اگر فهم قرآن منحصراً در اختیار اهل بیت علیهم‌السلام است چرا قرآن همگان را به تدبر در آیات دعوت می‌کند؟
گروهی از اخباریان با استناد به برخی روایات غیر معتبر، معتقد بودند که آیات قرآنی و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) رمزگونه و معماست و جز مخاطبان اصلی آن (حضرات معصومین علیهم‌السلام) آن را نمی‌فهمند و از قبیل محاورات عرفی نیست تا مقصود گوینده از آن، تفهیم عموم مردم باشد. بنابراین، استنباط احکام نظری از ظواهر آیات قرآن و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون روایات امامان (علیهم‌السلام) جایز نیست. محدث استرآبادی که از پایه‌گذاران شیوه اخباری‌گری است می‌گوید: "... وإن القرآن فی الأکثر ورد علی وجه التعمیة بالنسبة إلی أذهان الرعیة وکذلک کثیر من السنن النبویّة وإنه لا سبیل لنا فیما لا نعلمه من الأحکام النظریّة الشرعیّة، أصلیّة کانت أو فرعیة إلاّ السماع من الصادقَیْن (علیهماالسلام) وانه لا یجوز استنباط الأحکام النظریة من ظواهر کتاب الله ولا ظواهر السنن النبویّة ما لم یعلم أحوالهما من جهة أهل الذکر (علیهم‌السلام) بل یجب التوقف والاحتیاط فیهما...".(1) آنان فهم قرآن را منحصر به معصومین (علیهم‌السلام) و باب ادراک آن را بر روی دیگران مسدود می‌دانستند. برخی از دلایل آنان عبارت است از: الف: اخباری که تفسیر به رأی را نکوهش می‌کند. ب: روایت "لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن"(2) که تفسیر قرآن را مقدور عقل بشر عادی نمی‌داند؛ پس باید در تفسیر آن فقط از معصوم استفاده کرد. ج: سخن امام صادق (علیه‌السلام) به ابوحنیفه که مدعی مقام افتاء و معرفت حقیقی قرآن بود: "یا أبا حنیفة! لقد ادعیت علماً، ویْلک ما جعل الله ذلک إلاّ عند أهل الکتاب الّذین أنزل علیهم ویلک ولا هو إلاّ عند الخاص من ذریّة نبیّنا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وما ورثک الله من کتابه حرفاً".(3) د: سخن امام باقر (علیه‌السلام) به قتاده فقیه اهل بصره: "... بلغنی أنّک تفسر القرآن؟" قال له قتادة: نعم. "یا قتادة إن کنت إنما فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت وأهلکت وإن کنت قد فسرته من الرجال فقد هلکت وأهلکت. ویحک یا قتادة! إنّما یعرف القرآن من خوطب به".(4) در برخی از جوامع روایی ادعا شده است که این گونه روایاتْ متواتر، و دلالت آن قطعی است.(5) پاسخ شبهه شبهات اخباریان درباره حجیّت ظواهر قرآن کریم به وسیله عالمانی بزرگ همچون مرحوم وحید بهبهانی، میرزای قمی و شیخ انصاری به تفصیل پاسخ داده شده است. مرحوم محقق قمی می‌گوید: این روایات (که اخباریان انحصار فهم قرآن به معصومین (علیهم‌السلام) را از آن فهمیده‌اند) ظاهر یا صریح است که مرادْ علم به همه (ظاهر و باطن و تنزیل و تأویل) قرآن است و این امری مسلم و مورد قبول است... و اگر چنین مدعایی در اخبار صریح و صحیح نیز آمده باشد، یا باید آن را توجیه کرد و یا علم آن را به اهلش واگذاشت، لیکن چنین اخباری نیست(6). معصومین (علیهم‌السلام) هرگز اصل فهم قرآن را به خود منحصر نساختند و دَرِ فهم آن را بر روی مردم نبستند و در اخبار معصومین نیامده است که مردم از قرآن بهره‌ای جز تلاوت ندارند. حتی اگر این مطلب در برخی روایات آمده باشد، چون با خطوط کلی قرآن و نیز با خود سنّت قطعی معصومین در تضاد است، باید فهمش را به اهلش واگذاریم. اوصافی مانند "کتاب مُبین"، "نور" و "تبیان کل شیء"، که درباره قرآن آمده نه اختصاصی به معصوم (علیه‌السلام) دارد تا قرآن کریم برای دیگران دارای چنین اوصافی نباشد و نه ناظر به "مقام ثبوت" است تا قرآن در مقام اثبات دارای چنین صفاتی نباشد؛ زیرا اوصاف مزبور، درباره کتابِ هدایت است و کتاب هدایت در مقام رهبری دارای چنین اوصافی است و مقام رهبری نیز اولا ً عام است و اختصاصی به معصوم ندارد و ثانیاً ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت. ظاهر آیه: "قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین"(7)، نیز خطاب به همه انسانهاست، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدایت است، نه مقام ثبوت و همچنین آیه 174 سوره نساء و آیه 8 سوره تغابن و 157 اعراف در مقام ارشاد و ناظر به مقام اثبات است. البته "کتابِ مکنون" که غیر از "مطهّرون" به آن دسترسی ندارند مرحله کمال و نهایی آن، چنانکه قبلا ً گذشت، اختصاص به اهل‌بیت طهارت دارد؛ چنانکه "لا رطب ولا یابس إلاّ فی کتاب مبین"(8) نیز از برخی جهات چنین است. ممکن است انحصار فهم قرآن به معصوم (علیه‌السلام) از برخی روایات استظهار شود؛ نظیر آنچه از امام باقر (علیه‌السلام) رسیده است: "إنّما یعرف القرآن من خُوطِب به"(9)؛ لیکن چنین برداشتی مخالف با ظاهر خود قرآن کریم است که همگان را به اموری مانند تدبّر، تحدّی و تعقّل دعوت کرده است و حدیثی که مخالف قرآن باشد، معتبر نیست. پس مراد از این گونه احادیث چنانکه گذشت، احاطه تامّ بر همه ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقیّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظایر آن است؛ چنانکه خطابهای قرآن کریم نیز یکسان نیست، بلکه پیام و مضمونِ برخی از خطابها را تنها مخاطبان اصیل آن می‌توانند اکتناه کنند. خداوند گاهی به عنوانِ "یا أیّها الناس"، زمانی به عنوان "یا أهل الکتاب"، گاهی به عنوان "یا أیّها الذین امنوا" و زمانی به عنوان "یا أولی الأبصار" و "یا أولی الألباب" و گاهی به عنوان "یا أیّها الرسل" و بالاخره زمانی به عنوان "یا أیّها الرسول" که مختص به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است آیه نازل می‌کند و عناوین یاد شده یکسان نیست و استنباطها نیز مساوی هم نخواهد بود؛ یعنی استنباط جامع، کامل و اکتناهیِ معارف و احکام قرآن در انحصار اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) است که حق تماسّ با کتاب مکنون را دارند. بنابراین، مدعای ما این است که فهم قرآن کریم در حدّ تفسیر (و نه تأویل) و فهم ظواهر الفاظ آن میسور همگان است و نه تنها معصومین آن را به خود منحصر نساختند، بلکه مردم را به آن تشویق و ترغیب کردند. برخی از شواهدی که این مدعا را اثبات یا تأیید می‌کند برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به تفسیر تسنیم، ج 1، ص 86 98. 1 الفوائد المدنیة، ص 47‌‌48. 2 بحار، ج 89، ص 91. 3 وسائل‌الشیعه، ج 18، ص 30. 4 همان، ص 136. 5 وسائل الشیعه، ج 18، ص 152. 6 قوانین الأصول، ج 1، ص 397، با تصرف. 7 سوره مائده، آیه 15. 8 سوره انعام، آیه 59. 9 وسائل الشیعه، ج 18، ص 136. مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 86)
عنوان سوال:

اگر فهم قرآن منحصراً در اختیار اهل بیت علیهم‌السلام است چرا قرآن همگان را به تدبر در آیات دعوت می‌کند؟


پاسخ:

گروهی از اخباریان با استناد به برخی روایات غیر معتبر، معتقد بودند که آیات قرآنی و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) رمزگونه و معماست و جز مخاطبان اصلی آن (حضرات معصومین علیهم‌السلام) آن را نمی‌فهمند و از قبیل محاورات عرفی نیست تا مقصود گوینده از آن، تفهیم عموم مردم باشد. بنابراین، استنباط احکام نظری از ظواهر آیات قرآن و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون روایات امامان (علیهم‌السلام) جایز نیست. محدث استرآبادی که از پایه‌گذاران شیوه اخباری‌گری است می‌گوید:
"... وإن القرآن فی الأکثر ورد علی وجه التعمیة بالنسبة إلی أذهان الرعیة وکذلک کثیر من السنن النبویّة وإنه لا سبیل لنا فیما لا نعلمه من الأحکام النظریّة الشرعیّة، أصلیّة کانت أو فرعیة إلاّ السماع من الصادقَیْن (علیهماالسلام) وانه لا یجوز استنباط الأحکام النظریة من ظواهر کتاب الله ولا ظواهر السنن النبویّة ما لم یعلم أحوالهما من جهة أهل الذکر (علیهم‌السلام) بل یجب التوقف والاحتیاط فیهما...".(1)
آنان فهم قرآن را منحصر به معصومین (علیهم‌السلام) و باب ادراک آن را بر روی دیگران مسدود می‌دانستند. برخی از دلایل آنان عبارت است از:
الف: اخباری که تفسیر به رأی را نکوهش می‌کند.
ب: روایت "لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن"(2) که تفسیر قرآن را مقدور عقل بشر عادی نمی‌داند؛ پس باید در تفسیر آن فقط از معصوم استفاده کرد.
ج: سخن امام صادق (علیه‌السلام) به ابوحنیفه که مدعی مقام افتاء و معرفت حقیقی قرآن بود: "یا أبا حنیفة! لقد ادعیت علماً، ویْلک ما جعل الله ذلک إلاّ عند أهل الکتاب الّذین أنزل علیهم ویلک ولا هو إلاّ عند الخاص من ذریّة نبیّنا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وما ورثک الله من کتابه حرفاً".(3)
د: سخن امام باقر (علیه‌السلام) به قتاده فقیه اهل بصره: "... بلغنی أنّک تفسر القرآن؟" قال له قتادة: نعم. "یا قتادة إن کنت إنما فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت وأهلکت وإن کنت قد فسرته من الرجال فقد هلکت وأهلکت. ویحک یا قتادة! إنّما یعرف القرآن من خوطب به".(4)
در برخی از جوامع روایی ادعا شده است که این گونه روایاتْ متواتر، و دلالت آن قطعی است.(5)
پاسخ شبهه
شبهات اخباریان درباره حجیّت ظواهر قرآن کریم به وسیله عالمانی بزرگ همچون مرحوم وحید بهبهانی، میرزای قمی و شیخ انصاری به تفصیل پاسخ داده شده است. مرحوم محقق قمی می‌گوید:
این روایات (که اخباریان انحصار فهم قرآن به معصومین (علیهم‌السلام) را از آن فهمیده‌اند) ظاهر یا صریح است که مرادْ علم به همه (ظاهر و باطن و تنزیل و تأویل) قرآن است و این امری مسلم و مورد قبول است... و اگر چنین مدعایی در اخبار صریح و صحیح نیز آمده باشد، یا باید آن را توجیه کرد و یا علم آن را به اهلش واگذاشت، لیکن چنین اخباری نیست(6).
معصومین (علیهم‌السلام) هرگز اصل فهم قرآن را به خود منحصر نساختند و دَرِ فهم آن را بر روی مردم نبستند و در اخبار معصومین نیامده است که مردم از قرآن بهره‌ای جز تلاوت ندارند. حتی اگر این مطلب در برخی روایات آمده باشد، چون با خطوط کلی قرآن و نیز با خود سنّت قطعی معصومین در تضاد است، باید فهمش را به اهلش واگذاریم.
اوصافی مانند "کتاب مُبین"، "نور" و "تبیان کل شیء"، که درباره قرآن آمده نه اختصاصی به معصوم (علیه‌السلام) دارد تا قرآن کریم برای دیگران دارای چنین اوصافی نباشد و نه ناظر به "مقام ثبوت" است تا قرآن در مقام اثبات دارای چنین صفاتی نباشد؛ زیرا اوصاف مزبور، درباره کتابِ هدایت است و کتاب هدایت در مقام رهبری دارای چنین اوصافی است و مقام رهبری نیز اولا ً عام است و اختصاصی به معصوم ندارد و ثانیاً ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت.
ظاهر آیه: "قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین"(7)، نیز خطاب به همه انسانهاست، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدایت است، نه مقام ثبوت و همچنین آیه 174 سوره نساء و آیه 8 سوره تغابن و 157 اعراف در مقام ارشاد و ناظر به مقام اثبات است. البته "کتابِ مکنون" که غیر از "مطهّرون" به آن دسترسی ندارند مرحله کمال و نهایی آن، چنانکه قبلا ً گذشت، اختصاص به اهل‌بیت طهارت دارد؛ چنانکه "لا رطب ولا یابس إلاّ فی کتاب مبین"(8) نیز از برخی جهات چنین است.
ممکن است انحصار فهم قرآن به معصوم (علیه‌السلام) از برخی روایات استظهار شود؛ نظیر آنچه از امام باقر (علیه‌السلام) رسیده است: "إنّما یعرف القرآن من خُوطِب به"(9)؛ لیکن چنین برداشتی مخالف با ظاهر خود قرآن کریم است که همگان را به اموری مانند تدبّر، تحدّی و تعقّل دعوت کرده است و حدیثی که مخالف قرآن باشد، معتبر نیست. پس مراد از این گونه احادیث چنانکه گذشت، احاطه تامّ بر همه ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقیّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظایر آن است؛ چنانکه خطابهای قرآن کریم نیز یکسان نیست، بلکه پیام و مضمونِ برخی از خطابها را تنها مخاطبان اصیل آن می‌توانند اکتناه کنند. خداوند گاهی به عنوانِ "یا أیّها الناس"، زمانی به عنوان "یا أهل الکتاب"، گاهی به عنوان "یا أیّها الذین امنوا" و زمانی به عنوان "یا أولی الأبصار" و "یا أولی الألباب" و گاهی به عنوان "یا أیّها الرسل" و بالاخره زمانی به عنوان "یا أیّها الرسول" که مختص به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است آیه نازل می‌کند و عناوین یاد شده یکسان نیست و استنباطها نیز مساوی هم نخواهد بود؛ یعنی استنباط جامع، کامل و اکتناهیِ معارف و احکام قرآن در انحصار اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) است که حق تماسّ با کتاب مکنون را دارند.
بنابراین، مدعای ما این است که فهم قرآن کریم در حدّ تفسیر (و نه تأویل) و فهم ظواهر الفاظ آن میسور همگان است و نه تنها معصومین آن را به خود منحصر نساختند، بلکه مردم را به آن تشویق و ترغیب کردند. برخی از شواهدی که این مدعا را اثبات یا تأیید می‌کند برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به تفسیر تسنیم، ج 1، ص 86 98.

1 الفوائد المدنیة، ص 47‌‌48.
2 بحار، ج 89، ص 91.
3 وسائل‌الشیعه، ج 18، ص 30.
4 همان، ص 136.
5 وسائل الشیعه، ج 18، ص 152.
6 قوانین الأصول، ج 1، ص 397، با تصرف.
7 سوره مائده، آیه 15.
8 سوره انعام، آیه 59.
9 وسائل الشیعه، ج 18، ص 136.

مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 86)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین