اگر پیامبران معصومند، چرا همواره از خداوند آمرزش می خواستند؟
عصمت پیامبران الهی، با دلایل عقلی و نقلی محکمی اثبات شده است و هیچ گونه تردیدی در آن راه ندارد. استغفار آنان دلایلی دارد که برخی از آنها عبارتند از: 1. گناه جنبه نسبی دارد؛ یعنی انتظاراتی که در امور اجتماعی، علمی، تربیتی و دینی از افراد گوناگون می رود، یکسان نیست. برای مثال، وقتی برخی برای انجام کار خیری پیش قدم می شوند و مبالغی را به همین منظور جمع آوری می کنند، اگر فردی که درآمد ناچیزش برای مخارج خودش کافی نیست، مبلغ کمی کمک کند، شایسته قدردانی است، ولی اگر همین مبلغ ناچیز را فردی ثروتمند بدهد، نه تنها شایسته تقدیر نیست، بلکه نوعی نفرت، ناراحتی و انزجار نیز ایجاد می کند؛ یعنی همان کاری که برای فردی، خدمتی شایسته، بزرگ و پسندیده است، از فردی دیگر ناپسند شمرده می شود، اگرچه این فرد، از نظر قانونی هیچ کار حرام و خلاف اخلاقی مرتکب نشده باشد. بنابراین، انتظاراتی که از هر کس می رود، به عقل، دانش، ایمان، قدرت، توانایی های مالی فرد و مانند آن بستگی دارد. چه بسا انجام دادن کاری از سوی فردی، عین ادب، خدمت، محبت و عبادت شمرده شود، ولی از جانب فردی دیگر، عین بی ادبی، خیانت، خلاف صمیمیت و کوتاهی در اطاعت و بندگی به شمار رود. اکنون با توجه به این حقیقت و در نظر گرفتن موقعیت حساس پیامبران و اولیای الهی، کارهای آنان را با دیگر افراد می سنجیم. پیامبران به طور مستقیم با مبدأ جهان هستی در ارتباطند و همواره با یاد خدا به سر می برند و در بالاترین مراتب قرب الهی قرار دارند. به اذن خدا، عالِم به غیبند و فروغ دانشی بی پایان بر دل های آنها می تابد. حقایق بسیاری بر پیامبران الهی آشکار است که از دیگران پوشیده است. آنها همواره متوجه خدا و به تمام معنا رو به سوی اویند، به گونه ای که لحظه ای غفلت از یاد خدا برای آنها لغزش به شمار می رود. بنابراین، هرگاه رسولان الهی، اندکی از این مرتبه والا فروتر می آمدند و از سر نیاز به اموری چون خوردن و آشامیدن، روابط زناشویی یا حل و فصل مسائل اجتماعی رو می آوردند، این کار را گناهی بزرگ و غفلت از ذات مقدس خدا می دانستند و از وی آمرزش می خواستند. این، در حقیقت، همان (حَسَناتُ الأَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَبینَ) است؛ چه بسیار کارهایی که برای نیکان، پسندیده و برای مقربان، ناپسند است. گناهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام که در دعاهایشان به آن اعتراف می کردند و برای آن از خداوند آمرزش می خواستند، از این نوع است. 2. معصوم کسی است که نه تنها از گناه به معنای حرام فقهی دوری کند، بلکه از هر کاری نیز که به آن گناه گفته می شود، اگرچه حرام فقهی نباشد، بپرهیزد؛ زیرا تعبیر گناه و عصیان و مترادف آنها به حرام شرعی منحصر نیست، بلکه گاه کار غیرحرامی برای برخی افراد گناه شمرده می شود، مانند ترک امور مستحبی. مقام والای پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام و شناخت ایشان از خدا، چنین حکم می کند که آنان کاری خلاف مقام ربوبی خداوند انجام ندهند. ازاین رو، برخی کارها را اگرچه حرام شرعی نباشد، ولی اگر با مقام و منزلت والای آنان سازگاری نداشته و به اصطلاح (ترک اولی) باشد، گناه و زشت می شمارند و از آن استغفار می کنند. فیلسوف و متکلم بزرگ شیعه، خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می نویسد: هرگاه کسی مرتکب کار حرامی شود و یا امر واجبی را ترک کند، معصیت کار است و باید توبه کند. این نوع گناه و توبه مربوط به افراد عادی و معمولی است، ولی هرگاه امور مستحب را ترک کند و کارهای مکروه را به جا آورد، این نیز نوعی گناه شمرده می شود و باید از آن توبه کند. این نوع گناه و توبه مربوط به افرادی است که از گناه قسم اول معصومند. گناهانی که در قرآن و روایات به برخی از انبیای گذشته، مانند آدم، موسی، یونس [و]... نسبت داده شده، از این نوع گناهان است، نه از نوع اول و هرگاه کسی توجه به غیر خدا پیدا کند و با اشتغال به امور دنیا، از توجه به خدا لحظه ای غافل شود، این نیز برای اهل معرفت و حقیقت، نوعی گناه به شمار می آید و بایستی از آن توبه کند و از خدا برای آن طلب آمرزش نماید. پیامبر اسلام و پیشوایان دین ما که در دعاها اقرار به گناهان خود کرده و از خدا آمرزش و بخشش خواسته اند، گناهان آنان از این نوع گناهان است.1 3. گاهی پیامبران و اولیای الهی از کارهایی توبه می کنند که به نظر عرف، انجام آن کارها ضروری بوده است، ولی جایگاه و مقام الهی آنان حکم می کند این نوع کارها را نیز برای خود گناه بشمارند و از آن توبه کنند. برای مثال، گاه انسان مجبور می شود لباس خود را از تن بیرون کند (در مواقع استحمام). معصومین علیهم السلام با توجه به عظمت خداوند، چنین کارهای بسیار کوچک را که ما آنها را خلاف ادب و گناه نمی شماریم، خلاف ادب و نوعی گناه می دانستند و از آن استغفار می کردند. در حقیقت، این عمل از این روست که عنایت و توجه ویژه خداوند را از دست ندهند. پی نوشت: 1. محمد بن حسن طوسی، خواجه نصیرالدین، اوصاف الأشرف، تهران، انتشارات کتاب خانه تهران، 1306، ص 17. www.irc.ir
عنوان سوال:

اگر پیامبران معصومند، چرا همواره از خداوند آمرزش می خواستند؟


پاسخ:

عصمت پیامبران الهی، با دلایل عقلی و نقلی محکمی اثبات شده است و هیچ گونه تردیدی در آن راه ندارد. استغفار آنان دلایلی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1. گناه جنبه نسبی دارد؛ یعنی انتظاراتی که در امور اجتماعی، علمی، تربیتی و دینی از افراد گوناگون می رود، یکسان نیست. برای مثال، وقتی برخی برای انجام کار خیری پیش قدم می شوند و مبالغی را به همین منظور جمع آوری می کنند، اگر فردی که درآمد ناچیزش برای مخارج خودش کافی نیست، مبلغ کمی کمک کند، شایسته قدردانی است، ولی اگر همین مبلغ ناچیز را فردی ثروتمند بدهد، نه تنها شایسته تقدیر نیست، بلکه نوعی نفرت، ناراحتی و انزجار نیز ایجاد می کند؛ یعنی همان کاری که برای فردی، خدمتی شایسته، بزرگ و پسندیده است، از فردی دیگر ناپسند شمرده می شود، اگرچه این فرد، از نظر قانونی هیچ کار حرام و خلاف اخلاقی مرتکب نشده باشد. بنابراین، انتظاراتی که از هر کس می رود، به عقل، دانش، ایمان، قدرت، توانایی های مالی فرد و مانند آن بستگی دارد. چه بسا انجام دادن کاری از سوی فردی، عین ادب، خدمت، محبت و عبادت شمرده شود، ولی از جانب فردی دیگر، عین بی ادبی، خیانت، خلاف صمیمیت و کوتاهی در اطاعت و بندگی به شمار رود. اکنون با توجه به این حقیقت و در نظر گرفتن موقعیت حساس پیامبران و اولیای الهی، کارهای آنان را با دیگر افراد می سنجیم.
پیامبران به طور مستقیم با مبدأ جهان هستی در ارتباطند و همواره با یاد خدا به سر می برند و در بالاترین مراتب قرب الهی قرار دارند. به اذن خدا، عالِم به غیبند و فروغ دانشی بی پایان بر دل های آنها می تابد. حقایق بسیاری بر پیامبران الهی آشکار است که از دیگران پوشیده است. آنها همواره متوجه خدا و به تمام معنا رو به سوی اویند، به گونه ای که لحظه ای غفلت از یاد خدا برای آنها لغزش به شمار می رود. بنابراین، هرگاه رسولان الهی، اندکی از این مرتبه والا فروتر می آمدند و از سر نیاز به اموری چون خوردن و آشامیدن، روابط زناشویی یا حل و فصل مسائل اجتماعی رو می آوردند، این کار را گناهی بزرگ و غفلت از ذات مقدس خدا می دانستند و از وی آمرزش می خواستند.
این، در حقیقت، همان (حَسَناتُ الأَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَبینَ) است؛ چه بسیار کارهایی که برای نیکان، پسندیده و برای مقربان، ناپسند است. گناهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام که در دعاهایشان به آن اعتراف می کردند و برای آن از خداوند آمرزش می خواستند، از این نوع است.
2. معصوم کسی است که نه تنها از گناه به معنای حرام فقهی دوری کند، بلکه از هر کاری نیز که به آن گناه گفته می شود، اگرچه حرام فقهی نباشد، بپرهیزد؛ زیرا تعبیر گناه و عصیان و مترادف آنها به حرام شرعی منحصر نیست، بلکه گاه کار غیرحرامی برای برخی افراد گناه شمرده می شود، مانند ترک امور مستحبی. مقام والای پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام و شناخت ایشان از خدا، چنین حکم می کند که آنان کاری خلاف مقام ربوبی خداوند انجام ندهند. ازاین رو، برخی کارها را اگرچه حرام شرعی نباشد، ولی اگر با مقام و منزلت والای آنان سازگاری نداشته و به اصطلاح (ترک اولی) باشد، گناه و زشت می شمارند و از آن استغفار می کنند.
فیلسوف و متکلم بزرگ شیعه، خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می نویسد:
هرگاه کسی مرتکب کار حرامی شود و یا امر واجبی را ترک کند، معصیت کار است و باید توبه کند. این نوع گناه و توبه مربوط به افراد عادی و معمولی است، ولی هرگاه امور مستحب را ترک کند و کارهای مکروه را به جا آورد، این نیز نوعی گناه شمرده می شود و باید از آن توبه کند. این نوع گناه و توبه مربوط به افرادی است که از گناه قسم اول معصومند. گناهانی که در قرآن و روایات به برخی از انبیای گذشته، مانند آدم، موسی، یونس [و]... نسبت داده شده، از این نوع گناهان است، نه از نوع اول و هرگاه کسی توجه به غیر خدا پیدا کند و با اشتغال به امور دنیا، از توجه به خدا لحظه ای غافل شود، این نیز برای اهل معرفت و حقیقت، نوعی گناه به شمار می آید و بایستی از آن توبه کند و از خدا برای آن طلب آمرزش نماید. پیامبر اسلام و پیشوایان دین ما که در دعاها اقرار به گناهان خود کرده و از خدا آمرزش و بخشش خواسته اند، گناهان آنان از این نوع گناهان است.1
3. گاهی پیامبران و اولیای الهی از کارهایی توبه می کنند که به نظر عرف، انجام آن کارها ضروری بوده است، ولی جایگاه و مقام الهی آنان حکم می کند این نوع کارها را نیز برای خود گناه بشمارند و از آن توبه کنند. برای مثال، گاه انسان مجبور می شود لباس خود را از تن بیرون کند (در مواقع استحمام). معصومین علیهم السلام با توجه به عظمت خداوند، چنین کارهای بسیار کوچک را که ما آنها را خلاف ادب و گناه نمی شماریم، خلاف ادب و نوعی گناه می دانستند و از آن استغفار می کردند. در حقیقت، این عمل از این روست که عنایت و توجه ویژه خداوند را از دست ندهند.
پی نوشت:
1. محمد بن حسن طوسی، خواجه نصیرالدین، اوصاف الأشرف، تهران، انتشارات کتاب خانه تهران، 1306، ص 17.
www.irc.ir





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین