آیه ولایت چیست؟ آیا این آیه در ولایت حضرت علی علیه السلام نازل شده است؟ نظر اهل سنت در این باره چیست؟
آیه ولایت به این شرح است: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)1؛ (ولی و سرپرست شما تنها خداست و رسول او و کسانی که ایمان آورده، نماز را به پا می دارند و زکات2 می پردازند در حالی که در رکوعند). شأن نزول بسیاری از محدثان و مفسران اهل سنت آورده اند که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است. علامه امینی روایات مربوط به نزول این آیه درباره امیرمؤمنان را از حدود بیست کتاب اهل سنت با ذکر دقیق منبع نقل کرده است.3 از جمله ابواسحق ثعلبی در تفسیرش از ابوذر غفاری که خود شاهد ماجرا بوده است نقل می کند: (روزی با پیامبر در مسجد نماز می گذاردم که سائلی درخواست کمک کرد ولی کسی به او چیزی نداد. او دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! گواه باش که من در مسجد پیامبر تو تقاضای کمک کردم ولی کسی چیزی به من نداد. علی علیه السلام مشغول نماز و در حال رکوع بود. او در این حال به انگشت کوچک دست راستش که در آن انگشتری بود اشاره کرد، سائل نزد او آمد و در برابر دیدگان پیامبر انگشتر را از انگشت او گرفت. آن گاه پیامبر رو به آسمان نمود و فرمود: بار خدایا! برادرم موسی از تو درخواست نمود که سینه ام را گشاده دار... و برادرم هارون را وزیر و پشتیبان و شریک در امر من قرار ده، تو او را فرمودی: من به زودی تو را به وسیله برادرت نیرومند می سازم و شما را پیروزی می دهم. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، به من شرح صدر ده و کار را بر من آسان کن و علی را برای من وزیری از اهل بیتم قرار ده و به وسیله او مرا پشتیبانی نما. هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا فرود آمد و گفت ای محمد! بخوان: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)4. بنابراین نزول این آیه در مورد امیرمؤمنان جای تردید نیست. برخی برآنند که روایات متضافر5 بلکه متواتر از طریق شیعه و سنی در این باره نقل شده است.6 شاعر صحابی حسان بن ثابت انصاری نیز این واقعه را به نظم آورده و در پاره ای از ابیات آن خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام می گوید: و انت الذی اعطیت اذ انت راکع زکوة فدتک نفوس القوم یا خیر راکع فانزل فیک الله خیر ولایه و بینها فی محکمات الشرایع7 (تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی؛ جان ها به فدای تو ای بهترین رکوع کنندگان. از پس آن خداوند بهترین ولایت را در حق تو نازل کرد و آن را در ناموس استوار خویش بیان نمود). دلالت بر امامت 1. کلمه (انما) مفید حصر است، یعنی دلالت بر وجود چیزی به نحو انحصاری دارد.8 2. ولایت در آیه به معنای زمامداری، سرپرستی و جواز تصرف در امور است.9 3. مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا...) چنان که گذشت حضرت علی علیه السلام می باشد. نتیجه مراد آیه این است که تنها کسی که بر مسلمانان ولایت و پیشوایی و حق سرپرستی و تصرف در امور آنان را دارد خداست و در طول ولایت او پیامبر و سپس امام علی علیه السلام. بنابراین آیه یاد شده با اثبات حصر ولایت برای خدا، پیامبر و امام هرگونه ولایتی در عرض آنها را مردود و نامشروع معرفی می کند. بنابراین بدین وسیله امامت و ولایت بلافصل امیرمؤمنان علیه السلام پس از پیامبر از نظر قرآن روشن و مبرهن می شود. دیدگاه اهل سنت غالب اهل سنت برآنند که آیه شریفه ربطی به مسأله امامت ندارد. عمده ترین اشکالات آنها از قرار زیر است: اشکال اول کلمه (ولیّ) در آیه به معنای یاور و دوستدار است، نه به معنای سرپرست، زمامدار و یا کسی که اولویت و حق تصرف در امور را دارد. نقد: 1. بسیاری از ارباب لغت عهده داری و سرپرستی را معنای کلمه ولی دانسته اند از جمله: راغب اصفهانی می نویسد: (وَلایت؛ یعنی یاری کردن و وِلایت یعنی زمامداری و سرپرستی امور، و گفته شده است که وِلایت و وَلایت مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن سرپرستی است ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می رود).10 ابن اثیر می نویسد: (ولی؛ یعنی یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد مولا و ولی آن است). سپس می گوید: (و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی علیه السلام گفت تو مولای هر مؤمنی شدی؛ یعنی ولیّ مؤمنان گشتی).11 صاحب صحاح اللغة می نویسد: (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).12 در مقاییس اللغة آورده است: (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولی او است).13 2. قرائنی وجود دارد که براساس آنها نمی توان کلمه (ولیّ) در این آیه را به یاور و یا دوستدار معنی کرد. یکی از این قرائن حصر در آیه (انما) است که ولایت را منحصرا از آن خدا و رسول و حضرت علی علیه السلام دانسته است در حالی که اگر ولایت به معنای یاوری و دوستی بود نه تنها انحصار معنا نداشت بلکه معارض با آیاتی می شد که مؤمنان را پشتیبان و یار و یاور یکدیگر قلمداد می کند. اشکال دوم اگر مراد آیه پس از خدا و پیامبر حضرت علی علیه السلام می باشد، چرا به صورت جمع آمده است؟ پاسخ: 1. این گونه استعمالات هم در زبان عربی به طور عام شایع است و هم نمونه های مختلفی در قرآن مجید دارد. به عنوان مثال قرآن می فرماید: (یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ)14؛ (می گویند: اگر به مدینه برگردیم، قطعا آن که عزتمندتر است آن زبون تر را از آنجا بیرون خواهد کرد ولی عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ لیکن این دورویان نمی دانند). در حالی که مفسران اتفاق نظر دارند که گوینده این سخن تنها یک نفر یعنی عبدالله بن ابی رئیس منافقان بوده است و (یقولون) به او اشاره دارد.15 2. در آیه ولایت عبارت (الَّذِینَ آمَنُوا) جمع است و در معنای مفرد به کار نرفته، بلکه مصداق خارجی آن در زمان نزول آیه منحصر به حضرت علی علیه السلام است. مفسران شیعه و سنی سه احتمال را درباره راز این گونه سخن گفتن در آیه یاد شده مطرح ساخته اند که عبارت است از: 1. ترغیب دیگران به کسب این گونه فضایل16، 2. تنظیم و احترام نسبت به امیرمؤمنان17، 3. بازداری از افروختن حس حسادت و کینه نسبت به آن حضرت18. در این باره به سخن زمخشری از مفسران برجسته اهل سنت بسنده می کنیم: این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است و سرّ اینکه لفظ جمع در آیه آمده (الَّذِینَ آمَنُوا) (با اینکه در مورد یک فرد بیشتر نیست) آن است که مردم را به چنین فعلی ترغیب کند و بیان فرماید که بر مؤمنان لازم است این گونه فضلیت ها را کسب کنند و بر خیر و احسان و دستگیری از فقرا بکوشند. به طوری که حتی به اندازه یک نماز، آن را به تأخیر نیندازند.19 اشکال سوم چگونه ممکن است کسی مانند امام علی علیه السلام که تیر از پای مبارکش در نماز بیرون آوردند متوجه نشد، در حال نماز به درخواست شخصی توجه کرده باشد؟ پاسخ: 1. اصل صدقه دادن در حال نماز فضیلتی بسیار بزرگ است که خداوند آن را در کتاب خود ستوده و به عنوان الگویی نیکو به امت اسلامی معرفی کرده است، بنابراین با توجه به محبوب بودن این عمل نزد خداوند نمی توان آن را نوعی مانع و حاجب بین توجه انسان به خدا و حضور قلب به حساب آورد. آنچه مانع حضور قلب است توجه به امور مادی و دنیایی بدون ارتباط با خدا و فاقد انگیزه های الهی و معنوی است. 2. اولیای الهی حالات متفاوتی از جهت مراتب دارند. به عبارت دیگر اگر چه حضور و توجه قلبی آنان به خدا دائمی و همیشگی است، اما این توجه باطنی دارای مراتب و درجاتی است. استاد مطهری در این باره به حالات پیامبر اشاره نموده که گاه در حال نماز چنان جذبه ای پیدا می کرد که طاقت نمی آورد اذان تمام شود و می فرمود: (ارحنا یا بلال!)؛ (زود باش که نماز را شروع کنیم)، و گاه نیز در حال سجده نوه هایش امام حسن علیه السلام یا امام حسین علیه السلام بر شانه اش سوار می شدند و آن حضرت با آرامش صبر می کرد تا کودک برخیزد. 3. در نگرش عرفانی حالتی که امام در نماز صدقه دادند حضور قلب و جذبه ای کاملتر از زمانی است که تیر از پایش درآوردند و متوجه نگردید. زیرا موقعی که انجذاب کامل شود در آن حالت برگشت وجود دارد، یعنی شخص چنان توجهش به خدا کامل است که در عین توجه به خدا تمام هستی را مشاهده می کند.20 به عبارت دیگر در این باره سه حالت متصور است: 1. حالتی که انسان در اثر توجه به ماسوی الله از خدا غافل باشد. این حالتِ بسیاری از انسان ها در شرایط مختلف زندگی است. در این حالت توجه به غیرخدا حجاب توجه و التفات به ذات حق است. 2. حالتی که انسان در اثر توجه به خدا از غیرخدا غافل باشد. این مرتبه جذب ناقص است که در آن توجه به خدا مانع و حجابِ غیرخداست. 3. مرتبه جذبه و فنای کامل که در آن هیچ حجابی نیست و شخص چنان توجهی به خدا دارد که در پرتو مشاهده جمال او پرتوها و جلوه های جمال او که سراسر هستی را آکنده است نیز مشاهده می کند. بنابراین در اینجا دو توجه نیست، بلکه یک توجه کامل است که همه چیز را فرامی گیرد. آنچه قرآن از امیرمؤمنان علیه السلام توصیف می کند چنین حالتی است. در چنین حالتی تمانع و تزاحم از میان تکالیف و اکتساب فضایل برچیده می شود و دو عبادت بزرگ یعنی نماز و صدقه دادن به هم می پیوندد. عظمت و اهمیت رسیدن به چنین مرتبه بلندی البته شایستگی آن را دارد که خداوند در کتاب خود برای همگان آفتابی کند و سرمشق دیگران قرارش دهد. اشکال چهارم اگر آیه یاد شده بر امامت و خلافت حضرت علی علیه السلام دلالت دارد چرا خود آن حضرت به آن استشهاد نکرده اند؟ پاسخ: حضرت علی علیه السلام در موارد متعددی به این آیه در رابطه با امامت خویش استناد کرده اند، از جمله: 1. خطاب به ابوبکر فرمودند: تو را به خدا قسم آیا در قضیه زکات انگشتر، ولایت از طرف خدا برای تو مقرر شده یا برای من؟ گفت: بلکه برای تو؟21 2. در روز برگزاری شورایی که عمربن الخطاب در رابطه با تعیین خلیفه پس از خود تعیین کرده و زمام کار را به دست دامادش عبدالرحمن بن عوف سپرده بود، امیرمؤمنان در برابر دیگران به همین آیه اشاره نموده و فرمود: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال رکوع زکات داده و درباره اش این آیه ولایت نازل شده باشد؟ همه پاسخ دادند: هرگز!22 3. در جنگ صفین نیز در حضور جمعیت به آیات مختلفی از جمله این آیه استشهاد کردند و استشهادات ایشان مورد تأیید جمعی از اصحاب بدر قرار گرفت.23 پاره ای از خرده اشکالات دیگر نیز در این باره مطرح گردیده که جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده می کنیم.24 پی نوشت: 1. مائده 5، آیه 55. 2. معنای کلمه زکات اعم از زکات واجب و مستحب است و کاربرد آن در این آیه در مورد زکات مستحبی یعنی صدقه است. 3. بنگرید: عبدالحسین احمد الامینی النجفی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج 2، ص 52 و 53، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 4. مائده 5، آیه 55. 5. متضافر؛ خبری را گویند که نقل کننده آن متعدد باشد ولی به حد تواتر نرسد. 6. بنگرید: پیام قرآن، ج 9، ص 204. 7. الغدیر، ج 2، ص 58. 8. بنگرید: کتاب های تفسیری از جمله: تفسیر روح المعانی، کفایة الطالب و... 9. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: امامت پژوهی، ص 274-272. 10. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570. 11. ابوالحسن علی بن عبدالواحد، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 227. 12. اسماعیل بن حماد، الجوهری، الصحاح فی اللغه، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 6، ص 2528. 13. معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 141. 14. منافقون 63، آیه 8. 15. علامه امینی در الغدیر، ج 3، ص 167-163 بیست مورد از این گونه استعمالات در قرآن را گردآورده است. 16. جار الله محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج 1، ص 649، تهران، ناصر خسرو، 1406 ق. 17. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4-3، ص 326، تهران، ناصر خسرو، دهم، 1416 ق. 18. سید ابوالحسن شرف الدین موسوی، المراجعات، مراجعه 42، ص 164، تهران، بعثت. 19. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: امامت پژوهی، ص 291-289. 20. بنگرید: امامت و رهبری، ص 180 و 182، قم، صدرا. 21. سیف الدین آمدی، غایه المرام، ص 108، ح 16. 22. همان، ح 17. 23. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 195 و 196. 24. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف. پیام قرآن، ج 9، ص 213-207. ب. امامت پژوهی، ص 298-287. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

آیه ولایت چیست؟ آیا این آیه در ولایت حضرت علی علیه السلام نازل شده است؟ نظر اهل سنت در این باره چیست؟


پاسخ:

آیه ولایت به این شرح است: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)1؛ (ولی و سرپرست شما تنها خداست و رسول او و کسانی که ایمان آورده، نماز را به پا می دارند و زکات2 می پردازند در حالی که در رکوعند).
شأن نزول
بسیاری از محدثان و مفسران اهل سنت آورده اند که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است. علامه امینی روایات مربوط به نزول این آیه درباره امیرمؤمنان را از حدود بیست کتاب اهل سنت با ذکر دقیق منبع نقل کرده است.3
از جمله ابواسحق ثعلبی در تفسیرش از ابوذر غفاری که خود شاهد ماجرا بوده است نقل می کند:
(روزی با پیامبر در مسجد نماز می گذاردم که سائلی درخواست کمک کرد ولی کسی به او چیزی نداد. او دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! گواه باش که من در مسجد پیامبر تو تقاضای کمک کردم ولی کسی چیزی به من نداد. علی علیه السلام مشغول نماز و در حال رکوع بود. او در این حال به انگشت کوچک دست راستش که در آن انگشتری بود اشاره کرد، سائل نزد او آمد و در برابر دیدگان پیامبر انگشتر را از انگشت او گرفت. آن گاه پیامبر رو به آسمان نمود و فرمود: بار خدایا! برادرم موسی از تو درخواست نمود که سینه ام را گشاده دار... و برادرم هارون را وزیر و پشتیبان و شریک در امر من قرار ده، تو او را فرمودی: من به زودی تو را به وسیله برادرت نیرومند می سازم و شما را پیروزی می دهم. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، به من شرح صدر ده و کار را بر من آسان کن و علی را برای من وزیری از اهل بیتم قرار ده و به وسیله او مرا پشتیبانی نما. هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا فرود آمد و گفت ای محمد! بخوان: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)4.
بنابراین نزول این آیه در مورد امیرمؤمنان جای تردید نیست. برخی برآنند که روایات متضافر5 بلکه متواتر از طریق شیعه و سنی در این باره نقل شده است.6
شاعر صحابی حسان بن ثابت انصاری نیز این واقعه را به نظم آورده و در پاره ای از ابیات آن خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام می گوید:
و انت الذی اعطیت اذ انت راکع
زکوة فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایه
و بینها فی محکمات الشرایع7
(تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی؛ جان ها به فدای تو ای بهترین رکوع کنندگان. از پس آن خداوند بهترین ولایت را در حق تو نازل کرد و آن را در ناموس استوار خویش بیان نمود).
دلالت بر امامت
1. کلمه (انما) مفید حصر است، یعنی دلالت بر وجود چیزی به نحو انحصاری دارد.8
2. ولایت در آیه به معنای زمامداری، سرپرستی و جواز تصرف در امور است.9
3. مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا...) چنان که گذشت حضرت علی علیه السلام می باشد.
نتیجه
مراد آیه این است که تنها کسی که بر مسلمانان ولایت و پیشوایی و حق سرپرستی و تصرف در امور آنان را دارد خداست و در طول ولایت او پیامبر و سپس امام علی علیه السلام. بنابراین آیه یاد شده با اثبات حصر ولایت برای خدا، پیامبر و امام هرگونه ولایتی در عرض آنها را مردود و نامشروع معرفی می کند. بنابراین بدین وسیله امامت و ولایت بلافصل امیرمؤمنان علیه السلام پس از پیامبر از نظر قرآن روشن و مبرهن می شود.
دیدگاه اهل سنت
غالب اهل سنت برآنند که آیه شریفه ربطی به مسأله امامت ندارد. عمده ترین اشکالات آنها از قرار زیر است:
اشکال اول
کلمه (ولیّ) در آیه به معنای یاور و دوستدار است، نه به معنای سرپرست، زمامدار و یا کسی که اولویت و حق تصرف در امور را دارد.
نقد:
1. بسیاری از ارباب لغت عهده داری و سرپرستی را معنای کلمه ولی دانسته اند از جمله:
راغب اصفهانی می نویسد: (وَلایت؛ یعنی یاری کردن و وِلایت یعنی زمامداری و سرپرستی امور، و گفته شده است که وِلایت و وَلایت مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن سرپرستی است ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می رود).10
ابن اثیر می نویسد: (ولی؛ یعنی یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد مولا و ولی آن است).
سپس می گوید: (و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی علیه السلام گفت تو مولای هر مؤمنی شدی؛ یعنی ولیّ مؤمنان گشتی).11
صاحب صحاح اللغة می نویسد: (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).12
در مقاییس اللغة آورده است: (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولی او است).13
2. قرائنی وجود دارد که براساس آنها نمی توان کلمه (ولیّ) در این آیه را به یاور و یا دوستدار معنی کرد. یکی از این قرائن حصر در آیه (انما) است که ولایت را منحصرا از آن خدا و رسول و حضرت علی علیه السلام دانسته است در حالی که اگر ولایت به معنای یاوری و دوستی بود نه تنها انحصار معنا نداشت بلکه معارض با آیاتی می شد که مؤمنان را پشتیبان و یار و یاور یکدیگر قلمداد می کند.
اشکال دوم
اگر مراد آیه پس از خدا و پیامبر حضرت علی علیه السلام می باشد، چرا به صورت جمع آمده است؟
پاسخ:
1. این گونه استعمالات هم در زبان عربی به طور عام شایع است و هم نمونه های مختلفی در قرآن مجید دارد.
به عنوان مثال قرآن می فرماید: (یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ)14؛ (می گویند: اگر به مدینه برگردیم، قطعا آن که عزتمندتر است آن زبون تر را از آنجا بیرون خواهد کرد ولی عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ لیکن این دورویان نمی دانند).
در حالی که مفسران اتفاق نظر دارند که گوینده این سخن تنها یک نفر یعنی عبدالله بن ابی رئیس منافقان بوده است و (یقولون) به او اشاره دارد.15
2. در آیه ولایت عبارت (الَّذِینَ آمَنُوا) جمع است و در معنای مفرد به کار نرفته، بلکه مصداق خارجی آن در زمان نزول آیه منحصر به حضرت علی علیه السلام است. مفسران شیعه و سنی سه احتمال را درباره راز این گونه سخن گفتن در آیه یاد شده مطرح ساخته اند که عبارت است از:
1. ترغیب دیگران به کسب این گونه فضایل16،
2. تنظیم و احترام نسبت به امیرمؤمنان17،
3. بازداری از افروختن حس حسادت و کینه نسبت به آن حضرت18.
در این باره به سخن زمخشری از مفسران برجسته اهل سنت بسنده می کنیم:
این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است و سرّ اینکه لفظ جمع در آیه آمده (الَّذِینَ آمَنُوا) (با اینکه در مورد یک فرد بیشتر نیست) آن است که مردم را به چنین فعلی ترغیب کند و بیان فرماید که بر مؤمنان لازم است این گونه فضلیت ها را کسب کنند و بر خیر و احسان و دستگیری از فقرا بکوشند. به طوری که حتی به اندازه یک نماز، آن را به تأخیر نیندازند.19
اشکال سوم
چگونه ممکن است کسی مانند امام علی علیه السلام که تیر از پای مبارکش در نماز بیرون آوردند متوجه نشد، در حال نماز به درخواست شخصی توجه کرده باشد؟
پاسخ:
1. اصل صدقه دادن در حال نماز فضیلتی بسیار بزرگ است که خداوند آن را در کتاب خود ستوده و به عنوان الگویی نیکو به امت اسلامی معرفی کرده است، بنابراین با توجه به محبوب بودن این عمل نزد خداوند نمی توان آن را نوعی مانع و حاجب بین توجه انسان به خدا و حضور قلب به حساب آورد. آنچه مانع حضور قلب است توجه به امور مادی و دنیایی بدون ارتباط با خدا و فاقد انگیزه های الهی و معنوی است.
2. اولیای الهی حالات متفاوتی از جهت مراتب دارند. به عبارت دیگر اگر چه حضور و توجه قلبی آنان به خدا دائمی و همیشگی است، اما این توجه باطنی دارای مراتب و درجاتی است.
استاد مطهری در این باره به حالات پیامبر اشاره نموده که گاه در حال نماز چنان جذبه ای پیدا می کرد که طاقت نمی آورد اذان تمام شود و می فرمود: (ارحنا یا بلال!)؛ (زود باش که نماز را شروع کنیم)، و گاه نیز در حال سجده نوه هایش امام حسن علیه السلام یا امام حسین علیه السلام بر شانه اش سوار می شدند و آن حضرت با آرامش صبر می کرد تا کودک برخیزد.
3. در نگرش عرفانی حالتی که امام در نماز صدقه دادند حضور قلب و جذبه ای کاملتر از زمانی است که تیر از پایش درآوردند و متوجه نگردید. زیرا موقعی که انجذاب کامل شود در آن حالت برگشت وجود دارد، یعنی شخص چنان توجهش به خدا کامل است که در عین توجه به خدا تمام هستی را مشاهده می کند.20
به عبارت دیگر در این باره سه حالت متصور است:
1. حالتی که انسان در اثر توجه به ماسوی الله از خدا غافل باشد. این حالتِ بسیاری از انسان ها در شرایط مختلف زندگی است. در این حالت توجه به غیرخدا حجاب توجه و التفات به ذات حق است.
2. حالتی که انسان در اثر توجه به خدا از غیرخدا غافل باشد. این مرتبه جذب ناقص است که در آن توجه به خدا مانع و حجابِ غیرخداست.
3. مرتبه جذبه و فنای کامل که در آن هیچ حجابی نیست و شخص چنان توجهی به خدا دارد که در پرتو مشاهده جمال او پرتوها و جلوه های جمال او که سراسر هستی را آکنده است نیز مشاهده می کند. بنابراین در اینجا دو توجه نیست، بلکه یک توجه کامل است که همه چیز را فرامی گیرد. آنچه قرآن از امیرمؤمنان علیه السلام توصیف می کند چنین حالتی است. در چنین حالتی تمانع و تزاحم از میان تکالیف و اکتساب فضایل برچیده می شود و دو عبادت بزرگ یعنی نماز و صدقه دادن به هم می پیوندد. عظمت و اهمیت رسیدن به چنین مرتبه بلندی البته شایستگی آن را دارد که خداوند در کتاب خود برای همگان آفتابی کند و سرمشق دیگران قرارش دهد.
اشکال چهارم
اگر آیه یاد شده بر امامت و خلافت حضرت علی علیه السلام دلالت دارد چرا خود آن حضرت به آن استشهاد نکرده اند؟
پاسخ:
حضرت علی علیه السلام در موارد متعددی به این آیه در رابطه با امامت خویش استناد کرده اند، از جمله:
1. خطاب به ابوبکر فرمودند: تو را به خدا قسم آیا در قضیه زکات انگشتر، ولایت از طرف خدا برای تو مقرر شده یا برای من؟ گفت: بلکه برای تو؟21
2. در روز برگزاری شورایی که عمربن الخطاب در رابطه با تعیین خلیفه پس از خود تعیین کرده و زمام کار را به دست دامادش عبدالرحمن بن عوف سپرده بود، امیرمؤمنان در برابر دیگران به همین آیه اشاره نموده و فرمود: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال رکوع زکات داده و درباره اش این آیه ولایت نازل شده باشد؟ همه پاسخ دادند: هرگز!22
3. در جنگ صفین نیز در حضور جمعیت به آیات مختلفی از جمله این آیه استشهاد کردند و استشهادات ایشان مورد تأیید جمعی از اصحاب بدر قرار گرفت.23
پاره ای از خرده اشکالات دیگر نیز در این باره مطرح گردیده که جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده می کنیم.24
پی نوشت:
1. مائده 5، آیه 55.
2. معنای کلمه زکات اعم از زکات واجب و مستحب است و کاربرد آن در این آیه در مورد زکات مستحبی یعنی صدقه است.
3. بنگرید: عبدالحسین احمد الامینی النجفی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج 2، ص 52 و 53، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
4. مائده 5، آیه 55.
5. متضافر؛ خبری را گویند که نقل کننده آن متعدد باشد ولی به حد تواتر نرسد.
6. بنگرید: پیام قرآن، ج 9، ص 204.
7. الغدیر، ج 2، ص 58.
8. بنگرید: کتاب های تفسیری از جمله: تفسیر روح المعانی، کفایة الطالب و...
9. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: امامت پژوهی، ص 274-272.
10. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.
11. ابوالحسن علی بن عبدالواحد، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 227.
12. اسماعیل بن حماد، الجوهری، الصحاح فی اللغه، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 6، ص 2528.
13. معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 141.
14. منافقون 63، آیه 8.
15. علامه امینی در الغدیر، ج 3، ص 167-163 بیست مورد از این گونه استعمالات در قرآن را گردآورده است.
16. جار الله محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج 1، ص 649، تهران، ناصر خسرو، 1406 ق.
17. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4-3، ص 326، تهران، ناصر خسرو، دهم، 1416 ق.
18. سید ابوالحسن شرف الدین موسوی، المراجعات، مراجعه 42، ص 164، تهران، بعثت.
19. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: امامت پژوهی، ص 291-289.
20. بنگرید: امامت و رهبری، ص 180 و 182، قم، صدرا.
21. سیف الدین آمدی، غایه المرام، ص 108، ح 16.
22. همان، ح 17.
23. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 195 و 196.
24. جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. پیام قرآن، ج 9، ص 213-207.
ب. امامت پژوهی، ص 298-287.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین