قرآن به تفسیر نیاز ندارد؛ زیرا با توجه به بیان رسا و گویای خود وبا توجه به اوصافی که برای خویش بیان کرده، کتاب مبین (آشکار)[1]، بینات و نشانه های روشن و بیان[2] است؛ ولی عوامل متعددی وجود دارد که ما را به تفسیر نیازمند می سازد. برای روشن شدن پاسخ به مهم ترین عوامل نیازمندی ما به تفسیر اشاره می شود. الف فقدان آگاهیهای لازم: ما در فهم مراد خداوند به آگاهی هایی نیاز داریم که گاهی این آگاهی ها در اختیار ما نیست؛ برای مثال، کسانی که عرب زبان نیستند و بسیاری از واژه های قرآن و نیز مقصود از برخی جمله ها و ساخت ها برای آن ها روشن نیست، یا ممکن است مفاد آن ها را به آسانی به دست نیاورند و نیازمند تبحر و تسلط در لغت و مباحث ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و ویژگی های بلاغی باشد چنان که ممکن است در آیه ای مصداق خاصی مطرح باشد که برای تعیین و مشخص ساختن آن، تأمّل و دقت بیشتر و فراهم آوردن شواهد گوناگون لازم باشد عدم مهارت کافی در فهم موارد یاد شده و مانند آن، فهم آیات را دشوار ساخته و به تفسیر نیازمند می سازد. ب برخی از ویژگی های قرآن: قرآن کریم دارای ویژگی ها و امتیازهای متعددی است که برخی از آن ها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است؛ برای مثال، قرآن کریم با وجود حجم محدود خود در صدد بیان معارف فراوانی است و این ویژگی سبب شده است که در قرآن نهایت ایجاز رعایت شود. طبیعی است وقتی سخنی با دقت و ظرافت و نهایت ایجاز ارائه شود، فهم آن تأمل، دقت و تلاش فکری ویژه ای را می طلبد که ما آن را تفسیر می نامیم. نمونه ی دیگر آن که در قرآن مجید از حقایقی سخن به میان آمده که از سطح فهم متعارف عرفی ما فراتر است؛ گاه از اموری سخن می گوید که ما مصادیق آن را در زندگی مان لمس نکرده ایم؛ از جهانی سخن می گوید که دریچه ای از آن به سوی ما باز نشده است؛ مانند جهان آخرت، خداوند و ملائکه. به دلیل نامأنوس بودن این حقایق، آیاتی که به بیان این ها می پردازند در مواردی برای ما مبهمند، و فهم آن ها به تلاش و کوشش فراوانی نیازمند است که با استفاده از قواعد، قراین وشواهدی که در آیات و روایات آمده است، بتوان با آن حقایق آشنا شد و سپس مفهوم این گونه آیات روشن شود. نمونه ی سوم از ویژگیهای قرآن که مارا نیازمند تفسیر می سازد، آمیختگی و پراکندگی مطالب است. مطالب قرآن دسته بندی موضوعی ندارند و مطالب مختلف باهم آمیخته ارائه می شوند. ممکن است آیه ای درباره ی یک موضوع سخن گفته باشد و در آیه ای دیگر که در سوره های دیگر آمده، برای آن قید یا توضیح و تبیینی آمده باشد؛ در چنین مواردی، ممکن است در قسمت هایی، دچار ابهام شویم و وقتی به آیات دیگر رجوع کنیم این ابهام رفع می شود؛ این همان تفسیرقرآن به قرآن است. ج فاصله زمانی با نزول قرآن: فاصله زمانی با عصر نزول نیز از اموری است که نیاز ما را به تفسیر تشدید می کند؛ برای مثال وقتی قرآن درباره ی جنگ احد می فرماید:(إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ)[3] این عبارت برای کسانی که در واقعه ی جنگ بوده اند، بسیار مفهوم و ملموس بوده است، ولی برای ما که با عصر نزول فاصله داریم این چنین نیست؛ زیرا چه بسا بعضی آثار و علایم و شواهدی که در آن مقطع تاریخی وجود داشته، از بین رفته باشد و در نتیجه برخی زوایای آیات برای ما مبهم شود و در نتیجه فهم آیات به کوشش، دقت وتأمل در آیات و روایات و کشف قراین و شواهد نیاز دارد. در این جا ما به دلیل فاصله زمانی با عصر نزول، به تفسیر نیاز داریم. پی نوشتها: [1]. (... قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ)، مائده، 15 و (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). شعراء، 2. [2]. (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ)، آل عمران، 138. [3]. انفال، 42. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
قرآن به تفسیر نیاز ندارد؛ زیرا با توجه به بیان رسا و گویای خود وبا توجه به اوصافی که برای خویش بیان کرده، کتاب مبین (آشکار)[1]، بینات و نشانه های روشن و بیان[2] است؛ ولی عوامل متعددی وجود دارد که ما را به تفسیر نیازمند می سازد. برای روشن شدن پاسخ به مهم ترین عوامل نیازمندی ما به تفسیر اشاره می شود.
الف فقدان آگاهیهای لازم: ما در فهم مراد خداوند به آگاهی هایی نیاز داریم که گاهی این آگاهی ها در اختیار ما نیست؛ برای مثال، کسانی که عرب زبان نیستند و بسیاری از واژه های قرآن و نیز مقصود از برخی جمله ها و ساخت ها برای آن ها روشن نیست، یا ممکن است مفاد آن ها را به آسانی به دست نیاورند و نیازمند تبحر و تسلط در لغت و مباحث ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و ویژگی های بلاغی باشد چنان که ممکن است در آیه ای مصداق خاصی مطرح باشد که برای تعیین و مشخص ساختن آن، تأمّل و دقت بیشتر و فراهم آوردن شواهد گوناگون لازم باشد عدم مهارت کافی در فهم موارد یاد شده و مانند آن، فهم آیات را دشوار ساخته و به تفسیر نیازمند می سازد.
ب برخی از ویژگی های قرآن: قرآن کریم دارای ویژگی ها و امتیازهای متعددی است که برخی از آن ها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است؛ برای مثال، قرآن کریم با وجود حجم محدود خود در صدد بیان معارف فراوانی است و این ویژگی سبب شده است که در قرآن نهایت ایجاز رعایت شود. طبیعی است وقتی سخنی با دقت و ظرافت و نهایت ایجاز ارائه شود، فهم آن تأمل، دقت و تلاش فکری ویژه ای را می طلبد که ما آن را تفسیر می نامیم. نمونه ی دیگر آن که در قرآن مجید از حقایقی سخن به میان آمده که از سطح فهم متعارف عرفی ما فراتر است؛ گاه از اموری سخن می گوید که ما مصادیق آن را در زندگی مان لمس نکرده ایم؛ از جهانی سخن می گوید که دریچه ای از آن به سوی ما باز نشده است؛ مانند جهان آخرت، خداوند و ملائکه. به دلیل نامأنوس بودن این حقایق، آیاتی که به بیان این ها می پردازند در مواردی برای ما مبهمند، و فهم آن ها به تلاش و کوشش فراوانی نیازمند است که با استفاده از قواعد، قراین وشواهدی که در آیات و روایات آمده است، بتوان با آن حقایق آشنا شد و سپس مفهوم این گونه آیات روشن شود. نمونه ی سوم از ویژگیهای قرآن که مارا نیازمند تفسیر می سازد، آمیختگی و پراکندگی مطالب است. مطالب قرآن دسته بندی موضوعی ندارند و مطالب مختلف باهم آمیخته ارائه می شوند. ممکن است آیه ای درباره ی یک موضوع سخن گفته باشد و در آیه ای دیگر که در سوره های دیگر آمده، برای آن قید یا توضیح و تبیینی آمده باشد؛ در چنین مواردی، ممکن است در قسمت هایی، دچار ابهام شویم و وقتی به آیات دیگر رجوع کنیم این ابهام رفع می شود؛ این همان تفسیرقرآن به قرآن است.
ج فاصله زمانی با نزول قرآن: فاصله زمانی با عصر نزول نیز از اموری است که نیاز ما را به تفسیر تشدید می کند؛ برای مثال وقتی قرآن درباره ی جنگ احد می فرماید:(إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ)[3] این عبارت برای کسانی که در واقعه ی جنگ بوده اند، بسیار مفهوم و ملموس بوده است، ولی برای ما که با عصر نزول فاصله داریم این چنین نیست؛ زیرا چه بسا بعضی آثار و علایم و شواهدی که در آن مقطع تاریخی وجود داشته، از بین رفته باشد و در نتیجه برخی زوایای آیات برای ما مبهم شود و در نتیجه فهم آیات به کوشش، دقت وتأمل در آیات و روایات و کشف قراین و شواهد نیاز دارد. در این جا ما به دلیل فاصله زمانی با عصر نزول، به تفسیر نیاز داریم.
پی نوشتها:
[1]. (... قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ)، مائده، 15 و (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). شعراء، 2.
[2]. (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ)، آل عمران، 138.
[3]. انفال، 42.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
- [سایر] تفسیر انفسی کلام الله قرآن کریم چیست؟ کدام کتاب تفسیر انفسی در حال حاضر موجود است و یا آنکه قبلاً نوشته شده ولی هم اکنون موجود نیست؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [سایر] تفسیر هدایت و ضلالت الهی چیست؟
- [سایر] عربی مبین یعنی چه؟ چرا برای تفسیر قرآن نیاز به مقدمات داریم؟
- [سایر] از نظر قرآن کریم راه تحصیل هدایت چیست؟
- [سایر] چرا قرآن را باید تفسیر کنیم ؟ مگر قرآن خود را روشن و روشنگر ( بین و مبین )نخوانده است ؟
- [سایر] چرا قرآن را باید تفسیر کنیم؟ مگر قرآن خود را روشن و روشنگر( بین و مبین) نخوانده است؟
- [سایر] قرائت و تفسیر قرآن کریم چه خاصیتی دارد؟ آیاخواندن قرآن برنامه انسان را منظم می کند؟
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [آیت الله اردبیلی] دادن قرآن به دست کفار و اهل کتاب به امید هدایت آنان و به منظور مطالعه و بررسی و درک آیات آن، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دادن قرآن به دست کافر اگر موجب بی احترامی باشد حرام است و اگر امید هدایت او برود، یا برای تبلیغ اسلام باشد جایز، بلکه گاهی واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله سیستانی] انسان نمیتواند از سهم سبیل اللّه قرآن یا کتاب دینی ، یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید ، مگر آنکه مصلحت عامه اقتضای این کار را داشته و از حاکم شرع بنابر احتیاط لازم اجازه بگیرد .
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان میتواند از زکاْ از سهم سبیل ا&، قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد ووقف نماید، اگرچه بر اولاد خود وبر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است، و نیز میتواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان می تواند از زکات، قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگر چه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله سبحانی] انسان می تواند از سهم (سبیل الله)، به اندازه نیاز مسلمانان قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] جمعی از فقهاء اعلی الله مقامهم فرموده اند انسان می تواند از زکات زمینی را وقف کند یا قران یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید و می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد ولی ولایت مالک بر وقف و تعیین متولی بدون مراجعه به حاکم شرع محل اشکال است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان می تواند از زکاه؛ قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید؛ اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند از مال زکات، قرآن، کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است، مشروط بر آن که مصلحت دینی برای عموم مردم داشته باشد و نیز میتواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.