شرح پرسش: چرا در آیه 32 سوره انعام (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ) کلمه لعب مقدم بر کلمه لهو شده است، ولی در سوره عنکبوت آیه 64 (ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ) کلمه لهو مقدم بر کلمه لعب شده، دلیل آن چیست؟ پاسخ : کلمه های (لعب و لهو) در کنار یکدیگر، در شش سوره از قرآن کریم آمده که در چهار مورد واژۀ (لعب) مقدّم بر (لهو) شده است؛ مانند آیۀ شریفۀ (و مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُون ... ).[1] و در دو جای دیگر کلمه لهو مقدّم بر لعب شده است؛ مانند آیۀ شریفۀ (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان... .).[2] واژۀ (لَعب)، در لغت به معنای بازی است.[3] و (لهو)، آن چیزی است که انسان را از آنچه که برای او لازم و مهم است، باز می دارد.[4] به بیان دیگر، لهو، به معنای مشغول شدن توأم با غفلت است.[5] امّا در بعضی از کتاب های لغت، لهو را به معنای لعب دانسته اند.[6] و چون لعب چیزی است که نفس آدمی را به سوی خود جذب نموده، و از کارهای عقلایی و واقعی، و دارای اثر باز می ‌دارد، یکی از مصادیق لهو هم خواهد بود.[7] برای (لعب) و (لهو)، فرق هایی ذکر شده که چند نمونه بیان می شود: یک. لعب، کاری است که هیچ هدف عقلانی ندارد، ولی دارای هدف خیالی است، ولی لهو نه هدف عقلانی دارد و نه هدف خیالی؛ اگر چه در واقع خالی از هدف نبوده، ولی مورد احساس و درک نیست.[8] دو. لعب، بازی است که کودکان می کنند، مانند کار بیهوده ای که دارای فایده نیست، و لهو، بازی جوانان است.[9] سه. لهو بدون هدف است، در صورتی که لعب به معنای عملی است که هدفی ناپسندیده و بدون احترام دارد، و گاه زندگی فردی لهو است، در آن صورت که برای آن هدف هایی در نظر گرفته نشده باشد، یا توجه به اموری سطحی و غیر محترم دارد.[10] کلمه "لعب"، نیز به معنای کار و یا کارهای منظمی است با نظم خیالی و برای غرض خیالی مثل بازی های بچه‌ها، زندگی دنیا همان طور که به اعتباری لهو است، همین طور لعب نیز هست، برای این که فانی و زودگذر است، همچنان که بازی ها این طورند).[11] بنابر این، تقدّم و تأخّر بین دو لغت، تفاوت معنایی چندانی را به دنبال نخواهد داشت و آیات، تفاوت چندانی را با یکدیگر ندارند. با این حال می توان دلائلی را برای این تقدم و تأخر یافت که به آنها می پردازیم: 1. یکی از دلائل این تقدم و تاخر، آیات قبل هستند؛ زیرا در قبل از چهار آیه ای که لعب مقدم بر لهو شده، آیاتی وجود دارد که موجودات زمینی مورد خطاب آن هستند. در آیات قبل از آیه 32 انعام و 20 حدید، صحبت بر سر کفار است و این آیات، به نوعی برای گوشزد کردن آنها آمده است. در آیات قبل از آیه 36 سوره محمد و 70 سوره انعام، نیز خطاب اصلی آیه به مسلمانان است. اما در سوره عنکبوت که تقدم با کلمه لهو است، صحبت بر سر نعمت هایی است که خداوند فرو فرستاده و بیان می دارد که این خداوند است که باران را نازل می کند و ... . بنابر این می توان این گونه نتیجه گرفت که در سوره عنکبوت حیات دنیا فی نفسه و به صورت مطلق، توصیف شده و این حیات دنیایی، اگر حیات خدائی نباشد و در غیر مسیری که خداوند آن را خواسته است پیش رود و از نعمت های دنیایی در غیر مسیر خداوند استفاده شود، صفتی بهتر از لهو و لعب نمی توان بر آن بار کرد و در این میان لهو بودن نیز چشمگیرتر از لعب قابل صدق بر این حیات دنیایی است، از این باب در این آیات کلمه لهو مقدم شده است، اما در سه آیه دیگر که کلمه لعب مقدم شده، آیه خطاب به کسانی است که در این دنیا زندگی می کنند. حال برای این موجودات عاقل زمینی، اگر خدا را فراموش کنند، لعب بودن و تصورات خام این جهانی و این که این دنیا برای آنها یک بازی کودکانه است که خیلی زود تمام می شود، شایع تر است و خداوند از این باب در این آیات کلمه لعب را مقدم داشته است. 2. در آیاتی که لعب مقدم شده، آیه در مقام تعریف مفهوم حیات دنیایی است. از این باب لعب را که قبح بیشتری نسبت به لهو دارد، مقدم داشته است. اما در سوره عنکبوت به قرینه وجود کلمه "هذه" به دست می آوریم که مصداق خارجی حیات دنیایی مورد توصیف است و در مقام بیان مصداق خارجی لازم است، آنچه که سبب تثبیت خارجی می شود را ذکر کند، به همین جهت لهو را که وضوح بیشتری دارد، مقدم کرده است.[12] البته هر دو حکمتی که ذکر شد، آیه 51 سوره اعراف را در بر نمی گیرد و این آیه، کلیت دو حکمت مذکور را نقض می کند. مگر این که قائل شویم این آیه دلیل دیگری برای تقدم کلمه لهو دارد، که البته به نظر ما وجود دلیل خاص در این جا، نزدیک تر به ذهن است. 3. نیازی نیست در تمام تقدم و تأخرهای کلمات قرآنی به دنبال حکمت بود، بلکه بسیاری از اینها نیاز به حکمت ندارند و تنها برای تنوع در عبارت و زیبائی آمده اند. در کلمات مورد بحث نیز، علت می تواند تنوع در ذکر باشد، در نتیجه این دو معنا به یکدیگر شبیه بوده و تا حدودی همدیگر را در بر می گیرند و به جهاتی همچون فصاحت و تنوع این گونه آورده شده اند. پی نوشت: [1] . انعام، 32؛ محمد، 36؛ حدید، 20؛ انعام، 70. [2]. عنکبوت، 64؛ اعراف، 51. [3]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 124و 756، انتشارات اسلامی‌، تهران‌، 1375 ش؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 191، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی‌، ص 748، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.‌ [5]. قاموس قرآن، ج 6، ص 211. [6]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15، ص 259، دار صادر، چاپ سوم، بیروت‌، سال 1414 ق‌‌. [7]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 259، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [8]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 3، ص 43، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، چاپ دوم، 1408ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 259. [9]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج‌ 7، ص 270، تحقیق: یاحقی، محمد جعفر، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی‌، مشهد، 1408ق‌. [10]. مترجمان، تفسیر هدایت، ج 9، ص 456 و 457، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش؛ [11]. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‌16، ص 225، جامعه مدرسین، قم، 1374 ش‌. [12]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، ج ‌10، ص 249، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش‌. منبع:islamquest.net
چرا در آیه 32 سوره انعام کلمه لعب، مقدّم بر کلمه لهو شده است، ولی در سوره عنکبوت آیه 64 کلمه لهو مقدم بر کلمه لعب شده است؟
شرح پرسش:
چرا در آیه 32 سوره انعام (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ) کلمه لعب مقدم بر کلمه لهو شده است، ولی در سوره عنکبوت آیه 64 (ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ) کلمه لهو مقدم بر کلمه لعب شده، دلیل آن چیست؟
پاسخ :
کلمه های (لعب و لهو) در کنار یکدیگر، در شش سوره از قرآن کریم آمده که در چهار مورد واژۀ (لعب) مقدّم بر (لهو) شده است؛ مانند آیۀ شریفۀ (و مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُون ... ).[1]
و در دو جای دیگر کلمه لهو مقدّم بر لعب شده است؛ مانند آیۀ شریفۀ (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان... .).[2]
واژۀ (لَعب)، در لغت به معنای بازی است.[3] و (لهو)، آن چیزی است که انسان را از آنچه که برای او لازم و مهم است، باز می دارد.[4] به بیان دیگر، لهو، به معنای مشغول شدن توأم با غفلت است.[5] امّا در بعضی از کتاب های لغت، لهو را به معنای لعب دانسته اند.[6] و چون لعب چیزی است که نفس آدمی را به سوی خود جذب نموده، و از کارهای عقلایی و واقعی، و دارای اثر باز می دارد، یکی از مصادیق لهو هم خواهد بود.[7]
برای (لعب) و (لهو)، فرق هایی ذکر شده که چند نمونه بیان می شود:
یک. لعب، کاری است که هیچ هدف عقلانی ندارد، ولی دارای هدف خیالی است، ولی لهو نه هدف عقلانی دارد و نه هدف خیالی؛ اگر چه در واقع خالی از هدف نبوده، ولی مورد احساس و درک نیست.[8]
دو. لعب، بازی است که کودکان می کنند، مانند کار بیهوده ای که دارای فایده نیست، و لهو، بازی جوانان است.[9]
سه. لهو بدون هدف است، در صورتی که لعب به معنای عملی است که هدفی ناپسندیده و بدون احترام دارد، و گاه زندگی فردی لهو است، در آن صورت که برای آن هدف هایی در نظر گرفته نشده باشد، یا توجه به اموری سطحی و غیر محترم دارد.[10]
کلمه "لعب"، نیز به معنای کار و یا کارهای منظمی است با نظم خیالی و برای غرض خیالی مثل بازی های بچهها، زندگی دنیا همان طور که به اعتباری لهو است، همین طور لعب نیز هست، برای این که فانی و زودگذر است، همچنان که بازی ها این طورند).[11]
بنابر این، تقدّم و تأخّر بین دو لغت، تفاوت معنایی چندانی را به دنبال نخواهد داشت و آیات، تفاوت چندانی را با یکدیگر ندارند.
با این حال می توان دلائلی را برای این تقدم و تأخر یافت که به آنها می پردازیم:
1. یکی از دلائل این تقدم و تاخر، آیات قبل هستند؛ زیرا در قبل از چهار آیه ای که لعب مقدم بر لهو شده، آیاتی وجود دارد که موجودات زمینی مورد خطاب آن هستند. در آیات قبل از آیه 32 انعام و 20 حدید، صحبت بر سر کفار است و این آیات، به نوعی برای گوشزد کردن آنها آمده است. در آیات قبل از آیه 36 سوره محمد و 70 سوره انعام، نیز خطاب اصلی آیه به مسلمانان است.
اما در سوره عنکبوت که تقدم با کلمه لهو است، صحبت بر سر نعمت هایی است که خداوند فرو فرستاده و بیان می دارد که این خداوند است که باران را نازل می کند و ... .
بنابر این می توان این گونه نتیجه گرفت که در سوره عنکبوت حیات دنیا فی نفسه و به صورت مطلق، توصیف شده و این حیات دنیایی، اگر حیات خدائی نباشد و در غیر مسیری که خداوند آن را خواسته است پیش رود و از نعمت های دنیایی در غیر مسیر خداوند استفاده شود، صفتی بهتر از لهو و لعب نمی توان بر آن بار کرد و در این میان لهو بودن نیز چشمگیرتر از لعب قابل صدق بر این حیات دنیایی است، از این باب در این آیات کلمه لهو مقدم شده است، اما در سه آیه دیگر که کلمه لعب مقدم شده، آیه خطاب به کسانی است که در این دنیا زندگی می کنند. حال برای این موجودات عاقل زمینی، اگر خدا را فراموش کنند، لعب بودن و تصورات خام این جهانی و این که این دنیا برای آنها یک بازی کودکانه است که خیلی زود تمام می شود، شایع تر است و خداوند از این باب در این آیات کلمه لعب را مقدم داشته است.
2. در آیاتی که لعب مقدم شده، آیه در مقام تعریف مفهوم حیات دنیایی است. از این باب لعب را که قبح بیشتری نسبت به لهو دارد، مقدم داشته است. اما در سوره عنکبوت به قرینه وجود کلمه "هذه" به دست می آوریم که مصداق خارجی حیات دنیایی مورد توصیف است و در مقام بیان مصداق خارجی لازم است، آنچه که سبب تثبیت خارجی می شود را ذکر کند، به همین جهت لهو را که وضوح بیشتری دارد، مقدم کرده است.[12]
البته هر دو حکمتی که ذکر شد، آیه 51 سوره اعراف را در بر نمی گیرد و این آیه، کلیت دو حکمت مذکور را نقض می کند. مگر این که قائل شویم این آیه دلیل دیگری برای تقدم کلمه لهو دارد، که البته به نظر ما وجود دلیل خاص در این جا، نزدیک تر به ذهن است.
3. نیازی نیست در تمام تقدم و تأخرهای کلمات قرآنی به دنبال حکمت بود، بلکه بسیاری از اینها نیاز به حکمت ندارند و تنها برای تنوع در عبارت و زیبائی آمده اند. در کلمات مورد بحث نیز، علت می تواند تنوع در ذکر باشد، در نتیجه این دو معنا به یکدیگر شبیه بوده و تا حدودی همدیگر را در بر می گیرند و به جهاتی همچون فصاحت و تنوع این گونه آورده شده اند.
پی نوشت:
[1] . انعام، 32؛ محمد، 36؛ حدید، 20؛ انعام، 70.
[2]. عنکبوت، 64؛ اعراف، 51.
[3]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 124و 756، انتشارات اسلامی، تهران، 1375 ش؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 191، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص 748، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[5]. قاموس قرآن، ج 6، ص 211.
[6]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15، ص 259، دار صادر، چاپ سوم، بیروت، سال 1414 ق.
[7]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 259، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 3، ص 43، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، چاپ دوم، 1408ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 259.
[9]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج 7، ص 270، تحقیق: یاحقی، محمد جعفر، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق.
[10]. مترجمان، تفسیر هدایت، ج 9، ص 456 و 457، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش؛
[11]. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 16، ص 225، جامعه مدرسین، قم، 1374 ش.
[12]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 249، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.
منبع:islamquest.net
- [سایر] طبق آیه 32 سوره انعام، زندگی عاقلانه در دنیا چگونه است؟
- [سایر] در آیه 32 سوره یوسف؛ نون تأکید در کلمه (لیکوناً) با تنوین نوشته شده است؛ لطفاً علّت آنرا توضیح فرمایید.
- [سایر] مرجع تفسیر جدید از آیه سوره عنکبوت را که به جای خانه عنکبوت، گفته است: خانواده عنکبوت می خواستم؟
- [سایر] مرجع تفسیر جدید از آیه سوره عنکبوت را که به جای خانه عنکبوت، گفته است: خانواده عنکبوت چیست؟
- [سایر] مرجع تفسیر جدید از آیه سوره عنکبوت را که به جای خانه عنکبوت، گفته است: خانواده عنکبوت چیست؟
- [سایر] آیه 32 و 32 سوره احزاب را تفسیر کنید؟
- [سایر] در آیه 91 سوره انعام آمده است: (قل الله ثمّ ذرهم)، اگر کلمه (الله) مرفوع یا منصوب باشد، چه تفاوتی در معنا می کند؟
- [سایر] در آیه 91 سوره انعام آمده است: «قل الله ثمّ ذرهم»، اگر کلمه «الله» مرفوع یا منصوب باشد، چه تفاوتی در معنا می کند؟
- [سایر] اجل مسمی در آیه 6 سوره انعام یعنی چه؟
- [سایر] در آیه شریفه 41 سوره عنکبوت، بت پرستان و مشرکان به چه چیز تشبیه شدهاند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه در آیات حمد یا سوره شک کند، مثلاً موقعی که وارد آیه دوم شده شک کند آیه اول را خوانده یا نه یا وارد کلمه ای از یک آیه شده، شک کند کلمه قبل را خوانده باید بنابر احتیاط برگردد و آن را به قصد قربت به جا آورد و بعد دنبال آن را ادامه دهد.
- [آیت الله نوری همدانی] در هر یک از چهار سورة والنجم (53) و اقر ء(96) و الم تنزیل (32)وحم سجده (41)یک آیه سجده است ، که اگر انسان بخواند و یاگوش به آن دهد ، بعد از تمام شدن آن آیه ، باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد ، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در هریک از چهار سوره الم تنزیل " 32 " و حم سجده " 41 " والنجم "53" و اقرأ "96" یک آیه سجده است، که اگر انسان بخواند یا استماع کند بعد از تمام شدن آیه باید فوراً سجده کند. و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید. و فرق نیست در استماع بین این که از خود گوینده بشنود، یا بوسیله بلندگو و رادیو بشنود. و هم چنین است حکم در سماع بنابر احتیاط.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر گاه بعد از تمام شدن آیه یا کلمه ای شک کند که آن را درست گفته یا نه تا داخل در رکن بعد نشده می تواند برگردد و احتیاطاً آن آیه یا کلمه را بطور صحیح بگوید ولی اگر جزء بعدی رکن باشد مثلاً در رکوع شک کند که سوره را درست خوانده یا نه نمی تواند برگردد و باید به شک خود اعتنا نکند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول نشده، بنابر احتیاط واجب باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده چنانچه آن چیز رکن باشد مثل آنکه در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه باید به شک خود اعتنا نکند و اگر رکن نباشد مثلاً موقع گفتن اَللهُ الصَّمَدْ شک کند که قُل هُوَاللهُ احد را درست گفته یا نه باز هم می تواند به شک خود اعتنا نکند ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید اشکال ندارد و اگر چند مرتبه هم شک کند می تواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] هر گاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه ، اگر به چیز ی که بعد از آن است مشغول نشده ، باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده ، چنانچه آن چیز رکن باشد مثل آنکه در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند ، واگر رکن نباشد ، مثلاً موقع گفتن ( الله الصمد ) شک کند که ( قل هو الله احد ) را درست گفته یا نه ، باز هم می تواند به شک خود اعتنا نکند ، ولی اگر احتیاطا آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید اشکال ندارد ، و اگر چند مرتبه هم شک کند ، می تواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید ، بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند .
- [امام خمینی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمهای را درست گفته یا نه اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول نشده، باید آن آیه یا کلمه را بطور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چیز رکن باشد مثل آن که در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند، و اگر رکن نباشد، مثلاً موقع گفتن (اللّ?ه الصمد) شک کند که (قل هو اللّ?هُ احد) را درست گفته یا نه، بازهم میتواند به شک خود اعتنا نکند، ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را بطور صحیح بگوید اشکال ندارد، و اگر چند مرتبه هم شک کند، میتواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.
- [آیت الله بروجردی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمهای را درست گفته یا نه، اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول نشده، باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چیز رکن باشد، مثل آن که در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر رکن نباشد، مثلاً موقع گفتن (اَللهُ الصَّمَدْ) شک کند که (قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ) را درست گفته یا نه، باز هم میتواند به شک خود اعتنا نکند، ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید، اشکال ندارد و اگر چند مرتبه هم شک کند، میتواند چند بار بگوید، اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.
- [امام خمینی] مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره "انا انزلناه" بخوانند، و بعداز سلام نماز بگویند: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان" و به جای کلمه فلان، اسم میت را بگویند.