شبهاتی در مورد قرآن وجود دارد که با وجود آنها نمی توان به عدم تحریف قرآن معتقد شد.
(تحریف) از ماده (حرف) به معنای؛ طرف، گوشه، جانب آمده است.[1] و در اصطلاح به معانی؛ تحریف به مدلول و محتوی کلام، زیاد کردن و کم کردن، تبدیل کردن و... آمده است.[2] علمای شیعه معتقدند که در قرآن تحریف لفظی (دخل و تصرف در ظاهر کلام یا به زیاد کردن یا کم کردن یا تبدیل کردن به طوری که از وجه صحیحش عدول کند) اتفاق نیفتاده ولی آن چه در آن اتفاق افتاده؛ تحریف معنوی (تفسیر و تأویل بر غیر وجه صحیح و نتیجه نادرست گرفتن که مقصود متکلم نباشد) است. ولی قائلان به تحریف قرآن شبهاتی مطرح کرده اند که در ذیل بعضی از شبهات مهم مطرح و مورد بررسی قرار می گیرد. شبهه اوّل قائلین به تحریف قرآن که، سالها و قرنها از عمر او می‌گذرد و دارای دشمنان زیادی است،‌ که لحظه ای تلاش برای دستبرد در قرآن را متوقف نکرده‌اند و همچنین قرآن بدست بشری که، دارای نسیان و خطا است نوشته شده، چطور احتمال تحریف نمی‌رود، بنابراین قران تحریف شده، و کم است از آنچه که بر پیامبر نازل شد. جواب: کسانی که قائل به عدم تحریف قرآن هستند اولین ادله قرآنی آنها آیه نهم از سوره حجر است. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم و حافظ قرآن هم هستیم. اولاً: آیه فوق دارای دو جمله است: 1. ( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ)؛ 2. (وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ). جمله اوّل: در این جمله، با دو تأکید (اِنّ) و (نحن) و با دو ضمیر جمع (نا) و (نحن) وارد شده. این تأکید نشانه انزال قطعی قرآن، از طرف خداوند است و در این انزال هیچ شک و شبهه‌ای وارد نیست. جمله دوّم: در این جمله، (اِنّ) و لام تأکید، و ضمیر جمع و وصف جمع، از نگهبانی و حفظ قطعی و مسلم قرآن سخن می‌گوید و این جمله، عظیم و بزرگ بودن موضوع را (قرآن) می‌رساند و هم محفوظیت آن پس از نزول را. چون هیچ حفظی بالاتر از حفظ از تحریف نیست.[3] ثانیا: خداوندی که کلام فوق بشری را نازل کرده و برای هدایت بشر تا ابد آن را کافی می‌داند. قطعاً، حافظ کلام خویش می‌باشد. کلامی که بازیچه افراد و دخل و تصرف فرصت طلبان سهل و آسان باشد این کلام نه هدایت کننده بشر است و نه معجزه خداوندی. ثالثاً در کتاب (مجمع البیان)[4] در تفسیر (لحافظون) می‌گوید: خداوند حافظ قرآن از زیادی و کم شدن و تحریف و تغییر می‌باشد، همچنین جناب آقای (زمخشری) همین کلام را آورده و اضافه کرده است که: (خداوند در هر وقت حافظ قرآن است). جناب آقای طباطبایی[5] می‌فرماید: از وصف (لحافظون) حفظ قرآن در آیه فهمیده می‌شود و قرآن از هرگونه تحریف، مصون می‌باشد. رابعا: روایت متواتر (انی تارک فیکم الثقلین)[6] دلیل بر عدم تحریف قرآن است اگر قرآن کم و تحریف می‌شد، دلیلی نداشت که پیامبر ما را به کتاب تحریف شده ارجاع دهد و آخرش می‌فرماید: (اگر به این کتاب و عترت چنگ بزنید هیچ وقت گمراه نمی‌شوید). کتاب تحریف شده ما را به سر منزل سعادت نمی‌رساند. همچنین روایت دیگری به نام روایت (عرض) این است: (روایت‌ها را با قرآن بسنجید اگر موافق باشد قبول کنید و الا فلا) قرآن تحریف شده نمی‌تواند قضاوت خوبی بر روایت باشد. خامساً: قرآن بنفسه یک معجزه است، بلکه هر آیه‌ای از قرآن دارای اعجاز است، چطور ممکن است قرآن با چنین معجزه‌ای دستخوش تحریف و نقصان شود، تحریف شدن قرآن با معجزه بودن قرآن سازگاری ندارد، معجزه باید، در دسترس مردم باشد و محفوظ هم بماند. سادساً: خداوند با علم لایزال خویش ختم رسالت را اعلام کرد، ضرورت داشت حجت را به بندگان تمام کند، این حجت با انزال قرآن به پایان رسید اگر قرآن تحریف شود حجت خداوند بر بندگان ناتمام است بهر حال دین اسلام جاوید است و مکتوباتش هم باید جاوید بماند و هدایت بشر را به دست گیرد. شبهه دوّم مراد از (الذکر) در آیه نهم سوره حجر، (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ) رسول الله است نه قرآن. یعنی ما پیامبر را فرستادیم و او را حفظ می‌کنیم و بقرینه آیه (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ) خداوند تو را (محمد صلّی الله علیه و آله ) از مردم حفظ می‌کند). جواب: اولا: آیه ششم سوره حجر، قرینه به این آیه نهم سوره حجر است که منظور از (الذکر) قرآن است نه رسول الله. آیه ششم سوره حجر: (قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لََمجْنُونٌ) گفتند (مشرکین): ای کسی که به تو (قرآن) نازل شده است مسلماً تو دیوانه‌ای) بیشتر مفسرین (ذکر) را در اینجا به قرآن برگشت داده‌اند و آیه نهم، جواب قاطع به شبهات معاندین است که اولاً از طرف خدا نازل شده و ثانیاً تا ابد حافظ قرآن هستیم. ثانیاً: الف و لام در (الذکر) عهد ذکری است که برگشت به (ذکر) آیه ششم است. ثالثاً: بیشتر آیه‌هایی که دارای (ذکر) است به قرآن برمی‌گردد نه رسول الله. رابعاً: لفظ (نزّلنا) ظاهر در تکثیر است هیچ مناسب با نفس نبی ندارد. خامساً: کلمه (انزال) در مورد فرستادن از بالا استفاده می‌شود اگر منظور رسول بود تعبیر به (ارسال) می‌شد و تنزل فرود تدریجی قرآن است پس رسول را شامل نمی‌شود.[7] در نتیجه کلمه (ذکر) قرآن است، ظاهر آیه همین مطلب را می‌رساند. شبهه سوّم: مراد از حفظ قرآن، حفظ از ورود قدح و ایراد و عیب به معانی عالیه قرآن است نه حفظ الفاظ و کلمات. جواب: اولا: چون قرآن دارای معانی عالیه و از طریق مستقیم حق است، بالاتر از آن است که قدحی بر آن برسد و شکی عارض قرآن شود. ثانیاً: اعجاز قرآن، سعی دشمنان را در وارد کردن عیب خنثی می‌کند.[8] ثالثاَ: اگر می‌توانسته‌اند الفاظ قرآن را تغییر دهند دیگر جایی برای محتوا و مضامین عالیه قرآن نمی‌ماند، تغییر الفاظ همانا از بین رفتن مضامین قرآن همان. شبهه چهارم: سوره (حجر) مکی است و آیه (حفظ) در این سوره واقع است این آیه که به ما می‌فهماند که تا سوره حجر را حافظ هستیم نه ما بعد از سوره حجر، پس تضمینی برای عدم تحریف، بعد از سوره حجر وجود ندارد. جواب: اولاً: این شبهه، خلاف ظاهر است و هیچ دلیلی بر این شبهه نیست.[9] ثانیاً: منظور از حفظ قرآن بعضی از سوره‌ها باشد باز هم حجت بر بندگان ناتمام است پس لاجرم حفظ کل آیات قرآن می‌باشد. ثالثاً: علامه طباطبایی کلمه الحافظون را حفظ در آینده می‌داند نه گذشته.[10] رابعاً: اگر این اشکال وارد باشد ما نمی‌توانیم بعد از سوره حجر استدلال و استنباط کنیم چون استنباط تحریف وجود دارد، پس لاجرم لازم هم باطل و ملزوم هم باطل است. شبهه پنجم: اگر مقصود از حفظ قرآن در این آیه، حفظ همه نسخه‌های نوشته شده باشد برخلاف واقعیت خارجی است زیرا در طول تاریخ از نسخه‌ها عمداً یا اشتباهاً تحریف شده است، اگر مقصود حفظ یک نسخه است و آن یک نسخه در محضر امام زمان می‌باشد و بس، این مورد قبول است. جواب: اولا: هدف قرآن، هدایت انسانها از گرداب انحرافات است و این هدایت میسر نمی‌گردد مگر اینکه قرآن در دسترس انسانها باشد و از معارف قرآن استفاده کنند و این هدف قرآن با بودن قرآن کامل در نزد امام زمان (عج) منافات دارد. ثانیاً: آیه حفظ با تأکید، و جمع وارد شده و نشانه عظمت و اهمیت موضوع است و الا اگر در دست امام زمان(عج) باشد این همه تأکید معنا نداشت.[11] ثالثاً: معجزه قرآن در محفوظیت‌ آیه‌ها این است، در بین مردم باشد و تحریف نشده باشد، اگر در دست امام زمان(عج) باشد و تحریف نشده باشد دیگر معجزه خواندن، بی‌معنا است. رابعاً: قرآن در چند مرتبه مسئله تحدی (به مبارزه طلبیدن) را مطرح می‌کند اگر نسخه اصلی در محضر امام زمان(عج) باشد مسئله تحدی یک مسئله بی‌ریشه و بی‌معنا است. خامساً: اگر نسخه اصلی در محضر امام زمان(عج) باشد و مردم دسترسی به آن نداشته باشند وجود آن قرآن مثل نبود آن قرآن است و هیچ فایده‌ای برای مردم ندارد. شبهه ششم: آیه قرآن می‌فرماید: (ما قرآن را نازل کرده‌ایم و او را حفظ می‌کنیم) به این معناست: ما، آیه‌ای که از لوح محفوظ به پیامبر نازل می‌شود و از قلب پیامبر تا زبان پیامبر، حافظ آیه‌های قرآن هستیم، این آیه بیش این ظهور ندارد. خداوند، حافظ گوش مستمع و قلم کاتب و نسخه‌ها نمی‌باشد و احتمال تحریف، از خطا و نسیان مستمعین و قلم و نسخه‌های‌شان است. جواب: اولاً: مراد به وصف (لحافظون) حفظ در آینده است نه گذشته.[12] ثانیاً: اگر قرار بر این بود تا قلب و زبان نبی حفظ کند، دیگر حجت بر بندگان خدا ناتمام و حقایق دین (به خاطر تحریف) غیر مکشوف باقی می‌ماند. ثالثاً: آخرین پیامبر و آخرین کتاب، لازمه‌اش حفظ آثار و مکتوباتش تا ابد می‌باشد، چون انسان برای رسیدن به کمال راهنمایی چون قرآن، نیازمند است اگر این قرآن حافظی بعد از نزول نداشته باشد دیگر جایی برای هدایت بشر باقی نمی‌ماند. رابعاً: اصلاً آیه ظهوری در آن شبهه ندارد و ادعای بدون دلیل است. شبهه هفتم: شما برای اثبات عدم تحریف قرآن از آیه‌های قرآن استفاده کردید که احتمال تحریف در این آیه وجود دارد، این استدلال شما لازمه‌اش دور می‌باشد. جواب: اولاً: کسانی که ادعای تحریف قرآن می‌کنند در این آیه‌ها هیچ احتمال تحریف نداده‌اند. ثانیاً: اگر این شبهه را قبول کنیم اختصاص به تحریف ندارد و هر گونه استدلال به هر آیه‌ای و در هر موضوعی زیر سؤال می‌رود و قرآن به طور کلی از اندیشه و استدلال خارج می‌گردد. ثالثاً: صرف احتمال، هر چیزی را از اعتبار نمی‌اندازد و این احتمال ضرورت تحقیق در تحریف و عدم تحریف را اقتضاء می‌کند اگر دلیلی به تحریف به دست نیامد آیه و هر چیز دیگر ثابت می‌ماند.[13] رابعاً: آقای خوئی فرموده‌اند: کسانی که اعتقاد به ائمه معصومین علیهم السّلام دارند (که آنها مفسر و مبین قرآن هستند) این اشکال به قرآن وارد نیست.[14] دومین ادله کسانی که قائل به عدم تحریف قرآن هستند آیه (41 و 42) سوره فصلت می‌باشد (إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ × لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) این کتابی است (قرآن) قطعا شکست ناپذیر، که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است. این آیه با سه وصف وارده شده: 1. عزیز؛ 2. لا یأتیه الباطل؛ 3. تنزل من حکیم حمید. عزیز: مشتق از (عزة) است و زمین سخت را گویند، و به معنای شکست ناپذیر و نفوذ ناپذیر بودن.[15] قبول کردن تحریف، مستلزم پذیرفتن نفوذپذیری در قرآن است که با عزیز بودن قرآن ناسازگار است. الباطل: نقیض حق است و به معنای تباه شونده و هر چیزی را تباه کند، تحریف یکی از مصداق‌های باطل است که در قرآن راه ندارد. با این دو وصف محکم و مستدل که درباره قرآن وارد شده است. همین قرآن، از طرف خداوند حکیم و حمید نازل شده و برای هدایت و سعادت بشر آمده است. بهرحال قرآن، از درون نفوذ ناپذیر و از برون نگهبانی همچون خدا دارد[16]. پی نوشتها: [1] . التحقیق فی الکلمات القرآن، مصطفوی،‌تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج 2، ص 197. [2] . صیانه القرآن من التحریف، معرفت، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ، ص 116، البیان، خوئی، ص 198. [3] . قرآن شناسی، مصباح، ص 223، قم، انتشارات در راه حق، 1365. [4] . مجمع البیان، طبرسی. تهران، انتشارات فراهانی، 1358، ذیل آیه. [5] . المیزان، علامه طباطبایی، انتشارات اسراء، قم، ج 12، ص 145. [6] . معانی الاخبار، صدوق، تهران، مطبعه الحیدری، مکتبه الصدوق، ص 95. [7] . افسانه تحریف قرآن، مهدوی، ص 26، تهران، کانون انتشارات، 1350 ش. [8] . همان. [9] . قرآن شناسی، مصباح، ص 223. [10] . المیزان، همان، ج 12، ص 145. [11] .قرآن شناسی، مصباح، ص 217. [12] . المیزان، ج 12، ص 146. [13] . قرآن شناسی، همان، ص 234. [14] . البیان، خویی، ص 209. [15] . مفردات الفاظ قرآن، راغب، ص 564، تهران، انتشارات مرتضوی، 1361 ش. [16] . شبهات فوق را از کتاب فضل الخطاب، جناب آقای محمد شانوری، ص 317، چاپ سنگی اخذ شده است. eporsesh.com
عنوان سوال:

شبهاتی در مورد قرآن وجود دارد که با وجود آنها نمی توان به عدم تحریف قرآن معتقد شد.


پاسخ:

(تحریف) از ماده (حرف) به معنای؛ طرف، گوشه، جانب آمده است.[1] و در اصطلاح به معانی؛ تحریف به مدلول و محتوی کلام، زیاد کردن و کم کردن، تبدیل کردن و... آمده است.[2]
علمای شیعه معتقدند که در قرآن تحریف لفظی (دخل و تصرف در ظاهر کلام یا به زیاد کردن یا کم کردن یا تبدیل کردن به طوری که از وجه صحیحش عدول کند) اتفاق نیفتاده ولی آن چه در آن اتفاق افتاده؛ تحریف معنوی (تفسیر و تأویل بر غیر وجه صحیح و نتیجه نادرست گرفتن که مقصود متکلم نباشد) است.
ولی قائلان به تحریف قرآن شبهاتی مطرح کرده اند که در ذیل بعضی از شبهات مهم مطرح و مورد بررسی قرار می گیرد.
شبهه اوّل قائلین به تحریف
قرآن که، سالها و قرنها از عمر او می‌گذرد و دارای دشمنان زیادی است،‌ که لحظه ای تلاش برای دستبرد در قرآن را متوقف نکرده‌اند و همچنین قرآن بدست بشری که، دارای نسیان و خطا است نوشته شده، چطور احتمال تحریف نمی‌رود، بنابراین قران تحریف شده، و کم است از آنچه که بر پیامبر نازل شد.
جواب:
کسانی که قائل به عدم تحریف قرآن هستند اولین ادله قرآنی آنها آیه نهم از سوره حجر است.
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم و حافظ قرآن هم هستیم.
اولاً: آیه فوق دارای دو جمله است: 1. ( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ)؛ 2. (وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).
جمله اوّل: در این جمله، با دو تأکید (اِنّ) و (نحن) و با دو ضمیر جمع (نا) و (نحن) وارد شده. این تأکید نشانه انزال قطعی قرآن، از طرف خداوند است و در این انزال هیچ شک و شبهه‌ای وارد نیست.
جمله دوّم: در این جمله، (اِنّ) و لام تأکید، و ضمیر جمع و وصف جمع، از نگهبانی و حفظ قطعی و مسلم قرآن سخن می‌گوید و این جمله، عظیم و بزرگ بودن موضوع را (قرآن) می‌رساند و هم محفوظیت آن پس از نزول را. چون هیچ حفظی بالاتر از حفظ از تحریف نیست.[3]
ثانیا: خداوندی که کلام فوق بشری را نازل کرده و برای هدایت بشر تا ابد آن را کافی می‌داند. قطعاً، حافظ کلام خویش می‌باشد. کلامی که بازیچه افراد و دخل و تصرف فرصت طلبان سهل و آسان باشد این کلام نه هدایت کننده بشر است و نه معجزه خداوندی.
ثالثاً در کتاب (مجمع البیان)[4] در تفسیر (لحافظون) می‌گوید:
خداوند حافظ قرآن از زیادی و کم شدن و تحریف و تغییر می‌باشد، همچنین جناب آقای (زمخشری) همین کلام را آورده و اضافه کرده است که: (خداوند در هر وقت حافظ قرآن است).
جناب آقای طباطبایی[5] می‌فرماید: از وصف (لحافظون) حفظ قرآن در آیه فهمیده می‌شود و قرآن از هرگونه تحریف، مصون می‌باشد.
رابعا: روایت متواتر (انی تارک فیکم الثقلین)[6] دلیل بر عدم تحریف قرآن است اگر قرآن کم و تحریف می‌شد، دلیلی نداشت که پیامبر ما را به کتاب تحریف شده ارجاع دهد و آخرش می‌فرماید: (اگر به این کتاب و عترت چنگ بزنید هیچ وقت گمراه نمی‌شوید).
کتاب تحریف شده ما را به سر منزل سعادت نمی‌رساند.
همچنین روایت دیگری به نام روایت (عرض) این است: (روایت‌ها را با قرآن بسنجید اگر موافق باشد قبول کنید و الا فلا) قرآن تحریف شده نمی‌تواند قضاوت خوبی بر روایت باشد.
خامساً: قرآن بنفسه یک معجزه است، بلکه هر آیه‌ای از قرآن دارای اعجاز است، چطور ممکن است قرآن با چنین معجزه‌ای دستخوش تحریف و نقصان شود، تحریف شدن قرآن با معجزه بودن قرآن سازگاری ندارد، معجزه باید، در دسترس مردم باشد و محفوظ هم بماند.
سادساً: خداوند با علم لایزال خویش ختم رسالت را اعلام کرد، ضرورت داشت حجت را به بندگان تمام کند، این حجت با انزال قرآن به پایان رسید اگر قرآن تحریف شود حجت خداوند بر بندگان ناتمام است بهر حال دین اسلام جاوید است و مکتوباتش هم باید جاوید بماند و هدایت بشر را به دست گیرد.
شبهه دوّم
مراد از (الذکر) در آیه نهم سوره حجر، (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ) رسول الله است نه قرآن. یعنی ما پیامبر را فرستادیم و او را حفظ می‌کنیم و بقرینه آیه (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ) خداوند تو را (محمد صلّی الله علیه و آله ) از مردم حفظ می‌کند).
جواب:
اولا: آیه ششم سوره حجر، قرینه به این آیه نهم سوره حجر است که منظور از (الذکر) قرآن است نه رسول الله.
آیه ششم سوره حجر: (قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لََمجْنُونٌ) گفتند (مشرکین): ای کسی که به تو (قرآن) نازل شده است مسلماً تو دیوانه‌ای) بیشتر مفسرین (ذکر) را در اینجا به قرآن برگشت داده‌اند و آیه نهم، جواب قاطع به شبهات معاندین است که اولاً از طرف خدا نازل شده و ثانیاً تا ابد حافظ قرآن هستیم.
ثانیاً: الف و لام در (الذکر) عهد ذکری است که برگشت به (ذکر) آیه ششم است.
ثالثاً: بیشتر آیه‌هایی که دارای (ذکر) است به قرآن برمی‌گردد نه رسول الله.
رابعاً: لفظ (نزّلنا) ظاهر در تکثیر است هیچ مناسب با نفس نبی ندارد.
خامساً: کلمه (انزال) در مورد فرستادن از بالا استفاده می‌شود اگر منظور رسول بود تعبیر به (ارسال) می‌شد و تنزل فرود تدریجی قرآن است پس رسول را شامل نمی‌شود.[7]
در نتیجه کلمه (ذکر) قرآن است، ظاهر آیه همین مطلب را می‌رساند.
شبهه سوّم:
مراد از حفظ قرآن، حفظ از ورود قدح و ایراد و عیب به معانی عالیه قرآن است نه حفظ الفاظ و کلمات.
جواب:
اولا: چون قرآن دارای معانی عالیه و از طریق مستقیم حق است، بالاتر از آن است که قدحی بر آن برسد و شکی عارض قرآن شود.
ثانیاً: اعجاز قرآن، سعی دشمنان را در وارد کردن عیب خنثی می‌کند.[8]
ثالثاَ: اگر می‌توانسته‌اند الفاظ قرآن را تغییر دهند دیگر جایی برای محتوا و مضامین عالیه قرآن نمی‌ماند، تغییر الفاظ همانا از بین رفتن مضامین قرآن همان.
شبهه چهارم:
سوره (حجر) مکی است و آیه (حفظ) در این سوره واقع است این آیه که به ما می‌فهماند که تا سوره حجر را حافظ هستیم نه ما بعد از سوره حجر، پس تضمینی برای عدم تحریف، بعد از سوره حجر وجود ندارد.
جواب:
اولاً: این شبهه، خلاف ظاهر است و هیچ دلیلی بر این شبهه نیست.[9]
ثانیاً: منظور از حفظ قرآن بعضی از سوره‌ها باشد باز هم حجت بر بندگان ناتمام است پس لاجرم حفظ کل آیات قرآن می‌باشد.
ثالثاً: علامه طباطبایی کلمه الحافظون را حفظ در آینده می‌داند نه گذشته.[10]
رابعاً: اگر این اشکال وارد باشد ما نمی‌توانیم بعد از سوره حجر استدلال و استنباط کنیم چون استنباط تحریف وجود دارد، پس لاجرم لازم هم باطل و ملزوم هم باطل است.
شبهه پنجم:
اگر مقصود از حفظ قرآن در این آیه، حفظ همه نسخه‌های نوشته شده باشد برخلاف واقعیت خارجی است زیرا در طول تاریخ از نسخه‌ها عمداً یا اشتباهاً تحریف شده است، اگر مقصود حفظ یک نسخه است و آن یک نسخه در محضر امام زمان می‌باشد و بس، این مورد قبول است.
جواب:
اولا: هدف قرآن، هدایت انسانها از گرداب انحرافات است و این هدایت میسر نمی‌گردد مگر اینکه قرآن در دسترس انسانها باشد و از معارف قرآن استفاده کنند و این هدف قرآن با بودن قرآن کامل در نزد امام زمان (عج) منافات دارد.
ثانیاً: آیه حفظ با تأکید، و جمع وارد شده و نشانه عظمت و اهمیت موضوع است و الا اگر در دست امام زمان(عج) باشد این همه تأکید معنا نداشت.[11]
ثالثاً: معجزه قرآن در محفوظیت‌ آیه‌ها این است، در بین مردم باشد و تحریف نشده باشد، اگر در دست امام زمان(عج) باشد و تحریف نشده باشد دیگر معجزه خواندن، بی‌معنا است.
رابعاً: قرآن در چند مرتبه مسئله تحدی (به مبارزه طلبیدن) را مطرح می‌کند اگر نسخه اصلی در محضر امام زمان(عج) باشد مسئله تحدی یک مسئله بی‌ریشه و بی‌معنا است.
خامساً: اگر نسخه اصلی در محضر امام زمان(عج) باشد و مردم دسترسی به آن نداشته باشند وجود آن قرآن مثل نبود آن قرآن است و هیچ فایده‌ای برای مردم ندارد.
شبهه ششم:
آیه قرآن می‌فرماید: (ما قرآن را نازل کرده‌ایم و او را حفظ می‌کنیم) به این معناست: ما، آیه‌ای که از لوح محفوظ به پیامبر نازل می‌شود و از قلب پیامبر تا زبان پیامبر، حافظ آیه‌های قرآن هستیم، این آیه بیش این ظهور ندارد. خداوند، حافظ گوش مستمع و قلم کاتب و نسخه‌ها نمی‌باشد و احتمال تحریف، از خطا و نسیان مستمعین و قلم و نسخه‌های‌شان است.
جواب:
اولاً: مراد به وصف (لحافظون) حفظ در آینده است نه گذشته.[12]
ثانیاً: اگر قرار بر این بود تا قلب و زبان نبی حفظ کند، دیگر حجت بر بندگان خدا ناتمام و حقایق دین (به خاطر تحریف) غیر مکشوف باقی می‌ماند.
ثالثاً: آخرین پیامبر و آخرین کتاب، لازمه‌اش حفظ آثار و مکتوباتش تا ابد می‌باشد، چون انسان برای رسیدن به کمال راهنمایی چون قرآن، نیازمند است اگر این قرآن حافظی بعد از نزول نداشته باشد دیگر جایی برای هدایت بشر باقی نمی‌ماند.
رابعاً: اصلاً آیه ظهوری در آن شبهه ندارد و ادعای بدون دلیل است.
شبهه هفتم:
شما برای اثبات عدم تحریف قرآن از آیه‌های قرآن استفاده کردید که احتمال تحریف در این آیه وجود دارد، این استدلال شما لازمه‌اش دور می‌باشد.
جواب:
اولاً: کسانی که ادعای تحریف قرآن می‌کنند در این آیه‌ها هیچ احتمال تحریف نداده‌اند.
ثانیاً: اگر این شبهه را قبول کنیم اختصاص به تحریف ندارد و هر گونه استدلال به هر آیه‌ای و در هر موضوعی زیر سؤال می‌رود و قرآن به طور کلی از اندیشه و استدلال خارج می‌گردد.
ثالثاً: صرف احتمال، هر چیزی را از اعتبار نمی‌اندازد و این احتمال ضرورت تحقیق در تحریف و عدم تحریف را اقتضاء می‌کند اگر دلیلی به تحریف به دست نیامد آیه و هر چیز دیگر ثابت می‌ماند.[13]
رابعاً: آقای خوئی فرموده‌اند: کسانی که اعتقاد به ائمه معصومین علیهم السّلام دارند (که آنها مفسر و مبین قرآن هستند) این اشکال به قرآن وارد نیست.[14]
دومین ادله کسانی که قائل به عدم تحریف قرآن هستند آیه (41 و 42) سوره فصلت می‌باشد (إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ × لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) این کتابی است (قرآن) قطعا شکست ناپذیر، که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
این آیه با سه وصف وارده شده: 1. عزیز؛ 2. لا یأتیه الباطل؛ 3. تنزل من حکیم حمید.
عزیز: مشتق از (عزة) است و زمین سخت را گویند، و به معنای شکست ناپذیر و نفوذ ناپذیر بودن.[15]
قبول کردن تحریف، مستلزم پذیرفتن نفوذپذیری در قرآن است که با عزیز بودن قرآن ناسازگار است.
الباطل: نقیض حق است و به معنای تباه شونده و هر چیزی را تباه کند، تحریف یکی از مصداق‌های باطل است که در قرآن راه ندارد.
با این دو وصف محکم و مستدل که درباره قرآن وارد شده است. همین قرآن، از طرف خداوند حکیم و حمید نازل شده و برای هدایت و سعادت بشر آمده است.
بهرحال قرآن، از درون نفوذ ناپذیر و از برون نگهبانی همچون خدا دارد[16].
پی نوشتها:
[1] . التحقیق فی الکلمات القرآن، مصطفوی،‌تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج 2، ص 197.
[2] . صیانه القرآن من التحریف، معرفت، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ، ص 116، البیان، خوئی، ص 198.
[3] . قرآن شناسی، مصباح، ص 223، قم، انتشارات در راه حق، 1365.
[4] . مجمع البیان، طبرسی. تهران، انتشارات فراهانی، 1358، ذیل آیه.
[5] . المیزان، علامه طباطبایی، انتشارات اسراء، قم، ج 12، ص 145.
[6] . معانی الاخبار، صدوق، تهران، مطبعه الحیدری، مکتبه الصدوق، ص 95.
[7] . افسانه تحریف قرآن، مهدوی، ص 26، تهران، کانون انتشارات، 1350 ش.
[8] . همان.
[9] . قرآن شناسی، مصباح، ص 223.
[10] . المیزان، همان، ج 12، ص 145.
[11] .قرآن شناسی، مصباح، ص 217.
[12] . المیزان، ج 12، ص 146.
[13] . قرآن شناسی، همان، ص 234.
[14] . البیان، خویی، ص 209.
[15] . مفردات الفاظ قرآن، راغب، ص 564، تهران، انتشارات مرتضوی، 1361 ش.
[16] . شبهات فوق را از کتاب فضل الخطاب، جناب آقای محمد شانوری، ص 317، چاپ سنگی اخذ شده است.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین