روایاتی درباره اینکه علم قرآن نزد اهل بیت علیهم السلام است بفرمایید؟
منتخبی از روایات در مورد اینکه علم قرآن همه اش در نزد اهل بیت علیهم السلام است. کافی به اِسنادش از سلیم بن قیس هلالی آورده است که گفت شنیدم امیر المومنین علیه السلام می گفت و کلام حضرت را بیان داشت تا آنجا که فرمود: بر رسول خدا (ص) هیچ آیه قرآنی نازل نمی‌شد جز اینکه برایم می‌خواند و دیکته می‌کرد و به خط خود می‌نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من می‌آموخت، و از خدا خواست که به من فهم و نیروی حفظ عطا کند، پس از آن هنگام که این دعا را در حق من نمود، من هیچ آیه‌ ای از قرآن یا علمی را که به من املاء می کرد و می نوشتم، فراموش نکردم. و هیچ علمی از آنچه خدایش تعلیم نموده بود در باره حلال و حرام و امر و نهی که بود یا می‌باشد باقی نماند مگر اینکه به من تعلیم فرمود و هیچ کتاب نازل بر یکی از پیغمبران پیش از خود در باره طاعت و معصیت نماند مگر اینکه به من آموخت، و من همه را حفظ کردم و یک حرفش را از یادم نرفت، سپس دستش را بر سینه من نهاد و از خدا خواست که دلم را پر از علم و فهم و حکمت و نور نماید، پس من گفتم: ای پیغمبر خدا، پدر و مادرم به فدایت، از آن وقت که آن دعا را در باره من کردی چیزی فراموش نکرده ام و آنچه هم ننوشته ام از من فوت نشده است، آیا پس از این بیم فراموشی برایم داری؟ فرمود: نه، من از فراموشی و نادانی نسبت به تو بیمی ندارم.[1] این روایت را عیاشی در تفسیرش و صدوق در اکمال الدین نیز با تفاوت اندکی در الفاظ آورده اند. و صدوق در پایان آن اضافه دارد که : و همانا پروردگارم به من خبر داده است که این دعا را برای من در حق تو و شریکانت که پس از تو می آیند استجابت نموده است. پس گفتم : یا رسول الله چه کسانی شریکان من بعد از من هستند؟ فرمود: کسانی که خدا آنها را قرین خود و من قرار داده و فرموده است : اطاعت نمایید از خدا و رسول و اولی الامر از خودتان. پس گفتم : آنها کیانند؟ گفت : اوصیای من تا آن هنگام در حوض بر من وارد شوند همه آنها هدایت کنندگان و هدایت شدگان هستند و هر که آنها را واکذارد بدانها زیانی نمی رسد. آنها با قرآنند و قرآن با آنهاست از آنها جدا نمی شود و از او جدا نمی شوند. به وسیله آنها امت من یاری می شوند و به واسطه آنها باران می باردو به واسطه آنها بلا از امت من دفع می شودو به واسطه آنها دعایشان مستجاب می گردد. پس گفتم یا رسول الله آنها را برایم نام ببر. پس گفت : این پسرم و دستش را بر سر حسن گذاشت سپس این پسرم و دستش را بر سر حسین گذاشت سپس پسری از او که به او علی گفته می شود و در زمان حیات تو متولد می شود پس از طرف من به او سلام کن سپس بقیه دوازده نفر از فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله) پس گفتم : پدر و مادرم به فدایت آنها را برایم نام ببر پس آنها را یک به یک برایم نام برد پس امیرالمومنین خطاب به من فرمود- به خدا سوگند ای اخا بنی هلال- در بین ایشان مهدیّ امت محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد،و به خدا سوگند من کسانی را که در میان رکن و مقام با او بیعت کنند می‌شناسم و اسامی پدران و قبائلشان را نیز می‌دانم.[2] و کافی به اسنادش از امام باقر علیه السلام نقل نموده است که فرمود: هیچ کس از مردم ادعا نکرد که تمام قرآن را چنان که نازل شده، جمع کرده است، مگر دروغگو و کسی آن را چنان که خدا فرستاده، جمع و نگهداری نکرده‌ است مگر علی بن ابی طالب و امامان پس از وی علیهم السلام.[3] و باز به اسنادش از آن حضرت نقل نموده که فرمود: جز اوصیاء پیغمبر کسی را نرسد که ادعا کند تمام قرآن از ظاهر و باطنش نزد اوست.[4] و به اسنادش از در تفسیر قول خدای عز و جل: (بلکه آن آیاتی است روشن، در سینه کسانی که علم به آنها داده شده) فرمود: آنها ائمه علیهم السلام هستند.[5] و به اسنادش از امام صادق علیه السّلام نقل نموده است که میفرمود: من زاده رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله هستم و من عالم بر کتاب خدای تعالی هستم درآنست آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و آینده، تمام اینها را میدانم چنان که بکف دست خود مینگرم، همانا خدا میفرماید: در قرآنست بیان آشکار هر چیز.[6] می گویم : ولادت مورد اشاره در این روایت (که حضرت می فرمایند من زاده رسول الله هستم) شامل می شود ولادت جسمانی و روحانی را، چه علم حضرت به رسول الله باز می گردد همانگونه که نسبش بدان حضرت باز می گرددو او وارث علم پیامبر است همانگونه که وارث مالش است، و به خاطر این فرمود و من کتاب خداوند متعال را می دانم و در آن چه و چه است یعنی و من عالم به تمامی آن هستم و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : کتاب خدا در آن اخبار گذشتگان، سرنوشت آیندگان، و فیصله دهنده اختلاف های شماست، و ما از آن باخبریم.[7] و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : ما راسخان در علم هستیم و ما به تاویل قرآن عالمیم.[8] و در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود : ما اهل بیت از همگان ممتاز هستیم به اینکه پیوسته خدا در بین ما کسی را مبعوث می کند که کتابش را از اول تا آخر می داند. و در نزد ما از حلال الهی و حرام آن چیزهایی است که ما توان کتمان آنها را داریم ولی نمی توانیم برای دیگری نقل کنیم .[9] و در روایتی از علومی که به ما عطا شده تفسیر قرآن و احکام آن است اگر چنانچه کسی که گنجایش داشته باشد یا شخص مورد اطمینانی را می یافتیم قطعا می گفتیم و خدا یاری کننده است. و نیز در تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل می نماید که : همانا خدا ولایت ما اهل بیت را قطب قرآن و قطب همه کتابهای آسمانی قرار داده است؛ محکمات قرآن برگرد آن می‌گردد، و بدان، کتابها ارزش یافته اند و ایمان از آن آشکار می گردد. و رسول الله صلی الله علیه و آله امر نمود که به قرآن و آل محمد علیهم السلام اقتدا شود.[10] و آن هنگامی است که در آخر خطبه ای که ایراد نمود فرمود: من در میان شما دو امانت گرانبها و سنگین (ثقلین) باقی می گذارم اما امانت بزرگتر کتاب پروردگارم است. اما امانت کوچکتر عترت من اهل بیتم هستند پس در حفظ این دو امانت من بکوشید که گمراه نشوید مادامی که بدانها تمسک بجویید. کافی به اسنادش از زید شحام آورده که: قتادة بن دعامه [یکی از مفسران بزرگ اهل سنّت‌] خدمت امام باقر علیه السّلام شرفیاب شد. حضرت به او فرمود: ای قتاده! تو فقیه اهل بصره هستی؟ عرض کرد: این گونه می‌پندارند. امام باقر علیه السّلام فرمود: به من خبر رسیده تو قرآن تفسیر می‌کنی؟ قتاده گفت: آری. امام باقر علیه السّلام فرمود: از روی علم و آگاهی تفسیر می‌کنی. یا از روی نادانی؟ قتاده عرض کرد: خیر، شاید از روی دانایی. امام باقر علیه السّلام فرمود: اگر از سر آگاهی تفسیر می‌کنی پس تو برای خود کسی هستی و من از تو پرسشی می‌کنم. قتاده گفت: بپرسید. امام علیه السّلام فرمود: به من بگو منظور از این آیه سوره سبأ: ... وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ[11] چیست؟ قتاده گفت: این آیه در باره کسی است که از خانه خود به قصد زیارت خانه کعبه خارج شود و با خود توشه و مرکب حلال بردارد و کرایه‌اش را از مال حلال بپردازد، این همان کسی است که در امان و آسایش است تا بازگشت به خانه خویش. امام باقر علیه السّلام فرمود: ای قتاده! تو را بخدا سوگند می‌دهم آیا این را هم می‌دانی که چه بسا مردی با توشه و مرکب و کرایه حلال از خانه خویش به قصد زیارت خانه خدا خارج شود و به راهزن گرفتار آید آن گونه که هزینه راه او را بربایند و چنان او را بزنند که به هلاکت رسد؟ قتاده پاسخ داد: بخدا سوگند آری. امام علیه السّلام فرمود: وای بر تو ای قتاده، اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنی که در این صورت هم خود هلاک گشته‌ای و هم دیگران را به هلاکت کشانده‌ای، و اگر این تفسیر را از مردم گرفته‌ای باز هم خود به هلاکت رسیده‌ای‌ وایشان را هم به هلاکت رسانده‌ای، وای بر تو ای قتاده، این آیه در حق کسی است که با توشه و مرکب و کرایه حلال به قصد زیارت کعبه برون آید و به حق ما آشنا باشد و در دل، عشق ما را داشته باشد چنان که خداوند می‌فرماید: ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ...[12] و مقصود ابراهیم علیه السّلام زیارت کعبه نبود و گر نه می‌گفت: (الیه). پس بخدا سوگند ماییم مقصود از دعای ابراهیم علیه السّلام که هر که در دل هوای ما کند حج او پذیرفته است و الّا خیر. ای قتاده! هر کس چنین باشد در روز رستاخیز از عذاب دوزخ ایمن باشد. قتاده گفت: از همین رو من هم آیه را این چنین تفسیر نمی‌کنم. امام علیه السّلام فرمود: وای بر تو ای قتاده، همانا قرآن را آن کسی فهمد که به او خطاب شده.[13] گویم : اینگونه این حدیث را در نسخه های کافی یافتیم و به نظر میرسد که چیزی از آن افتاده باشد چرا که آنچه قتاده گفته ارتباطی با قول خداوند (سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین) ندارد. برای اینکه در آیه ذکر نشده این کجای زمین است . بلکه سخن قتاده با آیه (و من دخله کان آمنا )[14] ارتباط دارد و همچنین در آنچه امام علی علیه السلام فرموده و در روایت امام صادق علیه السلام که در آن از ابو حنیفه در مورد تفسیر این دو آیه سوال نموده اند، دلالت بر این افتادگی وجود دارد. و آن روایتی است که در علل الشرایع نقل کرده که حضرتش به ابو حنیفه فرمود : تو فقیه اهل عراق هستی؟ گفت : بله فرمود: چگونه به آنها فتوا می دهی؟ گفت: به کتاب خدا و سنت پیامبرش. فرمود : ای ابوحنیفه کتاب خدا را آنگونه که حق شناخت آن است می شناسی؟ گفت : بله فرمود: ای ابوحنیفه! داشتن علم بزرگی را ادعا نمودی؟ وای بر تو! خدا این علم را به جز در نزد اهل کتابی که بر آنها نازل نموده قرار نداده؟ وای بر تو و آن جز در نزد افراد خاصی از ذریه پیامبر ما نیست و من تو را نمی بینم که از کتاب خدا حرفی بدانی! و اگر اینگون هست که میگویی و حال اینکه چنان که می گویی نیستی پس به من خبر بده از سخن خدا : (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ)، آن کجای زمین است؟ گفت من آن را مابین مکه و مدینه می دانم. پس ابوعبدالله به اصحابش روکرد و فرمود: شما ها می دانید که مر دم مابین مدینه و مکه مورد دستبرد قرار می گیرند و اموالشان گرفته می شود و بر جانهای خود ایمن نیستند و کشته می شوند. گفتند : بله چنین است پس ابو حنیفه ساکت شد. پس فرمود : ای ابو حنیفه! درباره قول خداوند متعال (وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) بگو آن کجاست؟ گفت: کعبه. فرمود: آیا قائلی که حجاج بن یوسف وقتی منجنیق بر سر ابن زبیر در کعبه قرار داد و او در آنجا به قتل رساند در آن ایمن بود! پس ساکت شد. و تفسیر این دو آیه در محلش خواهد آمد ان شاء الله. پی نوشت: [1] .کافی ، کتاب العلم، باب اختلاف الحدیث، حدیث1 [2] . کمال الدین و تمام النعمة، ج‌1، باب 24 : ما روی عن النبی صلی الله علیه و آله فی النص علی القائم علیه السلام، حدیث 37 [3] . کافی، کتاب العلم، باب أنه لم یجمع القرآن کله إلا الأئمة علیهم السلام و أنهم یعلمون علمه کله ، حدیث1 [4]. کافی، کتاب العلم، باب أنه لم یجمع القرآن کله إلا الأئمة علیهم السلام و أنهم یعلمون علمه کله ، حدیث2 [5] . کافی، کتاب العلم، باب أن الأئمة قد أوتوا العلم و أثبت فی صدورهم، حدیث2 [6] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة ، حدیث8 [7] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة ، حدیث9 [8] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب ان الراسخین فی العلم هم الائمه ، حدیث1 [9] . تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "علم الائمه بالتاویل"، حدیث8 [10] . تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "فی فضل القرآن"، حدیث9 [11] . و معیّن کردیم در آن‌[ منزلگاهها] برای سیر، و در آن جا شبها و روزها به آسودگی و ایمنی راه سپارید (سبأ/ 18) [12] . و قلوب مردم را چنان کن که بدانها عشق بورزند)(ابراهیم/37) [13] . کافی، ج‌8، روضه،باب حدیث الفقهاء و العلماء، نقل ترجمه از بهشت کافی(ترجمه روضه کافی)، رسولی محلاتی، ص362 [14] . و کسی که در آن (خانه خدا) داخل شود ایمن است (آل عمران/97) ترجمه : گروه پژوهشی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام منبع : تفسیر صافی، فیض کاشانی، مقدمه دوم
عنوان سوال:

روایاتی درباره اینکه علم قرآن نزد اهل بیت علیهم السلام است بفرمایید؟


پاسخ:

منتخبی از روایات در مورد اینکه علم قرآن همه اش در نزد اهل بیت علیهم السلام است.
کافی به اِسنادش از سلیم بن قیس هلالی آورده است که گفت شنیدم امیر المومنین علیه السلام می گفت و کلام حضرت را بیان داشت تا آنجا که فرمود: بر رسول خدا (ص) هیچ آیه قرآنی نازل نمی‌شد جز اینکه برایم می‌خواند و دیکته می‌کرد و به خط خود می‌نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من می‌آموخت، و از خدا خواست که به من فهم و نیروی حفظ عطا کند، پس از آن هنگام که این دعا را در حق من نمود، من هیچ آیه‌ ای از قرآن یا علمی را که به من املاء می کرد و می نوشتم، فراموش نکردم. و هیچ علمی از آنچه خدایش تعلیم نموده بود در باره حلال و حرام و امر و نهی که بود یا می‌باشد باقی نماند مگر اینکه به من تعلیم فرمود و هیچ کتاب نازل بر یکی از پیغمبران پیش از خود در باره طاعت و معصیت نماند مگر اینکه به من آموخت، و من همه را حفظ کردم و یک حرفش را از یادم نرفت، سپس دستش را بر سینه من نهاد و از خدا خواست که دلم را پر از علم و فهم و حکمت و نور نماید، پس من گفتم: ای پیغمبر خدا، پدر و مادرم به فدایت، از آن وقت که آن دعا را در باره من کردی چیزی فراموش نکرده ام و آنچه هم ننوشته ام از من فوت نشده است، آیا پس از این بیم فراموشی برایم داری؟ فرمود: نه، من از فراموشی و نادانی نسبت به تو بیمی ندارم.[1]
این روایت را عیاشی در تفسیرش و صدوق در اکمال الدین نیز با تفاوت اندکی در الفاظ آورده اند.
و صدوق در پایان آن اضافه دارد که : و همانا پروردگارم به من خبر داده است که این دعا را برای من در حق تو و شریکانت که پس از تو می آیند استجابت نموده است. پس گفتم : یا رسول الله چه کسانی شریکان من بعد از من هستند؟ فرمود: کسانی که خدا آنها را قرین خود و من قرار داده و فرموده است : اطاعت نمایید از خدا و رسول و اولی الامر از خودتان. پس گفتم : آنها کیانند؟ گفت : اوصیای من تا آن هنگام در حوض بر من وارد شوند همه آنها هدایت کنندگان و هدایت شدگان هستند و هر که آنها را واکذارد بدانها زیانی نمی رسد. آنها با قرآنند و قرآن با آنهاست از آنها جدا نمی شود و از او جدا نمی شوند. به وسیله آنها امت من یاری می شوند و به واسطه آنها باران می باردو به واسطه آنها بلا از امت من دفع می شودو به واسطه آنها دعایشان مستجاب می گردد. پس گفتم یا رسول الله آنها را برایم نام ببر. پس گفت : این پسرم و دستش را بر سر حسن گذاشت سپس این پسرم و دستش را بر سر حسین گذاشت سپس پسری از او که به او علی گفته می شود و در زمان حیات تو متولد می شود پس از طرف من به او سلام کن سپس بقیه دوازده نفر از فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله) پس گفتم : پدر و مادرم به فدایت آنها را برایم نام ببر پس آنها را یک به یک برایم نام برد پس امیرالمومنین خطاب به من فرمود- به خدا سوگند ای اخا بنی هلال- در بین ایشان مهدیّ امت محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد،و به خدا سوگند من کسانی را که در میان رکن و مقام با او بیعت کنند می‌شناسم و اسامی پدران و قبائلشان را نیز می‌دانم.[2]
و کافی به اسنادش از امام باقر علیه السلام نقل نموده است که فرمود: هیچ کس از مردم ادعا نکرد که تمام قرآن را چنان که نازل شده، جمع کرده است، مگر دروغگو و کسی آن را چنان که خدا فرستاده، جمع و نگهداری نکرده‌ است مگر علی بن ابی طالب و امامان پس از وی علیهم السلام.[3] و باز به اسنادش از آن حضرت نقل نموده که فرمود: جز اوصیاء پیغمبر کسی را نرسد که ادعا کند تمام قرآن از ظاهر و باطنش نزد اوست.[4] و به اسنادش از در تفسیر قول خدای عز و جل: (بلکه آن آیاتی است روشن، در سینه کسانی که علم به آنها داده شده) فرمود: آنها ائمه علیهم السلام هستند.[5]
و به اسنادش از امام صادق علیه السّلام نقل نموده است که میفرمود: من زاده رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله هستم و من عالم بر کتاب خدای تعالی هستم درآنست آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و آینده، تمام اینها را میدانم چنان که بکف دست خود مینگرم، همانا خدا میفرماید: در قرآنست بیان آشکار هر چیز.[6]
می گویم : ولادت مورد اشاره در این روایت (که حضرت می فرمایند من زاده رسول الله هستم) شامل می شود ولادت جسمانی و روحانی را، چه علم حضرت به رسول الله باز می گردد همانگونه که نسبش بدان حضرت باز می گرددو او وارث علم پیامبر است همانگونه که وارث مالش است، و به خاطر این فرمود و من کتاب خداوند متعال را می دانم و در آن چه و چه است یعنی و من عالم به تمامی آن هستم
و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : کتاب خدا در آن اخبار گذشتگان، سرنوشت آیندگان، و فیصله دهنده اختلاف های شماست، و ما از آن باخبریم.[7]
و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : ما راسخان در علم هستیم و ما به تاویل قرآن عالمیم.[8]
و در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود : ما اهل بیت از همگان ممتاز هستیم به اینکه پیوسته خدا در بین ما کسی را مبعوث می کند که کتابش را از اول تا آخر می داند. و در نزد ما از حلال الهی و حرام آن چیزهایی است که ما توان کتمان آنها را داریم ولی نمی توانیم برای دیگری نقل کنیم .[9]
و در روایتی از علومی که به ما عطا شده تفسیر قرآن و احکام آن است اگر چنانچه کسی که گنجایش داشته باشد یا شخص مورد اطمینانی را می یافتیم قطعا می گفتیم و خدا یاری کننده است.
و نیز در تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل می نماید که : همانا خدا ولایت ما اهل بیت را قطب قرآن و قطب همه کتابهای آسمانی قرار داده است؛ محکمات قرآن برگرد آن می‌گردد، و بدان، کتابها ارزش یافته اند و ایمان از آن آشکار می گردد. و رسول الله صلی الله علیه و آله امر نمود که به قرآن و آل محمد علیهم السلام اقتدا شود.[10]
و آن هنگامی است که در آخر خطبه ای که ایراد نمود فرمود: من در میان شما دو امانت گرانبها و سنگین (ثقلین) باقی می گذارم اما امانت بزرگتر کتاب پروردگارم است. اما امانت کوچکتر عترت من اهل بیتم هستند پس در حفظ این دو امانت من بکوشید که گمراه نشوید مادامی که بدانها تمسک بجویید.
کافی به اسنادش از زید شحام آورده که: قتادة بن دعامه [یکی از مفسران بزرگ اهل سنّت‌] خدمت امام باقر علیه السّلام شرفیاب شد. حضرت به او فرمود: ای قتاده! تو فقیه اهل بصره هستی؟ عرض کرد: این گونه می‌پندارند. امام باقر علیه السّلام فرمود: به من خبر رسیده تو قرآن تفسیر می‌کنی؟ قتاده گفت: آری. امام باقر علیه السّلام فرمود: از روی علم و آگاهی تفسیر می‌کنی.
یا از روی نادانی؟ قتاده عرض کرد: خیر، شاید از روی دانایی. امام باقر علیه السّلام فرمود: اگر از سر آگاهی تفسیر می‌کنی پس تو برای خود کسی هستی و من از تو پرسشی می‌کنم. قتاده گفت: بپرسید. امام علیه السّلام فرمود: به من بگو منظور از این آیه سوره سبأ: ... وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ[11] چیست؟ قتاده گفت: این آیه در باره کسی است که از خانه خود به قصد زیارت خانه کعبه خارج شود و با خود توشه و مرکب حلال بردارد و کرایه‌اش را از مال حلال بپردازد، این همان کسی است که در امان و آسایش است تا بازگشت به خانه خویش.
امام باقر علیه السّلام فرمود: ای قتاده! تو را بخدا سوگند می‌دهم آیا این را هم می‌دانی که چه بسا مردی با توشه و مرکب و کرایه حلال از خانه خویش به قصد زیارت خانه خدا خارج شود و به راهزن گرفتار آید آن گونه که هزینه راه او را بربایند و چنان او را بزنند که به هلاکت رسد؟ قتاده پاسخ داد: بخدا سوگند آری. امام علیه السّلام فرمود: وای بر تو ای قتاده، اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنی که در این صورت هم خود هلاک گشته‌ای و هم دیگران را به هلاکت کشانده‌ای، و اگر این تفسیر را از مردم گرفته‌ای باز هم خود به هلاکت رسیده‌ای‌ وایشان را هم به هلاکت رسانده‌ای، وای بر تو ای قتاده، این آیه در حق کسی است که با توشه و مرکب و کرایه حلال به قصد زیارت کعبه برون آید و به حق ما آشنا باشد و در دل، عشق ما را داشته باشد چنان که خداوند می‌فرماید: ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ...[12] و مقصود ابراهیم علیه السّلام زیارت کعبه نبود و گر نه می‌گفت: (الیه). پس بخدا سوگند ماییم مقصود از دعای ابراهیم علیه السّلام که هر که در دل هوای ما کند حج او پذیرفته است و الّا خیر.
ای قتاده! هر کس چنین باشد در روز رستاخیز از عذاب دوزخ ایمن باشد. قتاده گفت: از همین رو من هم آیه را این چنین تفسیر نمی‌کنم. امام علیه السّلام فرمود: وای بر تو ای قتاده، همانا قرآن را آن کسی فهمد که به او خطاب شده.[13]
گویم : اینگونه این حدیث را در نسخه های کافی یافتیم و به نظر میرسد که چیزی از آن افتاده باشد چرا که آنچه قتاده گفته ارتباطی با قول خداوند (سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین) ندارد. برای اینکه در آیه ذکر نشده این کجای زمین است . بلکه سخن قتاده با آیه (و من دخله کان آمنا )[14] ارتباط دارد و همچنین در آنچه امام علی علیه السلام فرموده و در روایت امام صادق علیه السلام که در آن از ابو حنیفه در مورد تفسیر این دو آیه سوال نموده اند، دلالت بر این افتادگی وجود دارد. و آن روایتی است که در علل الشرایع نقل کرده که حضرتش به ابو حنیفه فرمود : تو فقیه اهل عراق هستی؟ گفت : بله فرمود: چگونه به آنها فتوا می دهی؟ گفت: به کتاب خدا و سنت پیامبرش. فرمود : ای ابوحنیفه کتاب خدا را آنگونه که حق شناخت آن است می شناسی؟ گفت : بله فرمود: ای ابوحنیفه! داشتن علم بزرگی را ادعا نمودی؟ وای بر تو! خدا این علم را به جز در نزد اهل کتابی که بر آنها نازل نموده قرار نداده؟ وای بر تو و آن جز در نزد افراد خاصی از ذریه پیامبر ما نیست و من تو را نمی بینم که از کتاب خدا حرفی بدانی! و اگر اینگون هست که میگویی و حال اینکه چنان که می گویی نیستی پس به من خبر بده از سخن خدا : (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ)، آن کجای زمین است؟ گفت من آن را مابین مکه و مدینه می دانم. پس ابوعبدالله به اصحابش روکرد و فرمود: شما ها می دانید که مر دم مابین مدینه و مکه مورد دستبرد قرار می گیرند و اموالشان گرفته می شود و بر جانهای خود ایمن نیستند و کشته می شوند. گفتند : بله چنین است پس ابو حنیفه ساکت شد. پس فرمود : ای ابو حنیفه! درباره قول خداوند متعال (وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) بگو آن کجاست؟ گفت: کعبه. فرمود: آیا قائلی که حجاج بن یوسف وقتی منجنیق بر سر ابن زبیر در کعبه قرار داد و او در آنجا به قتل رساند در آن ایمن بود! پس ساکت شد. و تفسیر این دو آیه در محلش خواهد آمد ان شاء الله.

پی نوشت:
[1] .کافی ، کتاب العلم، باب اختلاف الحدیث، حدیث1
[2] . کمال الدین و تمام النعمة، ج‌1، باب 24 : ما روی عن النبی صلی الله علیه و آله فی النص علی القائم علیه السلام، حدیث 37
[3] . کافی، کتاب العلم، باب أنه لم یجمع القرآن کله إلا الأئمة علیهم السلام و أنهم یعلمون علمه کله ، حدیث1
[4]. کافی، کتاب العلم، باب أنه لم یجمع القرآن کله إلا الأئمة علیهم السلام و أنهم یعلمون علمه کله ، حدیث2
[5] . کافی، کتاب العلم، باب أن الأئمة قد أوتوا العلم و أثبت فی صدورهم، حدیث2
[6] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة ، حدیث8
[7] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة ، حدیث9
[8] . کافی، ج‌1، کتاب العلم، باب ان الراسخین فی العلم هم الائمه ، حدیث1
[9] . تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "علم الائمه بالتاویل"، حدیث8
[10] . تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "فی فضل القرآن"، حدیث9
[11] . و معیّن کردیم در آن‌[ منزلگاهها] برای سیر، و در آن جا شبها و روزها به آسودگی و ایمنی راه سپارید (سبأ/ 18)
[12] . و قلوب مردم را چنان کن که بدانها عشق بورزند)(ابراهیم/37)
[13] . کافی، ج‌8، روضه،باب حدیث الفقهاء و العلماء، نقل ترجمه از بهشت کافی(ترجمه روضه کافی)، رسولی محلاتی، ص362
[14] . و کسی که در آن (خانه خدا) داخل شود ایمن است (آل عمران/97)
ترجمه : گروه پژوهشی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام
منبع : تفسیر صافی، فیض کاشانی، مقدمه دوم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین