این حروف رموزی هستند بین خدا و پیامبر بزرگوارش. رموزی که معنای آن از ما پنهان شده و فهم ما راهی برای درک آن ها ندارد، مگر به همین مقدار که حدس بزنیم بین این حروف و مضامینی که در سوره ها آمده، ارتباط هست. یا از مضمون روایات بتوانیم به برخی از اسرار آن دست یابیم. اگر بعضی ار مفسران معناهایی را برای حروف مقطعه ذکر کرده اند، احتمالاتی است که مطرح شده است، وگرنه به طور قطع نمی توان گفت که حتماً معنای آیة یکم سورة ق، قدّوس و بعضی دیگر از اسمای خداوند باشد. مفسران بزرگ در تفسیر حروف مقطّعه اختلاف کرده اند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چند قول را به نقل از تفسیر مجمع البیان نقل می فرماید: 1- حروف مقطّعه از متشابهات قرآن بوده که خدا علم آن را به خود اختصاص داده، چنان که در ذیل آیة هفتم آل عمران به آن اشاره فرموده است. 2- هر یک از این حروف نام سوره ای است که در آغاز آن سوره قرار دارد. 3- اسمهایی هستند برای مجموع قرآن. 4- بر اسمهای خدا دلالت دارند. حروفی که از اسمای خدا گرفته شده، طرز گرفته شدنش مختلف است؛ بعضی حروف از اوّل نام خدا گرفته شده، مانند کاف که "کافی" است، و بعضی از اخر گرفته شده، مانند میم که از "عالم" گرفته شده است. 5- این حروف اسمهایی از خدا است، امّا مقطّعه و بریده، که اگرکسی بتواند آن ها را آن طور که باید، ترکیب کند، به اسم اعظم خدا دست یافته است. این معنا از روایات استفاده می شود، لکن ما قادر بر ترکیب آنها نیستیم. 6- سوگندهایی است که خدا خورده بر این که قرآن کلام او است. 7- اشاراتی است به نعمت های خدا و بلاهای او و مدّت زندگی اقوام و اجل شان. 8- امت اسلام تا آخر دهر باقی می ماند و منقرض نمی شود. 9 - به منظور ساکت کردن کفار در ابتدای سوره ها قرار گرفته است، چون مشرکان به یکدیگر سفارش می کردند مبادا به قرآن گوش دهید، و هر جا کسی قرآن میخواند، سر و صدا کنید تا صدای قرآن بین صوتها گم شود. بسا میشد کف می زدند و صداهای دسته جمعی در می آوردند، تا رسول خدا(ص) را در خواندن آن دچار اشتباه کنند. به همین جهت خدا این حروف را نازل فرمود تا کفار را ساکت کند و با گوش دادن و فکر کردن دربارة آن، آن ها را از جار و جنجال باز دارد، در نتیجه صدای قرآن به گوش کفار رسد. 10- از قبیل حروف الفبا می باشد که می خواهد بفهماند: قرآنی که تمامی شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز کرده،از جنس حروفی است که روزمره با آن گفتگو می کنید و در خطبه ها و کلمات خود به کار می بندید. در نهایت از این که نمی توانید مثل قرآن را بیاورید، بفهمید این کلام از ناحیة خدا است. اگر در چند جا و چند سوره این حروف تکرار شده، برای این است که همه جا محکم برهان خود را به رخ کفار بکشد. حال با این اختلاف در تفسیر حروف مقطعه خواهید دانست نمی توان معانی و ترجمة قطعی و دقیقی را برای آنها قائل شد. حروف مقطعه در ابتدای 29 سوره آمده است و این از مختصّات قرآن می باشد که در هیچ کتاب آسمانی دیگر دیده نمی شود(1) پی نوشت: 1 - تفسیر المیزان، ج 18، ص 10؛ بهاء الدین خرمشاهی، دانشنامة قرآن، ج اول، ص 925 -926 ؛ با تلخیص. eporsesh.com
معنای الف، لام، میم،چیست؟
این حروف رموزی هستند بین خدا و پیامبر بزرگوارش. رموزی که معنای آن از ما پنهان شده و فهم ما راهی برای درک آن ها ندارد، مگر به همین مقدار که حدس بزنیم بین این حروف و مضامینی که در سوره ها آمده، ارتباط هست. یا از مضمون روایات بتوانیم به برخی از اسرار آن دست یابیم.
اگر بعضی ار مفسران معناهایی را برای حروف مقطعه ذکر کرده اند، احتمالاتی است که مطرح شده است، وگرنه به طور قطع نمی توان گفت که حتماً معنای آیة یکم سورة ق، قدّوس و بعضی دیگر از اسمای خداوند باشد.
مفسران بزرگ در تفسیر حروف مقطّعه اختلاف کرده اند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چند قول را به نقل از تفسیر مجمع البیان نقل می فرماید:
1- حروف مقطّعه از متشابهات قرآن بوده که خدا علم آن را به خود اختصاص داده، چنان که در ذیل آیة هفتم آل عمران به آن اشاره فرموده است.
2- هر یک از این حروف نام سوره ای است که در آغاز آن سوره قرار دارد.
3- اسمهایی هستند برای مجموع قرآن.
4- بر اسمهای خدا دلالت دارند. حروفی که از اسمای خدا گرفته شده، طرز گرفته شدنش مختلف است؛ بعضی حروف از اوّل نام خدا گرفته شده، مانند کاف که "کافی" است، و بعضی از اخر گرفته شده، مانند میم که از "عالم" گرفته شده است.
5- این حروف اسمهایی از خدا است، امّا مقطّعه و بریده، که اگرکسی بتواند آن ها را آن طور که باید، ترکیب کند، به اسم اعظم خدا دست یافته است. این معنا از روایات استفاده می شود، لکن ما قادر بر ترکیب آنها نیستیم.
6- سوگندهایی است که خدا خورده بر این که قرآن کلام او است.
7- اشاراتی است به نعمت های خدا و بلاهای او و مدّت زندگی اقوام و اجل شان.
8- امت اسلام تا آخر دهر باقی می ماند و منقرض نمی شود.
9 - به منظور ساکت کردن کفار در ابتدای سوره ها قرار گرفته است، چون مشرکان به یکدیگر سفارش می کردند مبادا به قرآن گوش دهید، و هر جا کسی قرآن میخواند، سر و صدا کنید تا صدای قرآن بین صوتها گم شود. بسا میشد کف می زدند و صداهای دسته جمعی در می آوردند، تا رسول خدا(ص) را در خواندن آن دچار اشتباه کنند. به همین جهت خدا این حروف را نازل فرمود تا کفار را ساکت کند و با گوش دادن و فکر کردن دربارة آن، آن ها را از جار و جنجال باز دارد، در نتیجه صدای قرآن به گوش کفار رسد.
10- از قبیل حروف الفبا می باشد که می خواهد بفهماند: قرآنی که تمامی شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز کرده،از جنس حروفی است که روزمره با آن گفتگو می کنید و در خطبه ها و کلمات خود به کار می بندید. در نهایت از این که نمی توانید مثل قرآن را بیاورید، بفهمید این کلام از ناحیة خدا است. اگر در چند جا و چند سوره این حروف تکرار شده، برای این است که همه جا محکم برهان خود را به رخ کفار بکشد.
حال با این اختلاف در تفسیر حروف مقطعه خواهید دانست نمی توان معانی و ترجمة قطعی و دقیقی را برای آنها قائل شد. حروف مقطعه در ابتدای 29 سوره آمده است و این از مختصّات قرآن می باشد که در هیچ کتاب آسمانی دیگر دیده نمی شود(1)
پی نوشت:
1 - تفسیر المیزان، ج 18، ص 10؛ بهاء الدین خرمشاهی، دانشنامة قرآن، ج اول، ص 925 -926 ؛ با تلخیص.
eporsesh.com
- [سایر] شباهت عشق با (( الف لام میم )) آیه اول سوره بقره چیست ؟
- [آیت الله سیستانی] آیا الف و لام (الغنا) در روایات الف و لام عهد است ؟
- [سایر] الف و لام در کلمه الله چه الف و لامی است؟
- [سایر] چرا خداوند عالم خود را به الله (الف و لام و لام و ه) معرفی کرده؟ چرا به اسم دیگری نیست؟
- [سایر] الف. با توجّه به اینکه حرف (لام) جزو حروف قمری است، اگر کلمهای که با لام شروع میشود الف و لام بگیرد آیا باید 2 بار لام را نوشت یا 1 بار؟ و آیا تشدید باید گذاشت یا نه؟ ب. برای مثال نوشتار صحیح این کلمات چگونه است: (اللاهوت)، (اللیل)، (اللعنة)، (اللعب)، (اللهو)؟ ج. آیا رسم الخطّ قرآنهای عثمانی که (اللّعنة) و (اللّهو) را با 2 لام و تشدید مینویسند امّا (الّیل) را با یک لام و تشدید مینویسند صحیح است؟ زیرا به نظر میرسد اگر از قانون واحد استفاده کرده باشد نباید نتیجهاش چنین باشد.
- [سایر] چرا خداوند عالم خود را به الله (الف و لام و لام و ه) معرفی کرده؟؟ چرا به اسم دیگری نیست؟ و در القرآن خدا خود را به اسم الله به پیامبران خود معرفی کرده؟؟ در حالی که در منابع دیگر غیر از قرآن خدا به اسم دیگری خود را معرفی کرده الصَدّای به حضرت ابراهیم و یهوه / الاهم به حضرت موسی؟
- [سایر] چه زمانی اگر الف و لام بر سر کلمهای بیاید به معنای "برای" است؛ زیرا بیشتر کلمات عربی با "ال" شروع میشوند؛ مانند: "الناس"، "الخناس" و... .
- [سایر] با سلام ببخشید در مورد لا اله الا الله چرا اله اولی یک لام دارد ولی الله دومی دو تا لام دارد ؟
- [سایر] با سلام خدمت شما آقای روحانی می خواستم بدانم چرا در لا اله الا الله اله اولی یه لام دارد ولی الله دومی دو تا لام دارد مگه هردو الله نیستند ؟
- [سایر] سلام علیکم، شیخ طوسی در استبصار میگوید: (بَابُ الْحَاجِّ الْغَیْرِ الْمُتَمَتِّعِ هَلْ یَجِبُ عَلَیْهِ الْهَدْیُ أَمْ لا). همچنین در برخی از کتابها غیر در حال اضافه با (ال) به کار رفته است. مگر غیر دائم الاضافه نیست؟! پس چطور توانست الف و لام بگیرد؟ لطفاً اگر توجیهی دارد مستند بفرمایید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در کلمه ای ( واو ) باشد و حرف قبل از ( واو ) در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از ( واو ) در آن کلمه همزه ( ء ) باشد ، مثل کلمة سوء باید آن ( واو ) را مد بدهد ، یعنی آن ر ا بکشدو همچنین اگر در کلمه ای ( الف ) باشد و حرف قبل از ( الف ) در آن کلمه زبرداشته باشد و حرف بعد از (الف) درآن کلمه همزه باشد ، مل ( جاء )باید(الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای ( ی ) باشد و حرف پیش از ( ی ) در آن کلمه زیرداشته باشد و حرف بعد از ( ی ) در آن کلمه همزه باشد ، مثل ( جی ء ) باید ( ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این ( و او ) و ( الف ) و ( ی) به جای همزه ( ء ) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر وزبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند ، مثلاً در ولا الضالین که بعد از ( الف ) حرف ( لام ) ساکن است باید ( الف ) آن را با مد بخواند . و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند .
- [امام خمینی] اگر در کلمهای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلم? سوء بهتر است آن واو را، مدّ بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل (جیء) بهتر آن است (ی) را با مدّ بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم بهتر آن است این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در ولا الضالین که بعد از الف حرف لام ساکن است، بهتر آن است الف آن را با مدّ بخواند.
- [آیت الله بهجت] رعایت مدّی که در یک کلمه واقع شده واجب است؛ یعنی اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش (ضمّه) داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد، مثل کلمه (سوء)، باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد؛ و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زبر (فتحه) داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید (الف) آن را بکشد؛ و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر (کسره) داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند؛ و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد، باز هم باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (وَ لاَ الضَّآلّینَ) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است باید (الف) آن را با مدّ بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر در کلمه ای و او باشد و حرف قبل از و او در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از و او در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء بنا بر احتیاط آن و او را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جء الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای ی باشد و حرف پیش از ی در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از ی در آن کلمه همزه باشد مثل جیء ی را با مد بخواند و اگر بعد از این حروف و او و الف و یا به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد؛ باز هم این سه حرف را با مد بخواند؛ مثلا در و لا الضالین که بعد از الف؛ حرف لام ساکن است؛ باید الف آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند؛ بنا بر اظهر نماز صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش [ضمه] داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه همزه (ء ) باشد، مثل کلمه (سوء) باید آن (واو) را مد بدهد (یعنی آن را بکشد) و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زِبَر [فتحه] داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر [کسره] داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء ) حرفی باشد که ساکن است (یعنی زیر و زبر و پیش ندارد )، باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در (و لَا الضّالّین) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است، باید (الف) آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله خوئی] اگر در کلمهای" واو" باشد و حرف قبل از" واو" در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از" واو" در آن کلمه همزه باشد، مثل کلمه" سوء" باید آن" واو" را مد بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای" الف" باشد و حرف قبل از" الف" در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از" الف" در آن کلمه همزه باشد مثل" جاء"، باید" الف" آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل" جیء"، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعداز این" واو" و" الف" و (یا) بهجای همزه حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلًا در" و لا الضالین" که بعد از" الف" حرف" لام" ساکن است، باید" الف" آن را با مد بخواند، و چنانچه بهدستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه ضمّه داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (سُوْء) باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه فتحه داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (جاءَ) احتیاطا باید (الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (یاء) باشد و حرف پیش از (یاء) در آن کلمه کسره داشته باشد و حرف بعد از (یاء) در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه (جِیْءَ) باید (یاء) را با مدّ بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (یاء)، به جای (همزه) حرف ساکنی یعنی حرفی که کسره و فتحه و ضمّه ندارد باشد، باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (ولاَ الضّالّین) که بعد از (الف) حرف (لام) ساکن است، باید (الف) را با مدّ بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر در کلمهای واو باشد وحرف قبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد وحرف بعد از واو در آن همزه )( باشد مثل کلمه سؤ، بنابر احتیاط مستحبّ آن و او را مدّ بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای )الف( باشد وحرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد وحرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جأ، باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای )ی( باشد وحرف پیش از )ی( در آن کلمه زیر داشته باشد وحرف بعد از )ی( در آن کلمه همزه باشد )جئ( )ی( را با مد بخواند ولی اگر بعد از این واو والف و یا به جای همزه)( حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر وزبر و پیش ندارد، باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در )وَلاالضّالِینَ( که بعد از الف، حرف لام ساکن است، باید الف آن را با مدّ بخواند و چنانچه به این دستور رفتار نکند، نماز او باطل است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب اگر در کلمهای (واو) ساکن باشد و حرف ماقبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد؛ مثل کلمه (سوء)، آن واو را مدّ بدهد؛ یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد؛ مثل (جاء)، الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (یاء) ساکن باشد و حرف پیش از (یاء) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (یاء) در آن کلمه همزه باشد؛ مثل (جیء)، (یاء) را با مدّ بخواند، اگر بعد از (واو) و (الف) و (یاء) در آن کلمه به جای همزه حرفی باشد که ساکن است؛ یعنی زبر و زیر و پیش ندارد، باز هم بنا بر احتیاط مستحب این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (وَ لا الضَّالِّین) که بعد از الف، حرف لام ساکن است، الف آن را با مدّ بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، بنا بر احتیاط مستحب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.