قُرب به خدا که کمال نهایی انسان می باشد، یعنی چه؟
قرآن کریم کمال نهایی انسان را قُرب به پروردگار معرّفی می نماید. پس از تحلیل و بازکاوی مفهوم (قُرب) سه معنای عمده از آن به دست می آید: الف) قرب مکانی و زمانی اگر دو شیی ء مادّی و جسمانی از جهت مکان و زمان با یکدیگر فاصله اندکی داشته باشند و از همدیگر دور نباشند، گفته می شود آن دو با هم قرب زمانی و مکانی دارند، مانند فرزندی که در کنار پدر نشسته و از جهت مکانی به او نزدیک است. منظور از قرب به خداوند، قرب مکانی یا زمانی نیست؛ زیرا هیچ گاه انسان با خدای متعال رابطه زمانی یا مکانی نخواهد داشت. چنین رابطه ای تنها میان دو موجود جسمانی برقرار است، اما اگر یکی از دو طرف، بیرون از ظرف زمانی و مکان و مجرّد باشد، رابطه زمانی و مکانی بین آن دو محقّق نخواهد شد. خداوند جسم نیست و هیچ مکانی و زمانی ندارد، زیرا در این صورت موجب محدودیّت و نقص و نیاز پروردگار خواهد شد. ب) قرب اعتباری یا مجازی مقصود از قرب و نزدیکی اعتباری جایگاه ویژه ای است مانند قرب و نزدیکی معاون اداره نسبت به رئیس اداره که فرد مقرّب، مورد عنایت و لطف و توجّه خاصّ صاحب منصب می باشد و یا در انجام کارها قایم مقام او می باشد. قرب بنده به خداوند مانند قرب اعتباری و مجازی نیز نمی باشد، بلکه معنای ژرف تر و حقیقی تری مراد است. ج) قرب حقیقی منظور از قرب حقیقی آن است که موجودات بر پایه کمالات واقعی و وجودی که کسب می نمایند، واقعا به کانون هستی و کمال یعنی خداوند نزدیک می شوند. این نزدیک شدن نزدیکی و قرب واقعی است؛ جسمانی و مجازی نیست؛ یعنی از نوع مقرّب شدن یک انسان در اجتماع نزد رئیس و یا از نوع مقرب شدن یک فرزند در نزد پدر نیست، روح انسان زمانی به کمال مطلق نزدیک می شود که کمالات وجودی او افزون تر گردد و کامل تر شده باشد؛ خداوند علم مطلق است پس اگر بر علم و بصیرت و ایمان ما افزوده شود به خدا قرب حقیقی پیدا کرده ایم، خداوند قدرت و حیات مطلق است اگر قدرت و حیات ما در پرتو عبادت افزون گردد؛ به خداوند نزدیک شده ایم.1 به هر اندازه انسان در صفات و افعال خود به خدا شبیه تر باشد، قرب او به پروردگار بیشتر است. نکته شایان ذکر این که انسان هنگامی به کمال شایسته و بایسته خود می رسد که فقر و تعلّق خود به پروردگار را در خود بیابد و برای خود و هیچ موجود دیگری، استقلالی در ذات و صفات و افعال نبیند.2 بنابراین قربی که انسان کمال یافته به آن می رسد، درک عمیق ارتباط خود با خداست و این درک عمیق زمانی پدید می آید که انسان وابسته بودن و فقر ذاتی خویش به پروردگار را شهود نماید. انسانی که به این جایگاه برجسته دست می یابد، دیگر چشم او چشم خدایی، گوش او گوش خدایی و اراده او نیز خدایی می شود. از این رو هر اندازه انسان خود را مستقلّ و جدای از پروردگار بداند و در تدبیر امور به اسباب و وسایل بیشتر تکیه نماید و برای آنها استقلال و تأثیرگذاری بیشتری قائل باشد، نادان تر و ناقص تر و از خدا دورتر خواهد بود. پی نوشت: 1. مجموعه آثار، ج 23، ص 485. 2. تفسیر المیزان، ج 6، ص 187. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

قُرب به خدا که کمال نهایی انسان می باشد، یعنی چه؟


پاسخ:

قرآن کریم کمال نهایی انسان را قُرب به پروردگار معرّفی می نماید. پس از تحلیل و بازکاوی مفهوم (قُرب) سه معنای عمده از آن به دست می آید:
الف) قرب مکانی و زمانی
اگر دو شیی ء مادّی و جسمانی از جهت مکان و زمان با یکدیگر فاصله اندکی داشته باشند و از همدیگر دور نباشند، گفته می شود آن دو با هم قرب زمانی و مکانی دارند، مانند فرزندی که در کنار پدر نشسته و از جهت مکانی به او نزدیک است. منظور از قرب به خداوند، قرب مکانی یا زمانی نیست؛ زیرا هیچ گاه انسان با خدای متعال رابطه زمانی یا مکانی نخواهد داشت. چنین رابطه ای تنها میان دو موجود جسمانی برقرار است، اما اگر یکی از دو طرف، بیرون از ظرف زمانی و مکان و مجرّد باشد، رابطه زمانی و مکانی بین آن دو محقّق نخواهد شد.
خداوند جسم نیست و هیچ مکانی و زمانی ندارد، زیرا در این صورت موجب محدودیّت و نقص و نیاز پروردگار خواهد شد.
ب) قرب اعتباری یا مجازی
مقصود از قرب و نزدیکی اعتباری جایگاه ویژه ای است مانند قرب و نزدیکی معاون اداره نسبت به رئیس اداره که فرد مقرّب، مورد عنایت و لطف و توجّه خاصّ صاحب منصب می باشد و یا در انجام کارها قایم مقام او می باشد. قرب بنده به خداوند مانند قرب اعتباری و مجازی نیز نمی باشد، بلکه معنای ژرف تر و حقیقی تری مراد است.
ج) قرب حقیقی
منظور از قرب حقیقی آن است که موجودات بر پایه کمالات واقعی و وجودی که کسب می نمایند، واقعا به کانون هستی و کمال یعنی خداوند نزدیک می شوند. این نزدیک شدن نزدیکی و قرب واقعی است؛ جسمانی و مجازی نیست؛ یعنی از نوع مقرّب شدن یک انسان در اجتماع نزد رئیس و یا از نوع مقرب شدن یک فرزند در نزد پدر نیست، روح انسان زمانی به کمال مطلق نزدیک می شود که کمالات وجودی او افزون تر گردد و کامل تر شده باشد؛ خداوند علم مطلق است پس اگر بر علم و بصیرت و ایمان ما افزوده شود به خدا قرب حقیقی پیدا کرده ایم، خداوند قدرت و حیات مطلق است اگر قدرت و حیات ما در پرتو عبادت افزون گردد؛ به خداوند نزدیک شده ایم.1 به هر اندازه انسان در صفات و افعال خود به خدا شبیه تر باشد، قرب او به پروردگار بیشتر است.
نکته شایان ذکر این که انسان هنگامی به کمال شایسته و بایسته خود می رسد که فقر و تعلّق خود به پروردگار را در خود بیابد و برای خود و هیچ موجود دیگری، استقلالی در ذات و صفات و افعال نبیند.2
بنابراین قربی که انسان کمال یافته به آن می رسد، درک عمیق ارتباط خود با خداست و این درک عمیق زمانی پدید می آید که انسان وابسته بودن و فقر ذاتی خویش به پروردگار را شهود نماید. انسانی که به این جایگاه برجسته دست می یابد، دیگر چشم او چشم خدایی، گوش او گوش خدایی و اراده او نیز خدایی می شود. از این رو هر اندازه انسان خود را مستقلّ و جدای از پروردگار بداند و در تدبیر امور به اسباب و وسایل بیشتر تکیه نماید و برای آنها استقلال و تأثیرگذاری بیشتری قائل باشد، نادان تر و ناقص تر و از خدا دورتر خواهد بود.
پی نوشت:
1. مجموعه آثار، ج 23، ص 485.
2. تفسیر المیزان، ج 6، ص 187.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین