آیا مقام نبوّت حضرت ابراهیم علیه السلام با ترسیدن از افراد منافات ندارد؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام از فرشتگان ترسید؟
قرآن مجید داستان نزول فرشتگان عذاب برای قوم لوط و دیدار آنها با حضرت ابراهیم علیه السلام را چنین گزارش می کند که ابراهیم برای پذیرایی آنها غذایی آماده کرد، ولی آنها از دست زدن به غذا خودداری کردند: (فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ)1؛ (و چون دید که بدان دست نمی یازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آنها بیمناک شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده ایم). توضیح آیه این است که وقتی ابراهیم علیه السلام گوساله بریان را جلوی فرشتگان گذاشت، دید میهمانان دست به غذا نمی زنند، مثل این که نمی خواهند نان و نمک او را بخورند. این رفتار معنادار و کنایه از دشمنی و شر رسانی است. از همین رو ابراهیم علیه السلام در دل نگران و بیمناک شد. فرشتگان چون متوجّه این نکته شدند او را گفتند: (بیمناک مباش که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم). آن هنگام ابراهیم علیه السلام فهمید که مهمانانش از جنس فرشتگانند و از خوردن و نوشیدن و دیگر اموری که لازمه داشتن بدن مادّی است منزّه بوده و برای امری عظیم ارسال شده اند. در اینجا گمان شده است که نسبت دادن احساس ترس به ابراهیم علیه السلام با مقام نبوّت آن جناب منافات دارد، زیرا ترس یکی از رذائل اخلاقی است و لازمه نبوّت عصمت از این گونه امور است. اما واقعیّت این گونه نیست، زیرا ترس، گونه های مختلفی دارد که برخی از آنها منافی عصمت است و برخی تنافی ندارد. توضیح این که: در نگاه عالمان اخلاق انسان در برابر امور ناخوشایند و ناگوار سه گونه واکنش می تواند داشته باشد: 1. بی تفاوتی و نادلواپسی؛ این حالت در اصطلاح عالمان اخلاق تهوّر و بی باکی خوانده شده و یکی از رذائل نفسانی، تفریط و خروج از حدّ تعادل تلقی می شود. 2. وحشت زدگی؛ در حدّی که قدرت مقاومت و خویشتن داری از دست برود و شخص نتواند به درستی تصمیم بگیرد. این حالت نیز در اصطلاح عالمان اخلاق جُبن (بزدلی) خوانده شده و یکی از رذائل و بیماری های نفسانی، افراط در ترس و خروج از حدّ تعادل تلقّی می شود. 3. شجاعت؛ این حالت تعادل بین تهوّر و جُبن، و نزد عالمان اخلاق از فضایل اخلاقی است. شجاعت با خوف قابل جمع است و موجب می شود که انسان از ناگواری ها و امور نامطلوب احتراز جسته و در مقام دفع آنها برآید. علامه طباطبایی بر آن است که چنین خوفی لازمه حیات انسانی است. اگر چنین نبود خدای تعالی این حالت را در انسان پدید نمی آورد که به هنگام مشاهده امور شر و نامطلوب، دلواپس گردد و هنگام مشاهده خیر و خوبی ها، شوق، میل و علاقه در او پدید آید. اگر خدای تعالی این حالات نفسانی را آفریده حتما غرضی از آن داشته است. هدف از آفرینش این حالات عبارت است از جلب خیر و نفع، و دفع شر و ضرر، و این امری ذاتی و غریزی در همه موجودات است. ایشان آن گاه می نویسد: (مطلق خوف که عبارت است از تأثّر نَفْس بعد از مشاهده مکروهی که او را وامی دارد تا از آن محذور احتراز جُسته و بدون درنگ در مقام دفع آن برآید از رذایل نیست، بلکه وقتی رذیله می شود که باعث از بین رفتن مقاومت نفس شود و در آدمی حالت گیجی و نفهمی پدید آورد؛ یعنی نفهمد که چه باید بکند و به دنبال این نفهمی، اضطراب و سپس غفلت از دفع مکروه بیاورد)2. بنابراین احساس نگرانی پدید آمده در نفس حضرت ابراهیم علیه السلام هیچ منافاتی با مقام عصمت وی ندارد. آنچه نافی عصمت است صفت جُبن است که قطعا ابراهیم خلیل علیه السلام از آن منزّه بود. او کسی است که با شجاعت تمام، یک تنه، برای دعوت به توحید، در جامعه ای قیام کرد که شرک آن جا را فراگرفته بود. او با نمرود پادشاه جبّار زمانش، که ادعای الوهیت می کرد، درافتاد و بت های بتکده را بشکست تا او را در آتش افکندند و خدای تعالی از آتش نجاتش داد. این صحنه های هراس انگیز، آن جناب را به هول و هراس نیانداخت و از جهاد در راه خدا دورش نساخت. مسلّما اگر چنین پیامبری از چیزی بترسد و بیمناک شود جنبه احتیاطی داشته است و اگر او از چیزی بترسد به خاطر خدا می ترسد، به این معنا که اگر دفاع نکند مسئول باشد، نه به خاطر هواهای نفسانی و وابستگی و دلبستگی به دنیا.3 پی نوشت: 1. هود 11، آیه 70. 2. ترجمه المیزان، ج 10، ص 480. 3. بنگرید: ترجمه المیزان، ج 10، ص 482. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

آیا مقام نبوّت حضرت ابراهیم علیه السلام با ترسیدن از افراد منافات ندارد؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام از فرشتگان ترسید؟


پاسخ:

قرآن مجید داستان نزول فرشتگان عذاب برای قوم لوط و دیدار آنها با حضرت ابراهیم علیه السلام را چنین گزارش می کند که ابراهیم برای پذیرایی آنها غذایی آماده کرد، ولی آنها از دست زدن به غذا خودداری کردند:
(فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ)1؛
(و چون دید که بدان دست نمی یازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آنها بیمناک شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده ایم).
توضیح آیه این است که وقتی ابراهیم علیه السلام گوساله بریان را جلوی فرشتگان گذاشت، دید میهمانان دست به غذا نمی زنند، مثل این که نمی خواهند نان و نمک او را بخورند. این رفتار معنادار و کنایه از دشمنی و شر رسانی است. از همین رو ابراهیم علیه السلام در دل نگران و بیمناک شد. فرشتگان چون متوجّه این نکته شدند او را گفتند: (بیمناک مباش که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم). آن هنگام ابراهیم علیه السلام فهمید که مهمانانش از جنس فرشتگانند و از خوردن و نوشیدن و دیگر اموری که لازمه داشتن بدن مادّی است منزّه بوده و برای امری عظیم ارسال شده اند.
در اینجا گمان شده است که نسبت دادن احساس ترس به ابراهیم علیه السلام با مقام نبوّت آن جناب منافات دارد، زیرا ترس یکی از رذائل اخلاقی است و لازمه نبوّت عصمت از این گونه امور است. اما واقعیّت این گونه نیست، زیرا ترس، گونه های مختلفی دارد که برخی از آنها منافی عصمت است و برخی تنافی ندارد. توضیح این که:
در نگاه عالمان اخلاق انسان در برابر امور ناخوشایند و ناگوار سه گونه واکنش می تواند داشته باشد:
1. بی تفاوتی و نادلواپسی؛ این حالت در اصطلاح عالمان اخلاق تهوّر و بی باکی خوانده شده و یکی از رذائل نفسانی، تفریط و خروج از حدّ تعادل تلقی می شود.
2. وحشت زدگی؛ در حدّی که قدرت مقاومت و خویشتن داری از دست برود و شخص نتواند به درستی تصمیم بگیرد. این حالت نیز در اصطلاح عالمان اخلاق جُبن (بزدلی) خوانده شده و یکی از رذائل و بیماری های نفسانی، افراط در ترس و خروج از حدّ تعادل تلقّی می شود.
3. شجاعت؛ این حالت تعادل بین تهوّر و جُبن، و نزد عالمان اخلاق از فضایل اخلاقی است. شجاعت با خوف قابل جمع است و موجب می شود که انسان از ناگواری ها و امور نامطلوب احتراز جسته و در مقام دفع آنها برآید.
علامه طباطبایی بر آن است که چنین خوفی لازمه حیات انسانی است. اگر چنین نبود خدای تعالی این حالت را در انسان پدید نمی آورد که به هنگام مشاهده امور شر و نامطلوب، دلواپس گردد و هنگام مشاهده خیر و خوبی ها، شوق، میل و علاقه در او پدید آید. اگر خدای تعالی این حالات نفسانی را آفریده حتما غرضی از آن داشته است. هدف از آفرینش این حالات عبارت است از جلب خیر و نفع، و دفع شر و ضرر، و این امری ذاتی و غریزی در همه موجودات است.
ایشان آن گاه می نویسد: (مطلق خوف که عبارت است از تأثّر نَفْس بعد از مشاهده مکروهی که او را وامی دارد تا از آن محذور احتراز جُسته و بدون درنگ در مقام دفع آن برآید از رذایل نیست، بلکه وقتی رذیله می شود که باعث از بین رفتن مقاومت نفس شود و در آدمی حالت گیجی و نفهمی پدید آورد؛ یعنی نفهمد که چه باید بکند و به دنبال این نفهمی، اضطراب و سپس غفلت از دفع مکروه بیاورد)2.
بنابراین احساس نگرانی پدید آمده در نفس حضرت ابراهیم علیه السلام هیچ منافاتی با مقام عصمت وی ندارد. آنچه نافی عصمت است صفت جُبن است که قطعا ابراهیم خلیل علیه السلام از آن منزّه بود. او کسی است که با شجاعت تمام، یک تنه، برای دعوت به توحید، در جامعه ای قیام کرد که شرک آن جا را فراگرفته بود. او با نمرود پادشاه جبّار زمانش، که ادعای الوهیت می کرد، درافتاد و بت های بتکده را بشکست تا او را در آتش افکندند و خدای تعالی از آتش نجاتش داد. این صحنه های هراس انگیز، آن جناب را به هول و هراس نیانداخت و از جهاد در راه خدا دورش نساخت. مسلّما اگر چنین پیامبری از چیزی بترسد و بیمناک شود جنبه احتیاطی داشته است و اگر او از چیزی بترسد به خاطر خدا می ترسد، به این معنا که اگر دفاع نکند مسئول باشد، نه به خاطر هواهای نفسانی و وابستگی و دلبستگی به دنیا.3
پی نوشت:
1. هود 11، آیه 70.
2. ترجمه المیزان، ج 10، ص 480.
3. بنگرید: ترجمه المیزان، ج 10، ص 482.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین