امامت نه تنها تعارضی با خاتمیت ندارد بلکه از لوازم شریعت خاتم می باشد، برای روشن شدن مسأله باید ابتدا معنای خاتمیت، امامت و سپس شئون پیامبر و امام را مورد بررسی قرار داد: خاتمیت ختم نبوت و شریعت در اسلام به این معناست که پس از پیامبر اسلام، دیگری به رسالت مبعوث نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین شریعت اسلام نمی شود. قرآن مجید به صراحت پیامبر اسلام را آخرین پیامبر خوانده و فرموده است: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ)1؛ (محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، او فرستاده خدا و آخرین پیامبر است). احادیث نبوی نیز بر همین معنا تأکید نموده و ختم نبوت را با آن حضرت به صراحت اعلام نموده است. از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث منزلت خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: (تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، جز آنکه پس از من پیامبر دیگری نخواهد آمد).2 بنابراین خاتمیت مساوی با جاودانگی، نسخ ناشوندگی و بدیل ناپذیری آیین اسلام تا پایان حیات بشر بر روی کره زمین است. در نتیجه هیچ شریعت دیگری جز اسلام نزد پروردگار مورد قبول و پسندیده نیست. امامت امامت در اصطلاح علم کلام عبارت است از: (جانشینی پیامبر اسلام در زمامداری و رهبری فراگیر امت در امور دینی و دنیوی و حفظ و حراست از دین آنسان که پیروی از امام بر همه امت واجب باشد).3 شئون پیامبر به اجماع همه مسلمانان، پیامبر صلی الله علیه و آله دارای شئون مختلفی بوده اند، از جمله: 1. دریافت و ابلاغ وحی؛ این همان شأن اساسی نبوت و به تعبیر دیگر گوهر پیامبری است. قرآن مجید بر چنین رسالتی نسبت به همه پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام تأکید کرده است.4 2. تبیین و تفسیر وحی؛ بیان معصومانه و توضیح آموزه های وحیانی برای امت و رفع هر گونه اختلاف در فهم و کشف و تفسیر دین از جمله وظایف پیامبر است. قرآن در این باره می فرماید: (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ (و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی ایشان نازل شده است بیان و تفسیر نمایی).5 قرآن مجید تفسیر معصومانه پیامبر از دین را رافع هر گونه اختلاف و مرجع نهایی قلمداد کرده است.6 3. ولایت و زمامداری امت؛ از شئون پیامبر اسلام تأسیس دولت اسلامی و رهبری و مدیریت کلان اجتماع در چارچوب قوانین الهی بوده است. قرآن در موارد مختلف به ابعاد گوناگون این مسأله پرداخته و بر ولایت و رهبری آن حضرت و اطاعت و فرمانبرداری امت از آن حضرت در مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تأکید کرده است.7 اکنون باید دید خاتمیت در کدام یک از شئون پیامبر جاری است و در کدام یک جاری نمی باشد. آن گاه می توان رابطه امامت و ختم نبوت را مورد سنجش قرار داد. مسلما مراد از (ختم نبوت) ختم همه شئون پیامبر اسلام نیست، بلکه شأن نبوت ایشان است و گوهر نبوت همان دریافت و ابلاغ وحی است. بنابراین ختم نبوت منحصر به شأن نخست است و ربطی به دیگر شئون ندارد و از طرف دیگر امامت استمرار نقش پیامبر در دو حوزه دیگر یعنی تبیین و تفسیر دین و حوزه مدیریت و رهبری امت اسلام است. بنابراین: اولاً، هیچ تعارضی بین ختم نبوت و امامت وجود ندارد. ثانیا، امامت لازمه ختم نبوت است. زیرا اگر چه با ارسال کامل ترین وحی تشریعی نیاز به تجدید بعثت و نبوت تشریعی برطرف شد و با قرار گرفتن مسئولیت دعوت و ارشاد و تبلیغ دینی بر دوش عالمان نیاز به نبوت تبلیغی نیز برطرف گردید.8 اما درست از همین رو نیاز به امام در امت ختمیه رخ می نماید. استاد مطهری در این باره می نویسد: (امام مرجعی است برای حل اختلافات، شاخصی است برای حل اختلافاتی که منشأ آن هم خود علما هستند). به عبارت دیگر قرار گرفتن عالمان در مسند تبلیغ، استنباط و تفسیر دین لاجرم در پی دارنده فهم ها، گرایش ها و تفسیرهای مختلف و متعارض از دین خواهد شد و بدون وجود مرجعی که از عصمت و حجیت در فهم و تبیین دین برخوردار باشد و رأی او فصل الخطاب همه آرای متعارض باشد اختلاف از میان امت ها دامن برنمی چیند. بنابراین تصحیح و باز پیرایی فهم دین و حفظ و انسجام جامعه دینی در گرو وجود امام معصوم و رهبری ها و هدایت های اوست.9 بنابراین دوام و پایندگی اسلام با امامت قرین است و از همین رو در نگاه قرآن امامت یکی از ارکان مهم دین و شرط کمال آن است. افزون بر مطالب بالا، آنچه در پاسخ دومین پرسش این دفتر پیرامون ضرورت امامت آمد، بر تلازم خاتمیت و امامت گواهی می دهد. پی نوشت: 1. احزاب33، آیه 40. 2. المتقی الهندی، کنزالعمال، ج 11، ص 607. 3. بنگرید: پرسش 1. 4. بنگرید: آل عمران3، آیه 20؛ مائده(5)، آیه 92 و 99؛ نحل(16)، آیه 35 و 82؛ رعد(13)، آیه 40؛ نور(24)، آیه 54؛ عنکبوت29، آیه 18 و... 5. نحل16، آیه 44. 6. نحل16، آیه 94. 7. بنگرید: مائده5، آیه 49 و 55؛ حشر(59)، آیه 7؛ نساء(4)، آیه 65؛ توبه (9)، آیه 6 و... 8. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، وحی و نبوت، ص 44-40؛ همو، ختم نبوت؛ همو، خاتمیت، ص 60-27، قم و تهران: صدرا. 9. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف. کتاب نقد، شماره 38، بهار 1385؛ ب. محمد الحق عارفی، خاتمیت و پرسش های نو، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، اول، 1386. منبع: www.porseman.org
امامت نه تنها تعارضی با خاتمیت ندارد بلکه از لوازم شریعت خاتم می باشد، برای روشن شدن مسأله باید ابتدا معنای خاتمیت، امامت و سپس شئون پیامبر و امام را مورد بررسی قرار داد:
خاتمیت
ختم نبوت و شریعت در اسلام به این معناست که پس از پیامبر اسلام، دیگری به رسالت مبعوث نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین شریعت اسلام نمی شود.
قرآن مجید به صراحت پیامبر اسلام را آخرین پیامبر خوانده و فرموده است: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ)1؛ (محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، او فرستاده خدا و آخرین پیامبر است).
احادیث نبوی نیز بر همین معنا تأکید نموده و ختم نبوت را با آن حضرت به صراحت اعلام نموده است. از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث منزلت خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: (تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، جز آنکه پس از من پیامبر دیگری نخواهد آمد).2
بنابراین خاتمیت مساوی با جاودانگی، نسخ ناشوندگی و بدیل ناپذیری آیین اسلام تا پایان حیات بشر بر روی کره زمین است. در نتیجه هیچ شریعت دیگری جز اسلام نزد پروردگار مورد قبول و پسندیده نیست.
امامت
امامت در اصطلاح علم کلام عبارت است از: (جانشینی پیامبر اسلام در زمامداری و رهبری فراگیر امت در امور دینی و دنیوی و حفظ و حراست از دین آنسان که پیروی از امام بر همه امت واجب باشد).3
شئون پیامبر
به اجماع همه مسلمانان، پیامبر صلی الله علیه و آله دارای شئون مختلفی بوده اند، از جمله:
1. دریافت و ابلاغ وحی؛ این همان شأن اساسی نبوت و به تعبیر دیگر گوهر پیامبری است. قرآن مجید بر چنین رسالتی نسبت به همه پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام تأکید کرده است.4
2. تبیین و تفسیر وحی؛ بیان معصومانه و توضیح آموزه های وحیانی برای امت و رفع هر گونه اختلاف در فهم و کشف و تفسیر دین از جمله وظایف پیامبر است.
قرآن در این باره می فرماید: (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ (و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی ایشان نازل شده است بیان و تفسیر نمایی).5
قرآن مجید تفسیر معصومانه پیامبر از دین را رافع هر گونه اختلاف و مرجع نهایی قلمداد کرده است.6
3. ولایت و زمامداری امت؛ از شئون پیامبر اسلام تأسیس دولت اسلامی و رهبری و مدیریت کلان اجتماع در چارچوب قوانین الهی بوده است. قرآن در موارد مختلف به ابعاد گوناگون این مسأله پرداخته و بر ولایت و رهبری آن حضرت و اطاعت و فرمانبرداری امت از آن حضرت در مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تأکید کرده است.7
اکنون باید دید خاتمیت در کدام یک از شئون پیامبر جاری است و در کدام یک جاری نمی باشد. آن گاه می توان رابطه امامت و ختم نبوت را مورد سنجش قرار داد. مسلما مراد از (ختم نبوت) ختم همه شئون پیامبر اسلام نیست، بلکه شأن نبوت ایشان است و گوهر نبوت همان دریافت و ابلاغ وحی است. بنابراین ختم نبوت منحصر به شأن نخست است و ربطی به دیگر شئون ندارد و از طرف دیگر امامت استمرار نقش پیامبر در دو حوزه دیگر یعنی تبیین و تفسیر دین و حوزه مدیریت و رهبری امت اسلام است. بنابراین:
اولاً، هیچ تعارضی بین ختم نبوت و امامت وجود ندارد.
ثانیا، امامت لازمه ختم نبوت است. زیرا اگر چه با ارسال کامل ترین وحی تشریعی نیاز به تجدید بعثت و نبوت تشریعی برطرف شد و با قرار گرفتن مسئولیت دعوت و ارشاد و تبلیغ دینی بر دوش عالمان نیاز به نبوت تبلیغی نیز برطرف گردید.8 اما درست از همین رو نیاز به امام در امت ختمیه رخ می نماید.
استاد مطهری در این باره می نویسد: (امام مرجعی است برای حل اختلافات، شاخصی است برای حل اختلافاتی که منشأ آن هم خود علما هستند). به عبارت دیگر قرار گرفتن عالمان در مسند تبلیغ، استنباط و تفسیر دین لاجرم در پی دارنده فهم ها، گرایش ها و تفسیرهای مختلف و متعارض از دین خواهد شد و بدون وجود مرجعی که از عصمت و حجیت در فهم و تبیین دین برخوردار باشد و رأی او فصل الخطاب همه آرای متعارض باشد اختلاف از میان امت ها دامن برنمی چیند. بنابراین تصحیح و باز پیرایی فهم دین و حفظ و انسجام جامعه دینی در گرو وجود امام معصوم و رهبری ها و هدایت های اوست.9 بنابراین دوام و پایندگی اسلام با امامت قرین است و از همین رو در نگاه قرآن امامت یکی از ارکان مهم دین و شرط کمال آن است.
افزون بر مطالب بالا، آنچه در پاسخ دومین پرسش این دفتر پیرامون ضرورت امامت آمد، بر تلازم خاتمیت و امامت گواهی می دهد.
پی نوشت:
1. احزاب33، آیه 40.
2. المتقی الهندی، کنزالعمال، ج 11، ص 607.
3. بنگرید: پرسش 1.
4. بنگرید: آل عمران3، آیه 20؛ مائده(5)، آیه 92 و 99؛ نحل(16)، آیه 35 و 82؛ رعد(13)، آیه 40؛ نور(24)، آیه 54؛ عنکبوت29، آیه 18 و...
5. نحل16، آیه 44.
6. نحل16، آیه 94.
7. بنگرید: مائده5، آیه 49 و 55؛ حشر(59)، آیه 7؛ نساء(4)، آیه 65؛ توبه (9)، آیه 6 و...
8. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، وحی و نبوت، ص 44-40؛ همو، ختم نبوت؛ همو، خاتمیت، ص 60-27، قم و تهران: صدرا.
9. جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. کتاب نقد، شماره 38، بهار 1385؛
ب. محمد الحق عارفی، خاتمیت و پرسش های نو، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، اول، 1386.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] امامت چه نسبتی با خاتمیت دارد، آیا با آن در تعارض نیست؟
- [سایر] شبهه: خاتمیت با امامت و مهدویت در تعارض است.
- [سایر] برخی از شبهات در مسئله خاتمیت با نگاه جدید و با تأثیرپذیری و سایهافکنی خرد استقرائی با نگاه و پردازش جدید به چشم میآیند که با محوریت (تعارض خاتمیت و امامت) و تجزیه آن به شبهاتی که شاخ و برگ متعدد دارند؛ قابل ملاحظه است. شیعیان با اعتقاد به غیر اکتسابی دانستن علم امامان (ع) و حجیت علم آنها برای دیگران، با خاتمیت در حال تعارض هستند. به هرحال "آدمیان دانش خود را یا بیواسطه اکتساب و اجتهاد به¬دست میآورند یا به واسطه آن، و دانش پیامبران از قسم نخست است. این دانش یا مقرون به (عصمت) است یا نیست، و دانش پیامبران از قسم نخست است. این دانش بیواسطه مقرون به عصمت، یا برای دیگران حجت است یا نیست، و دانش پیامبران از قسم نخست است. حال "شیعیان غالی" همه این مراتب سهگانه را برای امامان خود قائل اند و غافل اند از این که چنین اعتقادی، گویی با خاتمیت نمیسازد"؛ یعنی معتقدند: 1. علم امام اکتسابی نیست. 2. علم امام همراه با عصمت است. 3. علم امام برای همه حجت است.
- [سایر] شبهه تعارض روایت همه زمین از آن امام است با ربوبیت خدا چگونه قابل تبیین است؟
- [سایر] مفهوم خاتمیّت دقیقاً چیست؟
- [سایر] فرق بین امامت و خلافت را روشن نموده و توضیح دهید که این دو چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا مقابل هم می باشند؟
- [سایر] فرق بین امامت و خلافت را روشن نموده و توضیح دهید که این دو چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا مقابل هم میباشند؟
- [سایر] خاتمیت از دیدگاه قادیانیه چگونه است؟
- [سایر] آیا پلورالیسم دینی با خاتمیّت سازگاری دارد؟
- [سایر] خاتمیت و جاوید بودن قرآن را توضیح دهید؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر برای خود امام (ع) چیزی نذر کند؛ چنانچه مصرف معینی را قصد کرده؛ باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نکرده؛ بهتر آن است که به مصرفی برساند که نسبتی به امام (ع) داشته باشد مانند زوار فقیر یا به مصارف حرم آن امام از قبیل تعمیر و مانند آن برساند و همچنین است اگر چیزی را برای امامزاده ای نذر کند.
- [آیت الله خوئی] اگر برای خود امام (علیه السلام) چیزی نذر کند، چنانچه مصرف معینی را قصد کرده، باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نکرده، بهتر آن است که به مصرفی برساند که نسبتی با امام (علیه السلام) داشته باشد مانند زوار فقیر یا به مصارف حرم آن امام از قبیل تعمیر و مانند آن برساند و همچنین است اگر چیزی را برای امامزادهای نذر کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر برای خود امام علیه السلام چیزی نذر کند چنانچه مصرف معینی را قصد کرده باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نکرده باید به مصرفی برساند که نسبتی با امام علیه السلام داشته باشد مانند زوار فقیر یا مصارف حرم ان امام علیه السلام از قبیل تعمیر و مانند ان و یا انچه موجب تکریم و تعظیم ان امام علیه السلام است و احتیاط مستحب ان است که ثواب ان را هم هدیه برای ان امام علیه السلام کند و همچنین است اگر چیزی را برای امام زاده ای نذر کند
- [آیت الله نوری همدانی] اگر برای خود امام علیه السّلام چیزی نذر کند ، چنانچه مصرف معیّنی را قصد کرده ، باید به همان مصرف برساند واگر مصرف معیّنی را قصد نکرده ، احتیاط واجب آن است که در صورت امکان آن را به مصرفی برساند که نسبتی به امام علیه السّلام داشته باشد مانند زوّار فقیر یا به مصارف حرم از قبیل تعمیر وخدّام حرم یا عزاداری برای آن امام ومانند آن برساند وهمچنین است اگر چیزی برای امامزادة نذر کند واگر این امر ممکن نشد به فقرا به عنوان صدقه بدهد یا مسجد وامثال آن بسازد وثواب آن را هدیه آن امام نماید .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبران و جانشینان پیغمبران عمدا نسبتی را بدهد که دروغ است - اگرچه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه کند - روزه او باطل است و احتیاط واجب آن است که به حضرت زهرا (س) هم به دروغ نسبتی ندهد.
- [آیت الله اردبیلی] امام جمعه باید بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی و عادل باشد و توانایی خواندن خطبهها را در حال ایستاده داشته باشد و بنابر احتیاط واجب بیماری خوره و یا پیسی نمایان نداشته و نیز حدّ شرعی نخورده باشد و باید امام جمعه از طرف مجتهد جامع الشرایط منصوب باشد و اگر چند مجتهد واجد الشرایط باشند، هر کدام قبلاً اجازه داده باشند کافی است و در صورت تعارض، نظر مجتهد اعلم و اعدل مقدّم است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر روزهدار به گفتن یا نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا یا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا یکی از امامان معصوم علیهمالسلام عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است؛ اگر چه فوراً بگوید: دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او باطل است، بلکه اگر به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان ایشان علیهمالسلام هم به دروغ نسبتی بدهد بنا بر احتیاط روزه او باطل میشود.
- [آیت الله مظاهری] کسی که اجیر شده برای کاری، مثل کارمندان ادارهها و شرکتها و کارخانجات، اگر کم کاری کند یا اصلاً کار نکند، حقّ گرفتن تمام حقوق را ندارد و اگر تمام حقوق را بگیرد به همان نسبتی که کمکاری کرده غصباست.
- [آیت الله خوئی] اگر روزهدار بدون قصد بیرون آمدن منی مثلًا با زن خود بازی و شوخی کند، چنانچه اطمینان دارد که منی از او خارج نمیشود، اگرچه اتفاقا منی بیرون آید، روزه او صحیح است. ولی اگر اطمینان ندارد، درصورتی که منی از او بیرون آید، روزهاش باطل است. دروغ بستن به خدا و پیغمبر (مسألة 1605)- اگر روزهدار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها، به خدا و پیغمبران و جانشینان پیغمبران عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است- اگرچه فوراً بگوید دروغ گفتم، یا توبه کند- روزه او باطل است. و احتیاط واجب آن است که به حضرت زهرا سلام الله علیها هم دروغ نسبتی ندهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر چیزی برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان نذر کند باید آن را به مصارف حرم برساند، از قبیل تعمیرات و فرش و روشنایی و خدامی که مشغول خدمت هستند و مانند آن، ولی اگر چیزی برای خود امام(علیه السلام) یا امامزاده نذر کرده بی آن که نام حرم را ببرد، می تواند علاوه بر اموری که ذکر شد صرف مجالس عزاداری و سوگواری یا نشر آثار آن بزرگواران، یا کمک به زوار آنها یا هر کار دیگری که نسبتی با آنها دارد بکند.