در قرآن، نام (لقمان) فقط در سوره ی لقمان آمده است: (لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ...)[1] به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: شکر خدای به جا آور! هر کس شکرگزار خداوند باشد، در واقع شکرگزار خودش شده است و هر کس کفران کند، خداوند بی نیاز و حمید است.) بیشتر مفسران بر این باورند که لقمان (حکیم) بوده، ولی نبوّت نداشته است؛ اما بعضی از مفسران، حکمت را به معنای نبوّت تفسیر کرده اند. او غلامی حبشی و سیاه پوست بوده؛ لب هایی ضخیم داشت و در زمان حضرت داود(علیه السلام) زندگی کرد. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: (لقمان، نبی و پیامبر نبوده است، ولی بنده ای بود که بسیار تفکر می کرد؛ خدا را دوست داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با بخشیدن حکمت بر او منّت نهاد.) قرآن، برخی از پندهای لقمان حکیم را چنین بازگو کرده است: لقمان فرزندش را موعظه می کرد و می گفت: ای فرزندم! از شرک به خداوند بر حذر باش؛ زیرا شرک ظلم بزرگی است. ای فرزندم! اگر ظلم به اندازه ی کوچک ترین ذرهّ و دورن سنگ، مخفی باشد، و یا در آسمان باشد، خداوند آن را حاضر می کند. فرزندم! نماز بخوان و نهی ار منکر کن و در مصیبت ها، مقاومت نما، این ها از مهم ترین امور هستند. صورت خود را در برابر مردم کج مکن -تن به ذلت نده -و در روی زمین با غرور راه نرو! خداوند انسان فخر فروش و گردکش را دوست ندارد. در راه رفتن معتدل باش! صدای خود را بلند مکن که بدترین صوت، صدای الاغ است.[2] لقمان از دیدگاه حضرت امام صادق(علیه السلام) (حمّاد) از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی لقمان و حکمت او پرسید، حضرت فرمود: به خدا قسم! حکمت لقمان از جهت مال و خاندان و قدرت جسمانی و جمال نبود، بلکه او در اطاعت خداوند مردی قوی بود، ورع -تقوی -داشت؛ ساکت، باوقار، دقیق و متفکر بود؛ رأی و نظری صحیح داشت؛ بر روی نمی خوابید؛ در نظافت شخصی بسیار مراقب بود؛ از ترس گناه به چیزی نمی خندید؛ هرگز غضب نکرد؛ با کسی شوخی نمی کرد؛ برای بهره مندی از دنیا شاد و برای محرومیّت غمگین نمی شد؛ فرزندان زیادی داشت؛ چندتن از فرزندانش را از دست داد، ولی در سوگ آن ها گریه نکرد؛ بین دیگران صلح و آشتی برقرار می کرد؛ با دانشمندان و حکیمان روابط زیادی برقرار می کرد؛ دائماً در حال جهاد با نفس بود و از شیطان دوری می کرد؛ قلب خود را با تفکر درمان می نمود و با عبرت ها، خود را پند می داد. خداوند به گروهی از فرشتگان امر فرمود که به لقمان ندا دهند -لقمان فقط صدای آنان را شنید- ای لقمان! آیا می خواهی خداوند به تو حکومت دهد و تو در میان مردم قضاوت کنی؟ لقمان فرمود: اگر خداوند امر کند، اطاعت می کنم و اگر به اختیار من بگذارد، عافیت را برمی گزنیم. ملائک پرسیدند: چرا؟ فرمود: قضاوت، سخت ترین مرحله ی دین است. اگر قاضی درست قضاوت کند در سلامت است و اگر اشتباه کند، راه بهشت را اشتباه کرده است؛ کسی که دنیا را به آخرت بفروشد، در دنیا و آخرت زیان کار است؛ دنیا را از دست می دهد و آخرت را نیز به دست نخواهد آورد. ملائک از سخن و حکمت او تعجب کردند و نطق او را تحسین نمودند. وقتی لقمان حکومت را نپذیرفت، آن را به حضرت داود(علیه السلام)عرضه کردند و ایشان قبول کرد و بارها مورد آزمایش قرار گرفت. لقمان به دیدن حضرت داود(علیه السلام) می رفت و او را موعظه می کرد، حضرت داود نیز به او می گفت: خوشا به حال تو که حکومت را نپذیرفتی! خداوند به تو حکمت عطا کرد و به داود حکومت داد و مرا آزمود.[3] مواعظ لقمان به فرزندش سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: یا حمّاد! لقمان فرزندش را موعظه می کرد و می فرمود: فرزندم! وقتی دنیا را پشت سر بگذاری، به آخرت روی می آوری؛ آنچه در پیش داری نسبت به آنچه که پشت سر می گذاری، نزدیک تر است. فرزندم! با دانشمندان همنشینی کن و در حضور آن ها زانو بزن و با آن ها مجادله نکن. از دنیا به مقدار ضرورت قناعت کن و منزوی نباش که انگل دیگران خواهی شد. در امور دنیا به قدری مداخله کن که به آخرت تو ضرر نرساند. روزه ای بگیر که شهوت تو را قطع کند؛ روزه ای را که به نماز صدمه بزند، ترک کن؛ زیرا خداوند نماز را از روزه بیشتر دوست دارد -منظور روزه ی مستحبی است .- فرزندم! دنیا دریایی عمیق است که دانشمندان بسیاری در آن غرق شده اند؛ ایمان را کشتی خود قرار ده! توکل داشته باش و تقوی پیشه کن! اگر نجات یافتی، رحمت خداوند است و اگر هلاک شدی، به سبب گناهان تو است. فرزندم! اگر در کودکی ادب آموختی، وقتی بزرگ شدی بهره اش را خواهی دید. فرزندم! از تنبلی بر حذر باش! اگر دنیا را از دست دادی، آخرت را از دست مده! اگر در زمان آموختن، طلب علم را از دست بدهی، آخرت تو خراب می شود؛ از شبانه روز، سهمی برای طلب علم قرار ده که بدترین فساد، ضایع کردن طلب علم است. با افراد لجوج، دوستی و با فقیه، مجادله و با سلطان، دشمنی نکن! با گمراه، همراه و با گناهکار، برادر و با متهم، هم سخن مشو! علم بیندوز همان گونه که مال می اندوزی! فرزندم! از خداوند بترس به گونه ای که اگر روز قیامت تمام عبادت های جن و انس را به تو دادند، باز از عذاب خدا در ترس باشی؛ به خداوند امیدوار باش، به گونه ای که اگر روز قیامت تمام گناهان جن و انس را بر دوش تو گذارند، به آمرزش امیدوار باشی. فرزندش عرض کرد: پدر جان! من طاقت این همه را ندارم! من فقط یک قلب دارم! لقمان گفت: فرزندم! اگر قلب مؤمن را بیرون آورند و باز کنند، در آن دو نور مشاهده می شود؛ یک نور خوف و یک نور امید؛ هیچ کدام از دیگری بیشتر نیست. هر کس به خدا ایمان آورد، قول خدا را تصدیق می کند و کسی که قول خدا را تصدیق کند، امر خداوند را اطاعت می نماید. کسی که از خداوند اطاعت نکند، قول خدا را قبول نکرده است. فرزندم! به دنیا اعتماد نداشته باش و قلب خود را به آن مشغول مکن! خداوند هیچ چیز را بی ارزش تر از دنیا نیافریده است؛ آیا نمی بینی که خداوند پاداش بندگان مطیع را نعمت دنیا و عقوبت گنه کاران را بلای دنیا قرار نداده است؟![4] پی نوشتها: [1]. لقمان، 12 19؛ مجمع البیان، ج 8، ص 80. [2]. ر.ک: میزان الحکمه، ج4، ص3124، حدیث 19666؛ بحار الانوار، ج 3، ص 409. [3]. بحارالانوار، ج13، ص409. [4]. بحارالانوار، ج13، ص 409، ر.ک: به میزان الحکمه، ج 4، ص 3124. منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
در قرآن، نام (لقمان) فقط در سوره ی لقمان آمده است:
(لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ...)[1]
به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: شکر خدای به جا آور! هر کس شکرگزار خداوند باشد، در واقع شکرگزار خودش شده است و هر کس کفران کند، خداوند بی نیاز و حمید است.)
بیشتر مفسران بر این باورند که لقمان (حکیم) بوده، ولی نبوّت نداشته است؛ اما بعضی از مفسران، حکمت را به معنای نبوّت تفسیر کرده اند.
او غلامی حبشی و سیاه پوست بوده؛ لب هایی ضخیم داشت و در زمان حضرت داود(علیه السلام) زندگی کرد.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می خوانیم:
(لقمان، نبی و پیامبر نبوده است، ولی بنده ای بود که بسیار تفکر می کرد؛ خدا را دوست داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با بخشیدن حکمت بر او منّت نهاد.)
قرآن، برخی از پندهای لقمان حکیم را چنین بازگو کرده است:
لقمان فرزندش را موعظه می کرد و می گفت: ای فرزندم! از شرک به خداوند بر حذر باش؛ زیرا شرک ظلم بزرگی است.
ای فرزندم! اگر ظلم به اندازه ی کوچک ترین ذرهّ و دورن سنگ، مخفی باشد، و یا در آسمان باشد، خداوند آن را حاضر می کند.
فرزندم! نماز بخوان و نهی ار منکر کن و در مصیبت ها، مقاومت نما، این ها از مهم ترین امور هستند. صورت خود را در برابر مردم کج مکن -تن به ذلت نده -و در روی زمین با غرور راه نرو! خداوند انسان فخر فروش و گردکش را دوست ندارد. در راه رفتن معتدل باش! صدای خود را بلند مکن که بدترین صوت، صدای الاغ است.[2]
لقمان از دیدگاه حضرت امام صادق(علیه السلام)
(حمّاد) از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی لقمان و حکمت او پرسید، حضرت فرمود: به خدا قسم! حکمت لقمان از جهت مال و خاندان و قدرت جسمانی و جمال نبود، بلکه او در اطاعت خداوند مردی قوی بود، ورع -تقوی -داشت؛ ساکت، باوقار، دقیق و متفکر بود؛ رأی و نظری صحیح داشت؛ بر روی نمی خوابید؛ در نظافت شخصی بسیار مراقب بود؛ از ترس گناه به چیزی نمی خندید؛ هرگز غضب نکرد؛ با کسی شوخی نمی کرد؛ برای بهره مندی از دنیا شاد و برای محرومیّت غمگین نمی شد؛ فرزندان زیادی داشت؛ چندتن از فرزندانش را از دست داد، ولی در سوگ آن ها گریه نکرد؛ بین دیگران صلح و آشتی برقرار می کرد؛ با دانشمندان و حکیمان روابط زیادی برقرار می کرد؛ دائماً در حال جهاد با نفس بود و از شیطان دوری می کرد؛ قلب خود را با تفکر درمان می نمود و با عبرت ها، خود را پند می داد.
خداوند به گروهی از فرشتگان امر فرمود که به لقمان ندا دهند -لقمان فقط صدای آنان را شنید- ای لقمان! آیا می خواهی خداوند به تو حکومت دهد و تو در میان مردم قضاوت کنی؟
لقمان فرمود: اگر خداوند امر کند، اطاعت می کنم و اگر به اختیار من بگذارد، عافیت را برمی گزنیم. ملائک پرسیدند: چرا؟
فرمود: قضاوت، سخت ترین مرحله ی دین است. اگر قاضی درست قضاوت کند در سلامت است و اگر اشتباه کند، راه بهشت را اشتباه کرده است؛ کسی که دنیا را به آخرت بفروشد، در دنیا و آخرت زیان کار است؛ دنیا را از دست می دهد و آخرت را نیز به دست نخواهد آورد.
ملائک از سخن و حکمت او تعجب کردند و نطق او را تحسین نمودند. وقتی لقمان حکومت را نپذیرفت، آن را به حضرت داود(علیه السلام)عرضه کردند و ایشان قبول کرد و بارها مورد آزمایش قرار گرفت.
لقمان به دیدن حضرت داود(علیه السلام) می رفت و او را موعظه می کرد، حضرت داود نیز به او می گفت: خوشا به حال تو که حکومت را نپذیرفتی! خداوند به تو حکمت عطا کرد و به داود حکومت داد و مرا آزمود.[3]
مواعظ لقمان به فرزندش
سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: یا حمّاد! لقمان فرزندش را موعظه می کرد و می فرمود: فرزندم! وقتی دنیا را پشت سر بگذاری، به آخرت روی می آوری؛ آنچه در پیش داری نسبت به آنچه که پشت سر می گذاری، نزدیک تر است.
فرزندم! با دانشمندان همنشینی کن و در حضور آن ها زانو بزن و با آن ها مجادله نکن. از دنیا به مقدار ضرورت قناعت کن و منزوی نباش که انگل دیگران خواهی شد. در امور دنیا به قدری مداخله کن که به آخرت تو ضرر نرساند. روزه ای بگیر که شهوت تو را قطع کند؛ روزه ای را که به نماز صدمه بزند، ترک کن؛ زیرا خداوند نماز را از روزه بیشتر دوست دارد -منظور روزه ی مستحبی است .-
فرزندم! دنیا دریایی عمیق است که دانشمندان بسیاری در آن غرق شده اند؛ ایمان را کشتی خود قرار ده! توکل داشته باش و تقوی پیشه کن! اگر نجات یافتی، رحمت خداوند است و اگر هلاک شدی، به سبب گناهان تو است.
فرزندم! اگر در کودکی ادب آموختی، وقتی بزرگ شدی بهره اش را خواهی دید.
فرزندم! از تنبلی بر حذر باش! اگر دنیا را از دست دادی، آخرت را از دست مده!
اگر در زمان آموختن، طلب علم را از دست بدهی، آخرت تو خراب می شود؛ از شبانه روز، سهمی برای طلب علم قرار ده که بدترین فساد، ضایع کردن طلب علم است. با افراد لجوج، دوستی و با فقیه، مجادله و با سلطان، دشمنی نکن! با گمراه، همراه و با گناهکار، برادر و با متهم، هم سخن مشو! علم بیندوز همان گونه که مال می اندوزی!
فرزندم! از خداوند بترس به گونه ای که اگر روز قیامت تمام عبادت های جن و انس را به تو دادند، باز از عذاب خدا در ترس باشی؛ به خداوند امیدوار باش، به گونه ای که اگر روز قیامت تمام گناهان جن و انس را بر دوش تو گذارند، به آمرزش امیدوار باشی.
فرزندش عرض کرد: پدر جان! من طاقت این همه را ندارم! من فقط یک قلب دارم!
لقمان گفت: فرزندم! اگر قلب مؤمن را بیرون آورند و باز کنند، در آن دو نور مشاهده می شود؛ یک نور خوف و یک نور امید؛ هیچ کدام از دیگری بیشتر نیست. هر کس به خدا ایمان آورد، قول خدا را تصدیق می کند و کسی که قول خدا را تصدیق کند، امر خداوند را اطاعت می نماید. کسی که از خداوند اطاعت نکند، قول خدا را قبول نکرده است.
فرزندم! به دنیا اعتماد نداشته باش و قلب خود را به آن مشغول مکن! خداوند هیچ چیز را بی ارزش تر از دنیا نیافریده است؛ آیا نمی بینی که خداوند پاداش بندگان مطیع را نعمت دنیا و عقوبت گنه کاران را بلای دنیا قرار نداده است؟![4]
پی نوشتها:
[1]. لقمان، 12 19؛ مجمع البیان، ج 8، ص 80.
[2]. ر.ک: میزان الحکمه، ج4، ص3124، حدیث 19666؛ بحار الانوار، ج 3، ص 409.
[3]. بحارالانوار، ج13، ص409.
[4]. بحارالانوار، ج13، ص 409، ر.ک: به میزان الحکمه، ج 4، ص 3124.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره تحلیل روان شناسانه شخصیت انسان چیست؟
- [سایر] فلسفه امامت را از دیدگاه قرآن و حدیث بررسی کنید؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن و روایات، گزینش امام انتخابی است یا انتصابی؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن و روایات نام های طبقات و درهای دوزخ چیست؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن و روایات نعمت های جسمانی و حسی بهشت چیست؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن و احادیث محور «حُبّ» خداوند چست؟
- [سایر] جهت تحقیق در مورد اررزش آب از دیدگاه قرآن و احادیث در صورت امکان منابعی را معرفی نمایید؟
- [سایر] دیدگاه و اعتقاد اهل سنت پیرامون شخصیت حضرت زهرا(س) چیست؟
- [سایر] دیدگاه علما و مراجع درباره شخصیت امام خمینی(ره) را بیان کنید.
- [سایر] آیا از دیدگاه اسلام کتک زدن کودک به شکل گیری شخصیت او کمک می کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] سلام کردن از مستحبات مؤکد است و در قرآن مجید و روایات اسلامی روی آن تأکید فراوان شده است و سزاوار است که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچکتر به بزرگتر سلام کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر پدر و مادر از دنیا رفتند، بر اولاد واجب است به فکر آنها باشند و اگر آنها را فراموش کردند و خیرات و مبرّات برای آنها نفرستادند، پدر و مادر در عالم برزخ آنها را عاق میکنند و گناه عاقّ پدر و مادر برایشان نوشته میشود. [1]. اسراء، 23. [2]. لقمان، 15.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است کسی که گوش به غنا یا موسیقی داده است برای توبه از آن، غسل توبه کند و دو رکعت نماز توبه بخواند و بعد از آن توبه و استغفار و عذرخواهی از خدای متعال بنماید، بلکه این غسل و نماز برای توبه از هر گناهی مستحب است. [1]. لقمان، 6.
- [آیت الله اردبیلی] قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و روایات درباره آن زیاد سفارش شده است. از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.)(1)
- [آیت الله جوادی آملی] .داد و ستدِ با لفظ یا فعل، گاهی بین دو فرد , زمانی بین دو نهاد (شخصیت حقوقی) و گاهی بین فرد و نهاد است و در همهّ این موارد, صحیح است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 44 شخصیتهای حقیقی و حقوقی هر دو مالک می شوند و می توانند طرف معامله واقع گردند، بنابراین هر مؤسسه خیریه یا انتفاعی که تأسیس گردد و دارای شخصیت حقوقی شود، با اشخاص حقیقی از این نظر تفاوت نمی کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر انکار فضیلتی از فضائل و خوبیها کند نظیر اینکه بگوید فلانی مجتهد نیست یا عادل نیست یا با انصاف نیست، چنانچه آن انکار فضیلت موجب تنقیص و شکستن شخصیّت او شود، غیبت و حرام است. صفحه 415
- [آیت الله بهجت] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزی را نقاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، که در غیر مسجد هم اشکال دارد، و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد؛ ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] نماز جمعه در صورت فراهم بودن شرایط آن، یک واجب تخییری است؛ یعنی نمازگزار میتواند در روزهای جمعه یکی از نمازهای ظهر و یا نماز جمعه را به جا بیاورد، اگرچه نماز جمعه افضل است و در قرآن و روایات در مورد آن بسیار سفارش شده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.