ممکن است پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دلیل آمدن این حروف را گفته باشند، هم چنین صحابه و اصحاب نیز در این خصوص حتماً از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله سؤال کردهاند، منتهی چون مدرکی و روایتی قابل قبول و صحیح در دست ما نمیباشد، نمیتوانیم پاسخ مثبتی از این حروف مقطعه داشته باشیم. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانمایة المیزانش ضمن بحث از این حروف، روایتی و هم چنین نقل قولهایی از (مجمع البیان) مرحوم طبرسی در این موضوع اشاره کرده است و دلیل نبودن روایت صحیح در باب حروف مقطعه را این طور بیان نمودهاند:[1] [2] ممکن است این حروف بر اسماء خدای تعالی دلالت کنند مانند (الف، لام، میم) مانند این است که (أنا)، (أللّه)، (اَعْلَم) و (ق) قاف نام کوهی است که محیط به زمین است و سبزی آسمان هم در آن است، و به وسیله آن کوه است که خداوند زمین را از این که اهلش را بلرزاند حفظ کرده است. و مورد دیگر این که این حرف به منظور ساکت کردن کفار در ابتدای سورهها قرار گرفته؛ چون مشرکین به یکدیگر سفارش میکردهاند: مبادا به قرآن گوش دهید، و هر جا کسی قرآن میخواند سر و صدا بلند کنید تا صوت قرآن در بین صوتهای نامربوط گم شود، قرآن کریم این جریان را در آیة (لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا)[3] حکایت کرده است. سپس مرحوم علامه پس از نقل کردن موارد فوق از (مجمع البیان) مرحوم طبرسی به تبیین و تشریح روایتی که موضوع فوق را بیان کرده پرداخته و اضافه میکند که:[4] ظاهر آن چه در این روایت آمده که غالب حروف مقطعه را با اسماء حسنای خدا معنا کرده این است که با این حروف از اسماء خدا گرفته شده، حال یا از اول آنها مانند (میم) که فرمود از ملک و مجید و مقتدر گرفته شده، و یا از وسط مانند (لام) از الله و... پس این حروف مقطعه اشاراتی هستند بر سبیل رضی که هر یک به یکی از اسماء خدا اشاره میکنند، و این معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس و ربیع بن انس و دیگران نیز روایت شده است، ولی بر خواننده پوشیده نیست که رمز اصولاً وقتی به کار برده میشود که گوینده نمیخواهد دیگران از آن چه او به مخاطب خود میفهماند سر در آورد، و به این منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب میرساند تا هم مخاطبش بفهمد و هم دیگران نفهمند، و این اسماء حسنایی که در این روایت، حروف مقطعه اوایل سورهها را رمز قرآن دانسته، اسمائی هستند که در بسیاری از موارد، از کلام خدای تعالی به آنها تصریح و اشاره شده، یا به طور اجمال و یا به طور تفصیل، با این حال دیگر هیچ فایدهای برای این رمزگویی تصور نمیشود. پس باید برای این روایات به فرض که صحیح باشند و به راستی از معصوم صادر شده باشند فکر وجه دیگری کرد، و آن این است که آن را حمل کنیم بر این که این حروف دلالت بر آن اسماء دارند ولی نه بر دلالت وضعی، در نتیجه رمزهایی خواهند بود که منظور و مرادشان از ما پوشیده است، و به مرتبههایی از آن معانی دلالت دارند که برای ما مجهول است، چون آن مراتب نامبرده دقیقتر و بلند پایهتر از فهم ما هستند، مؤید این توجیه تا اندازهای این است که یک حرف مثلاً (میم) را در چند جا به چند معنای مختلف تفسیر کرده، و هم چنین روایاتی که دارد این حروف را از حروف اسم اعظم می دانند. و این که (قاف، نام کوهی است محیط بر زمین...) و نیز روایت قمی که در تفسیرش وارد شده، و نیز به چند طریق از طرق اهل سنت و از ابن عباس و دیگران در این باره آمده، به نظر درست نمیرسد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سید محمد حسین طباطبایی(ره)، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، تهران، جامعه مدرسین، ج 35، ص8تا12. 2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمة سید محمد باقر موسوی، تهران، انتشارات محمدی، 1358 ش، ج 35، ص 10. [2] . البته علامه در این رابطه اول روایت را از مجمع البیان طبرسی گفته و سپس نظر خودش را در آخر روایت بیان کرده است. [3] . فصلت/ 26. [4] . ر.ک: همان منبع قبلی، المیزان، ج 25، ص 11.
آیا پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله تفسیر حروف مقطعه را نفرمودهاند؟ و در این زمینه آیا صحابه سؤال نکردهاند؟
ممکن است پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دلیل آمدن این حروف را گفته باشند، هم چنین صحابه و اصحاب نیز در این خصوص حتماً از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله سؤال کردهاند، منتهی چون مدرکی و روایتی قابل قبول و صحیح در دست ما نمیباشد، نمیتوانیم پاسخ مثبتی از این حروف مقطعه داشته باشیم.
مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانمایة المیزانش ضمن بحث از این حروف، روایتی و هم چنین نقل قولهایی از (مجمع البیان) مرحوم طبرسی در این موضوع اشاره کرده است و دلیل نبودن روایت صحیح در باب حروف مقطعه را این طور بیان نمودهاند:[1] [2]
ممکن است این حروف بر اسماء خدای تعالی دلالت کنند مانند (الف، لام، میم) مانند این است که (أنا)، (أللّه)، (اَعْلَم) و (ق) قاف نام کوهی است که محیط به زمین است و سبزی آسمان هم در آن است، و به وسیله آن کوه است که خداوند زمین را از این که اهلش را بلرزاند حفظ کرده است.
و مورد دیگر این که این حرف به منظور ساکت کردن کفار در ابتدای سورهها قرار گرفته؛ چون مشرکین به یکدیگر سفارش میکردهاند: مبادا به قرآن گوش دهید، و هر جا کسی قرآن میخواند سر و صدا بلند کنید تا صوت قرآن در بین صوتهای نامربوط گم شود، قرآن کریم این جریان را در آیة (لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا)[3] حکایت کرده است.
سپس مرحوم علامه پس از نقل کردن موارد فوق از (مجمع البیان) مرحوم طبرسی به تبیین و تشریح روایتی که موضوع فوق را بیان کرده پرداخته و اضافه میکند که:[4] ظاهر آن چه در این روایت آمده که غالب حروف مقطعه را با اسماء حسنای خدا معنا کرده این است که با این حروف از اسماء خدا گرفته شده، حال یا از اول آنها مانند (میم) که فرمود از ملک و مجید و مقتدر گرفته شده، و یا از وسط مانند (لام) از الله و... پس این حروف مقطعه اشاراتی هستند بر سبیل رضی که هر یک به یکی از اسماء خدا اشاره میکنند، و این معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس و ربیع بن انس و دیگران نیز روایت شده است، ولی بر خواننده پوشیده نیست که رمز اصولاً وقتی به کار برده میشود که گوینده نمیخواهد دیگران از آن چه او به مخاطب خود میفهماند سر در آورد، و به این منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب میرساند تا هم مخاطبش بفهمد و هم دیگران نفهمند، و این اسماء حسنایی که در این روایت، حروف مقطعه اوایل سورهها را رمز قرآن دانسته، اسمائی هستند که در بسیاری از موارد، از کلام خدای تعالی به آنها تصریح و اشاره شده، یا به طور اجمال و یا به طور تفصیل، با این حال دیگر هیچ فایدهای برای این رمزگویی تصور نمیشود.
پس باید برای این روایات به فرض که صحیح باشند و به راستی از معصوم صادر شده باشند فکر وجه دیگری کرد، و آن این است که آن را حمل کنیم بر این که این حروف دلالت بر آن اسماء دارند ولی نه بر دلالت وضعی، در نتیجه رمزهایی خواهند بود که منظور و مرادشان از ما پوشیده است، و به مرتبههایی از آن معانی دلالت دارند که برای ما مجهول است، چون آن مراتب نامبرده دقیقتر و بلند پایهتر از فهم ما هستند، مؤید این توجیه تا اندازهای این است که یک حرف مثلاً (میم) را در چند جا به چند معنای مختلف تفسیر کرده، و هم چنین روایاتی که دارد این حروف را از حروف اسم اعظم می دانند. و این که (قاف، نام کوهی است محیط بر زمین...)
و نیز روایت قمی که در تفسیرش وارد شده، و نیز به چند طریق از طرق اهل سنت و از ابن عباس و دیگران در این باره آمده، به نظر درست نمیرسد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سید محمد حسین طباطبایی(ره)، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، تهران، جامعه مدرسین، ج 35، ص8تا12.
2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمة سید محمد باقر موسوی، تهران، انتشارات محمدی، 1358 ش، ج 35، ص 10.
[2] . البته علامه در این رابطه اول روایت را از مجمع البیان طبرسی گفته و سپس نظر خودش را در آخر روایت بیان کرده است.
[3] . فصلت/ 26.
[4] . ر.ک: همان منبع قبلی، المیزان، ج 25، ص 11.
- [سایر] چرا در سورههایی که با حروف مقطعه شروع میشود، بعد از حروف مقطعه سخن دربارة قرآن کریم، آغاز میشود؟
- [سایر] آیا پیامبر صلی الله علیه و آله تمام قرآن را تفسیر نمودند؟
- [سایر] حروف مقطعه قرآن چه معنایی دارد؟
- [سایر] منظور از حروف مقطعه در قرآن چیست؟
- [سایر] منظور از حروف مقطعه قرآن چیست؟
- [سایر] اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) موی خود را چگونه نگه می داشتند؟
- [سایر] آیا حروف مقطعه در قرآن با محتوای سورههایی که با این حروف آغاز شده ربط دارد؟
- [سایر] رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در سخن خود به ابوقتاده در تفسیر آیه «اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا» [ملک/2] چه فرمودند؟
- [سایر] حروف مقطعه قرآن چه مفهوم و کاربردی دارند؟
- [سایر] جدید ترین نظرات درباره معانی حروف مقطعه قرآن چیست ؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر دروغی را که دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و جانشینان پیغمبر نسبت دهد، روزهاش باطل میشود؛ ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر لغت نوشته شده باشد، مس نماید. واحتیاط واجب آن است که اسم مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان و حضرت زهرا: را هم مس ننماید.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر از شخص روزه دار سؤال کنند که آیا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چنین مطلبی را فرموده، و او عمداً بگوید: آری، در حالی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نگفته باشد، یا بگوید: نه، درحالی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) گفته باشد، روزه اش اشکال دارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او لازم می شود.
- [آیت الله خوئی] اگر روزهدار دروغی را به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمداً نسبت دهد، بنابر احتیاط کفارة جمع که تفصیل آن در مسأل پیش گفته شد بر او واجب میشود.
- [امام خمینی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دهد، کفاره جمع که تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بنابر احتیاط بر او واجب می شود.
- [آیت الله خوئی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السّلام) بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله سبحانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد، یک کفاره بر او واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار نسبت دروغ به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) دهد یک کفاره کافی است و کفاره جمع لازم نیست.