سر اختلاف علما، فقها و مفسرین در فهم متون دینی چیست؟
جواب اجمالی: اختلاف میان علما و فقها از سنخ اختلاف قرائت‌ها نیست بلکه از باب اختلاف حجت‌هاست، برخی از علل این اختلافات عبارتند از: بی‌توجهی به قواعد زبان عربی، غفلت از قواعد علوم قرآنی، استفادة نکردن از قواعد عام زبان‌شناختی، اختلاف در تعیین روایات معتبر از غیر معتبر، غفلت از قراین حالیه و کلامیه و ... در هر صورت این اختلافات روش‌مند است و تنها بین متخصصین مطرح است؛ برخلاف نظریه قرائت‌هاکه هرگونه قرائتی را روا می‌دارد. جواب تفصیلی: اختلافاتی که عالمان دین و فقها دارند از سنخ اختلاف قرائت‌ها نیست چون در آنجا اختلاف حجت‌ها است. یعنی پس از طی نمودن روش صحیح برای کشف مراد شارع دچار اختلاف شده‌اند: فقها و عالمان دینی در بسیاری از گزاره‌های موجود دینی با هم اختلاف ندارند و از سوی دیگر پاره‌ای از اختلاف برداشت‌های آن‌ها نیز قابل جمع است. مثلاً فروش خون را در گذشته فقها حرام می دانستند و برخی فقها امروز فروش آن را حلال می دانند. و دلیل آن نداشتن منافع محلّله در آن زمان و داشتن منافع محلّله در زمان کنونی است یا مرحوم شیخ فضل الله نوری با آزادی به شکل غربی آن مخالف است و مرحوم نأئینی با آزادی اسلامی موافق است که این‌ها همه قابل جمع است. با این همه در پاره‌ای از برداشت‌هاتناقص و تضاد دیده می شودکه عمده این اختلاف‌ها از پیش‌فرض‌ها و پیش‌نیازهای فهم متن ناشی شده است. در اینجا ما به برخی از علل اختلاف‌ها اشاره می‌کنیم. 1. بی‌توجهی به قواعد زبان عربی و ادبیات آن؛ که موجب سوء برداشت و تحریف آیات و روایات می‌گردد. روزی فردی آیة سوم سورة توبه را اینگونه قرائت کرد (... إنّ الله بریءٌ من المشرکین و رسولِهِ) یعنی رسوله را مکسور کرد که در این صورت معنای آیه این‌چنین می‌شود که خدا از مشرکین و رسول خود بیزار است. در حالی که رسول در این آیه باید به رفع خوانده شود و معنای صحیح آن این است که: خدا و رسولش از مشرکان بیزارند، و این امر باعث شد ابوالأسود دئلی قرآن را به دستور حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اعراب گزاری کند. 2. غفلت از قواعد علوم قرآنی، ناسخ و منسوخ: این غفلت در صدر اسلام هم وجود داشته است. مثلاً بعضی به سیرة رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تمسک کرده‌اند و مسح بر روی کفش را جایز می‌دانستند. روزی خلیفة دوم اصحاب پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله را جمع کرد و حضرت علی علیه السّلام هم در میان آنها بود. از آنها دربارة‌ مسح برکفش سؤال کرد. مغیره بن شعبه گفت من رسول خدا را می‌دیدم که بر کفش مسح می‌کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام از او پرسید قبل از سورة مائده یا بعد از آن مغیره گفت نمی‌دانم حضرت امیر علیه السّلام فرمود: (سبق الکتاب الخفین) سورة مائده دو یا سه ماه قبل رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نازل شده لذا این سوره ناسخ عمل رسول خدا است. در این سوره امر به مسح به پاها شده است.[1] 3. استفاده نکردن از قواعد عام زبان شناختی: از غیر معتبر مثل جمع عرفی میان مطلق و مقید و عام و خاص. 4. اختلاف در تعیین روایات معتبر از غیر معتبر: مثلاً فقیهی یک راوی را ثقه و دیگری او را غیر ثقه می داند و همین باعث تفاوت رأی آن‌ها در عمل به یک روایت و در نتیجه تفاوت فتوای آن‌ها می گردد. 5. اختلاف در مورد زبان متن: آیا آن را زبان عرفی و طبیعی بدانیم یا زبان ایماء و رمزی و تمثیلی. تفاسیر عرفانی قرآن در بسیاری موارد مبتنی بر رمزگشایی است، مثل قصة آدم و ملائکه که برخی آن را واقعی می‌دانند و برخی اسطوره‌ای. 6 اختلاف نظر در شیوة تفسیر: برخی تفسیر قرآن به قرآن را پی می‌گیرند. مانند علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و برخی تفسیر قرآن را با اتکاء به روایات. 7 غفلت از قراین حالیه و کلامیه: مانند شأن نزول‌ها و بستر نزول آیه. 8.. غفلت از ظهور عرفی. 9. اختلاف در تشخیص مصداق: فقیهی موردی را مصداق قاعده برائت می‌داندو دیگری مصداق قاعده اشتغال. 10. اختلاف در منبع شناسی قلمرو دین: اهل حدیث اخبار صحابه را ملاک استنباط احکام می‌دانند و شیعه اخبار ائمه را. فقهای شیعه بر خلاف اهل سنت قیاس و استحسان را باطل می‌دانند. در میان علمای شیعه، اخباری‌ها برخلاف اصولیین به عقل به عنوان منبعی برای استنباط احکام بهائی نمی‌دهند. آنچه گفته شد برخی از علل اختلافات علما بود. این علل برخی موجه و برخی ناموجه است. امّا آنچه این اختلاف را از بحث نظریه اختلاف قرائت‌‌ها متمایز کند روش‌مند بودن این برداشت‌‌ها است که براساس آن می‌توان آن‌ها را نقد کرد و سقیم و عقیم آنرا از صحیح و سالم آن بازشناخت و چون روش‌مند بودن، شرط این برداشت‌هااست لذا اختلاف تنها میان متخصصین مطرح است برخلاف نظریه قرائت‌های مختلف که همة ‌انسان‌ها در قرائت و فهم و تفسیر مساوی‌اند چه متخصصین و چه دیگران. نکتة دیگری که در این رابطه قابل ذکر است، احتمال خطا در برداشت مجتهد و متخصص است. از مباحث مطرح در علم اصول آن است که آیا فتوای مجتهد مطابق با واقع است یا نه. یعنی آیا مجتهد همیشه به واقع می‌رسد یا نه. دو نظر وجود دارد علمای اهل سنت قائل به تصویب مجتهد هستند یعنی فتوای مجتهد به واقع اصابه ‌‌می‌کند و به آن دست می‌یابد که این‌ها خود دو گروهند. برخی می‌گویندواقعی وجود ندارد، و فتوای مجتهد هرچه باشد به عنوان واقع ثبت می‌شود. گروه دیگر می گوید واقع وجود دارد ولی اگر نظر مجتهد مخالف آن باشد خدا آن واقع را حذف و نظر مجتهد را به جای آن ثبت می‌کند. نظر دیگر از علمای شیعه است که معتقدند مجتهد ممکن است خطا کند و این‌گونه نیست که فتوای او همیشه مطابق با واقع باشد گرچه اجر او محفوظ خواهد بود. بنابر این به نظر این‌ها واقع و احکام خدا همیشه ثابت و بدون تغییر است و متخصصان و مجتهدان باید با تلاش و کوشش به آن احکام برسند. و این دست‌یابی میسور نیست مگر با استفاده از روش صحیح فهم و اجتناب از تفسیر به رأی. منابع 1.کلام جدید ، عبدالحسین خسروپناه ناشر مرکز مطالعات فرهنگی حوزة علمیّه، چاپ اول، گفتار هفتم. اقتراح با استاد سبحانی و آقای واعظی، قبسات، ش17، 31 12. 2. احمد واعظی، قبسات: قرائت پذیری دین، ش18، صص 73 59. 3. محمد حسین‌زاده، مبانی معرفت دینی، ناشر: مؤسسة آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . وسائل الشیعه، ج1، ابواب الموضوع، باب38، ج6.
عنوان سوال:

سر اختلاف علما، فقها و مفسرین در فهم متون دینی چیست؟


پاسخ:

جواب اجمالی:
اختلاف میان علما و فقها از سنخ اختلاف قرائت‌ها نیست بلکه از باب اختلاف حجت‌هاست، برخی از علل این اختلافات عبارتند از: بی‌توجهی به قواعد زبان عربی، غفلت از قواعد علوم قرآنی، استفادة نکردن از قواعد عام زبان‌شناختی، اختلاف در تعیین روایات معتبر از غیر معتبر، غفلت از قراین حالیه و کلامیه و ...
در هر صورت این اختلافات روش‌مند است و تنها بین متخصصین مطرح است؛ برخلاف نظریه قرائت‌هاکه هرگونه قرائتی را روا می‌دارد.
جواب تفصیلی:
اختلافاتی که عالمان دین و فقها دارند از سنخ اختلاف قرائت‌ها نیست چون در آنجا اختلاف حجت‌ها است. یعنی پس از طی نمودن روش صحیح برای کشف مراد شارع دچار اختلاف شده‌اند: فقها و عالمان دینی در بسیاری از گزاره‌های موجود دینی با هم اختلاف ندارند و از سوی دیگر پاره‌ای از اختلاف برداشت‌های آن‌ها نیز قابل جمع است. مثلاً فروش خون را در گذشته فقها حرام می دانستند و برخی فقها امروز فروش آن را حلال می دانند. و دلیل آن نداشتن منافع محلّله در آن زمان و داشتن منافع محلّله در زمان کنونی است یا مرحوم شیخ فضل الله نوری با آزادی به شکل غربی آن مخالف است و مرحوم نأئینی با آزادی اسلامی موافق است که این‌ها همه قابل جمع است. با این همه در پاره‌ای از برداشت‌هاتناقص و تضاد دیده می شودکه عمده این اختلاف‌ها از پیش‌فرض‌ها و پیش‌نیازهای فهم متن ناشی شده است.
در اینجا ما به برخی از علل اختلاف‌ها اشاره می‌کنیم.
1. بی‌توجهی به قواعد زبان عربی و ادبیات آن؛
که موجب سوء برداشت و تحریف آیات و روایات می‌گردد. روزی فردی آیة سوم سورة توبه را اینگونه قرائت کرد (... إنّ الله بریءٌ من المشرکین و رسولِهِ) یعنی رسوله را مکسور کرد که در این صورت معنای آیه این‌چنین می‌شود که خدا از مشرکین و رسول خود بیزار است. در حالی که رسول در این آیه باید به رفع خوانده شود و معنای صحیح آن این است که: خدا و رسولش از مشرکان بیزارند، و این امر باعث شد ابوالأسود دئلی قرآن را به دستور حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اعراب گزاری کند.
2. غفلت از قواعد علوم قرآنی، ناسخ و منسوخ: این غفلت در صدر اسلام هم وجود داشته است. مثلاً بعضی به سیرة رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تمسک کرده‌اند و مسح بر روی کفش را جایز می‌دانستند.
روزی خلیفة دوم اصحاب پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله را جمع کرد و حضرت علی علیه السّلام هم در میان آنها بود. از آنها دربارة‌ مسح برکفش سؤال کرد. مغیره بن شعبه گفت من رسول خدا را می‌دیدم که بر کفش مسح می‌کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام از او پرسید قبل از سورة مائده یا بعد از آن مغیره گفت نمی‌دانم حضرت امیر علیه السّلام فرمود: (سبق الکتاب الخفین) سورة مائده دو یا سه ماه قبل رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نازل شده لذا این سوره ناسخ عمل رسول خدا است. در این سوره امر به مسح به پاها شده است.[1]
3. استفاده نکردن از قواعد عام زبان شناختی: از غیر معتبر مثل جمع عرفی میان مطلق و مقید و عام و خاص.
4. اختلاف در تعیین روایات معتبر از غیر معتبر: مثلاً فقیهی یک راوی را ثقه و دیگری او را غیر ثقه می داند و همین باعث تفاوت رأی آن‌ها در عمل به یک روایت و در نتیجه تفاوت فتوای آن‌ها می گردد.
5. اختلاف در مورد زبان متن: آیا آن را زبان عرفی و طبیعی بدانیم یا زبان ایماء و رمزی و تمثیلی. تفاسیر عرفانی قرآن در بسیاری موارد مبتنی بر رمزگشایی است، مثل قصة آدم و ملائکه که برخی آن را واقعی می‌دانند و برخی اسطوره‌ای.
6 اختلاف نظر در شیوة تفسیر: برخی تفسیر قرآن به قرآن را پی می‌گیرند. مانند علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و برخی تفسیر قرآن را با اتکاء به روایات.
7 غفلت از قراین حالیه و کلامیه: مانند شأن نزول‌ها و بستر نزول آیه.
8.. غفلت از ظهور عرفی.
9. اختلاف در تشخیص مصداق: فقیهی موردی را مصداق قاعده برائت می‌داندو دیگری مصداق قاعده اشتغال.
10. اختلاف در منبع شناسی قلمرو دین: اهل حدیث اخبار صحابه را ملاک استنباط احکام می‌دانند و شیعه اخبار ائمه را. فقهای شیعه بر خلاف اهل سنت قیاس و استحسان را باطل می‌دانند. در میان علمای شیعه، اخباری‌ها برخلاف اصولیین به عقل به عنوان منبعی برای استنباط احکام بهائی نمی‌دهند.
آنچه گفته شد برخی از علل اختلافات علما بود. این علل برخی موجه و برخی ناموجه است. امّا آنچه این اختلاف را از بحث نظریه اختلاف قرائت‌‌ها متمایز کند روش‌مند بودن این برداشت‌‌ها است که براساس آن می‌توان آن‌ها را نقد کرد و سقیم و عقیم آنرا از صحیح و سالم آن بازشناخت و چون روش‌مند بودن، شرط این برداشت‌هااست لذا اختلاف تنها میان متخصصین مطرح است برخلاف نظریه قرائت‌های مختلف که همة ‌انسان‌ها در قرائت و فهم و تفسیر مساوی‌اند چه متخصصین و چه دیگران.
نکتة دیگری که در این رابطه قابل ذکر است، احتمال خطا در برداشت مجتهد و متخصص است. از مباحث مطرح در علم اصول آن است که آیا فتوای مجتهد مطابق با واقع است یا نه. یعنی آیا مجتهد همیشه به واقع می‌رسد یا نه. دو نظر وجود دارد علمای اهل سنت قائل به تصویب مجتهد هستند یعنی فتوای مجتهد به واقع اصابه ‌‌می‌کند و به آن دست می‌یابد که این‌ها خود دو گروهند. برخی می‌گویندواقعی وجود ندارد، و فتوای مجتهد هرچه باشد به عنوان واقع ثبت می‌شود. گروه دیگر می گوید واقع وجود دارد ولی اگر نظر مجتهد مخالف آن باشد خدا آن واقع را حذف و نظر مجتهد را به جای آن ثبت می‌کند. نظر دیگر از علمای شیعه است که معتقدند مجتهد ممکن است خطا کند و این‌گونه نیست که فتوای او همیشه مطابق با واقع باشد گرچه اجر او محفوظ خواهد بود. بنابر این به نظر این‌ها واقع و احکام خدا همیشه ثابت و بدون تغییر است و متخصصان و مجتهدان باید با تلاش و کوشش به آن احکام برسند. و این دست‌یابی میسور نیست مگر با استفاده از روش صحیح فهم و اجتناب از تفسیر به رأی.
منابع
1.کلام جدید ، عبدالحسین خسروپناه ناشر مرکز مطالعات فرهنگی حوزة علمیّه، چاپ اول، گفتار هفتم.
اقتراح با استاد سبحانی و آقای واعظی، قبسات، ش17، 31 12.
2. احمد واعظی، قبسات: قرائت پذیری دین، ش18، صص 73 59.
3. محمد حسین‌زاده، مبانی معرفت دینی، ناشر: مؤسسة آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . وسائل الشیعه، ج1، ابواب الموضوع، باب38، ج6.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین