روش فهم قرآن یکی بیش نیست و آن، همان روش فهم مورد تأیید و عمل عقلا در فهم گفتار و نوشتار دیگران است که در علم اصول به آن (محاوره عقلایی) یا (اصول عقلایی محاوره) می گویند؛ یعنی قواعد و اصولی که عقلا در گفتگو و فهم سخن یکدیگر به کار می گیرند، ولی این روش دارای اجزا یا مراحلی است که باید به طور دقیق ترسیم شود و نا آگاهی، غفلت و تصویر نادرست از این مراحل و اجزا موجب شکل گیری فهم نادرست از مقصود خداوند می شود؛ به دیگر سخن، همان گونه که در علوم تجربی واژه (روش) دو کاربرد متفاوت دارد (گاهی مقصود، روش تجربی به طور کلی است و گاه مقصود، روش گردآوری اطلاعات است) در روش فهم قرآن یا روش تفسیر نیز، گاه مقصود، روش فهم قرآن به طور کلی است که بر همه ی مراحل و اجزا مشتمل است، و گاه مقصود، روش های گردآوری مواد خام و اطلاعات لازم برای فهم مقصود خداوند می باشد. به نظر می رسد معنای دوم باید مورد بررسی قرار گیرد؛ بر این اساس می توان به اجمال از پنج قاعده[1] یا روش سخن به میان آورد. روش اول: آگاهی و به کارگیری قرار دادهای زبانی یا ادبیات زبان عربی؛ زیرا در فهم هر سخن یا نوشتاری که به زبان خاصی می باشد، باید از قراردادهای دستور گفتاری آن زبان خاص آگاه بود. در فهم قرآن نیز باید از قواعد و قراردادهای لغوی، صرفی، نحوی و بیانی زبان عربی آگاه بود و در فهم قرآن آن ها را به کار گرفت؛ البته باید توجه داشت که قراردادهای زمان نزول قرآن معیار است نه قرارداد هایی که پس از زمان نزول پدید آمده است. روش دوم: در نظر گرفتن قرائن پیوسته و ناپیوسته لفظی و عقلی که خود دامنه وسیعی دارد و محورهای متعدد و متنوعی را در بر می گیرد. این قرائن کدامند؟ هریک در کجا کارآیی دارند؟ شرایط آن ها چیست؟ قرائن لفظی، اصول بدیهی یا نزدیک به بدیهی عقلی، دستاوردهای قطعی تجربی و تاریخی روایات و نظایر آن ها، از جمله قرائن به شمار می آیند. در قرائن تاریخی، فضای نزول، شأن نزول و سبب نزول مطرح می باشد. افزون بر آن ها ویژگی های قرآن و خداوند که گوینده و صاحب سخن است، در این روش باید مدّ نظر قرار گیرد. برخی موارد مانند سبب نزول و روایات تفسیری، در کتب تفسیری و علوم قرآنی مورد بررسی قرار گرفته است. بر روی برخی نیز مانند سیاق یا ویژگی های گوینده و سخن، کار چندانی نشده و نیازمند تحقیق بیشتری است. روش سوم: مراجعه به روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) که نقش های متفاوتی در تفسیر دارند. یکی از آن ها، قرینه بودن است. البته نقش های دیگر نیز باید مورد توجه مفسر باشد، روایات می توانند شیوه صحیح تفسیر را به ما نشان دهند، یا معانی باطنی قرآن را در اختیار ما بگذارند، یا توضیح و تفصیل بیشتری درباره ی موضوع ارائه کنند، یا مصادیق و موارد آیات را مشخص نمایند و یا مطالب موجز و مجمل را شفاف و آشکار سازند. روش چهارم: معیار قرار دادن امور یقینی و به اصطلاح اصولی، بر (علم) یا (علمی)[2] تکیه کردن؛ مفسر باید در شناخت قرائن، در فهم و به کارگیری قراردادها، درسند و محتوای روایات تفسیری، بر مدار امور یقینی حرکت کند و آنچه که قطعی است و یا از دیدگاه دین و قرآن به منزله امر قطعی و یقینی است، معیار و مبنا قرار دهد و در فهم قرآن به امور ظنی که از نظر عقلا و دین بی اعتبار است، تکیه نکند؛ چنان که در بیان مقصود آیات باید دقت شود که کدام نکته به صورت قطعی از آیات استفاده می شود، کدام نکته در حد ظهور فهمیده می شود، و کدام نکته صرفاً یک معنای احتمالی است. مفسر نباید این سه نوع استفاده را به هم بیامیزد. این نکته نیز می تواند روش دیگری به شمار آید و روش بودن آن به این جهت است که مفسر در بسیاری موارد از کنار هم چیدن آیات و تفسیر قرآن به قرآن، مطالب جدیدی را از آیات استخراج می کند و در این استخراج، توجه به دلالت های قطعی و ظاهری و احتمالی نقش مهمی دارد. روش پنجم: در نظر گرفتن (انواع دلالت ها)؛ در علم منطق و اصول، انواع مختلفی از دلالت ها، مانند مطابقی، التزامی و مفهومی و در علوم قرآن، دلالت های اقتضا، ایما، تنبیه و اشاره مطرح می باشد. کسی که در صدد فهم سخن خداوند است، باید به انواع مختلف دلالت ها توجه کند؛ زیرا در نظر گرفتن آن ها در فهم قرآن وتفسیر دو نتیجه در بردارد؛ اول: استفاده فراوان تر و استخراج نکته های بیشتر از آیات شریف قرآن است. دوم: تصحیح و تهذیب فهم از قرآن می باشد. ممکن است مفسر با توجه به اقسام دلالت ها و سنجیدن آن ها با یکدیگر، به این نتیجه برسد که فهم نخستین او از ظاهر عبارات قرآن نادرست و یا غیر دقیق بوده است و در نتیجه، فهمی دقیق تر و منقّح تر از آیات به دست آورد؛ برای مثال وقتی دلالت اقتضا را که تقریباً (بلکه تحقیقاً) با شرایط صدق در تحلیل های علمی امروزین مترادف است، مد نظر بگیریم و فهمی را که مفسر از ظاهر یک آیه دارد با شرایط صدق ادبی، عقلی و یا شرعی آن بسنجیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که مفاد ظاهری آیه به قیدی مقید است که اتفاقاً مورد نظر گوینده نیز هست و خداوند آن قید را مدّ نظر داشته است؛ بنابراین، آیه را با اطلاق و شمول وگستردگی ظاهری اش نمی توان معنا کرد. البته این مباحث فنی است و باید با مراجعه به منابع مربوط به آن، به تبیین و توضیح آن دست یافت، و ما تنها به اصل این روش و این که چگونه در فهم مراد خداوند نقش دارد، پرداخته ایم. در نتیجه در نظر گرفتن انواع دلالت ها و لزوم هماهنگی و سازگاری بین آن ها یکی از روش های فهم قرآن است. شایان ذکر است که اولا: این موارد یک حصر عقلی یا استقرای تام روش ها نیست و تکمیل آن ها نیز امکان پذیر است و ثانیاً: آیات قرآن از نظر معنا درجاتی دارند؛ برخی درجات معانی قرآن، مانند برخی متون قرآن، از حد فهم متعارف بالاتر است و تنها راسخان در علم به آن دسترسی دارند، و ما باید این معانی را از آنان فراگیریم؛ اما اگر به روش به معنای کلان آن نگاه کنیم، می توان به لحاظ گرایش های کلی که ممکن است مدّ نظر مفسر باشد، تقسیم بندی کرد؛ برای مثال می توان با توجه به ابعاد محتوا و حاکمیت یک نگرش، به روش تفسیر فلسفی، کلامی، ادبی، عرفانی، اخلاقی و علمی تقسیم کرد، یا به لحاظ منابع مورد استناد، به روش قرآن به قرآن، قرآن به روایات و... تقسیم نمود و یا به لحاظ تلاش فکری و اجتهاد یا اکتفا به نقل کردن یا سلوک عملی و دریافت شهودی به روش اجتهادی، روش روایی یا نقلی و روش ذوقی و عرفانی تقسیم کرد و روش صحیحی که می تواند دستاوردهای آن برای دیگران نیز معتبر باشد، روش اجتهادی جامع است که هم تلاش فکری و اجتهادی در آن اصل است و هم از تمام منابع و قرائن استفاده می شود و نگرش خاص یک رشته ی علمی بر آن حاکمیت نمی یابد. پی نوشتها: [1]. درباره ی روش ها و قواعد تفسیری، در فصل دوم سخن خواهیم گفت. [2]. در اصطلاح علم اصول فقه، به دانش قطعی و یقینی و برهان عقلی و دلیل نقلی مفید قطع و یقین (علم) گفته می شود و به ظنی که دلیل قطعی بر اعتبار آن باشد و نازل منزله علم به شمار آید (علمی) گفته می شود؛ برای مثال، نصوص قرآن کریم و روایات متواتر (علم) نامیده می شوند و به ظواهر آیات کریمه و خبر واحد معتبر (علمی) اطلاق می گردد. ر.ک: محمدرضا المظفر، اصول الفقه، ج 2، ص 18، 28، 29. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
روش فهم قرآن یکی بیش نیست و آن، همان روش فهم مورد تأیید و عمل عقلا در فهم گفتار و نوشتار دیگران است که در علم اصول به آن (محاوره عقلایی) یا (اصول عقلایی محاوره) می گویند؛ یعنی قواعد و اصولی که عقلا در گفتگو و فهم سخن یکدیگر به کار می گیرند، ولی این روش دارای اجزا یا مراحلی است که باید به طور دقیق ترسیم شود و نا آگاهی، غفلت و تصویر نادرست از این مراحل و اجزا موجب شکل گیری فهم نادرست از مقصود خداوند می شود؛ به دیگر سخن، همان گونه که در علوم تجربی واژه (روش) دو کاربرد متفاوت دارد (گاهی مقصود، روش تجربی به طور کلی است و گاه مقصود، روش گردآوری اطلاعات است) در روش فهم قرآن یا روش تفسیر نیز، گاه مقصود، روش فهم قرآن به طور کلی است که بر همه ی مراحل و اجزا مشتمل است، و گاه مقصود، روش های گردآوری مواد خام و اطلاعات لازم برای فهم مقصود خداوند می باشد. به نظر می رسد معنای دوم باید مورد بررسی قرار گیرد؛ بر این اساس می توان به اجمال از پنج قاعده[1] یا روش سخن به میان آورد.
روش اول: آگاهی و به کارگیری قرار دادهای زبانی یا ادبیات زبان عربی؛ زیرا در فهم هر سخن یا نوشتاری که به زبان خاصی می باشد، باید از قراردادهای دستور گفتاری آن زبان خاص آگاه بود. در فهم قرآن نیز باید از قواعد و قراردادهای لغوی، صرفی، نحوی و بیانی زبان عربی آگاه بود و در فهم قرآن آن ها را به کار گرفت؛ البته باید توجه داشت که قراردادهای زمان نزول قرآن معیار است نه قرارداد هایی که پس از زمان نزول پدید آمده است.
روش دوم: در نظر گرفتن قرائن پیوسته و ناپیوسته لفظی و عقلی که خود دامنه وسیعی دارد و محورهای متعدد و متنوعی را در بر می گیرد. این قرائن کدامند؟ هریک در کجا کارآیی دارند؟ شرایط آن ها چیست؟ قرائن لفظی، اصول بدیهی یا نزدیک به بدیهی عقلی، دستاوردهای قطعی تجربی و تاریخی روایات و نظایر آن ها، از جمله قرائن به شمار می آیند. در قرائن تاریخی، فضای نزول، شأن نزول و سبب نزول مطرح می باشد. افزون بر آن ها ویژگی های قرآن و خداوند که گوینده و صاحب سخن است، در این روش باید مدّ نظر قرار گیرد. برخی موارد مانند سبب نزول و روایات تفسیری، در کتب تفسیری و علوم قرآنی مورد بررسی قرار گرفته است. بر روی برخی نیز مانند سیاق یا ویژگی های گوینده و سخن، کار چندانی نشده و نیازمند تحقیق بیشتری است.
روش سوم: مراجعه به روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) که نقش های متفاوتی در تفسیر دارند. یکی از آن ها، قرینه بودن است. البته نقش های دیگر نیز باید مورد توجه مفسر باشد، روایات می توانند شیوه صحیح تفسیر را به ما نشان دهند، یا معانی باطنی قرآن را در اختیار ما بگذارند، یا توضیح و تفصیل بیشتری درباره ی موضوع ارائه کنند، یا مصادیق و موارد آیات را مشخص نمایند و یا مطالب موجز و مجمل را شفاف و آشکار سازند.
روش چهارم: معیار قرار دادن امور یقینی و به اصطلاح اصولی، بر (علم) یا (علمی)[2] تکیه کردن؛ مفسر باید در شناخت قرائن، در فهم و به کارگیری قراردادها، درسند و محتوای روایات تفسیری، بر مدار امور یقینی حرکت کند و آنچه که قطعی است و یا از دیدگاه دین و قرآن به منزله امر قطعی و یقینی است، معیار و مبنا قرار دهد و در فهم قرآن به امور ظنی که از نظر عقلا و دین بی اعتبار است، تکیه نکند؛ چنان که در بیان مقصود آیات باید دقت شود که کدام نکته به صورت قطعی از آیات استفاده می شود، کدام نکته در حد ظهور فهمیده می شود، و کدام نکته صرفاً یک معنای احتمالی است. مفسر نباید این سه نوع استفاده را به هم بیامیزد. این نکته نیز می تواند روش دیگری به شمار آید و روش بودن آن به این جهت است که مفسر در بسیاری موارد از کنار هم چیدن آیات و تفسیر قرآن به قرآن، مطالب جدیدی را از آیات استخراج می کند و در این استخراج، توجه به دلالت های قطعی و ظاهری و احتمالی نقش مهمی دارد.
روش پنجم: در نظر گرفتن (انواع دلالت ها)؛ در علم منطق و اصول، انواع مختلفی از دلالت ها، مانند مطابقی، التزامی و مفهومی و در علوم قرآن، دلالت های اقتضا، ایما، تنبیه و اشاره مطرح می باشد. کسی که در صدد فهم سخن خداوند است، باید به انواع مختلف دلالت ها توجه کند؛ زیرا در نظر گرفتن آن ها در فهم قرآن وتفسیر دو نتیجه در بردارد؛ اول: استفاده فراوان تر و استخراج نکته های بیشتر از آیات شریف قرآن است. دوم: تصحیح و تهذیب فهم از قرآن می باشد. ممکن است مفسر با توجه به اقسام دلالت ها و سنجیدن آن ها با یکدیگر، به این نتیجه برسد که فهم نخستین او از ظاهر عبارات قرآن نادرست و یا غیر دقیق بوده است و در نتیجه، فهمی دقیق تر و منقّح تر از آیات به دست آورد؛ برای مثال وقتی دلالت اقتضا را که تقریباً (بلکه تحقیقاً) با شرایط صدق در تحلیل های علمی امروزین مترادف است، مد نظر بگیریم و فهمی را که مفسر از ظاهر یک آیه دارد با شرایط صدق ادبی، عقلی و یا شرعی آن بسنجیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که مفاد ظاهری آیه به قیدی مقید است که اتفاقاً مورد نظر گوینده نیز هست و خداوند آن قید را مدّ نظر داشته است؛ بنابراین، آیه را با اطلاق و شمول وگستردگی ظاهری اش نمی توان معنا کرد. البته این مباحث فنی است و باید با مراجعه به منابع مربوط به آن، به تبیین و توضیح آن دست یافت، و ما تنها به اصل این روش و این که چگونه در فهم مراد خداوند نقش دارد، پرداخته ایم.
در نتیجه در نظر گرفتن انواع دلالت ها و لزوم هماهنگی و سازگاری بین آن ها یکی از روش های فهم قرآن است.
شایان ذکر است که اولا: این موارد یک حصر عقلی یا استقرای تام روش ها نیست و تکمیل آن ها نیز امکان پذیر است و ثانیاً: آیات قرآن از نظر معنا درجاتی دارند؛ برخی درجات معانی قرآن، مانند برخی متون قرآن، از حد فهم متعارف بالاتر است و تنها راسخان در علم به آن دسترسی دارند، و ما باید این معانی را از آنان فراگیریم؛ اما اگر به روش به معنای کلان آن نگاه کنیم، می توان به لحاظ گرایش های کلی که ممکن است مدّ نظر مفسر باشد، تقسیم بندی کرد؛ برای مثال می توان با توجه به ابعاد محتوا و حاکمیت یک نگرش، به روش تفسیر فلسفی، کلامی، ادبی، عرفانی، اخلاقی و علمی تقسیم کرد، یا به لحاظ منابع مورد استناد، به روش قرآن به قرآن، قرآن به روایات و... تقسیم نمود و یا به لحاظ تلاش فکری و اجتهاد یا اکتفا به نقل کردن یا سلوک عملی و دریافت شهودی به روش اجتهادی، روش روایی یا نقلی و روش ذوقی و عرفانی تقسیم کرد و روش صحیحی که می تواند دستاوردهای آن برای دیگران نیز معتبر باشد، روش اجتهادی جامع است که هم تلاش فکری و اجتهادی در آن اصل است و هم از تمام منابع و قرائن استفاده می شود و نگرش خاص یک رشته ی علمی بر آن حاکمیت نمی یابد.
پی نوشتها:
[1]. درباره ی روش ها و قواعد تفسیری، در فصل دوم سخن خواهیم گفت.
[2]. در اصطلاح علم اصول فقه، به دانش قطعی و یقینی و برهان عقلی و دلیل نقلی مفید قطع و یقین (علم) گفته می شود و به ظنی که دلیل قطعی بر اعتبار آن باشد و نازل منزله علم به شمار آید (علمی) گفته می شود؛ برای مثال، نصوص قرآن کریم و روایات متواتر (علم) نامیده می شوند و به ظواهر آیات کریمه و خبر واحد معتبر (علمی) اطلاق می گردد. ر.ک: محمدرضا المظفر، اصول الفقه، ج 2، ص 18، 28، 29.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [سایر] از نگاه قرآن کریم کدام عمل است که در شرایط زمانی و یا مکانی خاص، انجام دادن آن حرام و در شرایط دیگر، ترک آن حرام است؟
- [سایر] بهترین راه قرائت و فهم قرآن کریم چیست؟
- [سایر] آیا فهم و عمل به قرآن کریم واجب است؟
- [سایر] عمده استفادههایی که از قرآن کریم به صورت عملی میتوانیم ببریم را بیان فرمایید.
- [سایر] آیا فهم و عمل به قرآن کریم واجب است ؟ درکدام بخش از دین اسلام مشخص شده ؟ وتوضیح برای تاکید بیشتر برعمل به قرآن کریم . باتشکر
- [سایر] برای آگاهی و شناخت عمیق تر نسبت به اسلام و قرآن کریم از کجا شروع کنم ؟
- [سایر] آیا تمام آیات قرآن دارای شأن نزول است یا نه؟ و جایگاه شأن نزول در فهم قرآن کریم به چه میزان است؟
- [سایر] شاخصه و بُعد اعجاز قرآن کریم برای عوام و آنانی که از مسایل علمی و فنی آگاهی ندارند، چیست؟ بُعد همه کَس فهم قرآن را نام ببرید؟
- [سایر] شناخت آفت ها و آسیب ها در زمینه ی فهم متون دینی و از جمله قرآن چه اهمیتی دارد و آسیب ها از چه عواملی سرچشمه می گیرند؟
- [آیت الله نوری همدانی] در صورت وجود شرائط لازم ، نماز جمعه بر سَکنة شهراها و شهرکها و حاشیه نشینان آنها و روستائیان ، چادر نشینان و بیابان گردهائی که روش زندگی آنها چنین است واجب است .
- [آیت الله علوی گرگانی] دادن قرآن به کافر حرام وگرفتن قرآن از او واجب است در صورتی که موجب هتک یا نجاست آن بشود ولی اگر برای آگاهی بگیرد با حفظ شرائط دادن حرام نیست و گرفتن هم واجب نمیباشد.
- [آیت الله نوری همدانی] در سجدة واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ، ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است ، لازم نیست مراعات کنند .
- [آیت الله سبحانی] در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است لازم نیست مراعات کنند.
- [امام خمینی] در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است لازم نیست مراعات کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] یکی از راه های شناخت عدالت حسن ظاهر است. یعنی با او رفت و آمد و معاشرت داشته باشد و در شرایط مختلف او را دیده باشد که مسائل شرعی را رعایت می کند و یا همسایگان و اهل محل خوبی او را تصدیق کنند.
- [آیت الله جوادی آملی] .نماز واجب را فریضه و نماز مستحب را نافله گویند. نماز نافله زیاد است. برخی از آنها به نماز فریضه مرتبط است و برخی دیگر به زمانها و مکانهای خاص یا امور و شرایط ویژه ارتباط دار ند. اقامه نماز , در هر حال به عنوان بندگی مطلق خدا، ثواب دارد؛ ولی نافله شبانهروز، بهویژه نافله شب، ثواب بیشتری دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که در ماه رمضان شرایط وجوب زکات فطره را که در مسأله 1999 گفته شد دارا باشد، چنانچه این شرایط تا طلوع آفتاب روز عید فطر باقی باشد بیتردید زکات فطره بر وی واجب است، بلکه بنا بر احتیاط واجب اگر یکی از این شرایط را تا هنگام طلوع آفتاب روز عید فطر از دست بدهد، باز زکات فطره تعلّق میگیرد. همچنین است در مورد نانخور انسان، که اگر در قسمت آخر ماه رمضان نانخور انسان به شمار آید و این امر تا طلوع آفتاب روز عید فطر ادامه یابد، بیتردید زکات فطره بر انسان واجب است و اگر تا طلوع آفتاب ادامه نیابد، مثلاً آن شخص در این فاصله از دنیا برود، به احتیاط واجب زکات فطره وی لازم میباشد. این مسأله، مبنای مسائل آینده است، ولی چون بین احتیاط واجب و فتوا در عمل تفاوتی نیست، برای سهولت فهم مسائل، بین باقیماندن شرایط تا طلوع آفتاب و عدم باقی ماندن آن فرقی نخواهیم گذاشت.
- [آیت الله مظاهری] در سجده واجب قرآن میشود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد، و نیز سایر شرایط سجده را که در نماز است، لازم نیست مراعات کند، بلکه فقط باید پیشانی روی زمین قرار گیرد.
- [امام خمینی] جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.