یکی از زشت ترین خصلت های آدمی و از رذایل اخلاقی، روحیه استکبار و خود بزرگ بینی است. این صفت در آموزه های دینی ما به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم در آیات متعدد از خطر استکبار، افکار، عقاید و عملکردهای باطل مستکبران سخن به میان آورده است. از نگاه قرآن مستکبران به دلیل داشتن صفت زشت و خطرناک احساس علو و برتری و خود بزرگ بینی از اطاعت و پرستش خداوند متعال امتناع می ورزند. در این فرصت برخی از نشانه های مستکبران به اختصار بیان می شود. قبل از پرداختن به اصل موضوع به بررسی مفهوم استکبار می پردازیم. استکبار در لغت (استکبار) به معنای برتری خواهی، امتناع از پذیرش حق از روی عناد، بزرگ بینی و خود بزرگ بینی دروغین است.[1] استکبار آن است که فرد اظهار بزرگی و تکبّر کند، با آن که بزرگ نیست.[2] بنابر این، استکبار خویی را می گویند که موجب می شود تا شخص خود را بزرگ شمارد؛ و از این رو، از قانون و یا هر امر معقول و عرفی، گردن کشی و سرپیچی می کند. واژه استکبار و مشتقات آن در قرآن کریم 48 بار به کار رفته، و از تمام موارد کاربرد این واژه، استفاده می شود که استکبار ورزی، خوی و منش غیر اخلاقی و امری ناپسند و زشت است. صفات و ویژگی های مستکبران 1. مغرور و قدرت طلب بودن:[3] مستکبر در خود احساس غرور و قدرت می کند و کسی را در جهان بنده نیست. روحیه خودبرتربینی در آفرینش، عقل و هوش موجب می شود که خود را چنان پندارد که بر همه موجودات و یا هم نوعان خود سرآمد است و می بایست دیگران، در مقابل او تسلیم باشند. این احساس غرور و قدرت است که وی را از پذیرش دیگری و هم ردیف بودن باز می دارد. کسی که از چنین روحیه و خویی برخوردار است هرگز خود را با دیگران در یک سطح نمی بیند و خواهان اطاعت دیگری از خود است. 2. نشنیدن حرف حق:[4] قرآن کریم می فرماید مستکبران گوششان بدهکار حرف حق نیست. آنان هرگاه که دعوت به حق شدند، در مقابل دعوت الاهی استکبار ورزیدند و به سخنان حق گوش فرا ندادند. 3. پیمان شکنی:[5] افراد مستکبر به هیچ عهد و پیمانی پای بند نیستند و به جهت خودبرتربینی، حاضر نمی شوند که با دیگران، برخوردی که از آنان انتظار دارند را داشته باشند. در قرآن به صراحت و روشنی بیان شده است که علت پیمان شکنی یهودیان با آن همه سوگند، جز خو و خصلت استکباری ایشان نبود. 4. دیگران را دروغ گو پنداشتن:[6] از دیگر نشانه های مستکبران این است که تنها خود را راست گو و درست کار می دانند و دیگران را دروغ گو می شمارند؛ از این رو، اگر از زبان دیگری مطالب حق و درستی را بشنوند و با آن که آن را حق و درست می یابند، آنان را متهم به دروغ گویی می کنند و به تکذیبشان می پردازند. قرآن کریم می فرماید که این خصلت مستکبران موجب شد که نه تنها زمینه برای پذیرش حق در ایشان فراهم نشود، بلکه اهل حق را دروغ گو پنداشته و آنان را به همین عنوان از خود می رانند. قرآن می فرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده شود، با خودبرتربینی و خودپسندی روی بر می گردانند. قرآن این روش ایشان را برخاسته پیروی از هوا و هوس دانسته می فرماید: هرگاه رسولی می آید که با خواسته های نفسانی ایشان همراه نیست استکبار می ورزند و در پی همین بزرگ بینی گروهی از پیامبران را تکذیب و گروهی را می کشند.[7] 5. کشتن مخالفان و پیامبران:[8] این خصلت همه مستکبران در طول تاریخ بوده که هر کسی را که مخالف هوا و هوس های ایشان بوده به شیوه های گوناگون(ترور شخصیت یا ترور فیزیکی) از صحنه اجتماع خارج کنند. 6. مخالفت با حق:[9] قرآن کریم تأکید می کند که مستکبران به جهت همین خصلت استکباری، از توحید و عبادت خدای یگانه سر باز می زنند؛ زیرا آن را مخالف خواسته های خود می بینند. 7. لجاجت:[10] نیتجه طبیعی خودبرتربینی این است که انسان از جاده حق و حقیقت دور شود و در برابر حق به لجاجت پردازد. کسی که برای دیگری ارزش انسانی و یا اجتماعی قایل نیست و دیگری را در حد و اندازه خود نمی یابد، چنین شخصی هر گز سخن دیگری را نمی پذیرد و با او از سر گفت و گو وارد نمی شود؛ زیرا باور ندارد که دیگری بر عقل و روش معقول باشد و یا بهتر از او بفهمد و درک کند. بنابر این، یافته های دیگری هرچه باشد امری غیر مقعول و باطل است و می بایست با آن مبارزه و مخالفت ورزید. همین روحیه استکباری موجب می شود تا با حقی که در نزد دیگری است، به لجاجت بپردازد و آن را نپذیرد. 8. اغواگری و گمراه کردن مردم:[11] در آیات قرآن می خوانیم که مستکبران گمراه و اغواگرند، آنان هم بار گناهان خویش را بر دوش می‌کشند و هم سهمی از بار گناهان پیروانشان را. 9. محبوب خدا واقع نشدن:[12] به یقین خداوند از آنچه پنهان می ‌دارند و آنچه آشکار می‌سازند با خبر است او مستکبران را دوست نمی‌ دارد. 10. و در نهایت وارد نشدن به بهشت:[13] از آن جا که روحیه استکباری باعث می شود که مستکبران به حرف حق گوش فرا ندهند؛ و در مقابل آن لجاجت ورزند؛ در مقابل دعوت انبیا و آیات الاهی گردنکشی ‌کنند؛ سفیران هدایت را به ناحق بکشند، بدیهی است که راه رشد و هدایت را نخواهند پیمود، و کسی که چشمش به حق و حقیقت باز نشد، راه ضلالت و گمراهی را در پیش خواهد گرفت و سرانجامش جهنم خواهد بود. پی نوشت: [1] ر.ک: لسان العرب؛ مجمع البحرین، واژه "کبر". [2] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 74، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1371ش. [3] فصلت، 15؛ جاثیه، 6 - 8. [4] نوح، 7، "و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند"! [5] "آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذارکننده به سراغشان آید، هدایت یافته‌ترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصله‌گرفتن از (حق) چیزی بر آنها نیفزود"! اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را می‌گیرد آیا آنها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمی‌یابی)!، فاطر، 42- 43. [6] "و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می‌شود، مستکبرانه روی برمی‌گرداند، گویی آن را نشنیده است گویی اصلًا گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده‌"، لقمان، 7. [7] "آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید) پس عده‌ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید"؟! بقره، 87. [8] همان. [9] صافات، 35 – 36؛ نساء، 172؛ غافر، 60. [10] بقره، 205؛ نساء، 115. [11] مؤمن، 47-48. [12] نحل، 23، "قطعاً خداوند از آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌سازند با خبر است او مستکبران را دوست نمی‌دارد"! [13] اعراف، 40، "کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهای آسمان به رویشان گشوده نمی‌شود و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا می‌دهیم"! منبع:islamquest.net
یکی از زشت ترین خصلت های آدمی و از رذایل اخلاقی، روحیه استکبار و خود بزرگ بینی است. این صفت در آموزه های دینی ما به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم در آیات متعدد از خطر استکبار، افکار، عقاید و عملکردهای باطل مستکبران سخن به میان آورده است. از نگاه قرآن مستکبران به دلیل داشتن صفت زشت و خطرناک احساس علو و برتری و خود بزرگ بینی از اطاعت و پرستش خداوند متعال امتناع می ورزند.
در این فرصت برخی از نشانه های مستکبران به اختصار بیان می شود. قبل از پرداختن به اصل موضوع به بررسی مفهوم استکبار می پردازیم.
استکبار در لغت
(استکبار) به معنای برتری خواهی، امتناع از پذیرش حق از روی عناد، بزرگ بینی و خود بزرگ بینی دروغین است.[1] استکبار آن است که فرد اظهار بزرگی و تکبّر کند، با آن که بزرگ نیست.[2] بنابر این، استکبار خویی را می گویند که موجب می شود تا شخص خود را بزرگ شمارد؛ و از این رو، از قانون و یا هر امر معقول و عرفی، گردن کشی و سرپیچی می کند.
واژه استکبار و مشتقات آن در قرآن کریم 48 بار به کار رفته، و از تمام موارد کاربرد این واژه، استفاده می شود که استکبار ورزی، خوی و منش غیر اخلاقی و امری ناپسند و زشت است.
صفات و ویژگی های مستکبران
1. مغرور و قدرت طلب بودن:[3] مستکبر در خود احساس غرور و قدرت می کند و کسی را در جهان بنده نیست. روحیه خودبرتربینی در آفرینش، عقل و هوش موجب می شود که خود را چنان پندارد که بر همه موجودات و یا هم نوعان خود سرآمد است و می بایست دیگران، در مقابل او تسلیم باشند. این احساس غرور و قدرت است که وی را از پذیرش دیگری و هم ردیف بودن باز می دارد. کسی که از چنین روحیه و خویی برخوردار است هرگز خود را با دیگران در یک سطح نمی بیند و خواهان اطاعت دیگری از خود است.
2. نشنیدن حرف حق:[4] قرآن کریم می فرماید مستکبران گوششان بدهکار حرف حق نیست. آنان هرگاه که دعوت به حق شدند، در مقابل دعوت الاهی استکبار ورزیدند و به سخنان حق گوش فرا ندادند.
3. پیمان شکنی:[5] افراد مستکبر به هیچ عهد و پیمانی پای بند نیستند و به جهت خودبرتربینی، حاضر نمی شوند که با دیگران، برخوردی که از آنان انتظار دارند را داشته باشند. در قرآن به صراحت و روشنی بیان شده است که علت پیمان شکنی یهودیان با آن همه سوگند، جز خو و خصلت استکباری ایشان نبود.
4. دیگران را دروغ گو پنداشتن:[6] از دیگر نشانه های مستکبران این است که تنها خود را راست گو و درست کار می دانند و دیگران را دروغ گو می شمارند؛ از این رو، اگر از زبان دیگری مطالب حق و درستی را بشنوند و با آن که آن را حق و درست می یابند، آنان را متهم به دروغ گویی می کنند و به تکذیبشان می پردازند. قرآن کریم می فرماید که این خصلت مستکبران موجب شد که نه تنها زمینه برای پذیرش حق در ایشان فراهم نشود، بلکه اهل حق را دروغ گو پنداشته و آنان را به همین عنوان از خود می رانند. قرآن می فرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده شود، با خودبرتربینی و خودپسندی روی بر می گردانند. قرآن این روش ایشان را برخاسته پیروی از هوا و هوس دانسته می فرماید: هرگاه رسولی می آید که با خواسته های نفسانی ایشان همراه نیست استکبار می ورزند و در پی همین بزرگ بینی گروهی از پیامبران را تکذیب و گروهی را می کشند.[7]
5. کشتن مخالفان و پیامبران:[8] این خصلت همه مستکبران در طول تاریخ بوده که هر کسی را که مخالف هوا و هوس های ایشان بوده به شیوه های گوناگون(ترور شخصیت یا ترور فیزیکی) از صحنه اجتماع خارج کنند.
6. مخالفت با حق:[9] قرآن کریم تأکید می کند که مستکبران به جهت همین خصلت استکباری، از توحید و عبادت خدای یگانه سر باز می زنند؛ زیرا آن را مخالف خواسته های خود می بینند.
7. لجاجت:[10] نیتجه طبیعی خودبرتربینی این است که انسان از جاده حق و حقیقت دور شود و در برابر حق به لجاجت پردازد. کسی که برای دیگری ارزش انسانی و یا اجتماعی قایل نیست و دیگری را در حد و اندازه خود نمی یابد، چنین شخصی هر گز سخن دیگری را نمی پذیرد و با او از سر گفت و گو وارد نمی شود؛ زیرا باور ندارد که دیگری بر عقل و روش معقول باشد و یا بهتر از او بفهمد و درک کند. بنابر این، یافته های دیگری هرچه باشد امری غیر مقعول و باطل است و می بایست با آن مبارزه و مخالفت ورزید. همین روحیه استکباری موجب می شود تا با حقی که در نزد دیگری است، به لجاجت بپردازد و آن را نپذیرد.
8. اغواگری و گمراه کردن مردم:[11] در آیات قرآن می خوانیم که مستکبران گمراه و اغواگرند، آنان هم بار گناهان خویش را بر دوش میکشند و هم سهمی از بار گناهان پیروانشان را.
9. محبوب خدا واقع نشدن:[12] به یقین خداوند از آنچه پنهان می دارند و آنچه آشکار میسازند با خبر است او مستکبران را دوست نمی دارد.
10. و در نهایت وارد نشدن به بهشت:[13] از آن جا که روحیه استکباری باعث می شود که مستکبران به حرف حق گوش فرا ندهند؛ و در مقابل آن لجاجت ورزند؛ در مقابل دعوت انبیا و آیات الاهی گردنکشی کنند؛ سفیران هدایت را به ناحق بکشند، بدیهی است که راه رشد و هدایت را نخواهند پیمود، و کسی که چشمش به حق و حقیقت باز نشد، راه ضلالت و گمراهی را در پیش خواهد گرفت و سرانجامش جهنم خواهد بود.
پی نوشت:
[1] ر.ک: لسان العرب؛ مجمع البحرین، واژه "کبر".
[2] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 74، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1371ش.
[3] فصلت، 15؛ جاثیه، 6 - 8.
[4] نوح، 7، "و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند"!
[5] "آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذارکننده به سراغشان آید، هدایت یافتهترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصلهگرفتن از (حق) چیزی بر آنها نیفزود"! اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را میگیرد آیا آنها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمییابی)!، فاطر، 42- 43.
[6] "و هنگامی که آیات ما بر او خوانده میشود، مستکبرانه روی برمیگرداند، گویی آن را نشنیده است گویی اصلًا گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده"، لقمان، 7.
[7] "آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید) پس عدهای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید"؟! بقره، 87.
[8] همان.
[9] صافات، 35 – 36؛ نساء، 172؛ غافر، 60.
[10] بقره، 205؛ نساء، 115.
[11] مؤمن، 47-48.
[12] نحل، 23، "قطعاً خداوند از آنچه پنهان میدارند و آنچه آشکار میسازند با خبر است او مستکبران را دوست نمیدارد"!
[13] اعراف، 40، "کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهای آسمان به رویشان گشوده نمیشود و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا میدهیم"!
منبع:islamquest.net
- [سایر] از نگاه قرآن مستکبران چه نشانه هایی دارند؟
- [سایر] چه کسی در شمار مستکبران است؟
- [سایر] آیا مسّ شیطان و دیوانگی که قرآن بیان کرده، نشانه متأثر شدن قرآن از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] چه نشانه هایی مبنی بر الهی بودن قرآن وجود دارد؟ چگونه میتوان ثابت نمود که قرآن از جانب پروردگار است؟
- [سایر] آیا اعتقاد به جنّ نشانه متأثر شدن قرآن از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] علامتهایی مانند (ع)، (لا)، (ج) و ... که در آیات قرآن دیده میشود، نشانه چیست؟
- [سایر] آیا بهره گیری قرآن از تشبیهات نشانه تأثیرپذیری از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] آیا بهره گیری قرآن از تمثیل، نشانه ی متأثر شدن از فرهنگ زمانه است؟
- [سایر] سلام ، چرا خداوند به صراحت و دقیق در قرآن اسمی از امام زمان نبرده است و فقط نشانه هایی در قرآن آمده ؟ و چگونه میتوان از روی این نشانه هایی که در قرآن آمده نتیجه بگیریم که حتما منظور امام زمان است وامام زمان می آید ؟ (لطفا کامل و دقیق توضیح بفرمایید)
- [سایر] آیا استفاده ی قرآن از الفاظی که درباره ی بازرگانی و تجارت اعراب آمده، نشانه تأثیرپذیری از فرهنگ آن هاست؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند که نشانه حیض را دارد؛ بعد؛ ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند؛ باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد، ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد،حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه های حیض را دارد و بعد ده روز یا بیشتر خونی را ببیند که نشانه های استحاضه را دارد و مجدداً خونی را ببیند که نشانه حیض را دارد، باید تمام خونهایی را که نشانه حیض داشته است حیض قرار دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنانی که از خون پاک نمی شوند ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی را که می بینند نشانه حیض و بقیه نشانه های استحاضه دارد و شماره روزهایی که نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است، اما وقت آن یکی نیست، باید آن چند روزی که نشانه حیض را دارد حیض قرار دهند.
- [آیت الله بهجت] مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر با نشانه استحاضه خون ببیند و دوباره سه روز یا بیشتر خونی به نشانه حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه حیض داشته، حیض قرار دهد؛ بلی در مورد زنی که عادت وقتیه دارد و عادت وی به وسیله نشانه حیض مشخّص نشده باشد، خون بعد از ایام عادت، حیض نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز ان نشانه های حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه ان حیض است و اگر همه ان را که نشانه حیض دارد نشود حیض قرار دهد مثل ان که پنج روز به نشانه های حیض و پنج روز به نشانه های استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه های حیض ببیند پس اگر انچه به نشانه های حیض است بشود هر یک را حیض قرار دهد به این که هر یک کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید در هر دو خون احتیاط کند به جمع بین تروک حایض و اعمال مستحاضه و انچه در وسط است و به نشانه های حیض نیست استحاضه قرار دهد و اگر فقط یکی از انها را بشود حیض قرار داد همان را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند باید خون اوّل و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.