شرح پرسش: تفسیر سوره عبس و تولی (چهره درهم کشید، و روی برتافت) چیست؟ بعضی از مفسران شیعه قائل اند کسی که چهره درهم کشید، و روی برتافت کرد خود رسول خدا بود؟ آیا این با عصمت پیامبر اکرم سازگاری دارد؟ پاسخ : چهار آیه ابتدایی سوره عبس، اجمالاً بیانگر آن است که خداوند در این آیات کسی را مورد عتاب و سرزنش قرار داده؛ به این دلیل که فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حق‌طلبی مقدم داشته است، اما این شخص مورد عتاب کیست؟ در آن اختلاف نظر است. مشهور میان مفسران اهل سنت و شیعه این است که عده‌ای از سران قریش؛ مانند عتبة بن ربیعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعی دیگر، خدمت پیامبر اسلام(ص) بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود. در این میان (عبد اللَّه بن ام مکتوم) که مرد نابینا و به ظاهر فقیری بود وارد مجلس شد، و از پیامبر تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد. او پیوسته سخن خود را تکرار می‌کرد و آرام نمی‌گرفت؛ زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر اسلام(ص) با چه کسانی مشغول صحبت است. او آن قدر کلام پیامبر را قطع کرد که حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان شد و از عبد اللَّه رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد. در این هنگام آیات نخست سوره عبس نازل شد، و در این باره پیامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.[1] مستند این گروه روایاتی است که سیوطی در تفسیر دُرّ المنثور آن را از عایشه، انس و ابن عباس- البته با مختصر اختلافی- نقل کرده، و آنچه صاحب مجمع البیان نقل نموده خلاصه‌ای از آن روایات است.[2] البته در آیه چیزی که صریحاً دلالت کند که منظور شخص پیامبر(ص) است وجود ندارد، تنها چیزی که می‌تواند شاهد این نظر باشد، خطابهایی است که از آیات 8 تا 10 این سوره آمده که می‌گوید: (کسی که پیوسته (برای شنیدن آیات خدا) به سرعت سراغ تو می‌آید، و از خدا می‌ترسد، تو از او غافل می‌شوی)! این چیزی است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر می‌تواند صادق باشد.[3] اما گروهی از مفسران معتقدند که چنین اتفاقی نیز نیفتاده است و این آیات دلالت روشنی ندارد بر این که مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (ص) است، بلکه صرفاً خبری می‌دهد و انگشت روی صاحب خبر نمی‌گذارد. قرائنی در این آیات وجود دارد که نشان می‌دهد منظور شخص پیامبر اسلام(ص) نیست. از جمله این که: همه می‌دانیم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (ص) نبوده، و آنجناب حتی نسبت به کفار چهره عبوس نمی‌کرد، تا چه رسد به مؤمنان. گذشته از این، اشکال سید مرتضی(ره) بر این روایات وارد است که می‌گوید اصولاً از اخلاق رسول خدا(ص) نبوده، و در طول حیات شریفش سابقه نداشته که دل اغنیا را به دست آورد و از فقرا رو برگرداند. و با این که خود خدای تعالی اخلاق آنحضرت را عظیم شمرده، و قبل از نزول سوره مورد بحث(عبس)، در سوره (نون) که به اتفاق روایات وارده در ترتیب نزول سوره‌های قرآن، بعد از سوره (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ) نازل شده -فرمود: (وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ)- چطور ممکن است که در اول بعثتش خلقی عظیم (آن هم به طور مطلق) داشته باشد، و خدای تعالی به این صفت او را به طور مطلق ستایش کند، سپس برگردد و برای پاره‌ای مسائل اخلاقی، او را مذمت کند، و چنین خلق نکوهیده‌ای را به او نسبت دهد( که تو به اغنیا متمایل هستی، هر چند کافر باشند، و برای به دست آوردن دل آنان از فقرا روی می‌گردانی، هر چند که مؤمن باشند)! از این هم که بگذریم، مگر به رسول خود نفرموده بود: (لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ).[4] پس چگونه ممکن است در سوره حجر که در اوّل دعوت علنی اسلام نازل شده به آنحضرت دستور دهد اعتنایی به زرق و برق زندگی دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل مؤمنان تواضع نماید، و در همین سوره و در همین سیاق او را مأمور سازد که از مشرکان اعراض کند، و بفرماید: (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ)،[5] آن وقت خبر دهد که رسولش به جای اعراض از مشرکان، از مؤمنان اعراض نموده، و به جای تواضع در برابر مؤمنان در برابر مشرکان تواضع کرده است! علاوه بر این، پسندیده نبودن عمل مذکور چیزی است که عقل به آن حکم می‌کند، و هر عاقلی از آن متنفر است، تا چه رسد به خاتم انبیاء(ص)، و چنین قبح عقلی احتیاج به نهی لفظی ندارد؛ زیرا هر عاقلی تشخیص می‌دهد که دارایی و ثروت به هیچ وجه ملاک فضیلت نیست، و ترجیح دادن یک ثروتمند به جهت ثروتش بر فقیر، رفتاری نکوهیده است.[6] نتیجه اینکه، با توجه به مطالب ارائه شده دیدگاه اول(نظریه مشهور) را میتوان مورد تردید قرار داد، با این وجود حتی اگر پیامبر(ص) به دلیل پافشاری بیش از حد فردی بر خواستههای خود، اندکی رو ترش کند، کار حرامی انجام نداده است، بلکه بر اساس چنین تفسیری از آیه، شاید ترک اولایی باشد که خدا به همین دلیل، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده باشد، و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمی‌شود؛ زیرا اولاً: پیامبر(ص) هدفی جز نفوذ در سران قریش، و گسترش دعوت اسلام از این طریق، و درهم شکستن مقاومت آنها، نداشت. ثانیاً: چهره درهم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ چرا که او نمی‌بیند، به علاوه عبد اللَّه بن ام مکتوم نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود؛ زیرا که هنگامی که می‌شنود پیامبر(ص) با گروهی مشغول صحبت است، نباید سخن او را قطع کند.[7] پی نوشت: [1]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌26، ص 123- 124، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [2]. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‌20، ص 330، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش. [3]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ‌26، ص 125. [4]. حجر، 88، (هرگز چشم خود را به نعمتهایی که به گروه‌هایی از آنها (کفار) دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را برای مؤمنان فرود آر). [5]. حجر، 94، (آنچه را مأموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)). [6]. ترجمه المیزان، ج‌20، ص: 331 – 332. [7]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 125- 126. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
تفسیر سوره عبس و تولی (چهره درهم کشید، و روی برتافت) چیست؟ بعضی از مفسران شیعه قائل اند کسی که چهره درهم کشید، و روی برتافت کرد خود رسول خدا بود؟ آیا این با عصمت پیامبر اکرم سازگاری دارد؟
پاسخ :
چهار آیه ابتدایی سوره عبس، اجمالاً بیانگر آن است که خداوند در این آیات کسی را مورد عتاب و سرزنش قرار داده؛ به این دلیل که فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حقطلبی مقدم داشته است، اما این شخص مورد عتاب کیست؟ در آن اختلاف نظر است.
مشهور میان مفسران اهل سنت و شیعه این است که عدهای از سران قریش؛ مانند عتبة بن ربیعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعی دیگر، خدمت پیامبر اسلام(ص) بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود. در این میان (عبد اللَّه بن ام مکتوم) که مرد نابینا و به ظاهر فقیری بود وارد مجلس شد، و از پیامبر تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد. او پیوسته سخن خود را تکرار میکرد و آرام نمیگرفت؛ زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر اسلام(ص) با چه کسانی مشغول صحبت است. او آن قدر کلام پیامبر را قطع کرد که حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان شد و از عبد اللَّه رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
در این هنگام آیات نخست سوره عبس نازل شد، و در این باره پیامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.[1]
مستند این گروه روایاتی است که سیوطی در تفسیر دُرّ المنثور آن را از عایشه، انس و ابن عباس- البته با مختصر اختلافی- نقل کرده، و آنچه صاحب مجمع البیان نقل نموده خلاصهای از آن روایات است.[2]
البته در آیه چیزی که صریحاً دلالت کند که منظور شخص پیامبر(ص) است وجود ندارد، تنها چیزی که میتواند شاهد این نظر باشد، خطابهایی است که از آیات 8 تا 10 این سوره آمده که میگوید: (کسی که پیوسته (برای شنیدن آیات خدا) به سرعت سراغ تو میآید، و از خدا میترسد، تو از او غافل میشوی)! این چیزی است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر میتواند صادق باشد.[3]
اما گروهی از مفسران معتقدند که چنین اتفاقی نیز نیفتاده است و این آیات دلالت روشنی ندارد بر این که مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (ص) است، بلکه صرفاً خبری میدهد و انگشت روی صاحب خبر نمیگذارد. قرائنی در این آیات وجود دارد که نشان میدهد منظور شخص پیامبر اسلام(ص) نیست. از جمله این که:
همه میدانیم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (ص) نبوده، و آنجناب حتی نسبت به کفار چهره عبوس نمیکرد، تا چه رسد به مؤمنان. گذشته از این، اشکال سید مرتضی(ره) بر این روایات وارد است که میگوید اصولاً از اخلاق رسول خدا(ص) نبوده، و در طول حیات شریفش سابقه نداشته که دل اغنیا را به دست آورد و از فقرا رو برگرداند. و با این که خود خدای تعالی اخلاق آنحضرت را عظیم شمرده، و قبل از نزول سوره مورد بحث(عبس)، در سوره (نون) که به اتفاق روایات وارده در ترتیب نزول سورههای قرآن، بعد از سوره (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ) نازل شده -فرمود: (وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ)- چطور ممکن است که در اول بعثتش خلقی عظیم (آن هم به طور مطلق) داشته باشد، و خدای تعالی به این صفت او را به طور مطلق ستایش کند، سپس برگردد و برای پارهای مسائل اخلاقی، او را مذمت کند، و چنین خلق نکوهیدهای را به او نسبت دهد( که تو به اغنیا متمایل هستی، هر چند کافر باشند، و برای به دست آوردن دل آنان از فقرا روی میگردانی، هر چند که مؤمن باشند)!
از این هم که بگذریم، مگر به رسول خود نفرموده بود: (لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ).[4] پس چگونه ممکن است در سوره حجر که در اوّل دعوت علنی اسلام نازل شده به آنحضرت دستور دهد اعتنایی به زرق و برق زندگی دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل مؤمنان تواضع نماید، و در همین سوره و در همین سیاق او را مأمور سازد که از مشرکان اعراض کند، و بفرماید: (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ)،[5] آن وقت خبر دهد که رسولش به جای اعراض از مشرکان، از مؤمنان اعراض نموده، و به جای تواضع در برابر مؤمنان در برابر مشرکان تواضع کرده است! علاوه بر این، پسندیده نبودن عمل مذکور چیزی است که عقل به آن حکم میکند، و هر عاقلی از آن متنفر است، تا چه رسد به خاتم انبیاء(ص)، و چنین قبح عقلی احتیاج به نهی لفظی ندارد؛ زیرا هر عاقلی تشخیص میدهد که دارایی و ثروت به هیچ وجه ملاک فضیلت نیست، و ترجیح دادن یک ثروتمند به جهت ثروتش بر فقیر، رفتاری نکوهیده است.[6]
نتیجه اینکه، با توجه به مطالب ارائه شده دیدگاه اول(نظریه مشهور) را میتوان مورد تردید قرار داد، با این وجود حتی اگر پیامبر(ص) به دلیل پافشاری بیش از حد فردی بر خواستههای خود، اندکی رو ترش کند، کار حرامی انجام نداده است، بلکه بر اساس چنین تفسیری از آیه، شاید ترک اولایی باشد که خدا به همین دلیل، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده باشد، و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمیشود؛ زیرا اولاً: پیامبر(ص) هدفی جز نفوذ در سران قریش، و گسترش دعوت اسلام از این طریق، و درهم شکستن مقاومت آنها، نداشت.
ثانیاً: چهره درهم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلی ایجاد نمیکند؛ چرا که او نمیبیند، به علاوه عبد اللَّه بن ام مکتوم نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود؛ زیرا که هنگامی که میشنود پیامبر(ص) با گروهی مشغول صحبت است، نباید سخن او را قطع کند.[7]
پی نوشت:
[1]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج26، ص 123- 124، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 20، ص 330، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[3]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 26، ص 125.
[4]. حجر، 88، (هرگز چشم خود را به نعمتهایی که به گروههایی از آنها (کفار) دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را برای مؤمنان فرود آر).
[5]. حجر، 94، (آنچه را مأموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)).
[6]. ترجمه المیزان، ج20، ص: 331 – 332.
[7]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 125- 126.
منبع:islamquest.net
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] نام جد پنجم پیامبر اسلام(ص) (کلاب) است، آیا کلاب جمع کلب(سگ) میباشد؟
- [سایر] بهترین جملهای که محمد رسول الله(ص) به انسان فرمود، چیست؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب چه توهینی به قبر مطهر رسول خدا ص کرد؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] برای اولین بار چه کسی حضرت محمد (ص) را یا رسول الله خطاب کرد؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] دیدگاه علامه مجلسی در مورد حضور پیامبراکرم(ص)و ائمه اطهار(ع) در هنگام مرگ مؤمنان چیست؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)