قرآن و روایات تحریف حضرت علامه طباطبایی ، درباره ی این گونه روایات بحث سبوطی دارند که حاصل آن این است . گرچه عده ای ازمحدثین شیعه و حشویه و جماعتی از محدثین اهل سنت درباره ی تحریف قرآن با اخباری که در کتب معتبر شیعه و در صحاح سنی ها نقل شده است ،استدلال کرده اند؛ اما به موجب دلایل و براهین متقن ، هیچ کدام از آن اخباربر تحریف قرآن دلالت نمی کنند .زیرا : 1 .تمسک به اخبار برای اثبات تحریف قرآن ، مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است ؛ زیرا با قبول تحریف قرآن ، بر نبوت خاتم الانبیا دلیلی باقی نمی ماند، تا چه رسد به امامت امامان و حجیت اخبار ایشان . اساسا" خبر، وقتی حجیت دارد که قرآن پشتوانه ی آن باشد .اگر استحکام قرآن با این اخبار متزلزل شود،خودبه خود استحکام اخبار هم سست می شود؛ لذا وضع این اخبار به گونه ای است که از فرض وجودشان ، عدم خودشان لازم خواهد آمد .2 .احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمالی قوی است و قراین آن را تایید می کنند،به خصوص روایات مربوط به خلقت ، تاریخ انبیا، حوادث صدر اسلام و اخباروارده در تفاسیر آیات ، اعتباری برای این گونه روایات باقی نمی گذارد؛لذا نه حجیت شرعی پیدا می کنند و نه حجیت عقلایی ، حتی صحیحترین آن هااز نظر سند هم از ارزش می افتد .زیرا از نفی دروغ عمدی نمی توان احتمال فریب خوردن را منتفی داشت . 3 .همه ی آن روایات ، خبرهای واحدی می باشند که یا سندشان ضعیف است و یا در دلالت قاصرند و به فرض صحت سند و روشنی دلالت ، تنها موجب ظن می باشند .این اخبار از نظر سندمرسل یا مقطوع هستند و بر اساس علم حدیث از ارزش ساقط می باشند .ازنظر دلالت بر تحریف هم ، به دلایل ذیل قاصرند : الف . بسیاری از روایات که آیه ای از قرآن همراه با عبارتی افزون بر اصل آن آیه آمده است ، در صددتفسیر و بیان تفصیلی آن آیه می باشد و دلالتی بر الحاق آن عبارت به آیه ی قرآنی ندارد؛ مثلا" در روایتی در کافی ، امام صادق ( ع ) در تفسیرآیه ی ( ( و ان تلووا او تعرضوا ) ) فرموده است : ( ( ان تلووا ( الامر ) و تعرضوا ( عما امرتهم به ) ) ) که جملات بین پرانتز آن ، تفسیر آیه است نه جز آیه . وهمین طور است عبارت ( ( فی علی ) ) در آخر آیه ی ( ( یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک ( فی علی ) ) . روایت نمی خواهد بگوید آن کلمه جز قرآن است ،بلکه می خواهد بگوید آیه در حق آن جناب نازل شده است . ب . در روایاتی که در مقام تفسیر آیه ای است ، ذکری و یا دعایی به آن اضافه می نمایند تامردم هنگام تلاوت ، رعایت ادب آن آیه را بکنند؛ مانند روایتی که در آن عبارت ( ( کذلک الله ربی ) ) در آخر سوره ی توحید از زبان مبارک امام رضا ( ع ) نقل شده است . ج . اختلافاتی که در باب نوع الفاظ آیات درروایات مشاهده می شود قرینه بر این است که مراد، تفسیر آیه به معناست ؛ مثل روایات مربوط به آیه ی ( ( و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله ) ) که در بعضی ( ( انتم ضعفا ) ) آمده و در برخی ( ( انتم قلیل ) ) ذکر شده است . 4 .گاهی در میان برخی از روایات منقوله تعارض و تنافی مشاهده می شود که بر اساس قاعده ی کلی ( ( تساقط روایات در هنگام تعارض ) ) ،باید به تساقط آن ها حکم کرد .مانند روایات وارده از طرق خاصه و عامه و دراین که آیه ای در قرآن برای حکم سنگسار بوده و افتاده است . در یکی آمده است : ( ( اذا زنی الشیخ و الشیخه فارجموهما البته فانهما قضیا الشهوه ) ) و دردیگری آورده است : ( ( الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته ... ) ) و دربعضی آمده است : ( ( و بما قضیا من اللذه ) ) و در برخی آورده است : ( ( نکالا"من الله و الله علیم حکیم ) ) و در بعضی هم آخر آیه آمده است : ( ( نکالا من الله و الله عزیز حکیم . ) ) افزون بر آنچه گذشت ، روایات فوق با حدیث شریف ثقلین ، که استحکام سندی و دلالتی آن بر صیانت قرآن بر کسی پوشیده نیست ، تنافی دارند و از طرفی با مفاد روایاتی که امر به عرضه ی آن ها برقرآن می نمایند و محوریت را قرآن معرفی می کنند، سازگاری ندارند .برای آگاهی بیشتر ر.ک : علامه طباطبایی : ترجمه تفسیر المیزان ، ج 12، ص 150 -192 محمدهادی معرفت : مصونیت قرآن از تحریف ، ترجمه محمد شهرابی علامه حسن زاده ً آملی : قرآن هرگز تحریف نشده است به طور یقین تمام این روایات در دلالت بر تحریف عاجز و ناتوانند زیرا : 1 .با قطع نظر از سنداین گونه روایات ، نوعا" امثال این روایات در صدد بیان شان نزول ،تطبیق و تفسیر آیاتند نه چیز دیگر .انس و الفت با سبک و سیاق سخنان معصومین ( ع ) جز این را نمی طلبد .به باور کسی که با روح سخنان آن حضرت آشناست ، تمام این احادیث در مقام بیان اسباب نزول و آشنا ساختن اذهان مردم نسبت به آن هاست نه در صدد القای شبهه و تفرقه میان مسلمانان . 2 .تمام احادیث ذکر شده ، از جهت سند صحیح نیستند؛ زیراحدیث شماره ی 1 و 2 طبق گفته ی محدثین ، یک حدیث است که به دو سندنقل شده است و هر دو هم از جهت سند ضعیف و مجهول محسوب می شوند، ( مراه العقول ، ج 5، ص 30 و 78 .) و حدیث شماره ی 3 هم به لحاظ قرارگرفتن ( ( منخل ) ) در میان سلسله ی سند، از حیث سند ضعیف می باشد؛ زیرابه گفته ی محدثینی مانند نجاشی ، کشی و علامه در کتاب خلاصه ، وی شخصی فاسد و ضعیف در نقل به شمار می آید، ( الکافی ، الاصول و الروضه ، ج 7، ص 62 .) حدیث شماره ی 4، تکرار حدیث شماره 1 و روایت شماره ی 8 نیز تکرارروایت 3 می باشد .و حدیث شماره ی 10 هم از کتاب تفسیر عیاشی نقل شده است که متاسفانه سلسله ی احادیث این کتاب ، محذوف هستند؛ لذاروایاتش مقطوع و یا مرسله به حساب می آیند .روایت شماره ی 5 و 9 ازکتاب تاویل الایات الظاهره نقل شده اند که اولی مجهول و عینا" روایت 1می باشد و دومی نیز مقطوع یا مرسله است . روایت نقل شده از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نیز در حقیقت همان روایت شماره 1 می باشد؛چنان که خود به نقلش از کتاب کافی تصریح می کند بالاخره روایت منقول از علی بن ابراهیم در کتاب صراط مستقیم هم در سند ضعف دارد .حاصل این که ، تمام روایات مطرح شده درباره ی تحریف قرآن ، به طور کلی یا اشکال سندی دارند و یا ایراد دلالتی ، که به این دو لحاظ نمی توانند تحریف قرآن را ثابت کنند. eporsesh.com
قرآن و روایات تحریف حضرت علامه طباطبایی ، درباره ی این گونه روایات بحث سبوطی دارند که حاصل آن این است . گرچه عده ای ازمحدثین شیعه و حشویه و جماعتی از محدثین اهل سنت درباره ی تحریف قرآن با اخباری که در کتب معتبر شیعه و در صحاح سنی ها نقل شده است ،استدلال کرده اند؛ اما به موجب دلایل و براهین متقن ، هیچ کدام از آن اخباربر تحریف قرآن دلالت نمی کنند .زیرا : 1 .تمسک به اخبار برای اثبات تحریف قرآن ، مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است ؛ زیرا با قبول تحریف قرآن ، بر نبوت خاتم الانبیا دلیلی باقی نمی ماند، تا چه رسد به امامت امامان و حجیت اخبار ایشان . اساسا" خبر، وقتی حجیت دارد که قرآن پشتوانه ی آن باشد .اگر استحکام قرآن با این اخبار متزلزل شود،خودبه خود استحکام اخبار هم سست می شود؛ لذا وضع این اخبار به گونه ای است که از فرض وجودشان ، عدم خودشان لازم خواهد آمد .2 .احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمالی قوی است و قراین آن را تایید می کنند،به خصوص روایات مربوط به خلقت ، تاریخ انبیا، حوادث صدر اسلام و اخباروارده در تفاسیر آیات ، اعتباری برای این گونه روایات باقی نمی گذارد؛لذا نه حجیت شرعی پیدا می کنند و نه حجیت عقلایی ، حتی صحیحترین آن هااز نظر سند هم از ارزش می افتد .زیرا از نفی دروغ عمدی نمی توان احتمال فریب خوردن را منتفی داشت . 3 .همه ی آن روایات ، خبرهای واحدی می باشند که یا سندشان ضعیف است و یا در دلالت قاصرند و به فرض صحت سند و روشنی دلالت ، تنها موجب ظن می باشند .این اخبار از نظر سندمرسل یا مقطوع هستند و بر اساس علم حدیث از ارزش ساقط می باشند .ازنظر دلالت بر تحریف هم ، به دلایل ذیل قاصرند : الف . بسیاری از روایات که آیه ای از قرآن همراه با عبارتی افزون بر اصل آن آیه آمده است ، در صددتفسیر و بیان تفصیلی آن آیه می باشد و دلالتی بر الحاق آن عبارت به آیه ی قرآنی ندارد؛ مثلا" در روایتی در کافی ، امام صادق ( ع ) در تفسیرآیه ی ( ( و ان تلووا او تعرضوا ) ) فرموده است : ( ( ان تلووا ( الامر ) و تعرضوا ( عما امرتهم به ) ) ) که جملات بین پرانتز آن ، تفسیر آیه است نه جز آیه . وهمین طور است عبارت ( ( فی علی ) ) در آخر آیه ی ( ( یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک ( فی علی ) ) . روایت نمی خواهد بگوید آن کلمه جز قرآن است ،بلکه می خواهد بگوید آیه در حق آن جناب نازل شده است . ب . در روایاتی که در مقام تفسیر آیه ای است ، ذکری و یا دعایی به آن اضافه می نمایند تامردم هنگام تلاوت ، رعایت ادب آن آیه را بکنند؛ مانند روایتی که در آن عبارت ( ( کذلک الله ربی ) ) در آخر سوره ی توحید از زبان مبارک امام رضا ( ع ) نقل شده است . ج . اختلافاتی که در باب نوع الفاظ آیات درروایات مشاهده می شود قرینه بر این است که مراد، تفسیر آیه به معناست ؛ مثل روایات مربوط به آیه ی ( ( و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله ) ) که در بعضی ( ( انتم ضعفا ) ) آمده و در برخی ( ( انتم قلیل ) ) ذکر شده است . 4 .گاهی در میان برخی از روایات منقوله تعارض و تنافی مشاهده می شود که بر اساس قاعده ی کلی ( ( تساقط روایات در هنگام تعارض ) ) ،باید به تساقط آن ها حکم کرد .مانند روایات وارده از طرق خاصه و عامه و دراین که آیه ای در قرآن برای حکم سنگسار بوده و افتاده است . در یکی آمده است : ( ( اذا زنی الشیخ و الشیخه فارجموهما البته فانهما قضیا الشهوه ) ) و دردیگری آورده است : ( ( الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته ... ) ) و دربعضی آمده است : ( ( و بما قضیا من اللذه ) ) و در برخی آورده است : ( ( نکالا"من الله و الله علیم حکیم ) ) و در بعضی هم آخر آیه آمده است : ( ( نکالا من الله و الله عزیز حکیم . ) ) افزون بر آنچه گذشت ، روایات فوق با حدیث شریف ثقلین ، که استحکام سندی و دلالتی آن بر صیانت قرآن بر کسی پوشیده نیست ، تنافی دارند و از طرفی با مفاد روایاتی که امر به عرضه ی آن ها برقرآن می نمایند و محوریت را قرآن معرفی می کنند، سازگاری ندارند .برای آگاهی بیشتر ر.ک : علامه طباطبایی : ترجمه تفسیر المیزان ، ج 12، ص 150 -192 محمدهادی معرفت : مصونیت قرآن از تحریف ، ترجمه محمد شهرابی علامه حسن زاده ً آملی : قرآن هرگز تحریف نشده است به طور یقین تمام این روایات در دلالت بر تحریف عاجز و ناتوانند زیرا : 1 .با قطع نظر از سنداین گونه روایات ، نوعا" امثال این روایات در صدد بیان شان نزول ،تطبیق و تفسیر آیاتند نه چیز دیگر .انس و الفت با سبک و سیاق سخنان معصومین ( ع ) جز این را نمی طلبد .به باور کسی که با روح سخنان آن حضرت آشناست ، تمام این احادیث در مقام بیان اسباب نزول و آشنا ساختن اذهان مردم نسبت به آن هاست نه در صدد القای شبهه و تفرقه میان مسلمانان . 2 .تمام احادیث ذکر شده ، از جهت سند صحیح نیستند؛ زیراحدیث شماره ی 1 و 2 طبق گفته ی محدثین ، یک حدیث است که به دو سندنقل شده است و هر دو هم از جهت سند ضعیف و مجهول محسوب می شوند، ( مراه العقول ، ج 5، ص 30 و 78 .) و حدیث شماره ی 3 هم به لحاظ قرارگرفتن ( ( منخل ) ) در میان سلسله ی سند، از حیث سند ضعیف می باشد؛ زیرابه گفته ی محدثینی مانند نجاشی ، کشی و علامه در کتاب خلاصه ، وی شخصی فاسد و ضعیف در نقل به شمار می آید، ( الکافی ، الاصول و الروضه ، ج 7، ص 62 .) حدیث شماره ی 4، تکرار حدیث شماره 1 و روایت شماره ی 8 نیز تکرارروایت 3 می باشد .و حدیث شماره ی 10 هم از کتاب تفسیر عیاشی نقل شده است که متاسفانه سلسله ی احادیث این کتاب ، محذوف هستند؛ لذاروایاتش مقطوع و یا مرسله به حساب می آیند .روایت شماره ی 5 و 9 ازکتاب تاویل الایات الظاهره نقل شده اند که اولی مجهول و عینا" روایت 1می باشد و دومی نیز مقطوع یا مرسله است . روایت نقل شده از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نیز در حقیقت همان روایت شماره 1 می باشد؛چنان که خود به نقلش از کتاب کافی تصریح می کند بالاخره روایت منقول از علی بن ابراهیم در کتاب صراط مستقیم هم در سند ضعف دارد .حاصل این که ، تمام روایات مطرح شده درباره ی تحریف قرآن ، به طور کلی یا اشکال سندی دارند و یا ایراد دلالتی ، که به این دو لحاظ نمی توانند تحریف قرآن را ثابت کنند.
eporsesh.com
- [سایر] آیا مساله مهدویت بدون تمسک به روایات قابل اثبات است؟
- [سایر] آیا از طریق قرآن می توان امامت علی بن ابی طالب را اثبات نمود؟ چه آیاتی بر این مسأله دلالت دارند؟
- [سایر] شبهه: شبهاتی در مورد قرآن وجود دارد که با وجود آنها نمی توان به عدم تحریف قرآن معتقد شد.
- [سایر] چگونه می توان دیدار صالحان با امام مهدی علیه السلام را اثبات نمود؟
- [سایر] اثبات وحیانی بودن الفاظ و تراکیب قرآن یا وحیانی بودن ترتیب سورهها و آیات آن، چه میزان در تمسک به قرآن کریم برای به دست آوردن احکام شرعی نقش دارد؟
- [سایر] شبهاتی در مورد قرآن وجود دارد که با وجود آنها نمی توان به عدم تحریف قرآن معتقد شد.
- [سایر] چگونه می توان اطمینان داشت که احادیث و آیات قرآن تحریف نشده است ؟
- [سایر] چگونه می توان اثبات کرد که قرآن معجزة الهی است؟
- [سایر] چرا باید از تحریف امام(ره)پیشگیری نمود؟روشهای مقابله با تحریف امام(ره)کدام است؟
- [سایر] قرآن یکی از منابع اجتهاد است. آیا فقیه یا عالم دینی بدون هیچ پیش فرضی میتواند به قرآن تمسک کند؟ اگر جواب منفی است، چه پیش فرضهایی قبل از تمسک به قرآن لازم است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] صیغه عقد بیمه را می توان با هر زبانی اجرا کرد و یا قرارداد بیمه را روی کاغذ آورد و آن را امضاء نمود.
- [آیت الله جوادی آملی] .اموال مسجد را, خواه اجزای ساختمان آن باشد مانند در و پنجره یا نباشد مانند فرش نمی توان در غیر آن مسجد صرف کرد . در صورت خراب شدن مسجد می توان آن ها را فروخت و صرف تعمیر آن مسجد نمود و اگر تعمیر آن مسجد ممکن نباشد, صرف مسجد دیگر شود.
- [امام خمینی] احکام قرض - قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و اخبار راجع به آن زیاد سفارش شده است، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.
- [آیت الله جوادی آملی] .احداث مسجد و تعمیر مسجدی که نزدیک به ویرانی باشد مستحب است و اگر مسجدی بر اثر مرور زمان یا حوادث طبیعی به گونه ای ویران شود که تع میر آن ممکن نباشد، می توان آن را خراب و نوسازی کرد , چنانکه در صورت نیاز نمازگزاران، می توان مسجد کوچک را خراب کرده و به صورت مسجد بزرگ نوسازی نمود و به ثواب خاص مسجدسازی نایل آمد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است؛ یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند؛ بلکه به اذان شخصی که وقت شناس و مورد اطمینان باشد یا به خبر دادن او به دخول وقت نیز می توان اکتفا نمود.
- [آیت الله اردبیلی] عقیقه کردن برای نوزاد، عملِ مستحبّی است که درباره آن بسیار سفارش شده، بلکه ظاهر بعضی از اخبار و فتاوی وجوب آن است و در سلامت و بقای فرزند تأثیر به سزایی دارد و اگر از روز هفتم تأخیر افتد، ساقط نمیشود بلکه اگر عقیقه را تا وقت بلوغ کودک تأخیر اندازند، مستحبّ است خود او هرگاه توان داشته باشد عقیقه کند، بلکه اگر شک داشته باشد که برای او عقیقه کردهاند یا نه، باز هم مستحب است عقیقه نماید، هرچند سنّ او زیاد باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] قرض دادن از کارهای بسیار مستحب است و در آیات قرآن مجید و اخبار معصومین(علیهم السلام) درباره آن زیاد سفارش شده، از پیغمبراکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده که (هرکس به برادر مسلمان خود قرض دهد مال او زیاد می شود و ملائکه بر او رحمت می فرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند بدون حساب و به سرعت از صراط می گذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد بهشت بر او حرام می شود) و نیز در روایتی آمده است که (ثواب صدقه ده برابر است و ثواب قرض هیجده برابر!)
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام مراء و جلال است و در روایتی از رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است که کراراً جبرئیل از طرف حقّ تعالی نهی از مراء و جدال مینمود و آن اقسامی دارد: الف) پافشاری در اثبات باطل و یا در نابودی حق، و گناه این قسم در حدّ کفر است و در قرآن اطلاق جبّار بر آن شده است: (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنید)[1] (و هر زورگوی لجوجی، نا امید شد.) ب) لجاجت و مشاجره در اینکه غلبه بر دیگری پیدا کند و به عبارت دیگر فخرفروشی و کشتیگرفتن در گفتگوها، و این صورت نیز از گناهان بزرگ است و مفسده فراوانی در بر دارد، بلکه منشأ گناهان دیگری است و غالب جدالها در بین مردم از این قبیل است. ج) جدال و مشاجره در اثبات نمودن حقّ یا از بین بردن باطل و یا ارشاد جاهل، نظیر مباحثهها و گفتارها و برخوردهای علمی که اهل علم با یکدیگر دارند، و این قسم گرچه حرام نیست، ولی باید توجّه داشت که در این گفتگوها شیطان و نفس امّاره و هوی در کمین است و چه بسیار (بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه) منجر به جدالهای حرام میشود، البته باید توجّه داشت که در همین نوع هم از الفاظ غیر مؤدّب پرهیز نمود و این قسم از جدال و مشاجره به اندازه احتیاج بلکه به اندازه ضرورت باشد. [1]. ابراهیم، 15.
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.
- [آیت الله وحید خراسانی] قرض دادن به مسلمان مخصوصا به مومنین از کارهای مستحب است و در قران مجید به ان امر شده و قرض دادن به مومن قرض دادن به خدا شمرده شده و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده و در اخبار راجع به ان سفارش شده است و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که کسی که به برادر مسلمان خود قرض بدهد برای او به هر درهمی که قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سیناء حسنات است و اگر با او در طلب قرض مدارا کند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب می گذرد و کسی که برادر مسلمان به او شکایت کند و قرض ندهد خداوندعزوجل بهشت را بر او حرام می کند و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که اگر قرض بدهم برای من محبوب تر است از ان که به مانند ان صدقه بدهم