تحریف بر دو قسم است: تحریف لفظی و تحریف معنوی. تحریف لفظی، یعنی تغییر دادن الفاظ با کاستن یا افزودن کلمات قرآن. تحریف معنوی نیز به معنی تفسیر به رأی قرآن است. تحریف لفظی بر دو قسم است: 1. افزودن بر آیات، 2. کاستن از آیات. هیچ یک از مسلمانان قائل به تحریف لفظی به معنای افزودن بر آیات و کلمات قرآن، نیستند. شیعه و سنی آن را انکار میکنند. آنچه مورد بحث واقع شده، تحریف به معنای کاستن از آیات است. در مورد عدم تحریف قرآن، دلایل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: الف) دلیل عقلی: بشر، به تنهایی و با استفاده از عقل و علم خود قادر نیست به کمال نهایی - که غایت آفرینش است برسد. پس لازم است از باب حکمت و یا لطف الهی ، راهی تضمین شده وجود داشته باشد تا فلسفه آفرینش تحقق یابد و نقض غرض نشود. از طرفی، با امکان تحریف قرآن - که تنها سند آسمانی تأمین سعادت و کمال بشر است - دیگر راه تضمین شدهای باقی نخواهد ماند، پس حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که قرآن به طور سالم و دست نخورده در دسترس انسانها قرار گیرد تا انسانها بتوانند برای پیمودن راه سعادت دنیا و آخرت خود، از آن بهره گیرند. ب) دلیل قرآنی: یکی از آیات قرآن که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، آیه 9 سوره حجر است: "اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحَاَفظون"؛ ما قرآن را فرو فرستادیم و خود از آن نگهداری و محافظت میکنیم. با توجه به این آیه میگوییم: 1. خداوند حفظ قرآن را بر عهده گرفته و آن را تضمین کرده است 2- آنچه را خداوند محافظت کند، محال است مورد دستبرد و تحریف (کم یا زیاد شدن) قرار گیرد. نتیجه: پس مُحال است قرآن مورد تحریف قرار گیرد.(جهت آگاهی بیشتر، به کتاب قرآنشناسی، مصباح یزدی، ج 1، ص 222، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ص 101، طبع بیروت، ذیل آیه مذکور مراجعه کنید.) ج) دلیل روایی: روایات دال بر مصونیت قرآن از تحریف، فراوان است. یکی از آنها، حدیث معروف ثقلین است که شیعه و اهلسنت آن را به صورت متواتر از پیامبر نقل کردهاند. در این حدیث آمده است: قرآن و اهلبیت دو گوهر گرانسنگند و مادام که امّت اسلام به آن دو چنگ زنند، هرگز گمراه نخواهند شد. این دو، از هم جدا نمیگردند تا آنکه در حوض (قیامت) بر من وارد شوند. این حدیث با صراحت اعلام میکند که قرآن برای همیشه و تا روز قیامت محفوظ است؛ زیرا اگر تحریف شده باشد، چنگ زدن به آن نه تنها انسان را هدایت نمیکند، بلکه باعث گمراهی او نیز میشود، و این، با کلام پیامبر در این حدیث و همچنین احادیثی که در حوادث و جریانهای فکری و اجتماعی و ... برای بازشناسی حق از باطل ما را به قرآن ارجاع دادهاند، و قرآن را پناهگاهی مطمئن معرفی کردهاند و یا تشویق به قرائت قرآن نمودهاند، منافات دارد.( قرآنشناسی، همان، ص 217 و مصونیت قرآن از تحریف، محمدهادی معرفت، ترجمه محمّد شهرابی، ص 45، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی و المیزان، همان، ص 107. ) د) شواهد تاریخی: در طول تاریخ، شواهدی وجود دارد که قرآن سالم مانده و تحریف نشده است. بعضی از این شواهد عبارتند از: علاقه زیاد عرب به قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزهآسای آن، انس فراوان مسلمانان به قرآن و حفظ و تلاوت آن در زمان پیامبر و بعد از ایشان، تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان به هرگونه تغییر در آن، دستورها و توصیههای ویژه پیامبر اسلامدر مورد تلاوت، نوشتن، حفظ و جمعآوری قرآن، تهیه کردن نسخههای متعدد از قرآن و فرستادن به کشورهای اسلامی و... . همه اینها شاهدی بر سالم ماندن قرآن و خدشه دارنشدن از سوی دشمنان است. مگر ممکن است قرآن تحریف شده باشد، ولی علیبنابیطالب و امامان معصوم(علیهم السلام) و بعد از آنها، علمای اسلام - که حافظ و مبیّن قرآن بودهاند - ساکت نشسته و چیزی نگفته باشند؟ حتی یک مورد هم ثابت نشده که امامان معصوم مثلاً گفته باشند این مورد از قرآن تحریف شده است.( قرآنشناسی، همان، ص 215 و درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 322، دفتر تبلیغات اسلامی و ... . ) بنابراین، با وجود دلایلی که ذکر شد و دلیلهای دیگر ، قرآن هرگز دستخوش تحریف نشده است و تحریف نخواهد شد. eporsesh.com
با توجه به فاصله زمانی طولانی ما با صدر اسلام چگونه می توان اطمینان پیدا کرد که قرآن تحریف نشده است؟
تحریف بر دو قسم است: تحریف لفظی و تحریف معنوی. تحریف لفظی، یعنی تغییر دادن الفاظ با کاستن یا افزودن کلمات قرآن. تحریف معنوی نیز به معنی تفسیر به رأی قرآن است.
تحریف لفظی بر دو قسم است: 1. افزودن بر آیات، 2. کاستن از آیات.
هیچ یک از مسلمانان قائل به تحریف لفظی به معنای افزودن بر آیات و کلمات قرآن، نیستند. شیعه و سنی آن را انکار میکنند. آنچه مورد بحث واقع شده، تحریف به معنای کاستن از آیات است. در مورد عدم تحریف قرآن، دلایل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) دلیل عقلی:
بشر، به تنهایی و با استفاده از عقل و علم خود قادر نیست به کمال نهایی - که غایت آفرینش است برسد. پس لازم است از باب حکمت و یا لطف الهی ، راهی تضمین شده وجود داشته باشد تا فلسفه آفرینش تحقق یابد و نقض غرض نشود. از طرفی، با امکان تحریف قرآن - که تنها سند آسمانی تأمین سعادت و کمال بشر است - دیگر راه تضمین شدهای باقی نخواهد ماند، پس حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که قرآن به طور سالم و دست نخورده در دسترس انسانها قرار گیرد تا انسانها بتوانند برای پیمودن راه سعادت دنیا و آخرت خود، از آن بهره گیرند.
ب) دلیل قرآنی:
یکی از آیات قرآن که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، آیه 9 سوره حجر است: "اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحَاَفظون"؛ ما قرآن را فرو فرستادیم و خود از آن نگهداری و محافظت میکنیم. با توجه به این آیه میگوییم:
1. خداوند حفظ قرآن را بر عهده گرفته و آن را تضمین کرده است 2- آنچه را خداوند محافظت کند، محال است مورد دستبرد و تحریف (کم یا زیاد شدن) قرار گیرد. نتیجه: پس مُحال است قرآن مورد تحریف قرار گیرد.(جهت آگاهی بیشتر، به کتاب قرآنشناسی، مصباح یزدی، ج 1، ص 222، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ص 101، طبع بیروت، ذیل آیه مذکور مراجعه کنید.)
ج) دلیل روایی:
روایات دال بر مصونیت قرآن از تحریف، فراوان است. یکی از آنها، حدیث معروف ثقلین است که شیعه و اهلسنت آن را به صورت متواتر از پیامبر نقل کردهاند. در این حدیث آمده است: قرآن و اهلبیت دو گوهر گرانسنگند و مادام که امّت اسلام به آن دو چنگ زنند، هرگز گمراه نخواهند شد. این دو، از هم جدا نمیگردند تا آنکه در حوض (قیامت) بر من وارد شوند.
این حدیث با صراحت اعلام میکند که قرآن برای همیشه و تا روز قیامت محفوظ است؛ زیرا اگر تحریف شده باشد، چنگ زدن به آن نه تنها انسان را هدایت نمیکند، بلکه باعث گمراهی او نیز میشود، و این، با کلام پیامبر در این حدیث و همچنین احادیثی که در حوادث و جریانهای فکری و اجتماعی و ... برای بازشناسی حق از باطل ما را به قرآن ارجاع دادهاند، و قرآن را پناهگاهی مطمئن معرفی کردهاند و یا تشویق به قرائت قرآن نمودهاند، منافات دارد.( قرآنشناسی، همان، ص 217 و مصونیت قرآن از تحریف، محمدهادی معرفت، ترجمه محمّد شهرابی، ص 45، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی و المیزان، همان، ص 107. )
د) شواهد تاریخی:
در طول تاریخ، شواهدی وجود دارد که قرآن سالم مانده و تحریف نشده است. بعضی از این شواهد عبارتند از: علاقه زیاد عرب به قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزهآسای آن، انس فراوان مسلمانان به قرآن و حفظ و تلاوت آن در زمان پیامبر و بعد از ایشان، تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان به هرگونه تغییر در آن، دستورها و توصیههای ویژه پیامبر اسلامدر مورد تلاوت، نوشتن، حفظ و جمعآوری قرآن، تهیه کردن نسخههای متعدد از قرآن و فرستادن به کشورهای اسلامی و... . همه اینها شاهدی بر سالم ماندن قرآن و خدشه دارنشدن از سوی دشمنان است. مگر ممکن است قرآن تحریف شده باشد، ولی علیبنابیطالب و امامان معصوم(علیهم السلام) و بعد از آنها، علمای اسلام - که حافظ و مبیّن قرآن بودهاند - ساکت نشسته و چیزی نگفته باشند؟ حتی یک مورد هم ثابت نشده که امامان معصوم مثلاً گفته باشند این مورد از قرآن تحریف شده است.( قرآنشناسی، همان، ص 215 و درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 322، دفتر تبلیغات اسلامی و ... . ) بنابراین، با وجود دلایلی که ذکر شد و دلیلهای دیگر ، قرآن هرگز دستخوش تحریف نشده است و تحریف نخواهد شد.
eporsesh.com
- [سایر] چگونه می توان اطمینان داشت که احادیث و آیات قرآن تحریف نشده است ؟
- [سایر] آیا در حال حاضر احکام و قوانین صدر اسلام کاربرد و کارآیی صدر اسلام را داراست یا خیر؟
- [سایر] شبهه: در زمان حاضر، احکام و قوانین صدر اسلام کاربرد و کارآیی صدر اسلام را ندارد.
- [سایر] نقش زنان مسلمان درجنگهای صدر اسلام چه بوده است؟
- [سایر] آیا فتوحات صدر اسلام مورد تائید اسلام است؟
- [سایر] با توجه به اینکه در کتاب کافی احادیث تحریف قرآن آمده آیا جناب کلینی معتقد به تحریف قرآن بوده اند؟
- [سایر] اسامی و تعداد قاریان صدر اسلام را بنویسید؟
- [سایر] شبهه: در زمان حاضر، احکام و قوانین اسلام کاربرد و کارآیی صدر اسلام را ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بسمه تعالی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) از زنان صدر اسلام چگونه بیعت گرفتند؟
- [سایر] با سلام در کدام ایه از قران مجید امده است که مجازات زن زانیه سنگسار است ؟ اگر این قانون بر اساس احادیث تصویب شده است، کدام حدیث ؟ چگونه می توان به صحت حدیث اطمینان حاصل کرد ؟ با توجه به اینکه تنها قران از تحریف مصون مانده است. لطفا به من کمک کنید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صید ماهی لازم نیست صیاد مسلمان باشد و اگر ماهی در تور یا وسیله دیگر صیادی در داخل آب هم بمیرد حلال است، با توجه به نحوه صیادی فعلی که اطمینان حاصل می شود که ماهی در تور و وسایل صیادی مرده است ماهی فلس دار موجود در بازارهای مسلمانان و حتی کشورهای غیر مسلمان حلال است.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در کشور غیر اسلامی اقامت دارد، واجب است در حدّ قدرت و توان، با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از اسلام دفاع نماید. همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفّار را به اسلام دعوت نماید: اوّل:حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری، دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتا ممنوع نکرده باشد. دوم:صلاحیّت و اهلیّت و نیز قدرت بر تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد. سوم:مفسده مهمّی پیش نیاید. و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفّار باشد و امید هدایت آنان وجود داشته باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر بر تمام افراد عاقل و بالغ با شرایط زیر واجب است: 1 کسی که می خواهد امر و نهی کند باید یقین داشته باشد که طرف مقابل مشغول انجام حرام یا ترک واجبی است. 2 احتمال دهد که امر و نهی او اثردارد، خواه اثر فوری داشته باشد یا غیر فوری، کامل یا ناقص، بنابراین اگر بداند هیچ اثر نمی کند واجب نیست. 3 در امر و نهی او مفسده و ضرری نباشد، پس اگر بداند یا خوف این باشد که امر یا نهی او، ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی قابل توجه نسبت به او یا بعضی از مؤمنین می رساند واجب نیست، ولی اگر معروف و منکر از اموری باشد که شارع مقدس اسلام اهمیت زیادی به آن می دهد (مانند حفظ اسلام و قرآن و استقلال ممالک اسلامی، یا حفظ احکام ضروری اسلام)، باید اعتنا به ضرر نکند و با بذل جان و مال در حفظ آنها بکوشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] قرض دادن به مسلمان مخصوصا به مومنین از کارهای مستحب است و در قران مجید به ان امر شده و قرض دادن به مومن قرض دادن به خدا شمرده شده و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده و در اخبار راجع به ان سفارش شده است و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که کسی که به برادر مسلمان خود قرض بدهد برای او به هر درهمی که قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سیناء حسنات است و اگر با او در طلب قرض مدارا کند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب می گذرد و کسی که برادر مسلمان به او شکایت کند و قرض ندهد خداوندعزوجل بهشت را بر او حرام می کند و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که اگر قرض بدهم برای من محبوب تر است از ان که به مانند ان صدقه بدهم
- [آیت الله مکارم شیرازی] نافله شب از مهمترین نمازهای نافله است که در روایات اسلامی و قرآن مجید روی آن تاکید شده و تأثیر عمیقی در صفای روح و پاکی قلب و تربیت نفوس انسانی وحل مشکلات دارد و در کتب معروف دعا، آدابی برای آن ذکر کرده اند، مخصوصاً برای قنوت نافله وتر، رعایت این آداب خوب است ولی می توان نماز شب را بدون این آداب مانند نمازهای معمولی نیز انجام داد و کسی که به علتی نتواند آخر شب بیدار شود و نماز شب را بخواند می تواند قبل از خواب آنها را به جا آورد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم) (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم میتواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا) بلکه اگر در جواب تنها بگوید: (قَبِلْتُ) یا (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ) و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت میکند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ) و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ) صحیح میباشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنیست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، میتواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغهای که مرد و زن میخوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ (زوّجتک) صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ (قبلت النّکاح) آن را قبول کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام تعییر و سرزنش است که قرآن شریف با کلمه (وَیْل) سرزنشکننده و غیبتکننده را تهدید فرموده است: (وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة)[1] (وای بر هر بدگویِ عیب جوی.) و آن اقسامی دارد: الف) سرزنش بهواسطه عیبی که در او نیست؛ و این صورت علاوه بر اینکه گناه سرزنش را دارد، گناه تهمت را نیز دارد. ب) سرزنش بهواسطه عیبی که در او میباشد و این صورت همان (لمزه) قرآن است که با کلمه ویل، سرزنشکننده را تهدید کرده است. ج) سرزنش که با ضمیمه استهزا یا اهانت و یا فحش باشد؛ و این صورت علاوه بر اینکه حرام است، گناه آن ضمیمه را نیز دارد، و ممکن است سرزنش بهواسطه ضمائمی که دارد، گناهان فراوانی داشته باشد. د) سرزنش کسی بهخاطر معصیت، و آن سرزنش نیز حرام است، مگر اینکه از باب نهی از منکر باشد، و در نهی از منکر و یا امر به معروف، چارهای جز تعییر و سرزنش نداشته باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از محرّمات در اسلام دشمنی و کینهتوزی و اظهار عداوت و بغض و قهر با مسلمانان است و قرآن شریف یکی از علل حرمت خمر و قمار را عداوت و بغض میداند (انَّما یُریدُ الشَّیْطانُ انْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِر)[1] (همانا شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند.) و آن اقسامی دارد: الف) دشمنی با افراد وابسته به دین نظیر علما و متدیّنین به خاطر دینشان و گناه این قسم در حدّ کفر است، بلکه اگر توجّه به لوازم آن داشته باشد کفر است. ب) دشمنی با آنان به خاطر اغراض شخصیّه و این قسم نیز گناهش بزرگ است. ج) دشمنی با خویشان نظیر پدر و مادر و اولاد و برادر و خواهر و امثال اینها که این قسم علاوه بر حرمت دشمنی و قهر، حرمت قطع رحم را نیز دارد و قطع رحم به اندازهای گناهش بزرگ است که در قرآن سه مرتبه بر او لعن شده است. د) دشمنی با افراد دیگر از غیر خویشاوندان و وابستگان و این قسم نیز حرام بلکه از گناهان کبیره است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام مراء و جلال است و در روایتی از رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است که کراراً جبرئیل از طرف حقّ تعالی نهی از مراء و جدال مینمود و آن اقسامی دارد: الف) پافشاری در اثبات باطل و یا در نابودی حق، و گناه این قسم در حدّ کفر است و در قرآن اطلاق جبّار بر آن شده است: (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنید)[1] (و هر زورگوی لجوجی، نا امید شد.) ب) لجاجت و مشاجره در اینکه غلبه بر دیگری پیدا کند و به عبارت دیگر فخرفروشی و کشتیگرفتن در گفتگوها، و این صورت نیز از گناهان بزرگ است و مفسده فراوانی در بر دارد، بلکه منشأ گناهان دیگری است و غالب جدالها در بین مردم از این قبیل است. ج) جدال و مشاجره در اثبات نمودن حقّ یا از بین بردن باطل و یا ارشاد جاهل، نظیر مباحثهها و گفتارها و برخوردهای علمی که اهل علم با یکدیگر دارند، و این قسم گرچه حرام نیست، ولی باید توجّه داشت که در این گفتگوها شیطان و نفس امّاره و هوی در کمین است و چه بسیار (بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه) منجر به جدالهای حرام میشود، البته باید توجّه داشت که در همین نوع هم از الفاظ غیر مؤدّب پرهیز نمود و این قسم از جدال و مشاجره به اندازه احتیاج بلکه به اندازه ضرورت باشد. [1]. ابراهیم، 15.