اهل بیت علیهم السّلام چگونه قرآن را فراگرفته‌اند و اگر به صورت عمومی است راههای کشف و شهود قرآن به چه صورت می‌باشد؟
امامان علیهم السّلام دارای دو جنبه هستند: 1. جنبة ملکوتی، 2. جنبة بشری، از نظر جنبة ملکوتی دارای مقاماتی هستند که درک آن برای مردم عادی غیر ممکن است، در این نوشتار به جنبه بشری پرداخته نمی‌شود؛ چون فراگیری قرآن برای امامان علیهم السّلام ، جنبه ملکوتی داشته و باید از منظر ملکوتی بدان پرداخته شود، امام علی علیهم السّلام در این راستا می‌فرمایند: اِنّا صَنایِعُ رَبّنا وَ النَاسُ بَعْدُ صَنایِعُ لنا.[1] همانا ما دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم، و مردم تربیت شدگان و پرورده‌های مایند. یعنی خداوند نعمت وحی و دین را در درجه ی اوّل به ما خاندان رسالت ارزانی داشت و مردم آن را از ما آموختند و از فیض ما بهره‌مند شدند، تعلیم و تعلّم هم دو جنبه دارد: 1. گاهی بی‌واسطه است، 2. و گاهی با واسطه، چنان که حصول علم گاهی بی‌واسطه است و گاهی با واسطه، در توضیح قسم اوّل باید گفت: اگر معلّم مطلبی را بی‌واسطه به متعلم اِلقاء کند، چنین شاگردی از (لَدُن) و نزد استاد، بدون واسطه دیگری، مطالب را فرا می‌گیرد.[2] نگاران مکتب نرفته، مکتب الهی را طی کرده‌اند و فقط به مکتب الهی نیاز دارند. در جوامع بشری و نسبت به بشریت مکتب نرفته‌اند و به کسی احتیاج ندارند،[3] (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ)،[4] یعنی آموزش بی‌واسطه در مکتب الهی، و این از جمله دعاهای (الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ)[5] می‌باشد که به درگاه الهی عرض می کنند: (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.[6]) خدایا علم لدنی به ما عطا بفرما، معصومین علیهم السّلام ، در مکتب معصوم آفرین و فرشته آفرین، وحی و دستورات دینی را فرا می‌گرفتند و حقایق دین را از منشأ و سرچشمه دریافت می‌کردند. در همین راستا قرآن مجید می‌فرماید: (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی)[7] آیا آن که به حق هدایت می‌کند برای پیروی سزاوارتر است یا کسی که هدایت نمی‌کند مگر خود هدایت شود؟ یعنی حتی هدایت شده‌ها باید حقایق دین را از انسان آفرین و فرشته آفرین و معصوم آفرین، بگیرند؛ چون خداوند ذاتاً معصوم است و بالذات هدایت می‌کند و حق محض است و تمام حقایق را باید از ذات حقّ دریافت نمود. مکتب رفته‌ها نمی‌توانند امام باشند، (امام باید مکتب نرفته) باشد، و فقط در مکتب الهی خط آموخته باشد.[8] به هر تقدیر، قرآن مجید در نشئه و عالم ظاهر و در آموزه‌های دینی و ظاهر زندگی، (ثقل اکبر) است و این یک اصل ثابت است، از طرفی دیگر عترت علیهم السّلام در این راستا (ثقل اصغر) هستند، ولی از منظر دیگر یعنی در عالم و نشئه باطن امامان علیهم السّلام و انسان‌های کامل، برتر از قرآن هستند چون: 1. انسان خلیفة الله است، 2. متعلّم درگاه خداست، 3. انسان معلم فرشتگان است، 4. انسان امانت دار خداست، 5. امامان آیات بزرگ الهی هستند، 6. پایداری آسمان و زمین به یمن وجود انسان کامل است، 7. انسان‌های کامل آموزگاران عبادت برای فرشتگان هستند، 8. دلهای انسان کامل آشیانه تقدیرات الهی است، 9. در برخی روایات آمده: مراد از عرش الهی، قلب انسان کامل است و... حدیث طویلی از امام علی علیه السّلام نقل شده است که در بخشی از آن حدیث می‌فرماید: ... هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نازل نشد جز اینکه برای من خواند و املاء فرمود و من به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت، و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید، و از زمانی که آن دعا را درباره من ذکر کرد، هیچ آیه‌ای از قرآن و هیچ علمی را که املاء فرمود و من نوشتم، فراموش نکردم، و آنچه را که خدا تعلیمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهی، گذشته و آینده و نوشته‌ای که بر هر پیغمبر پیش از او نازل شده بود از طاعت و معصیت به من تعلیم فرمود و من حفظ کردم، حتّی یک حرف آن را فراموش نکردم. سپس دستش را بر سینه‌ام گذاشت و از خدا خواست دل مرا از علم و فهم و حلم و نور پر کند، عرض کردم: ای پیغمبر خدا پدر و مادرم قربانت، از زمانی که آن دعا را درباره من کردی چیزی را فراموش نکردم و از آن چه را هم ننوشتم از یادم نرفت، آیا بیم فراموشی بر من داری؟ فرمود: نه بر تو بیم فراموشی و نادانی ندارم.[9] در همین راستا از استاد جوادی آملی سؤال شد، ایشان فرمود: امامان علیهم السّلام یا 1. قرآن را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرا می‌گرفتند، 2. و یا از ملائکه مفاهیم قرآن را دریافت می‌کردند، و نحوه فراگیری قرآن برای امامان حالت شهودی داشته است،[10] علی علیه السلام و یا حسنین علیهما السّلام قرآن را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرا می‌گرفتند و سایر امامان که در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله حیات بشری نداشتند از ملائکه مفاهیم قرآن را فرا می‌گرفتند، و همه اینها یک حالت مکاشفه‌ای و شهودی داشته و منشأ آن مکتب الهی بوده است، آری؛ (نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد) معلم واقعی خداوند است و قلم، بیان، استاد و کتاب زمینه‌های تعلیم هستند، خداوند متعال تمام (اسماء) (حقایق و اسرار عالم هستی) را به آدم تعلیم داد و سپس آنها را خداوند به فرشتگان عرضه کرد،[11] از آنچه گذشت، روشن می‌شود که علم به (اسماء) علم به حقایق و اسرار عالم هستی است که از محدوده الفاظ و لغات، خارج است و از قبیل وضع لغوی نیست[12]... قرآن کلام واجب الوجود، غیر متناهی می‌باشد و از عالم ازلی و غیر متناهی سرچشمه گرفته و حقیقتی است غیر محدود، و قرآن به حسب واقعیت از جهات مختلف، هم از جهت بُعد وجودی و هم از جهت بُعد اعجازی و هم از جهت بُعد عقلی و عملی، غیر متناهی است، و از نظر برهان فلسفی و عقلی ممکن نیست مفسر محدود، قلم و بیان محدود، کلام واجب الوجود غیر متناهی را تفسیر کند و شرح بدهد، علم محدود، قلم و بیان محدود، هر اندازه هم که بیان کند و تفسیر نماید، باز آن بیان و تفسیر محدود است و نمی‌تواند واقعیت غیر محدود را به گونه‌ای که هست، بیان نماید. با همین بیان عقلی روشن می‌شود که مفسر اصلی و حقیقی قرآن کریم می‌باید پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام باشند نه کسانی دیگر. برای اینکه خداوند به آنها (علم ما کان و ما هو کائن و ما یکون) را آموخت، مفتاح و کلید خزاین آسمان و زمین در اختیار آنهاست، و آنان از هر جهت آگاه به علوم الهی و امین وحی می‌باشند، چه در مقام دریافت وحی و چه در مقام بیان احکام و تفسیر قرآن، معصوم و مصون از خطا هستند.[13] به هر حال، اهل بیت راسخان در علم و مصداق کامل صفت (اهل الذکر)اند که تفسیر و تأویل قرآن را یک جا می‌دانند، لذا فقط ایشان هستند که برای همیشه شایستگی مرجعیت در فهم معانی قرآن و آموزش آیات آن را دارند، اینان دروازه‌های هدایت و چراغ‌های فرا روی ظلمت و کشتیبان نجات امتند.[14] امام صادق علیه السّلام در حدیثی می‌فرماید: همواره خداوند میان ما اهل بیت کسانی را (برای هدایت مردم) بر ‌می‌گزیند که قرآن را از آغاز تا انجام آن می‌داند.[15] عترت وارثان، حاملان و معادن علوم و معارف قرآنند و علم قرآن (تنزیل و تأویل) ویژه اهل بیت علیهم السّلام است. ابوالفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی، صاحب کتاب (ملل و نحل) می‌گوید: خداوند علم قرآن را تنها در اختیار حاملان از خاندان پاک پیامبر و ناقلانی از چهره‌های درخشان اصحاب قرار داد.[16] قرآن شریف خطاب به رسول خدا می‌فرماید: (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإِیمانُ)[17] تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست؟ از این جا معنا آیه روشن می‌شود که خدای سبحان به لحاظ نشئه طبیعت و عالم تکلیف به رسول خود می‌گوید: تو چه می‌دانستی که کتاب و ایمان چیست، نه به لحاظ باطن این عالم و نشئه صادر اوّل بودن آن حضرت نکته دیگری که در این راستا قابل بیان می باشد این است که مسأله فهم شهودی و الهام الهی و جرقه‌ها و جوشش‌های درونی، طی الارض و هدایت به صورت ایصال الی المطلوب، تنها اختصاص برای اهل بیت علیه السّلام ندارند بلکه انبیاء و بندگان خاص خداوند هم می‌توانند دارای چنین صفاتی باشند. هستند بندگان خاص خداوند که دنبال (حنّانه)[18] شدن هستند، ممکن است بندگان خاص خداوند معجزه آسا و مکتب نرفته، حافظ قرآن بشوند و قرآن را فرا بگیرند، عده‌ای از بندگان خاص خداوند در عین اینکه مکتب نرفته بودند، با شامّه و شمّ عرفانی آیات الهی را از سایر متن‌های عربی تشخیص می‌دادند، بنابراین ممکن است بندگان خاص خداوند و متقین به صورت شهودی و دید باطنی، الهام‌وار، معجزه آسا، رؤیا صادقانه و راههای دیگر قرآن را فرا بگیرند که برای همه مقدور نباشد، و یا در مکتب‌ها نتوانند آن را فرا بگیرند، در روایات آمده، به الهامات و جوشش‌های درونی باید توجه ویژه شود و بلافاصله باید وارد عمل شد، البته دسترسی به این مقامات پیش زمینه‌هایی را طلب می‌کند که یک شبه به دست نمی‌آید. نکته ی قابل توجه این است که: خود حضرت رسول صلّی الله علیه و آله پیش از رسالت، از تفضیل کتاب و ایمان به مضامین آگاه نبودند ولی اجمالش را می‌دانستند، و به همان نیز عمل می‌کردند، و خداوند در این آیه ی کریمه به آن حضرت خطاب می‌فرماید که در نشئه طبیعت، پیش از آنکه به مقام نبوّت و رسالت نایل شوی، از جزئیات و تفصیل کتاب آسمانی و ایمان به آن خبر نداشتی،[19]... خلاصه، همان طوری که اشاره شد، نشئه تکلیف و طبیعت، با نشئه ی باطن و علم ملکوتی فرق می‌کنند، امامان علیهم السّلام در نشئه باطن، مکتب نرفته‌اند و فراگیری قرآن برای آنها حالت شهودی داشته، و قرآن را یا از پیامبر صلّی الله علیه و آله و یا از ملائکه و یا الهام گونه که برای آنها یک حالت شهودی داشته است و یا معجزه آسا فرا می‌گرفتند، و علم (ما کان و ما هو کائن و ما یکون) را خداوند به آنها داده است، و قرآن را از آغاز تا انجام آن می‌دانند، کسانی که به مکتب نرفتند و خط ننوشتند به غمره مسئله آموز صد مدرس شدند، و توانستند کتابی که معجزه جاوید است بیاموزند و بیاموزانند، هم چنین است در مورد بندگان خاص خداوند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر تسنیم، ج 1، ذیل آیات 30 الی 34 از سوره بقره. 2. تفسیر موضوعی قرآن در قرآن بسیار روشنگر و کارگشا است. 3. تفسیر نمونه، ج 1، ذیل آیات 30 الی 34 از سوره بقره. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . نهج البلاغه، نامه 28. [2] . تفسیر تسنیم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اوّل، 1380، ج 3، ص 167. [3] . جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه، 16/10/1381. [4] . الرحمن/ 1 4. [5] . آل عمران/ 7. [6] . آل عمران/ 8. [7] . یونس/ 35. [8] . جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه، 15/10/1381. [9] . اصول کافی، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ج 1، ص 83. [10] . جوادی آملی، عبدالله، سؤال و جواب مستقیم، 16/10/1381. [11] . تفسیر نور، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ پنجم، 1376، ج 1، ص 98 99. [12] . المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوّم، 1393 ه . ق، ج 1، ص 117. [13] . موحدی نجفی، محمد باقر، مقدمه تفسیر تحلیلی قرآن کریم، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب، چاپ اوّل، 1381، صص 381 و 382. [14] . معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، 1379، ج 1، ص 442. [15] . همان، یا بصائر الدرجات، ص 194، شماره 6. [16] . معرفت، محمد هادی، همان. [17] . شوری/ 52. [18] . جوادی‌آملی، تفسیر ذیل آیه 20 از سورة یونس، 14/11/1381. [19] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسدی، چاپ دوّم، 1378، ج 1، ص 42.
عنوان سوال:

اهل بیت علیهم السّلام چگونه قرآن را فراگرفته‌اند و اگر به صورت عمومی است راههای کشف و شهود قرآن به چه صورت می‌باشد؟


پاسخ:

امامان علیهم السّلام دارای دو جنبه هستند: 1. جنبة ملکوتی، 2. جنبة بشری، از نظر جنبة ملکوتی دارای مقاماتی هستند که درک آن برای مردم عادی غیر ممکن است، در این نوشتار به جنبه بشری پرداخته نمی‌شود؛ چون فراگیری قرآن برای امامان علیهم السّلام ، جنبه ملکوتی داشته و باید از منظر ملکوتی بدان پرداخته شود، امام علی علیهم السّلام در این راستا می‌فرمایند: اِنّا صَنایِعُ رَبّنا وَ النَاسُ بَعْدُ صَنایِعُ لنا.[1] همانا ما دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم، و مردم تربیت شدگان و پرورده‌های مایند. یعنی خداوند نعمت وحی و دین را در درجه ی اوّل به ما خاندان رسالت ارزانی داشت و مردم آن را از ما آموختند و از فیض ما بهره‌مند شدند، تعلیم و تعلّم هم دو جنبه دارد: 1. گاهی بی‌واسطه است، 2. و گاهی با واسطه، چنان که حصول علم گاهی بی‌واسطه است و گاهی با واسطه، در توضیح قسم اوّل باید گفت: اگر معلّم مطلبی را بی‌واسطه به متعلم اِلقاء کند، چنین شاگردی از (لَدُن) و نزد استاد، بدون واسطه دیگری، مطالب را فرا می‌گیرد.[2] نگاران مکتب نرفته، مکتب الهی را طی کرده‌اند و فقط به مکتب الهی نیاز دارند.
در جوامع بشری و نسبت به بشریت مکتب نرفته‌اند و به کسی احتیاج ندارند،[3] (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ)،[4] یعنی آموزش بی‌واسطه در مکتب الهی، و این از جمله دعاهای (الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ)[5] می‌باشد که به درگاه الهی عرض می کنند: (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.[6]) خدایا علم لدنی به ما عطا بفرما، معصومین علیهم السّلام ، در مکتب معصوم آفرین و فرشته آفرین، وحی و دستورات دینی را فرا می‌گرفتند و حقایق دین را از منشأ و سرچشمه دریافت می‌کردند.
در همین راستا قرآن مجید می‌فرماید: (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی)[7] آیا آن که به حق هدایت می‌کند برای پیروی سزاوارتر است یا کسی که هدایت نمی‌کند مگر خود هدایت شود؟ یعنی حتی هدایت شده‌ها باید حقایق دین را از انسان آفرین و فرشته آفرین و معصوم آفرین، بگیرند؛ چون خداوند ذاتاً معصوم است و بالذات هدایت می‌کند و حق محض است و تمام حقایق را باید از ذات حقّ دریافت نمود.
مکتب رفته‌ها نمی‌توانند امام باشند، (امام باید مکتب نرفته) باشد، و فقط در مکتب الهی خط آموخته باشد.[8]
به هر تقدیر، قرآن مجید در نشئه و عالم ظاهر و در آموزه‌های دینی و ظاهر زندگی، (ثقل اکبر) است و این یک اصل ثابت است، از طرفی دیگر عترت علیهم السّلام در این راستا (ثقل اصغر) هستند، ولی از منظر دیگر یعنی در عالم و نشئه باطن امامان علیهم السّلام و انسان‌های کامل، برتر از قرآن هستند چون: 1. انسان خلیفة الله است، 2. متعلّم درگاه خداست، 3. انسان معلم فرشتگان است، 4. انسان امانت دار خداست، 5. امامان آیات بزرگ الهی هستند، 6. پایداری آسمان و زمین به یمن وجود انسان کامل است، 7. انسان‌های کامل آموزگاران عبادت برای فرشتگان هستند، 8. دلهای انسان کامل آشیانه تقدیرات الهی است، 9. در برخی روایات آمده: مراد از عرش الهی، قلب انسان کامل است و...
حدیث طویلی از امام علی علیه السّلام نقل شده است که در بخشی از آن حدیث می‌فرماید: ... هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نازل نشد جز اینکه برای من خواند و املاء فرمود و من به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت، و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید، و از زمانی که آن دعا را درباره من ذکر کرد، هیچ آیه‌ای از قرآن و هیچ علمی را که املاء فرمود و من نوشتم، فراموش نکردم، و آنچه را که خدا تعلیمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهی، گذشته و آینده و نوشته‌ای که بر هر پیغمبر پیش از او نازل شده بود از طاعت و معصیت به من تعلیم فرمود و من حفظ کردم، حتّی یک حرف آن را فراموش نکردم.
سپس دستش را بر سینه‌ام گذاشت و از خدا خواست دل مرا از علم و فهم و حلم و نور پر کند، عرض کردم: ای پیغمبر خدا پدر و مادرم قربانت، از زمانی که آن دعا را درباره من کردی چیزی را فراموش نکردم و از آن چه را هم ننوشتم از یادم نرفت، آیا بیم فراموشی بر من داری؟ فرمود: نه بر تو بیم فراموشی و نادانی ندارم.[9]
در همین راستا از استاد جوادی آملی سؤال شد، ایشان فرمود: امامان علیهم السّلام یا 1. قرآن را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرا می‌گرفتند، 2. و یا از ملائکه مفاهیم قرآن را دریافت می‌کردند، و نحوه فراگیری قرآن برای امامان حالت شهودی داشته است،[10] علی علیه السلام و یا حسنین علیهما السّلام قرآن را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرا می‌گرفتند و سایر امامان که در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله حیات بشری نداشتند از ملائکه مفاهیم قرآن را فرا می‌گرفتند، و همه اینها یک حالت مکاشفه‌ای و شهودی داشته و منشأ آن مکتب الهی بوده است، آری؛ (نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد)
معلم واقعی خداوند است و قلم، بیان، استاد و کتاب زمینه‌های تعلیم هستند، خداوند متعال تمام (اسماء) (حقایق و اسرار عالم هستی) را به آدم تعلیم داد و سپس آنها را خداوند به فرشتگان عرضه کرد،[11] از آنچه گذشت، روشن می‌شود که علم به (اسماء) علم به حقایق و اسرار عالم هستی است که از محدوده الفاظ و لغات، خارج است و از قبیل وضع لغوی نیست[12]...
قرآن کلام واجب الوجود، غیر متناهی می‌باشد و از عالم ازلی و غیر متناهی سرچشمه گرفته و حقیقتی است غیر محدود، و قرآن به حسب واقعیت از جهات مختلف، هم از جهت بُعد وجودی و هم از جهت بُعد اعجازی و هم از جهت بُعد عقلی و عملی، غیر متناهی است، و از نظر برهان فلسفی و عقلی ممکن نیست مفسر محدود، قلم و بیان محدود، کلام واجب الوجود غیر متناهی را تفسیر کند و شرح بدهد، علم محدود، قلم و بیان محدود، هر اندازه هم که بیان کند و تفسیر نماید، باز آن بیان و تفسیر محدود است و نمی‌تواند واقعیت غیر محدود را به گونه‌ای که هست، بیان نماید.
با همین بیان عقلی روشن می‌شود که مفسر اصلی و حقیقی قرآن کریم می‌باید پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام باشند نه کسانی دیگر. برای اینکه خداوند به آنها (علم ما کان و ما هو کائن و ما یکون) را آموخت، مفتاح و کلید خزاین آسمان و زمین در اختیار آنهاست، و آنان از هر جهت آگاه به علوم الهی و امین وحی می‌باشند، چه در مقام دریافت وحی و چه در مقام بیان احکام و تفسیر قرآن، معصوم و مصون از خطا هستند.[13]
به هر حال، اهل بیت راسخان در علم و مصداق کامل صفت (اهل الذکر)اند که تفسیر و تأویل قرآن را یک جا می‌دانند، لذا فقط ایشان هستند که برای همیشه شایستگی مرجعیت در فهم معانی قرآن و آموزش آیات آن را دارند، اینان دروازه‌های هدایت و چراغ‌های فرا روی ظلمت و کشتیبان نجات امتند.[14]
امام صادق علیه السّلام در حدیثی می‌فرماید: همواره خداوند میان ما اهل بیت کسانی را (برای هدایت مردم) بر ‌می‌گزیند که قرآن را از آغاز تا انجام آن می‌داند.[15]
عترت وارثان، حاملان و معادن علوم و معارف قرآنند و علم قرآن (تنزیل و تأویل) ویژه اهل بیت علیهم السّلام است. ابوالفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی، صاحب کتاب (ملل و نحل) می‌گوید: خداوند علم قرآن را تنها در اختیار حاملان از خاندان پاک پیامبر و ناقلانی از چهره‌های درخشان اصحاب قرار داد.[16]
قرآن شریف خطاب به رسول خدا می‌فرماید: (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإِیمانُ)[17] تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست؟ از این جا معنا آیه روشن می‌شود که خدای سبحان به لحاظ نشئه طبیعت و عالم تکلیف به رسول خود می‌گوید: تو چه می‌دانستی که کتاب و ایمان چیست، نه به لحاظ باطن این عالم و نشئه صادر اوّل بودن آن حضرت
نکته دیگری که در این راستا قابل بیان می باشد این است که مسأله فهم شهودی و الهام الهی و جرقه‌ها و جوشش‌های درونی، طی الارض و هدایت به صورت ایصال الی المطلوب، تنها اختصاص برای اهل بیت علیه السّلام ندارند بلکه انبیاء و بندگان خاص خداوند هم می‌توانند دارای چنین صفاتی باشند.
هستند بندگان خاص خداوند که دنبال (حنّانه)[18] شدن هستند، ممکن است بندگان خاص خداوند معجزه آسا و مکتب نرفته، حافظ قرآن بشوند و قرآن را فرا بگیرند، عده‌ای از بندگان خاص خداوند در عین اینکه مکتب نرفته بودند، با شامّه و شمّ عرفانی آیات الهی را از سایر متن‌های عربی تشخیص می‌دادند، بنابراین ممکن است بندگان خاص خداوند و متقین به صورت شهودی و دید باطنی، الهام‌وار، معجزه آسا، رؤیا صادقانه و راههای دیگر قرآن را فرا بگیرند که برای همه مقدور نباشد، و یا در مکتب‌ها نتوانند آن را فرا بگیرند، در روایات آمده، به الهامات و جوشش‌های درونی باید توجه ویژه شود و بلافاصله باید وارد عمل شد، البته دسترسی به این مقامات پیش زمینه‌هایی را طلب می‌کند که یک شبه به دست نمی‌آید. نکته ی قابل توجه این است که:
خود حضرت رسول صلّی الله علیه و آله پیش از رسالت، از تفضیل کتاب و ایمان به مضامین آگاه نبودند ولی اجمالش را می‌دانستند، و به همان نیز عمل می‌کردند، و خداوند در این آیه ی کریمه به آن حضرت خطاب می‌فرماید که در نشئه طبیعت، پیش از آنکه به مقام نبوّت و رسالت نایل شوی، از جزئیات و تفصیل کتاب آسمانی و ایمان به آن خبر نداشتی،[19]...
خلاصه، همان طوری که اشاره شد، نشئه تکلیف و طبیعت، با نشئه ی باطن و علم ملکوتی فرق می‌کنند، امامان علیهم السّلام در نشئه باطن، مکتب نرفته‌اند و فراگیری قرآن برای آنها حالت شهودی داشته، و قرآن را یا از پیامبر صلّی الله علیه و آله و یا از ملائکه و یا الهام گونه که برای آنها یک حالت شهودی داشته است و یا معجزه آسا فرا می‌گرفتند، و علم (ما کان و ما هو کائن و ما یکون) را خداوند به آنها داده است، و قرآن را از آغاز تا انجام آن می‌دانند، کسانی که به مکتب نرفتند و خط ننوشتند به غمره مسئله آموز صد مدرس شدند، و توانستند کتابی که معجزه جاوید است بیاموزند و بیاموزانند، هم چنین است در مورد بندگان خاص خداوند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر تسنیم، ج 1، ذیل آیات 30 الی 34 از سوره بقره.
2. تفسیر موضوعی قرآن در قرآن بسیار روشنگر و کارگشا است.
3. تفسیر نمونه، ج 1، ذیل آیات 30 الی 34 از سوره بقره.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج البلاغه، نامه 28.
[2] . تفسیر تسنیم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اوّل، 1380، ج 3، ص 167.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه، 16/10/1381.
[4] . الرحمن/ 1 4.
[5] . آل عمران/ 7.
[6] . آل عمران/ 8.
[7] . یونس/ 35.
[8] . جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه، 15/10/1381.
[9] . اصول کافی، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ج 1، ص 83.
[10] . جوادی آملی، عبدالله، سؤال و جواب مستقیم، 16/10/1381.
[11] . تفسیر نور، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ پنجم، 1376، ج 1، ص 98 99.
[12] . المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوّم، 1393 ه . ق، ج 1، ص 117.
[13] . موحدی نجفی، محمد باقر، مقدمه تفسیر تحلیلی قرآن کریم، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب، چاپ اوّل، 1381، صص 381 و 382.
[14] . معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، 1379، ج 1، ص 442.
[15] . همان، یا بصائر الدرجات، ص 194، شماره 6.
[16] . معرفت، محمد هادی، همان.
[17] . شوری/ 52.
[18] . جوادی‌آملی، تفسیر ذیل آیه 20 از سورة یونس، 14/11/1381.
[19] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسدی، چاپ دوّم، 1378، ج 1، ص 42.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین