خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه مؤمن(غافر) می فرماید:(قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِّن سبِیلٍ)(1) (پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون‌ شدنی [از آتش‌] هست؟). در مورد اینکه مقصود از دو بار میراندان و دوبار زنده کردن چیست؟ اختلاف نظر فراوانی بین مفسرین رخ داده است. به نظر علامه طباطبایی این آیه نقل سخن کفار است؛ و کفار می خواهند با این حرف خود بگویند که ما یقین به معاد پیدا کرده ایم؛ و این مقدمه برای اعتراف به گناهان و در نتیجه رهایی یافتن از عذاب باشد پس مناسب این است که مراد آنان از دو بار مردن و دو بار زنده شدن، میراندن در آخرین روز زندگی دنیا و زنده کردن در برزخ است و سپس میراندن از برزخ، و زنده کردن در قیامت برای حساب است. پس آیه شریفه که سخن از دو میراندن و دو زنده کردن دارد، اشاره به میراندن بعد از زندگی دنیا و میراندن بعد از زندگی در برزخ و احیای در برزخ، و احیای در قیامت می کند. چون اگر زندگی در برزخ نبود، دیگر میراندن دومی تصور صحیحی نداشت، چون هم میراندن باید بعد از زندگی باشد و هم احیاء باید بعد از مردن، و هر یک از این دو باید مسبوق به خلافش باشد. وگرنه اماته(میراندن) و احیاء(زنده گرداندن) نمی شود.(2) اما مرگ و تولد در عالم طبیعت یک بار بیشتر صورت نمی گیرد .یعنی تولد از مادر و جدایی و مباینت نفس از بدن (که همان مرگ طبیعی است) می باشد و بعد از آن عوالم دیگر مانند برزخ و قیامت، واقع می شوند. گروهی که قائل به تناسخ هستند معتقدند که انسانها بعد از هر مرگ به صورت دیگر (یا به شکل انسان= تناسخ یا حیوان= ممسوخ یا نبات و گیاه= مرسوخ یا جمادات= مفسوخ) در می آیند و متولد می شوند که این سخن پایه علمی ندارد و معنایی باطل است چرا که هر موجودی بعد از آنکه کمالاتی را کسب کرد نمی تواند دوباره از فعلیت به قوه سابق برگردد.از منظر عرفانی هم می شود به این مساله نگاه کرد، و جمله حضرت عیسی (ع) را لحاظ کرد. در روایتی که به حضرت عیسی(ع) منسوب است آمده است که: (لن یلج ملکوت السماوات من لم یولد مرتین)(3) به ملکوت آسمانها دست نیابد مگر آن کس دو بار تولد یابد که مراد از این دو بار تولد یکی تولد طبیعی و ورود انسان به این دنیای خاکی است و دیگری خروج از عالم طبیعت و طی مراحل برزخی و رسیدن به مقامات معنوی فوق العاده است که در واقع حیات و زندگی دیگری حساب می گردد. گویی آدمی از این حیات خاکی مرده است و درعالم دیگری تولد یافته است. که به این مرحله از رشد و تعالی معنوی عرفا به مرگ و حیات اختیاری تعبیر می کنند. پی نوشت 1. سوره مؤمن(غافر)، آیه 11 2. برای شرح مبسوط این مطلب می توانید به تفسیرالمیزان ج 17 ذیل آیه 11 سورة مؤمن(غافر) مراجعه فرمایید. 3. شرح اصول کافی، ملاصدرا، ج1 ،ص 361 و ص 417 ؛ تفسیر القرآن، محی الدین عربی، ص 180 منبع:سایت انوار طاها
آیا انسان تنها یکبار به دنیا می آید و می میرد؟ چرا خداوند در قرآن از دوبار میراندان و دوبار زنده کردن سخن رانده است؟
خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه مؤمن(غافر) می فرماید:(قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِّن سبِیلٍ)(1) (پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟).
در مورد اینکه مقصود از دو بار میراندان و دوبار زنده کردن چیست؟ اختلاف نظر فراوانی بین مفسرین رخ داده است. به نظر علامه طباطبایی این آیه نقل سخن کفار است؛ و کفار می خواهند با این حرف خود بگویند که ما یقین به معاد پیدا کرده ایم؛ و این مقدمه برای اعتراف به گناهان و در نتیجه رهایی یافتن از عذاب باشد پس مناسب این است که مراد آنان از دو بار مردن و دو بار زنده شدن، میراندن در آخرین روز زندگی دنیا و زنده کردن در برزخ است و سپس میراندن از برزخ، و زنده کردن در قیامت برای حساب است. پس آیه شریفه که سخن از دو میراندن و دو زنده کردن دارد، اشاره به میراندن بعد از زندگی دنیا و میراندن بعد از زندگی در برزخ و احیای در برزخ، و احیای در قیامت می کند. چون اگر زندگی در برزخ نبود، دیگر میراندن دومی تصور صحیحی نداشت، چون هم میراندن باید بعد از زندگی باشد و هم احیاء باید بعد از مردن، و هر یک از این دو باید مسبوق به خلافش باشد. وگرنه اماته(میراندن) و احیاء(زنده گرداندن) نمی شود.(2)
اما مرگ و تولد در عالم طبیعت یک بار بیشتر صورت نمی گیرد .یعنی تولد از مادر و جدایی و مباینت نفس از بدن (که همان مرگ طبیعی است) می باشد و بعد از آن عوالم دیگر مانند برزخ و قیامت، واقع می شوند. گروهی که قائل به تناسخ هستند معتقدند که انسانها بعد از هر مرگ به صورت دیگر (یا به شکل انسان= تناسخ یا حیوان= ممسوخ یا نبات و گیاه= مرسوخ یا جمادات= مفسوخ) در می آیند و متولد می شوند که این سخن پایه علمی ندارد و معنایی باطل است چرا که هر موجودی بعد از آنکه کمالاتی را کسب کرد نمی تواند دوباره از فعلیت به قوه سابق برگردد.از منظر عرفانی هم می شود به این مساله نگاه کرد، و جمله حضرت عیسی (ع) را لحاظ کرد.
در روایتی که به حضرت عیسی(ع) منسوب است آمده است که: (لن یلج ملکوت السماوات من لم یولد مرتین)(3) به ملکوت آسمانها دست نیابد مگر آن کس دو بار تولد یابد که مراد از این دو بار تولد یکی تولد طبیعی و ورود انسان به این دنیای خاکی است و دیگری خروج از عالم طبیعت و طی مراحل برزخی و رسیدن به مقامات معنوی فوق العاده است که در واقع حیات و زندگی دیگری حساب می گردد. گویی آدمی از این حیات خاکی مرده است و درعالم دیگری تولد یافته است. که به این مرحله از رشد و تعالی معنوی عرفا به مرگ و حیات اختیاری تعبیر می کنند.
پی نوشت
1. سوره مؤمن(غافر)، آیه 11
2. برای شرح مبسوط این مطلب می توانید به تفسیرالمیزان ج 17 ذیل آیه 11 سورة مؤمن(غافر) مراجعه فرمایید.
3. شرح اصول کافی، ملاصدرا، ج1 ،ص 361 و ص 417 ؛ تفسیر القرآن، محی الدین عربی، ص 180
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] آیا واقعاً وقتی انسان می میرد امکان دارد دوباره به دنیا بیاید؟
- [سایر] با دمیده شدن صور اسرافیل آیا روح انسان همانند سایر موجودات می میرد و یا زنده است ؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند چرا خدا در قرآن می فرماید که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی خدا کرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بیرون رانده شد؟
- [سایر] شیطان که در ابتدا از فرشتگان بود و بعدا از درگاه خداوند رانده شد چرا در قرآن به عنوان یک دشمن قدیمی معرفی شده است ؟
- [سایر] این سخن چگونه رد میشود: خدا جهان را خلق کرده و آنرا رها ساخته، حال نمیدانیم خدا زنده هست یا نیست، اصلاً اهمیتی ندارد؟
- [سایر] چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟
- [سایر] چرا قرآن از زن و مرد یکسان سخن به میان نمیآورد و تمام سخن خدا، حتی در مسایل مربوط به زنان با مردان است؟
- [سایر] چگونه اثبات میکنید قرآن کلام خدا است، و به عنوان مثال سخن جبرئیل و یا شیطان نیست؟
- [سایر] مراد از صبغه خدا در قرآن چیست؟ آیا پیامبر خدا (ص)، خاندان او و قرآن، تجلی از صبغه خدا، جهت نجات مردم در دنیا و آخرت هستند؟
- [سایر] چگونه می توان اثبات کرد که قرآن کلام خداوند متعال است، نه سخن پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)؟ اعجاز قرآن در چیست؟
- [آیت الله مظاهری] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند از دنیا برود، بقاء بر تقلید از او جایز است نه واجب. گرچه مجتهدِ میّت، اعلم از مجتهدینِ زنده باشد.
- [آیت الله مظاهری] انسان باید از مجتهد زنده تقلید کند و اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند از دنیا برود، میتوان در همه مسائل بر تقلید او باقی بود، گرچه به هیچ یک از فتواهای او عمل نکرده باشد.
- [آیت الله بروجردی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کرد، ولی کسی که در مسألهای به فتوای مجتهدی عمل کرده، اگر بعد از مردن آن مجتهد در آن مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نکرده باشد، میتواند در آن مسأله به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته باقی باشد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید.
- [آیت الله سبحانی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند. ولی در مسائلی که آنها را یاد گرفته است می تواند بر تقلید قبلی باقی بماند.
- [آیت الله خوئی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند از دنیا برود درصورتی که فتوای او در نظر مقلد بوده و فراموش نکرده باشد حکم بعد از فوت او حکم زنده بودنش است، و اگر فتوای او را یاد نگرفته یا فراموش کرده است لازم است به مجتهد زنده رجوع کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند، از دنیا برود احوط این است که از مجتهد زنده تقلید کند، اگر احراز کند که مجتهد زنده اعلم از مجتهد مرده است، واما اگر مجتهد مرده اعلم باشد جائز است باقی ماندن بر تقلید او در مسائل عمل کرده شده و اگر مساوی باشند مخیّر است بین بقأ و عدول، وعدول اولی واحوط است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند از دنیا برود در صورتی که فتوای او در نظر مقلد بوده و فراموش نکرده باشد؛ حکم بعد از فوت او حکم زنده بودنش است و اگر فتوای او را یاد نگرفته لازم است به مجتهد زنده رجوع کند و بعید نیست در صورتی که فراموش کرده است باز بتواند به فتوای او عمل کند.
- [آیت الله بهجت] فقها حیات را شرط می دانند؛ یعنی می گویند برای ابتدای تقلید باید از مجتهد زنده تقلید کرد . اما اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت ، در این که آیا می تواند بر تقلید او باقی بماند یا باید به مجتهد زنده مراجعه نماید، اختلاف است ؛ پس اگر کسی دراین مسأله مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل می کند ؛ و گرنه طبق نظر مجتهد زنده اَعلَم عمل می نماید.
- [آیت الله بهجت] اگر ملخ را با دست یا بهوسیله دیگری زنده بگیرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است، و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولی اگر ملخ مردهای در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته یا نه، اگرچه بگوید زنده گرفتهام، حلال نیست مگر اینکه انسان بداند یا اطمینان داشته باشد که آن را زنده گرفته است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان در هنگامی که ممیّز بوده و خوب و بد را میفهمیده مجتهدی را درک کرده که در آن زمان میتوانسته از او تقلید کند، میتواند پس از مرگ آن مجتهد از او تقلید کند، خواه در زمان زنده بودن مجتهد از او تقلید کرده باشد یا تقلید نکرده باشد، در غیر این صورت، بنا بر احتیاط عمل کردن به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته جایز نیست. و چنانچه مجتهدی که انسان از او تقلید میکند از دنیا برود پس از وفات حکم زنده بودن را دارد، بنابراین اگر مجتهدی که از دنیا رفته اعلم باشد یا در صورت تساوی به فتوای او - هر چند در برخی از مسائل - عمل کرده باشد، لازم است در تمام مسائل بر فتوای او باقی بماند و اگر مجتهد زنده اعلم شده باشد، باید از او تقلید کند و اگر به فتوای مجتهد متوفی که با مجتهد زنده مساویست اصلاً عمل نکرده باشد، از هر یک از آنها که بخواهد میتواند تقلید کند. و اگر مجتهد پیش از عمل کردن مقلّد به فتوای او از دنیا برود و انسان به فتوای مجتهد مساوی دیگر عمل کند، دیگر نمیتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید.