آیا در قیامت، انسان فقط با روح خود محشور می شود، یا جسم و روح، و اگر جسم و روح است، پس چه فرقی با این دنیا دارد؟
براساس آیات قرآنی، مسئله معاد، کلّی و عمومی بوده و تمام موجودات از جمله انسان به سوی خداوند متعال بازخواهند گشت 1. اما چگونگی معاد، براساس آیات و روایات، هم جسمانی است و هم روحانی؛ یعنی، هم جسم انسان و هم روح آدمی به سوی خدا باز گشته و در محضر او، حاضر خواهد شد. براساس آیات قرآن، انسان در مقام یک موجود و قطعه ای از هستی، هیچ گاه معدوم نمی شود؛ بلکه متحوّل و دگرگون می شود و براساس حرکتی که از آغاز پیدایش داشته، نتیجه آن را میبیند؛ (أَوَ لَمْ یَرَ الاْءِنْسانُ أَنّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ. وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ. قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ. الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ. أَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاّقُ الْعَلِیمُ. إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ )2؛ (مگر آدمی ندانسته است که ما او را از نطفه ای آفریده ایم . پس به ناگاه وی ستیزه جویی آشکار شده است و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی میبخشد؟ بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هرگونه آفرینشی دانا است . همو که برایتان در درخت سبز فام اخگر که از آن [ چون نیازتان افتد] آتش میافروزید . آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، توانا نیست که [ باز] مانند آنها را بیافریند؟ آری اوست آفریننده دانا؛ چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که میگوید: باش، پس [ بیدرنگ] موجود می شود). این آیات، به روشنی حکایت دارد که جسم انسان نیز معاد خواهد داشت. از این رو در پاسخ به کسانی که منکر معاد بوده و با لحن انکار و استبعاد میگویند: چه کسی به استخوان های پوسیده حیات میبخشد و آن را در قیامت زنده میکند؛ میفرماید: آنکه استخوان ها را به وجود آورده و به آنها حیات داده است، استخوان های پوسیده را نیز زنده میکند 3. البته روح و جسمی که در قیامت در محضر الهی حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحوّل یافته و متکامل شده اند؛ نه همین روح و جسمی که در این دنیا بوده اند. توضیح آنکه انسان، یکی از سرفصل های حرکت خود را در مسیر حرکت و سیر عام خود، با مرگ آغاز میکند. در این مرحله که در ظاهر جدایی میان جسم و روح پیش میآید روح با قبض و اخذ الهی توسط مَلَک یا مَلَک ها، قبض شده، در نظام دیگری که مخصوص به روح است وارد می گردد. در آن نظام و عالم باقی و براساس مسیر انتخابی خود در دنیا، به سیر و حرکت خویش ادامه می دهد. بدن هم در این نظام، باقی بوده و در شرایط دیگر، وارد مسیر جدیدی می شود و با تحوّل و تبدّل خاصی، به حرکت خود ادامه می دهد؛ انسان اگر بخواهد در سیر خود به سوی خدا و لقای حضرت حق، به عوالم دیگر وارد شود و آن مراحل را طی کند؛ باید هم (روح) او متحول گشته و خصوصیات جدیدی را کسب کند و یک سلسله رنگ ها و معیارها را از دست دهد و تکامل یابد تا متناسب با آن عوالم و موازین آنها شود و هم (جسم) او با حرکت و تحوّل خود، خصوصیات و آثار عالم مادی را رها ساخته، با کسب یک سلسله از احکام و قوانین عالم بالا، با آنها متناسب گردد. از این رو، مرگ و انقطاع از دنیا، خود یک مرحله و تحول و یک نوع حرکت و تبدّل و پشت سر گذاشتن یکی از عوالم در برگشت به سوی حضرت حق و لقای اوست و برای ورود به مرحله و مراتب بعدی نظام ها و عوالم دیگر ضروری و بایسته است. در بعضی از روایات درباره اوصاف، احکام و آثار عوالم دیگر آمده است که انسان در بهشت پیر نمی شود، مریض نمی گردد، غذایش غیر از غذای اینجا است و مشیتش غیر از مشیت این دنیایی است. براساس بعضی از آیات، انسان در جهنم میسوزد؛ ولی خاکستر نمی شود. بدن باید چگونه باشد که بسوزد ولی خاکستر نشود؟ این گونه آیات و روایات به روشنی حاکی از این سنّت الهی است که هم روح و هم جسم، باید متحوّل و متکامل شوند تا قابلیت احکام و آثار آن عوالم را بیابند. (منِ) آنجا همان (منِ) اینجا است؛ ولی این (منِ) تکامل یافته و متحوّل شده و قابلیت ورود به عالم قیامت را پیدا کرده است. (من) عوض نمی شود و همان است که بود؛ ولی این (من) منازل و مراحلی را طی کرده، نواقصی را پاک نموده، احکام این عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قیامت گشته است. به هر حال، این تحولات در سیر حرکت انسان ها به سوی خداوند، براساس سنّت و قانون الهی در نظام هستی لازم و بایسته است. این واقعیت تکوینی است که آیات قرآن نیز بر آن مهر تأیید گذاشته است: (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ )4؛ (مگر از آفرینش نخستین [ خود ]به تنگ آمدیم؟ [ نه] بلکه آنها از خلق جدید در شبهه اند) . خداوند متعال در این آیه میفرماید: آیا شما [ منکران معاد] فکر میکنید همان یک بار خاک به صورت بدن انسان درآمد، و دیگر عاجز شدیم؟! اینها که این شبهه را مطرح میکنند، نمیدانند که مرتّب در حال آفرینش هستیم و جسم و روح را که مفارق از بدن است، به سوی خلق جدید در حرکت میبریم. اینها دایم در حال خلق جدیدند؛ ولی خودشان خبر ندارند. بنا بر آنچه گفته شد پس از مرگ، روح وارد عالم برزخی شده، حرکت خود را در مسیری که در دنیا انتخاب کرده، ادامه می دهد و با تحوّلات و تبدلاتی که در این حرکت دارد، کامل تر شده، متناسب با احکام و آثار عوالم بالاتر می گردد؛ این حرکت و تحول برای روح و جسم، بایسته و ضروری است. پس از آنکه روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را برای سنخیت یافتن با عوالم بالا طی کردند؛ به هم میپیوندند و وارد عالمی می شوند که باید وارد شوند 5. در هنگام برپایی قیامت، براساس بیان قرآن کریم، ذرات بدن خاکی و زمینی هر انسانی، همگام با همه زمین و اجزا و قطعات آن و همگام با همه نظام مادی و موجودات آن، مبدّل گشته و به صورت دیگری تبدیل می شود که متناسب با نظام آخرت و قیامت است و بدن جدید در اثر همین تبدّلات، دارای احکام و آثار جدید و دیگری می شود که قبلاً نداشت و یکی از عمده ترین آنها این است که به اقتضای روح آدمی، بدن درست می شود. اگر روح، روحی باشد که انسانیت خود را از دست نداده باشد، آن بدن به شکل انسان می شود و با روح متحد می گردد. امّا اگر روح، روحی باشد که مسخ شده و در حقیقت اوصاف حیوانی یافته است، بدن هم به صورت همان حیوانی که خصلتش بر روح غلبه کرده، درمیآید و با روح متحد می شود. حضرت رسول صلیالله علیه و آله به همین حقیقت اشاره کرده، فرموده اند: (در اول حشر، بدن به اقتضای روح، شکل می شود و از این رو، برخی از انسان ها به صورت میمون و خوک و حتی با چهره های بدتر از آن دو محشور می گردند). در این دنیا نیز تا حدودی بدن به اقتضای روح، شکل میگیرد. به عنوان مثال؛ مواد اولیه نظام مادی - از آب، خاک، هوا و نور - به اقتضای روح در این بدن ها شکل پیدا میکند. آب که وارد بدن می شود و تحلیل می گردد، به اقتضای روح ما - که انسانی است - شکل بدن انسانی میگیرد؛ ولی در بدن حیوان به شکل حیوان می شود. روح عقرب اقتضا میکند که آب، بدن عقربی درست کند. هوایی هم که استنشاق می کنیم، چنین است. هر روحی این هوا و غذا را به شکل و اقتضای خود در میآورد. از این رو، در نظام قیامت که دارای احکام و آثار خاص خود است، اگر روح انسانیت باقی نبود، جسمی به اقتضای همان روح خواهد ساخت و سپس بر اساس ارتباط تکوینی که میان روح و جسم وجود دارد متحد خواهد شد. در پایان، روایتی را که بیانگر چگونگی ظهور روح و بدن در عالم حشر بوده و حکایتگر گوشه ای از حقیقت پیوند دوباره روح و بدن است، نقل می کنیم: در کتاب احتجاج از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: (انّ الروح مقیمة فی مکانها روح المحسنین فی ضیاء و فسحة و روح المسیء فی ضیق و ظلمة و البدن یصیر ترابا منه خلق و ما تقذف به السباع و الهوام من اجوافها فما اکلته و مزقته کل ذلک فی التراب محفوظ عند من لایعزب عنه مثقال ذرة فی ظلمات الارض و یعلم عدد الاشیاء و وزنها و ان تراب الروحانیین بمنزلة الذهب فی التراب، فاذا کان حین البعث مطرت الارض فتربوا الارض ثم تمخض مخض السقاء فیصیر تراب البشر کمصیر الذهب من التراب اذا غسل بالماء و الزبد من اللبن اذا مخض فیجتمع تراب کل قالب فینقل باذن الله تعالی الی حیث الروح فتعود الصور باذن المصور کهیئتها و تلج الروح فیها فاذاً قد استوی لاینکر من نفس شیئاً)6؛ (حقیقت آن است که روح در جایگاه [و قالب ]خویش قرار گرفته است: [عالم برزخ ]روح نیکوکار در روشنایی (نور) و گشایش است و روح بدکار در تنگنا و تاریکی. بدن [پس از مرگ ]به خاک تبدیل می شود، چنان که از آن، آفریده شده بود و بدن هایی که درندگان و کرم ها خورده و پاره پاره کرده، همه در خاک، نزد کسی که از علم او ذره ای در تاریکیهای زمین پوشیده نیست و عدد و وزن اشیا را میداند (یعنی خداوند سبحان) محفوظ میماند. خاک روحانیان [و کسانی که ملکوتی و الهیاند و از دنیا بریده و رو به خدا آورده اند، مانند مونان و مخلصان ]همچون طلا در میان خاک است؛ پس هنگامی که زمان برانگیختن فرا رسد، بر زمین باران زندگی [که باران خاصی بوده و از این باران های معمولی نبوده، بلکه با تحوّل زمین و آسمان ها، آن باران نیز متحوّل و باران خاصی شده است ]میبارد و زمین میروید [و رشد مخصوصی پیدا میکند ]و سپس به شدت هم چون تکان خوردن مَشک حرکت میکند. خاک آدمی مانند طلای به دست آمده از خاک شسته شده با آب و [همچون ]کره برآمده از شیر زده شده می گردد. پس خاک هر بدنی جمع شده، به اذن خداوند توانا، به مکان روح منتقل می گردد و سپس صورت ها به اذن خداوند صورتگر و صورت دهنده، مانند هیأت های خود، باز می گردند و روح در آنها وارد می شود؛ چنان [این اتحاد و پیوند دوباره روح و بدن ]به کمال [دوباره ]ساخته می گردد که کسی از خود، چیزی را انکار نمیکند). و اما از مولوی بشنوید: جامع این ذرّه ها خورشید بود بیغذا اجزات را داند ربود آن زمانی که درآیی تو ز خواب هوش و حس رفته را خواند شتاب تا بدانی کان ازو غایب نشد باز آید چون بفرماید که عُدْ 7 پی نوشت: 1. روم 30، آیه 11؛ عنکبوت (29)، آیه 19 و 20؛ یونس (10)، آیه 34؛ انشقاق (84)، آیات 6 12. 2. یس 36، آیات 77 82. 3. حج 22، آیه 5 و 6؛ ق (50)، آیات 9 11. 4. ق 50، آیه 15. 5. نگا: محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 114 130. 6. بحارالانوار، ج 7، ص 38، روایت 5؛ ر.ک: قیام قیامت، صص 74 - 84. 7. مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 1760 1762. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

آیا در قیامت، انسان فقط با روح خود محشور می شود، یا جسم و روح، و اگر جسم و روح است، پس چه فرقی با این دنیا دارد؟


پاسخ:

براساس آیات قرآنی، مسئله معاد، کلّی و عمومی بوده و تمام موجودات از جمله انسان به سوی خداوند متعال بازخواهند گشت 1. اما چگونگی معاد، براساس آیات و روایات، هم جسمانی است و هم روحانی؛ یعنی، هم جسم انسان و هم روح آدمی به سوی خدا باز گشته و در محضر او، حاضر خواهد شد.
براساس آیات قرآن، انسان در مقام یک موجود و قطعه ای از هستی، هیچ گاه معدوم نمی شود؛ بلکه متحوّل و دگرگون می شود و براساس حرکتی که از آغاز پیدایش داشته، نتیجه آن را میبیند؛
(أَوَ لَمْ یَرَ الاْءِنْسانُ أَنّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ. وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ. قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ. الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ. أَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاّقُ الْعَلِیمُ. إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ )2؛
(مگر آدمی ندانسته است که ما او را از نطفه ای آفریده ایم . پس به ناگاه وی ستیزه جویی آشکار شده است و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی میبخشد؟ بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هرگونه آفرینشی دانا است . همو که برایتان در درخت سبز فام اخگر که از آن [ چون نیازتان افتد] آتش میافروزید . آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، توانا نیست که [ باز] مانند آنها را بیافریند؟ آری اوست آفریننده دانا؛ چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که میگوید: باش، پس [ بیدرنگ] موجود می شود).
این آیات، به روشنی حکایت دارد که جسم انسان نیز معاد خواهد داشت. از این رو در پاسخ به کسانی که منکر معاد بوده و با لحن انکار و استبعاد میگویند: چه کسی به استخوان های پوسیده حیات میبخشد و آن را در قیامت زنده میکند؛ میفرماید: آنکه استخوان ها را به وجود آورده و به آنها حیات داده است، استخوان های پوسیده را نیز زنده میکند 3.
البته روح و جسمی که در قیامت در محضر الهی حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحوّل یافته و متکامل شده اند؛ نه همین روح و جسمی که در این دنیا بوده اند.
توضیح آنکه انسان، یکی از سرفصل های حرکت خود را در مسیر حرکت و سیر عام خود، با مرگ آغاز میکند. در این مرحله که در ظاهر جدایی میان جسم و روح پیش میآید روح با قبض و اخذ الهی توسط مَلَک یا مَلَک ها، قبض شده، در نظام دیگری که مخصوص به روح است وارد می گردد. در آن نظام و عالم باقی و براساس مسیر انتخابی خود در دنیا، به سیر و حرکت خویش ادامه می دهد. بدن هم در این نظام، باقی بوده و در شرایط دیگر، وارد مسیر جدیدی می شود و با تحوّل و تبدّل خاصی، به حرکت خود ادامه می دهد؛ انسان اگر بخواهد در سیر خود به سوی خدا و لقای حضرت حق، به عوالم دیگر وارد شود و آن مراحل را طی کند؛ باید هم (روح) او متحول گشته و خصوصیات جدیدی را کسب کند و یک سلسله رنگ ها و معیارها را از دست دهد و تکامل یابد تا متناسب با آن عوالم و موازین آنها شود و هم (جسم) او با حرکت و تحوّل خود، خصوصیات و آثار عالم مادی را رها ساخته، با کسب یک سلسله از احکام و قوانین عالم بالا، با آنها متناسب گردد.
از این رو، مرگ و انقطاع از دنیا، خود یک مرحله و تحول و یک نوع حرکت و تبدّل و پشت سر گذاشتن یکی از عوالم در برگشت به سوی حضرت حق و لقای اوست و برای ورود به مرحله و مراتب بعدی نظام ها و عوالم دیگر ضروری و بایسته است.
در بعضی از روایات درباره اوصاف، احکام و آثار عوالم دیگر آمده است که انسان در بهشت پیر نمی شود، مریض نمی گردد، غذایش غیر از غذای اینجا است و مشیتش غیر از مشیت این دنیایی است. براساس بعضی از آیات، انسان در جهنم میسوزد؛ ولی خاکستر نمی شود. بدن باید چگونه باشد که بسوزد ولی خاکستر نشود؟ این گونه آیات و روایات به روشنی حاکی از این سنّت الهی است که هم روح و هم جسم، باید متحوّل و متکامل شوند تا قابلیت احکام و آثار آن عوالم را بیابند.
(منِ) آنجا همان (منِ) اینجا است؛ ولی این (منِ) تکامل یافته و متحوّل شده و قابلیت ورود به عالم قیامت را پیدا کرده است. (من) عوض نمی شود و همان است که بود؛ ولی این (من) منازل و مراحلی را طی کرده، نواقصی را پاک نموده، احکام این عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قیامت گشته است.
به هر حال، این تحولات در سیر حرکت انسان ها به سوی خداوند، براساس سنّت و قانون الهی در نظام هستی لازم و بایسته است. این واقعیت تکوینی است که آیات قرآن نیز بر آن مهر تأیید گذاشته است:
(أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ )4؛
(مگر از آفرینش نخستین [ خود ]به تنگ آمدیم؟ [ نه] بلکه آنها از خلق جدید در شبهه اند) .
خداوند متعال در این آیه میفرماید: آیا شما [ منکران معاد] فکر میکنید همان یک بار خاک به صورت بدن انسان درآمد، و دیگر عاجز شدیم؟! اینها که این شبهه را مطرح میکنند، نمیدانند که مرتّب در حال آفرینش هستیم و جسم و روح را که مفارق از بدن است، به سوی خلق جدید در حرکت میبریم. اینها دایم در حال خلق جدیدند؛ ولی خودشان خبر ندارند.
بنا بر آنچه گفته شد پس از مرگ، روح وارد عالم برزخی شده، حرکت خود را در مسیری که در دنیا انتخاب کرده، ادامه می دهد و با تحوّلات و تبدلاتی که در این حرکت دارد، کامل تر شده، متناسب با احکام و آثار عوالم بالاتر می گردد؛ این حرکت و تحول برای روح و جسم، بایسته و ضروری است. پس از آنکه روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را برای سنخیت یافتن با عوالم بالا طی کردند؛ به هم میپیوندند و وارد عالمی می شوند که باید وارد شوند 5.
در هنگام برپایی قیامت، براساس بیان قرآن کریم، ذرات بدن خاکی و زمینی هر انسانی، همگام با همه زمین و اجزا و قطعات آن و همگام با همه نظام مادی و موجودات آن، مبدّل گشته و به صورت دیگری تبدیل می شود که متناسب با نظام آخرت و قیامت است و بدن جدید در اثر همین تبدّلات، دارای احکام و آثار جدید و دیگری می شود که قبلاً نداشت و یکی از عمده ترین آنها این است که به اقتضای روح آدمی، بدن درست می شود. اگر روح، روحی باشد که انسانیت خود را از دست نداده باشد، آن بدن به شکل انسان می شود و با روح متحد می گردد. امّا اگر روح، روحی باشد که مسخ شده و در حقیقت اوصاف حیوانی یافته است، بدن هم به صورت همان حیوانی که خصلتش بر روح غلبه کرده، درمیآید و با روح متحد می شود.
حضرت رسول صلیالله علیه و آله به همین حقیقت اشاره کرده، فرموده اند: (در اول حشر، بدن به اقتضای روح، شکل می شود و از این رو، برخی از انسان ها به صورت میمون و خوک و حتی با چهره های بدتر از آن دو محشور می گردند).
در این دنیا نیز تا حدودی بدن به اقتضای روح، شکل میگیرد. به عنوان مثال؛ مواد اولیه نظام مادی - از آب، خاک، هوا و نور - به اقتضای روح در این بدن ها شکل پیدا میکند. آب که وارد بدن می شود و تحلیل می گردد، به اقتضای روح ما - که انسانی است - شکل بدن انسانی میگیرد؛ ولی در بدن حیوان به شکل حیوان می شود. روح عقرب اقتضا میکند که آب، بدن عقربی درست کند. هوایی هم که استنشاق می کنیم، چنین است. هر روحی این هوا و غذا را به شکل و اقتضای خود در میآورد. از این رو، در نظام قیامت که دارای احکام و آثار خاص خود است، اگر روح انسانیت باقی نبود، جسمی به اقتضای همان روح خواهد ساخت و سپس بر اساس ارتباط تکوینی که میان روح و جسم وجود دارد متحد خواهد شد.
در پایان، روایتی را که بیانگر چگونگی ظهور روح و بدن در عالم حشر بوده و حکایتگر گوشه ای از حقیقت پیوند دوباره روح و بدن است، نقل می کنیم: در کتاب احتجاج از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: (انّ الروح مقیمة فی مکانها روح المحسنین فی ضیاء و فسحة و روح المسیء فی ضیق و ظلمة و البدن یصیر ترابا منه خلق و ما تقذف به السباع و الهوام من اجوافها فما اکلته و مزقته کل ذلک فی التراب محفوظ عند من لایعزب عنه مثقال ذرة فی ظلمات الارض و یعلم عدد الاشیاء و وزنها و ان تراب الروحانیین بمنزلة الذهب فی التراب، فاذا کان حین البعث مطرت الارض فتربوا الارض ثم تمخض مخض السقاء فیصیر تراب البشر کمصیر الذهب من التراب اذا غسل بالماء و الزبد من اللبن اذا مخض فیجتمع تراب کل قالب فینقل باذن الله تعالی الی حیث الروح فتعود الصور باذن المصور کهیئتها و تلج الروح فیها فاذاً قد استوی لاینکر من نفس شیئاً)6؛ (حقیقت آن است که روح در جایگاه [و قالب ]خویش قرار گرفته است: [عالم برزخ ]روح نیکوکار در روشنایی (نور) و گشایش است و روح بدکار در تنگنا و تاریکی. بدن [پس از مرگ ]به خاک تبدیل می شود، چنان که از آن، آفریده شده بود و بدن هایی که درندگان و کرم ها خورده و پاره پاره کرده، همه در خاک، نزد کسی که از علم او ذره ای در تاریکیهای زمین پوشیده نیست و عدد و وزن اشیا را میداند (یعنی خداوند سبحان) محفوظ میماند. خاک روحانیان [و کسانی که ملکوتی و الهیاند و از دنیا بریده و رو به خدا آورده اند، مانند مونان و مخلصان ]همچون طلا در میان خاک است؛ پس هنگامی که زمان برانگیختن فرا رسد، بر زمین باران زندگی [که باران خاصی بوده و از این باران های معمولی نبوده، بلکه با تحوّل زمین و آسمان ها، آن باران نیز متحوّل و باران خاصی شده است ]میبارد و زمین میروید [و رشد مخصوصی پیدا میکند ]و سپس به شدت هم چون تکان خوردن مَشک حرکت میکند. خاک آدمی مانند طلای به دست آمده از خاک شسته شده با آب و [همچون ]کره برآمده از شیر زده شده می گردد. پس خاک هر بدنی جمع شده، به اذن خداوند توانا، به مکان روح منتقل می گردد و سپس صورت ها به اذن خداوند صورتگر و صورت دهنده، مانند هیأت های خود، باز می گردند و روح در آنها وارد می شود؛ چنان [این اتحاد و پیوند دوباره روح و بدن ]به کمال [دوباره ]ساخته می گردد که کسی از خود، چیزی را انکار نمیکند).
و اما از مولوی بشنوید:
جامع این ذرّه ها خورشید بود
بیغذا اجزات را داند ربود
آن زمانی که درآیی تو ز خواب
هوش و حس رفته را خواند شتاب
تا بدانی کان ازو غایب نشد
باز آید چون بفرماید که عُدْ 7
پی نوشت:
1. روم 30، آیه 11؛ عنکبوت (29)، آیه 19 و 20؛ یونس (10)، آیه 34؛ انشقاق (84)، آیات 6 12.
2. یس 36، آیات 77 82.
3. حج 22، آیه 5 و 6؛ ق (50)، آیات 9 11.
4. ق 50، آیه 15.
5. نگا: محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 114 130.
6. بحارالانوار، ج 7، ص 38، روایت 5؛ ر.ک: قیام قیامت، صص 74 - 84.
7. مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 1760 1762.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین