آیا بهره گیری قرآن از تمثیل، نشانه ی متأثر شدن از فرهنگ زمانه است؟
پس از بررسی تشبیه به مسئله تمثیل می پردازیم: (مَثَل) وسیله ای است که برای وصف مراد، به کار می رود، و بیان مقصود اصلی با تمثیل باعث می شود ذهن مخاطب به حقیقت نزدیک تر شود[1]. ضرب المثل و تمثیل، در هر جامعه ای با شکل های گوناگونی وجود دارد، و مردم با ضرب المثل هایی که عموم مردم آن را می فهمند مطالب خود را تفهیم می کنند. هر سخنوری که از تمثیل های مخاطبان خود استفاده کند، هم سخنش را زیبا کرده است و هم مخاطبان، مطالب را بهتر درک می کنند. قرآن که الگوی تمام سخنوران، از نظر بلاغت و فصاحت است، استفاده از تمثیل را جزء برنامه بلاغی خود قرار داده است. (مَثَل) به منزله واعظ شیرین زبان و ناصحی مهربان است که مخاطبان خویش را با زبانی ساده و بیانی دل چسب و ملایم، به فرهنگ و عقاید و... دعوت می کند و فرهنگ آنان را بر طبق عقاید خود تغییر می دهد. (مَثل)، حقیقت معقول را در قالب محسوس، و با مثَل های معهود، جلوه می دهد،[2] و به سه معنا است: 1. در اصل لغت، به معنای تشبیه به کار می رود؛ 2. در عرف لغت، به معنای قول سایر به کار می رود؛ 3. به معنای صفت غریب که معنای مجازی است و از معنای عرفی به واسطه پیوندی که باغرابت دارد، اخذ می شود[3]. برای (مثل) شروطی را ذکر کرده اند:[4] 1. عدم تعقید در انشاء آن گونه که خواننده مقصود را به سهولت دریابد؛ 2. دوری جستن از سخنان زیادی و بیهوده؛ 3. سلیس بودن عبارت؛ 4. تنوع در بیان؛ 5. بیان مقصود. در قرآن، کلمه (مَثَل) در 80 آیه، و کلمه ی (مِثل) در 81 آیه آمده است. (مثل) در قرآن، به معانی گوناگونی به کار رفته، مانند: حکایت تمثیلی[5]، صفت [6]، شبیه[7]، داستان های گذشتگان و تاریخ سابق[8]، نمونه کامل و حجت[9]و... قرآن، به مثال های خود افتخار می کند و می فرماید: (اِنّ الله لایَستَحیی اَن یَضرِب مَثَلا ما بَعُوضَةً فَما فَوقها...)[10]؛ خداوند از این که به پشه و کم تر از آن، مثال بزند، شرم نمی کند. قرآن درباره آوردن (مثل) می گوید: این مثل ها برای آگاه و متذکر شدن مردم آمده است: (وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنّاس فی هذا القُران مِن کُلّ مَثَل لَعَلّهُم یَتَذکّرُون.)[11]؛ ما در قرآن برای این مردم، از هر نوع مثلی، آوردیم؛ شاید متذکّر شوند. (مثل) مسائل منطقی پیچیده را آسان و فهم آن را همگانی و لجوجان را قانع می کند. قرآن در آوردن مثل، (برخلاف مَثَل اعراب) ادب، مأنوس بودن و خوش آهنگی را رعایت کرده است[12]، برای مثال در توصیف جمال یوسف به کنایه می فرماید: (زنان هنگام دیدن یوسف، دست خود را بریدند)[13]، در حالی که می توانست بگوید: (اجمل الافراد زمانه، او زیباترین مردم زمان خود بود.) اعراب، مثل های منفی و مثبت داشتند؛ اما آنچه قرآن کلامش را به آن تزیین داده، بُعد فصاحت و بلاغت است؛ برای مثال اعراب درباره احسان نمودن در برابر بدی، می گویند: (اتق شر من احسنت الیه)؛ کسی که به شما خوبی می کند، در مقابل نیز شرّی انجام ندهید)؛ اما قرآن با جمله کوتاه و زیبا و دارای نظم خاص، می فرماید: (هل جزاء الاحسان الااحسان)[14]؛ آیا پاداش خوبی و احسان، جز نکویی و احسان است. نه تنها قرآن از تمثیل استفاده کرده است، بلکه پیامبران گذشته و معصومین(علیهم السلام) و حتی مردان عادی و شعرا و...، برای فهماندن مطالب خود از تمثیل، استفاده کرده اند. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: (... و ضربت لک الامثال لتعتبر بها و تخذو علیها...)[15]؛ -پسرم! -برای تو در دنیا و آخرت مثل ها زدم، تا با آن ها عبرت و پند گرفته و از آن ها پیروی کنی... .) از نظر علامه ی طباطبائی(قدس سره) کاربرد مثل در قرآن از این رو است که آسان ترین راه برای تبیین حقایق و دقایق است که عالم و عامی هر دو در سطح و مرتبه خاص خود از آن بهره مند می شوند.[16] پی نوشتها: [1]. المیزان، ج 13، ص 202. [2]. تشبیهات و تمثیلات در قرآن، ص18. [3]. سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 3، ص 162. [4]. تشبیهات و تمثیلات در قرآن، ص 18. [5]. کهف، 32. [6]. نحل، 60. [7]. زخرف، 17. [8]. بقره، 214. [9]. زخرف، 59. [10]. بقره، 26. [11]. زمر، 27. [12]. حسن عرفان، اعجاز در قرآن کریم، ص 48. [13]. یوسف، 31. [14]. الرحمن، 60. [15]. نهج البلاغه، نامه 31. [16]. المیزان، ج 3، ص 62. منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

آیا بهره گیری قرآن از تمثیل، نشانه ی متأثر شدن از فرهنگ زمانه است؟


پاسخ:

پس از بررسی تشبیه به مسئله تمثیل می پردازیم:
(مَثَل) وسیله ای است که برای وصف مراد، به کار می رود، و بیان مقصود اصلی با تمثیل باعث می شود ذهن مخاطب به حقیقت نزدیک تر شود[1]. ضرب المثل و تمثیل، در هر جامعه ای با شکل های گوناگونی وجود دارد، و مردم با ضرب المثل هایی که عموم مردم آن را می فهمند مطالب خود را تفهیم می کنند. هر سخنوری که از تمثیل های مخاطبان خود استفاده کند، هم سخنش را زیبا کرده است و هم مخاطبان، مطالب را بهتر درک می کنند. قرآن که الگوی تمام سخنوران، از نظر بلاغت و فصاحت است، استفاده از تمثیل را جزء برنامه بلاغی خود قرار داده است.
(مَثَل) به منزله واعظ شیرین زبان و ناصحی مهربان است که مخاطبان خویش را با زبانی ساده و بیانی دل چسب و ملایم، به فرهنگ و عقاید و... دعوت می کند و فرهنگ آنان را بر طبق عقاید خود تغییر می دهد.
(مَثل)، حقیقت معقول را در قالب محسوس، و با مثَل های معهود، جلوه می دهد،[2] و به سه معنا است:
1. در اصل لغت، به معنای تشبیه به کار می رود؛
2. در عرف لغت، به معنای قول سایر به کار می رود؛
3. به معنای صفت غریب که معنای مجازی است و از معنای عرفی به واسطه پیوندی که باغرابت دارد، اخذ می شود[3].
برای (مثل) شروطی را ذکر کرده اند:[4]
1. عدم تعقید در انشاء آن گونه که خواننده مقصود را به سهولت دریابد؛ 2. دوری جستن از سخنان زیادی و بیهوده؛ 3. سلیس بودن عبارت؛ 4. تنوع در بیان؛ 5. بیان مقصود.
در قرآن، کلمه (مَثَل) در 80 آیه، و کلمه ی (مِثل) در 81 آیه آمده است. (مثل) در قرآن، به معانی گوناگونی به کار رفته، مانند: حکایت تمثیلی[5]، صفت [6]، شبیه[7]، داستان های گذشتگان و تاریخ سابق[8]، نمونه کامل و حجت[9]و...
قرآن، به مثال های خود افتخار می کند و می فرماید:
(اِنّ الله لایَستَحیی اَن یَضرِب مَثَلا ما بَعُوضَةً فَما فَوقها...)[10]؛ خداوند از این که به پشه و کم تر از آن، مثال بزند، شرم نمی کند.
قرآن درباره آوردن (مثل) می گوید: این مثل ها برای آگاه و متذکر شدن مردم آمده است:
(وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنّاس فی هذا القُران مِن کُلّ مَثَل لَعَلّهُم یَتَذکّرُون.)[11]؛ ما در قرآن برای این مردم، از هر نوع مثلی، آوردیم؛ شاید متذکّر شوند.
(مثل) مسائل منطقی پیچیده را آسان و فهم آن را همگانی و لجوجان را قانع می کند. قرآن در آوردن مثل، (برخلاف مَثَل اعراب) ادب، مأنوس بودن و خوش آهنگی را رعایت کرده است[12]، برای مثال در توصیف جمال یوسف به کنایه می فرماید: (زنان هنگام دیدن یوسف، دست خود را بریدند)[13]، در حالی که می توانست بگوید: (اجمل الافراد زمانه، او زیباترین مردم زمان خود بود.)
اعراب، مثل های منفی و مثبت داشتند؛ اما آنچه قرآن کلامش را به آن تزیین داده، بُعد فصاحت و بلاغت است؛ برای مثال اعراب درباره احسان نمودن در برابر بدی، می گویند: (اتق شر من احسنت الیه)؛ کسی که به شما خوبی می کند، در مقابل نیز شرّی انجام ندهید)؛ اما قرآن با جمله کوتاه و زیبا و دارای نظم خاص، می فرماید: (هل جزاء الاحسان الااحسان)[14]؛ آیا پاداش خوبی و احسان، جز نکویی و احسان است.
نه تنها قرآن از تمثیل استفاده کرده است، بلکه پیامبران گذشته و معصومین(علیهم السلام) و حتی مردان عادی و شعرا و...، برای فهماندن مطالب خود از تمثیل، استفاده کرده اند.
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:
(... و ضربت لک الامثال لتعتبر بها و تخذو علیها...)[15]؛ -پسرم! -برای تو در دنیا و آخرت مثل ها زدم، تا با آن ها عبرت و پند گرفته و از آن ها پیروی کنی... .)
از نظر علامه ی طباطبائی(قدس سره) کاربرد مثل در قرآن از این رو است که آسان ترین راه برای تبیین حقایق و دقایق است که عالم و عامی هر دو در سطح و مرتبه خاص خود از آن بهره مند می شوند.[16]
پی نوشتها:
[1]. المیزان، ج 13، ص 202.
[2]. تشبیهات و تمثیلات در قرآن، ص18.
[3]. سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 3، ص 162.
[4]. تشبیهات و تمثیلات در قرآن، ص 18.
[5]. کهف، 32.
[6]. نحل، 60.
[7]. زخرف، 17.
[8]. بقره، 214.
[9]. زخرف، 59.
[10]. بقره، 26.
[11]. زمر، 27.
[12]. حسن عرفان، اعجاز در قرآن کریم، ص 48.
[13]. یوسف، 31.
[14]. الرحمن، 60.
[15]. نهج البلاغه، نامه 31.
[16]. المیزان، ج 3، ص 62.
منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین