جالب است بدانید پاسخ این سوال را حضرت حجت(عج) در روایتی بیان فرموده اند : (أبی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی) نقل میکند شخصی از أبی القاسم حسین بن روح نوبختی (که یکی از نواب خاص امام زمان بوده) پرسید: (آیا حسین بن علی علیهالسلام ولی خدا بود؟) گفت: (آری.) پرسید: (آیا قاتل آن حضرت دشمن و عدوّ خدا بود؟) گفت: (آری.) پرسید: (پس چرا خداوند دشمن خود را بر ولیّ خود مسلط کرد؟) حسین بن روح پاسخ داد: (بدان که خداوند با بشر تکلّم نمیکند مگر با واسطه؛ حال اگر بخواهد فرستادگانی از غیر جنس بشر بفرستد مردم از آنان اطاعت نمیکنند؛ پس ناگزیر افرادی از جنس بشر را به رسالت بر میانگیزد و برای اینکه بر مردم ثابت شود که ایشان از جانب خدایند و در سخنان خود صادقاند، معجزاتی را برایشان قرار میدهد بطوری که مردم از انجام آن عاجزند؛ سپس چون مردم به رسالت این افراد پی بردند، خداوند متعال بر اساس مصلحت و حکمت خود گاهی رسولان و انبیاء خود را غالب میکند و گاهی مقهور؛ زیرا اگر ایشان در تمام احوال غالب و پیروز باشند، مردم ایشان را خدا میپندارند و از خداوند غافل میشوند، به همین دلیل خداوند متعال، احوال انبیاء و اولیاءش را مانند احوال سایر مردم قرار داده است و البته ایشان در حالت سختی و آزمایشهای الهی صابر و شکیبا و در حالت پیروزی و عافیت شاکرند.) فردای آن روز، حسین بن روح، به یکی از شیعیان که فکر میکرد این پاسخها تراوش فکری خود اوست اظهار داشت: (اگر از آسمان سقوط کنم و طعمة مرغان هوا گردم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظریة شخصی خود را اظهار کنم. مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا (عج) شنیده شده است). (1) با توجه به این روایت زیبا چند نکته مهم به دست میآید: اولا: خداوند همیشه یار ویاور مومنین است ولی این به این معنی نیست که همیشه آنان را غالب و پیروز قرار دهد زیرا اگر چنین باشد مردم گمان خدایی به آن بزرگواران خواهند برد بلکه نصرت و پیروزی را بعدا و به اسباب دیگری نصیب آنان خواهد کرد و به همین خاطر هم هست که امام حسین علیه السلام ملقب به ثارالله ( خون خدا) شده است. علامه مجلسی در این باره می فرماید: ثارالله یعنی کسی است که طالب خون او خداوند است، و فقط خداوند است که انتقام خونش را از قاتلین میگیرد.(2) و خداوند به وسیله حضرت حجت انتقام خون امام حسین علیه السلام را از قاتلینش خواهد گرفت و بدین وسیله آن حضرت را غالب و پیروز خواهد کرد. ثانیا: امام حسین علیه السلام هرچند به ظاهر شکست خورد ولی این امر ثمرات و نتایج بزرگ و بی شماری داشت که به مهمترین آنها خود حضرت اشاره کرده است: (انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمه جَدِّی محمد اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرهِ جَدِّی محمد و اَبی عَلیِّ بنِاَبِیطالِبٍ...)(3) من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم. بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم. امام حسین اگر چه در میدان جنگ به شهادت رسید اما توانست دین جدش رسول خدا(ص) را که در حال نابودی کامل بود را زنده کند. نکته مهم در این فرمایش این است که امام علیه السلام مهمترین دلیل خود را امر به معروف و نهی از منکر می داند، اگر حضرت علّت حرکت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر( ص) ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعة اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیتالمال مسلمانان و ... دانسته، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام (مُنْکَر) در جامعة اسلامی بود، که حضرت خود را موظّف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله ( ع ) جامعة اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر( ص )، احیای مظاهر و نشانههای حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است که امری به نام (معروف) در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بوده است. پس ثمره و نتیجه این شهادت زنده شدن اسلام و خون شهدای گذشته و زنده شدن زحماتی است که معصومین گذشته بالاخص پیامبر اکرم (ص) کشیده بودند است. پی نوشتها: 1. احتجاج طبرسی ج 2، ص 472 2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، چاپ دوم، 1403، ج98، ص154 3. ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص189 188؛ و نزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمّد بنعلی بنشهراشوب ، مناقب آلابیطالب ، ج4، ص97 منبع:سایت انوار طاها
جالب است بدانید پاسخ این سوال را حضرت حجت(عج) در روایتی بیان فرموده اند :
(أبی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی) نقل میکند شخصی از أبی القاسم حسین بن روح نوبختی (که یکی از نواب خاص امام زمان بوده) پرسید:
(آیا حسین بن علی علیهالسلام ولی خدا بود؟)
گفت: (آری.)
پرسید: (آیا قاتل آن حضرت دشمن و عدوّ خدا بود؟)
گفت: (آری.)
پرسید: (پس چرا خداوند دشمن خود را بر ولیّ خود مسلط کرد؟)
حسین بن روح پاسخ داد: (بدان که خداوند با بشر تکلّم نمیکند مگر با واسطه؛ حال اگر بخواهد فرستادگانی از غیر جنس بشر بفرستد مردم از آنان اطاعت نمیکنند؛ پس ناگزیر افرادی از جنس بشر را به رسالت بر میانگیزد و برای اینکه بر مردم ثابت شود که ایشان از جانب خدایند و در سخنان خود صادقاند، معجزاتی را برایشان قرار میدهد بطوری که مردم از انجام آن عاجزند؛ سپس چون مردم به رسالت این افراد پی بردند، خداوند متعال بر اساس مصلحت و حکمت خود گاهی رسولان و انبیاء خود را غالب میکند و گاهی مقهور؛ زیرا اگر ایشان در تمام احوال غالب و پیروز باشند، مردم ایشان را خدا میپندارند و از خداوند غافل میشوند، به همین دلیل خداوند متعال، احوال انبیاء و اولیاءش را مانند احوال سایر مردم قرار داده است و البته ایشان در حالت سختی و آزمایشهای الهی صابر و شکیبا و در حالت پیروزی و عافیت شاکرند.)
فردای آن روز، حسین بن روح، به یکی از شیعیان که فکر میکرد این پاسخها تراوش فکری خود اوست اظهار داشت:
(اگر از آسمان سقوط کنم و طعمة مرغان هوا گردم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظریة شخصی خود را اظهار کنم. مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا (عج) شنیده شده است). (1)
با توجه به این روایت زیبا چند نکته مهم به دست میآید:
اولا: خداوند همیشه یار ویاور مومنین است ولی این به این معنی نیست که همیشه آنان را غالب و پیروز قرار دهد زیرا اگر چنین باشد مردم گمان خدایی به آن بزرگواران خواهند برد بلکه نصرت و پیروزی را بعدا و به اسباب دیگری نصیب آنان خواهد کرد و به همین خاطر هم هست که امام حسین علیه السلام ملقب به ثارالله ( خون خدا) شده است.
علامه مجلسی در این باره می فرماید: ثارالله یعنی کسی است که طالب خون او خداوند است، و فقط خداوند است که انتقام خونش را از قاتلین میگیرد.(2)
و خداوند به وسیله حضرت حجت انتقام خون امام حسین علیه السلام را از قاتلینش خواهد گرفت و بدین وسیله آن حضرت را غالب و پیروز خواهد کرد.
ثانیا: امام حسین علیه السلام هرچند به ظاهر شکست خورد ولی این امر ثمرات و نتایج بزرگ و بی شماری داشت که به مهمترین آنها خود حضرت اشاره کرده است:
(انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمه جَدِّی محمد اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرهِ جَدِّی محمد و اَبی عَلیِّ بنِاَبِیطالِبٍ...)(3)
من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم. بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم.
امام حسین اگر چه در میدان جنگ به شهادت رسید اما توانست دین جدش رسول خدا(ص) را که در حال نابودی کامل بود را زنده کند.
نکته مهم در این فرمایش این است که امام علیه السلام مهمترین دلیل خود را امر به معروف و نهی از منکر می داند، اگر حضرت علّت حرکت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر( ص) ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعة اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیتالمال مسلمانان و ... دانسته، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام (مُنْکَر) در جامعة اسلامی بود، که حضرت خود را موظّف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله ( ع ) جامعة اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر( ص )، احیای مظاهر و نشانههای حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است که امری به نام (معروف) در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بوده است.
پس ثمره و نتیجه این شهادت زنده شدن اسلام و خون شهدای گذشته و زنده شدن زحماتی است که معصومین گذشته بالاخص پیامبر اکرم (ص) کشیده بودند است.
پی نوشتها:
1. احتجاج طبرسی ج 2، ص 472
2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، چاپ دوم، 1403، ج98، ص154
3. ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص189 188؛ و نزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمّد بنعلی بنشهراشوب ، مناقب آلابیطالب ، ج4، ص97
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] محتوای آیه «یا اَیُّها الَذین آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُوِلی الاَمْرِ مِنْکُمْ» چیست؟
- [سایر] مراد از فراز شریف «اللهَ مَوْلَی الَّذِینَ آَمَنُوا» چیست؟
- [سایر] در آیات (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...)، (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون) و ... که ما برای اثبات امامت امام علی و بقیه ائمه(ع) به آن حجت میآوریم، آیا دلیل آنکه خدا کلمات را به صورت جمع بهکار گرفته است؛ مانند (راکعون) به این دلیل نیست که سایر ائمه نیز در صلب امام علی(ع) قرار دارند؟
- [سایر] مراد و منظور از عرضه کافران به آتش در آیه شریفه «یوم یعرض الذین کفروا علی النّار»(1) چه می باشد؟
- [سایر] علت گذاشتن کنیه «اباعبدالله» برای امام حسین(علیه السلام) چه بوده است؟
- [سایر] منظور از یاری کردن خدا که در آیه شریفه (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُم)، چیست؟
- [سایر] چرا امام حسین(ع) در کربلا برای رفع تشنگی از خداوند طلب باران نکرد؟
- [سایر] آیا امام حسین(علیه السلام) دختری به نام «رقیّه» داشته است؟
- [سایر] نزول آیة، وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما . . . »[1]در مورد خلافت خلفای راشدین است؟
- [سایر] امام صادق(ع)، سبب نامیدن پیامبراکرم(ص) به کنیه «ابوالقاسم» را چه دانسته اند؟
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند باید زن را به گونهای مشخّص کند، مثلاً چنانچه اسم زن فاطمه باشد و مالی را به شوهرش بخشیده تا طلاقش دهد، شوهر او میگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) (یعنی من از زنم فاطمه در مقابل مالی که او بذل کرده جدا میشوم) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل میگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلی بارَأْتُ زَوْجَتُهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و در هر دو صورت پس از صیغه مبارات بنا بر احتیاط واجب صیغه طلاق را نیز بگوید، مثلاً بگوید: (هِیَ طالِقٌ) یا (فَهِیَ طالِقٌ) و اگر به جای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .