عقیده مشرکان نسبت به بقاء روح چگونه بود؟
مشرکان، مخصوصاً مشرکان عرب، رویّه واحدی در مسائل اعتقادی خود نداشتند، و در عینِ اشتراک در اصل عقیده شرک، در خصوصیاتِ اعتقادی بسیار متفاوت بودند. گروهی نه خدا را قبول داشتند و نه معاد را، اینها کسانی هستند که قرآن سخن آنان را چنین نقل می کند: (ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ)؛ (چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست، گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند، و جز طبیعت ما را هلاک نمی کند)!.(1) جمع دیگری خدا را قبول داشتند و بت ها را شُفَعای درگاه او می دانستند، اما معاد را منکر بودند، همان کسانی که می گفتند: (مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)؛ (چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است)؟(2) آنها برای بت ها حج به جا می آوردند، و قربانی می کردند، و معتقد به حلال و حرام بودند، و اکثر مشرکان عرب در این زمره جای داشتند. ولی شواهد متعددی در دست است که نشان می دهد، آنها به نوعی بقای روح معتقد بودند، خواه به صورت (تناسخ) و انتقال ارواح به بدن های تازه، یا به شکل دیگر.(3) مخصوصاً اعتقاد آنها به پرنده ای به نام (هامه) معروف است، در داستان های عرب آمده است که در میان عرب، کسانی بودند که اعتقاد داشتند روح انسان پرنده ای است که در جسم او منبسط شده، هنگامی که از دنیا می رود یا کشته می شود، از جسم او بیرون می آید و اطراف جسد او به صورت وحشتناکی طواف کرده، و در کنار قبر او ناله می کند، و معتقد بودند: این پرنده در آغاز کوچک است، سپس بزرگ می شود تا به اندازه (جغد) می گردد، و او دائماً در وحشت به سر می برد، و جایگاهش خانه های خالی، ویرانه ها، قبرها و جایگاه کشتگان است!. و نیز آنها معتقد بودند: اگر کسی مقتول شده باشد، (هامه) بر قبر او فریاد می زند: اسْقُونِی فَإِنِّی صَدْیَةٌ!: (سیرابم کنید که سخت تشنه ام)!.(4) اسلام، قلمِ بطلان بر تمام این عقائد خرافی کشید، و لذا در حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: لا هامَه: (هامه دروغ است). به هر حال، آنها گر چه عقیده به معاد و بازگشت انسان به زندگی بعد از مرگ نداشتند، ولی به نظر می رسد به یک نوع (تناسخ) و بقاء ارواح قائل بودند. ولی، معاد جسمانی به گونه ای که قرآن می گوید، که خاک های انسان دو مرتبه جمع آوری شود و به حیات و زندگی جدیدی بازگردد، و روح و جسم، هر دو معادِ مشترک داشته باشند را، به کلی منکر بودند، نه فقط انکار می کردند، بلکه، از آن وحشت داشتند، که قرآن با بیانات مختلفی آن را برای آنها توضیح داده و اثبات کرده است.(5) پی نوشتها: 1 . سوره جاثیه، آیه 24. 2 . سوره یس، آیه 78. 3. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 119. 4 . بلوغ الارب، ج 2، ص 311. 5 . تفسیر نمونه، ج 21، ص 201. منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

عقیده مشرکان نسبت به بقاء روح چگونه بود؟


پاسخ:

مشرکان، مخصوصاً مشرکان عرب، رویّه واحدی در مسائل اعتقادی خود نداشتند، و در عینِ اشتراک در اصل عقیده شرک، در خصوصیاتِ اعتقادی بسیار متفاوت بودند.
گروهی نه خدا را قبول داشتند و نه معاد را، اینها کسانی هستند که قرآن سخن آنان را چنین نقل می کند: (ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ)؛ (چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست، گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند، و جز طبیعت ما را هلاک نمی کند)!.(1)
جمع دیگری خدا را قبول داشتند و بت ها را شُفَعای درگاه او می دانستند، اما معاد را منکر بودند، همان کسانی که می گفتند: (مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)؛ (چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است)؟(2) آنها برای بت ها حج به جا می آوردند، و قربانی می کردند، و معتقد به حلال و حرام بودند، و اکثر مشرکان عرب در این زمره جای داشتند.
ولی شواهد متعددی در دست است که نشان می دهد، آنها به نوعی بقای روح معتقد بودند، خواه به صورت (تناسخ) و انتقال ارواح به بدن های تازه، یا به شکل دیگر.(3)
مخصوصاً اعتقاد آنها به پرنده ای به نام (هامه) معروف است، در داستان های عرب آمده است که در میان عرب، کسانی بودند که اعتقاد داشتند روح انسان پرنده ای است که در جسم او منبسط شده، هنگامی که از دنیا می رود یا کشته می شود، از جسم او بیرون می آید و اطراف جسد او به صورت وحشتناکی طواف کرده، و در کنار قبر او ناله می کند، و معتقد بودند: این پرنده در آغاز کوچک است، سپس بزرگ می شود تا به اندازه (جغد) می گردد، و او دائماً در وحشت به سر می برد، و جایگاهش خانه های خالی، ویرانه ها، قبرها و جایگاه کشتگان است!.
و نیز آنها معتقد بودند: اگر کسی مقتول شده باشد، (هامه) بر قبر او فریاد می زند: اسْقُونِی فَإِنِّی صَدْیَةٌ!: (سیرابم کنید که سخت تشنه ام)!.(4)
اسلام، قلمِ بطلان بر تمام این عقائد خرافی کشید، و لذا در حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: لا هامَه: (هامه دروغ است).
به هر حال، آنها گر چه عقیده به معاد و بازگشت انسان به زندگی بعد از مرگ نداشتند، ولی به نظر می رسد به یک نوع (تناسخ) و بقاء ارواح قائل بودند.
ولی، معاد جسمانی به گونه ای که قرآن می گوید، که خاک های انسان دو مرتبه جمع آوری شود و به حیات و زندگی جدیدی بازگردد، و روح و جسم، هر دو معادِ مشترک داشته باشند را، به کلی منکر بودند، نه فقط انکار می کردند، بلکه، از آن وحشت داشتند، که قرآن با بیانات مختلفی آن را برای آنها توضیح داده و اثبات کرده است.(5)

پی نوشتها:
1 . سوره جاثیه، آیه 24.
2 . سوره یس، آیه 78.
3. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 119.
4 . بلوغ الارب، ج 2، ص 311.
5 . تفسیر نمونه، ج 21، ص 201.
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین