اهمیت آسیب شناسی فهم متون دینی و نقش آن در فهم متون روشن است؛ تا راه از چاه تشخیص داده نشود و تا لغزشگاه ها شناسایی نشوند، نمی توان به فهم صحیح نایل شد. فهم نادرست موجب انحراف فرد و جامعه از مسیر درست زندگی و نقض غرض از دین و نزول کتب آسمانی و فهم آن می شود. عوامل آسیب ها نیز گوناگونند. بخشی از آسیب ها به این مربوط است که مطالب غیرمرتبط با محتوای آیه را در آن دخالت می دهند؛ برای مثال، نظریه بطلمیوس[1] که در هیأت قدیم، زمین را مرکز عالم می دانست و قایل بود که نه فلک بر زمین احاطه دارند و این افلاک مانند لایه های پیاز تو در تو هستند، قابل خرق و التیام نیستند، کون و فساد ندارند، زایل نمی شوند و ازلی و ابدی اند...، برخی مفسران را تحت تأثیر قرار داد به طوری که (سماوات سبع) در قرآن[2] را همان افلاک پنداشتند و چون دریافتند که عدد آن ها با افلاک نه گانه مطابقت ندارد، چنین توجیه کردند که در قرآن صحبت از عرش[3] و کرسی[4] نیز شده است که روی هم نه عدد می شود و قرن های متوالی، این توجیه را همگان حتی محافل علمی اسلامی پذیرفتند، تا این که معلوم شد افلاک نه گانه اساسی ندارند. فرض کنید اگر مسئله افلاک بطلمیوس آن زمان مسلم هم بود، در نهایت مفسر باید آن را خارج از قلمرو تفسیر در نظر می گرفت و به قرآن نسبت نمی داد وبا صرف نظر از آن، دقت می کرد که ببیند آیا آیه می خواهد همین مسئله مسلّم خارجی را مطرح کند یا این که چیز دیگری را می گوید. آیه وجود هفت آسمان را مطرح می کند؛ اما ویژگی های این آسمان ها با آن خصوصیاتی که نظریه ی بطلمیوس مطرح می کند سازگاری ندارند و یا آیه نسبت به آن ها ساکت است. استناد ما در تفسیر آیات، باید به ظاهر عبارات باشد؛ یعنی ببینیم ظاهر عبارت در صدد اثبات چه مطلبی است. یکی از آفت ها همین است که وقتی از فهم عبارت سخن به میان می آید، برخی مسلّمات خارجی را به پای آیه می گذارند در حالی که این کار اشتباه است؛ زیرا ابتدا باید ببینیم که آیا آنچه را مسلم می انگاریم، آیه نیز در صدد اثبات همان است یا خیر؛ سپس باید ببینیم آیا ویژگی های آن با عبارات آیه سازگاری دارد یا نه. افزون بر این، گاهی برقراین خارجی بیش از حد ارج نهاده و در ارزش گذاری آن ها افراط می شود. وقتی از قراین سخن می رود و گفته می شود: ما باید از روایات کمک بگیریم، اگر در این کار دچار افراط شویم همان مشکل اخباری گری[5] پیش می آید، یا اگر در استفاده از این قرینه دچار تفریط شویم، همان مشکل عقل گرایی مطرح می شود. فرقه هایی که راه خطا رفته اند و در این زمینه دچار آسیب شده اند همه به همین دلیل است که به قراین یا بیش از حد خود بها داده اند یا ازقدرت آن ها کاسته اند. پیش داوری ها نیز یکی از مواردی است که موجب آسیب رسیدن به فهم درست از آیات می شود. به منظور اجتناب از پیش داوری ها باید ذهن را از پاسخ ها خالی کرد. در فهم قرآن هرچه پرسش ها فراوان باشند، فهم ما دقیق تر و پربارتر می شود، ولی نباید پاسخ ها را نیز ما تعیین کرده باشیم و برای آن ها ارزش قطعی قایل شویم و سپس به دنبال آن باشیم که آیه را بر آن منطبق کنیم. حاکمیت تمایلات شخصی و گروهی نیز یکی از آفت ها و آسیب ها است که حتی به صورت ناخودآگاه ممکن است تأثیر گذاشته و به فهم آسیب رساند. خلط بین مفهوم و مصداق و سرایت دادن خصوصیات مصداق به مفهوم بدون دلیل متقن و بدون شاهد، آفت دیگری است که باید نسبت به آن هشیار بود. غرضورزی و در صدد معارضه بودن نیز آسیب دیگر است که در روایات نیز به آن اشاره شده و اکثر برداشت های انحرافی را متأثر از آن دانسته اند. شتاب زدگی در فهم آیات نیز آسیب فهم قرآن است؛ همان گونه که آسیب هر نوع تحقیق علمی نیز هست. سرانجام این که کسانی فکر کنند به هر نحوی شده باید در هر زمینه ای پاسخی از قرآن به دست آورند، آسیب بزرگی است که باید از آن اجتناب کرد. ممکن است در قرآن پاسخ هر پرسشی یافت شود، ولی این که هر کسی بتواند به همه پاسخ ها دست یابد، جای تأمل فراوان دارد. پی نوشتها: [1]. بطلمیوس ptolemaos منجم و جغرافی دان معروف یونانی (قرن دوم میلادی) صاحب کتاب آثار البلاد. [2]. (خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً...؛ آن که هفت آسمان را مطابق یکدیگر بیافرید.) ملک، 3. [3]. (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ)، مؤمنون، 86. [4]. (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ...)، بقره، 255. [5]. در اصطلاح فقیهان شیعه به کسی اخباری می گویند که فقط به ظاهر حدیث تمسک کند و اجتهاد را باطل بداند. فرقه اخباری در مقابل اصولی ها ظواهر الفاظ قرآن را حجت نمی دانند. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
شناخت آفت ها و آسیب ها در زمینه ی فهم متون دینی و از جمله قرآن چه اهمیتی دارد و آسیب ها از چه عواملی سرچشمه می گیرند؟
اهمیت آسیب شناسی فهم متون دینی و نقش آن در فهم متون روشن است؛ تا راه از چاه تشخیص داده نشود و تا لغزشگاه ها شناسایی نشوند، نمی توان به فهم صحیح نایل شد. فهم نادرست موجب انحراف فرد و جامعه از مسیر درست زندگی و نقض غرض از دین و نزول کتب آسمانی و فهم آن می شود. عوامل آسیب ها نیز گوناگونند. بخشی از آسیب ها به این مربوط است که مطالب غیرمرتبط با محتوای آیه را در آن دخالت می دهند؛ برای مثال، نظریه بطلمیوس[1] که در هیأت قدیم، زمین را مرکز عالم می دانست و قایل بود که نه فلک بر زمین احاطه دارند و این افلاک مانند لایه های پیاز تو در تو هستند، قابل خرق و التیام نیستند، کون و فساد ندارند، زایل نمی شوند و ازلی و ابدی اند...، برخی مفسران را تحت تأثیر قرار داد به طوری که (سماوات سبع) در قرآن[2] را همان افلاک پنداشتند و چون دریافتند که عدد آن ها با افلاک نه گانه مطابقت ندارد، چنین توجیه کردند که در قرآن صحبت از عرش[3] و کرسی[4] نیز شده است که روی هم نه عدد می شود و قرن های متوالی، این توجیه را همگان حتی محافل علمی اسلامی پذیرفتند، تا این که معلوم شد افلاک نه گانه اساسی ندارند. فرض کنید اگر مسئله افلاک بطلمیوس آن زمان مسلم هم بود، در نهایت مفسر باید آن را خارج از قلمرو تفسیر در نظر می گرفت و به قرآن نسبت نمی داد وبا صرف نظر از آن، دقت می کرد که ببیند آیا آیه می خواهد همین مسئله مسلّم خارجی را مطرح کند یا این که چیز دیگری را می گوید. آیه وجود هفت آسمان را مطرح می کند؛ اما ویژگی های این آسمان ها با آن خصوصیاتی که نظریه ی بطلمیوس مطرح می کند سازگاری ندارند و یا آیه نسبت به آن ها ساکت است. استناد ما در تفسیر آیات، باید به ظاهر عبارات باشد؛ یعنی ببینیم ظاهر عبارت در صدد اثبات چه مطلبی است.
یکی از آفت ها همین است که وقتی از فهم عبارت سخن به میان می آید، برخی مسلّمات خارجی را به پای آیه می گذارند در حالی که این کار اشتباه است؛ زیرا ابتدا باید ببینیم که آیا آنچه را مسلم می انگاریم، آیه نیز در صدد اثبات همان است یا خیر؛ سپس باید ببینیم آیا ویژگی های آن با عبارات آیه سازگاری دارد یا نه.
افزون بر این، گاهی برقراین خارجی بیش از حد ارج نهاده و در ارزش گذاری آن ها افراط می شود. وقتی از قراین سخن می رود و گفته می شود: ما باید از روایات کمک بگیریم، اگر در این کار دچار افراط شویم همان مشکل اخباری گری[5] پیش می آید، یا اگر در استفاده از این قرینه دچار تفریط شویم، همان مشکل عقل گرایی مطرح می شود. فرقه هایی که راه خطا رفته اند و در این زمینه دچار آسیب شده اند همه به همین دلیل است که به قراین یا بیش از حد خود بها داده اند یا ازقدرت آن ها کاسته اند.
پیش داوری ها نیز یکی از مواردی است که موجب آسیب رسیدن به فهم درست از آیات می شود. به منظور اجتناب از پیش داوری ها باید ذهن را از پاسخ ها خالی کرد. در فهم قرآن هرچه پرسش ها فراوان باشند، فهم ما دقیق تر و پربارتر می شود، ولی نباید پاسخ ها را نیز ما تعیین کرده باشیم و برای آن ها ارزش قطعی قایل شویم و سپس به دنبال آن باشیم که آیه را بر آن منطبق کنیم. حاکمیت تمایلات شخصی و گروهی نیز یکی از آفت ها و آسیب ها است که حتی به صورت ناخودآگاه ممکن است تأثیر گذاشته و به فهم آسیب رساند.
خلط بین مفهوم و مصداق و سرایت دادن خصوصیات مصداق به مفهوم بدون دلیل متقن و بدون شاهد، آفت دیگری است که باید نسبت به آن هشیار بود.
غرضورزی و در صدد معارضه بودن نیز آسیب دیگر است که در روایات نیز به آن اشاره شده و اکثر برداشت های انحرافی را متأثر از آن دانسته اند. شتاب زدگی در فهم آیات نیز آسیب فهم قرآن است؛ همان گونه که آسیب هر نوع تحقیق علمی نیز هست. سرانجام این که کسانی فکر کنند به هر نحوی شده باید در هر زمینه ای پاسخی از قرآن به دست آورند، آسیب بزرگی است که باید از آن اجتناب کرد. ممکن است در قرآن پاسخ هر پرسشی یافت شود، ولی این که هر کسی بتواند به همه پاسخ ها دست یابد، جای تأمل فراوان دارد.
پی نوشتها:
[1]. بطلمیوس ptolemaos منجم و جغرافی دان معروف یونانی (قرن دوم میلادی) صاحب کتاب آثار البلاد.
[2]. (خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً...؛ آن که هفت آسمان را مطابق یکدیگر بیافرید.) ملک، 3.
[3]. (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ)، مؤمنون، 86.
[4]. (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ...)، بقره، 255.
[5]. در اصطلاح فقیهان شیعه به کسی اخباری می گویند که فقط به ظاهر حدیث تمسک کند و اجتهاد را باطل بداند. فرقه اخباری در مقابل اصولی ها ظواهر الفاظ قرآن را حجت نمی دانند.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
- [سایر] آیا می توان تنوع فهم های قرآن را ناشی از اختلاف مبانی کسانی دانست که در صدد فهم متون دینی می باشند؟
- [سایر] سر اختلاف علما، فقها و مفسرین در فهم متون دینی چیست؟
- [سایر] فهم قرآن روش ها و شرایط خاص خود را دارد، عمده ترین روش های شناخت قرآن کریم کدام اند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] نظر شما با استناد به متون دینی اسلام (قرآن و احادیث) در مورد به تصویر کشیدن چهره پیامبر چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] نظر شما با استناد به متون دینی اسلام (قرآن و احادیث) در مورد ساخت نیم تنه و یا پیکره کامل پیامبران و امامان چیست؟
- [سایر] چرا با وجود تفاوتهای اساسی بین برخی اعتقادات اصیل دینی با عرفان و فلسفه؛ مانند قدم و حدوث، جبر و تفویض، قضا و قدر، بداء، کیفیت معاد، کیفیت علم خدا و... و با وجود اختلافات عدیده بین خود فلاسفه و عرفا و براهین ایشان، عدهای از اهل علم و فضل اصرار بر مطابقت این مفاهیم با یکدیگر دارند؟ و با وجود این همه اختلافات ماهوی با مبانی اصیل دینی، چه کمکی در فهم بهتر دین میتوانند داشته باشند، جز اینکه باعث مهجور ماندن بیشتر قرآن و عترت شده، و یا به تأویلات غیر صحیح مبانی دینی میشود؟
- [سایر] در تفسیر سوره بینه، در معنای آیه (خیرُ البَریة) در سایت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودی، که تفاسیر وترجمه های قرآن کریم را دارد: به این آدرس بروید: http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&Page=598 آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببینید: *{7}ﺇِﻥَّ الَّذِینَ ﺁمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ* یَقُول : مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْ النَّاﺱ فَهُمْ خَیْر الْبَرِیَّه . وَقَدْ : 29208 - حَدَّثَنَا اِبْن حُمَیْد , قَالَ : ثنا عِیسَی بْن فَرْقَد , عَنْ اَبِی الْجَارُود , عَنْ مُحَمَّد بْن عَلِیّ { اُولَیِکَ هُمْ خَیْر الْبَرِیَّه } فَقَالَ النَّبِیّ صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : \\\" اَنْتَ یَا عَلِیّ وَ شِیعَتک \\\" پیامبر(ص) فرمود: منظور از خیرالبریة، علی جان تو هستی و شیعیان تو. البته قبل از اینکه خبر دار بشن و برش دارن برید ببینید!
- [سایر] آیا تفسیر کلام خداوند توسط غیر رسول و فرستاده او مجاز است؟ خداوند در چندین آیه قرآن فرموده است که ما آیات خود را چنین آشکار و روشن نازل کردیم شاید فکر کنند و شاید متذکر شوند، و در آیه 44 سوره نحل به پیامبر (ص) فرموده است: آیاتی که بر تو نازل می شود برای مردم تبیین و تشریح کن تا شاید فکر کنند. سؤال 2: آیا خداوند آیات خود را برای فهم و استفاده مردم عوام نازل کرده یا خواص و یا برای همه مردم به اندازه درک آنها؟ ولی به پیامبر (ص) ابلاغ فرموده برای عموم مردم بیان کن آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده)؛ یعنی مفسر کلام خداوند فقط پیامبر (ص) است. سؤال 3: در تفسیر بعضی آیات قرآن، مفسر گفته است منظور از این آیه اشاره به فلان موضوع است، در حالی که معنای همان آیه اشاره به یک موضوع کلی دارد. مانند افرادی که در حالت رکوع زکات می دهند. یا: ابلاغ کن آنچه به تو نازل کردیم و یا امروز کامل شد دین تو. آیا این گونه تفسیر، تفسیر به رأی و تحریف کلام خدا نیست؟ و آیا مفسر محترم کلام خدا را با عقل خطا پذیر خود چگونه دریافته است، که آن را تفسیر نموده و اظهار داشته منظور خداوند چنین است. مگر نه آن که بارها خداوند به ملائک و پیامبران گفته است آنچه من می دانم شما نمی دانید؟ سؤال 4: خداوند تبارک و تعالی بیش از 13 آیه در سوره های قرآن از جمله (تغابن 12، مجادله 13، محمد 33، نور 56 و 54، انفال 56 و 20 و 1، مائده 92، نساء 59، آل عمران 32 و 132) مؤمنان را فقط به اطاعت از خدا و رسول و یک مرتبه هم از ولی امر تکلیف کرده و تأکید فرموده: مشرکان را ولی خود قرار ندهید. سؤال این است که آیا خداوند افرادی را که به توحید و نبوت و آخرت و ... ایمان آورده اند، باز هم مکلف نموده از شخص دیگری که آن شخص نیز بنده خدا و در مقابل او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد، اطاعت، تقلید و اظهار چاکری کند، حتی به نیت رضایت خدا؟ اگر جواب مثبت است، آدرس قرآنی و تکلیف الاهی را مرقوم فرمایید.
- [سایر] سلام من آگاه به این هستم که در مسایل دینی دارای اطلاعات کمی می باشم، اما به طور کلی، به عنوان یک انسان دارای فهم با این موضوع روبرو بوده ام که در جواب بیشتر شبهات و سؤالات مربوط به موضوع عصمت امامان و پیامبران، فقه شیعه دچار نوعی فرافکنی و مغلطه است. در جاهای فراوانی از قرآن کریم به صراحت هرچه تمام تر به ارتکاب گناه توسط پیامبران اشاره شده است یا در ادعیه منسوب به امامان، آنان خود معترف به ذنب و گناه خود بوده اند، اما عالم شیعی با یک فرافکنی وصف ناپذیر، توجیهاتی از این قبیل را به میان می آورد: "در این جا منظور از ذنب، ترک اولی است" یا "امام برای خودش دعا را نمی خوانده و آن دعا مشمول ما انسان های خطا کار می شود." در جایی (همین سایت) دیدم که حتی کشته شدن فردی توسط حضرت موسی یا داستان خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم به ترک اولی تفسیر شده و گویا آن قسمت از قرآن که سخن از استغفار پیامبر و بخشیده شدن وی توسط باری تعالی را به میان آورده بیهوده است، و تمام این توجیهات و چشم پوشی ها در حالی اتفاق می افتد که فقه شیعه در جایی دیگر از یک حرف اضافه یا اعراب کلمات در قران برای اثبات ادعای خود استفاده می کند. من خود به صورت شناسنامه ای یک جوان شیعه هستم، اما برای من این طور استنباط شده که گویا فقه شیعه در ابتدا به صورت عقلی و استدلالی! به عصمت پیامبران و امامان رسیده و پس از آن و برای توجیه آن از هیچ ترفندی فرو گذار نکرده است. در آخر باید اضافه کنم که صراحت لهجه من تنها به علت منتقل کردن کامل سؤالم بوده است و در این زمینه خود را محتاج جواب (منطقی) شما می بینم.
- [سایر] با سلام و وقت بخیر شاید متن پیامم کمی طولانی شود ببخشید لطفا شماره ی 6 خصوصی باشد جستجو کردم ولی به جواب قانع کننده برای خودم نرسیدم 1 . 17 ساله 2 . سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی مدرسه استعداد های درخشان 3 . عاشق دانشگاه خوب رفتن و رشته ی فیزیک و هم عاشق حوزه رفتن و فلسفه! 3 . مرحله ی اول جامعه الزهرای قم قبول شدم 4 . اگه حوزه برم با اعتراض اطرافیان روبرو خواهم شد به خاطر بدبینی آنها و انتظارشان از من به دلیل موفقیت در رشته های دانشگاهی خانواده ام هم زیاد راضی نیستند 4 . واقعا مردد هستم که حوزه بروم یا نه از یک طرف احساس مسئولیت و علاقه و اینکه دوست دارم مدتی دور از اطرافیان و تنها در یک محیط معنوی باشم (و از این یکنواختی زندگی بیرون بیایم و حال و هوایم عوض شود) من رو به این سمت سوق میده و از طرف دیگه احساس مسئولیت در مقابل جامعه ی دانشگاهی و تاثیر کزاری مثبت در آن و علاقه و خواست دیگران مانع ام میشه و من رو سوق میده به این سمت که پیش دانشگاهی و بعد از آن دانشگاه رو ادامه بدم 5 . راستش درس نمیخونم یعنی حس اش نیست و البته چون بیشتر فکر و ذهنم با مطالب دینی و فلسفه و ... درگیره و بیشتر از درسم، برای اینها وقت مییگذارم و فعلا روحیاتم بیشتر با این فضا سازگاری دارد 6 . 7 . احساس میکنم با توجه به علاقه ای که به دروس حوزوی دارم شاید بتوانم موفق و تاثیرگزار باشم البته به یک شناخت کاملتر از خودم احتیاج دارم(چرا که میدانم برای حوزه رفتن خیلی باید دقت کنیم چرا که مسئله ی حساسی است و در صورت توجه نکردن حتی رفتار یک طلبه میتواند مخرب و آسیب زننده هم باشه و خودم اینگونه افراد را دیده ام ) 8 . درسته که به ظاهر شرایط علیه حوزه رفتنم هست ولی راستش من نمیخواهم این را قبول کنم! علاقه و احساس نیاز و نیز احساس مسئولیت چیز دیگری به من میگوید... 9 . و نکات بسیار دیگر که مجال بیان نیست 10 . خلاصه اینکه میترسم هم از رفتنم و هم از نرفتنم! 11 . استخاره هم خواهم کرد ولی مشورت را قدم اول میدانم 12 . اگر هم حوزه بروم در کنار آن و یا سالهای بعد انشاءالله دانشگاه هم خواهم رفت چون واجب میدانم! لطفا مرا برای تمامی مشکلاتی که گفتم به خصوص شماره 6 و تصمیم نهایی راهنمایی کنید میدانم که بسیار طولانی بود ولی برای مشورت گرفتن بهتر لازم دانستم بسیار بسیار معذرت و بسیار بسیار ممنون یا حق