز ظهر واجب خواهد بود، و فرقی نیست بین این کشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه درصورتی مانع از نماز جمع دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع شرائط باشد، والا در مانع بودنش اشکال است، و اقرب مانع نبودن است.
- [آیت الله علوی گرگانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد و در این زمان باید نماز جمعه را به رجأ مطلوبیّت بخواند و واجب است که نماز ظهر و عصر هم خوانده شود. و واجب شدن آن به نحو مذکور چند شرط دارد: اوّل داخل شدن وقت: و آن عبارت از زوال آفتاب است تا گفتن اذان و خواندن دو خطبه و نماز جمعه پس اگر خواندن نماز بیش از این مقدار به تأخیر بیفتد، بنابر احتیاط واجب نمیتواند نماز حمعه را بخواند. دوم شماره افراد: و آن هفت نفر است با امام و هرگاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند، نماز جمعه واجب نمیشود بلی نماز جمعه از پنج نفر که یکی از ایشان امام باشد، صحیح است. سوم بودن امام جامع الشرائط از عدالت وغیره که در امام جماعت معتبر است. وصحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اوّل جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست پس هرگاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز به امام برسد مجزی خواهد بود و در غیر این صورت محلّ اشکال است. دوم خواندن دو خطبه پیش از نماز که در خطبه اوّل حمد وثنای الهی را گفته ووصیّت به تقوی وپرهیزکاری شود ویک سوره از قرآن بخواند سپس نشسته وبرخیزد وباز هم حمد وثنای الهی را به جا آورد وبر پیغمبر اکرم و ائمّه مسلمین صلوات فرستاده و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار )طلب آمرزش( کند، و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد، صحیح نخواهد بود و خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جائز نیست و باید کسی که خطبه را میخواند هنگام خواندن ایستاده باشد ونشسته خواندن صحیح نمیباشد، و فاصله انداختن بین دو خطبه به نشستن لازم و واجب است و باید نشستن مختصر وخفیف باشد و لازم است امام جماعت وخطیب یک نفر باشد و احوط آن است که خطبه را با طهارت بخواند، و مقدار واجب از خطبه باید عربی باشد ولی در مازاد آن معتبر نیست و اگر حاضرین زبان عربی ندانند میتواند برای آنان ترجمه نماید. سوم آن که مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هرگاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا باشد ومقارن هم بودند هر دو باطل میشوند و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرْ الاحرام باشد صحیح ودومی باطل خواهد بود. ولی هرگاه پس از برگزاری نماز جمعه کشف شود که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارن به کمتر از یک فرسخ بر پا بوده، اشکالی ندارد چه در وقت معلوم شود یا در خارج آن، ومانع بودن کمتر از یک فرسخ در صورتی است که هر دو نماز بجز این جهت صحیح باشد ومانعیّت نماز غیر صحیح، محلّ اشکال است.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.