کیفر باید با عمل تناسب داشته باشد . در اینجا فقط کمیت عمل مهم نیست بلکه کیفیت عمل هم مهم است . مثلا فردی یک روز دزدی می کند و یک میلیار تومان می دزد .فرد دیگری ده روز دزدی می کند و ده میلیون تومان می دزد . گناهکاران در مقابل خدایی که بی نهایت است عصیان کرده اند . یک وقت شما به دوست تان توهینی می کنید و ممکن است که این مجازاتی نداشته باشد ولی یک وقت شما به امام معصوم توهین می کنید آیا مجازت این دو یکی است ؟ اگر کسی در مقابل موجود بینهایت یک لحظه عصیان بکند مستحق عذاب ابدی است البته خدا این کار را نمی کند و حتی می بخشد . کسی که تمام عمرش را میلیاردها انسان را فریب داده است خدا از او نمی گذرد . خدا از گناهان ما می گذرد . خدا تا حدی ما را عذاب می کند و بعد بهشت می رود . شدت گناه شیطان خیلی زیاد است . خدا رحمت و غضب را هم با هم دارد . امیر المومنین در خطبه ی قاسیه می فرماید : تکبر گناه نابخشودنی است . محال است خداوند بخاطر گناهی ، کسی را از صف مقربان اخراج کند ولی بعد انسانها را بخاطر همان گناه به صف مقربان راه بدهد . تکبر گناهی نابخشودنی است زیرا منشا همه ی گناهان است . اگر شما کار مباحی انجام بدهید و برای دیگران عواقبی داشته باشد . اگر شما حرفی به دوست تان بزنید و دوست تان به فرد دیگری بگوید و فتنه ای درست بشود ، شما در اینجا گناهکار نیستید . ممکن است که شیطان به شما القائی بکند و شما آنرا بگویید ولی چون آن فعل گناه نیست ، دوست شما که با گفتن فتنه ای درست کرده است گناهکار است .
شیطان عده ای از انسانها را گمراه کرده است ولی اینکه تا ابد در جهنم بماند کیفر با عمل متناسب نیست . راهنمایی بفرمایید .
کیفر باید با عمل تناسب داشته باشد . در اینجا فقط کمیت عمل مهم نیست بلکه کیفیت عمل هم مهم است . مثلا فردی یک روز دزدی می کند و یک میلیار تومان می دزد .فرد دیگری ده روز دزدی می کند و ده میلیون تومان می دزد . گناهکاران در مقابل خدایی که بی نهایت است عصیان کرده اند . یک وقت شما به دوست تان توهینی می کنید و ممکن است که این مجازاتی نداشته باشد ولی یک وقت شما به امام معصوم توهین می کنید آیا مجازت این دو یکی است ؟ اگر کسی در مقابل موجود بینهایت یک لحظه عصیان بکند مستحق عذاب ابدی است البته خدا این کار را نمی کند و حتی می بخشد . کسی که تمام عمرش را میلیاردها انسان را فریب داده است خدا از او نمی گذرد . خدا از گناهان ما می گذرد . خدا تا حدی ما را عذاب می کند و بعد بهشت می رود . شدت گناه شیطان خیلی زیاد است . خدا رحمت و غضب را هم با هم دارد .
امیر المومنین در خطبه ی قاسیه می فرماید : تکبر گناه نابخشودنی است . محال است خداوند بخاطر گناهی ، کسی را از صف مقربان اخراج کند ولی بعد انسانها را بخاطر همان گناه به صف مقربان راه بدهد . تکبر گناهی نابخشودنی است زیرا منشا همه ی گناهان است .
اگر شما کار مباحی انجام بدهید و برای دیگران عواقبی داشته باشد . اگر شما حرفی به دوست تان بزنید و دوست تان به فرد دیگری بگوید و فتنه ای درست بشود ، شما در اینجا گناهکار نیستید . ممکن است که شیطان به شما القائی بکند و شما آنرا بگویید ولی چون آن فعل گناه نیست ، دوست شما که با گفتن فتنه ای درست کرده است گناهکار است .
- [سایر] آیا شیطان اجباراً انسانها را به وادی هلاکت کشیده و نهایتاً رهسپار جهنم می نماید؟
- [سایر] چرا بعضی از عرفا شیطان را اولین موحد می دانند ؟ زیرا او فقط در مقابل خدا سجده کرد . راهنمایی بفرمایید .
- [سایر] شیطان با یک سجده نکردن رانده نشد بلکه در قرآن می فرماید که او کافر شده بود . راهنمایی بفرمایید .
- [آیت الله بهجت] چند سال قبل با کسی ازدواج کردم و بعد از مدّتی در حال حیض، طلاق گرفتم. بعد از گذشت عدّه، چون نمی دانستم طلاق در حال حیض صحیح نیست، دو مرتبه ازدواج کردم و فعلاً یک بچّه دارم. لطفا مرا راهنمایی کنید و حکم شرعی را بیان بفرمایید؟
- [سایر] در توضیح المسائل فقها آمده است که آنهایی که در یک چیزی شک می کنند به غیر از آن چیز هایی که حکمشان معلوم است به شک خود توجه نکنند مثلا در باب ازدواج در بخش عده ای از زنها که ازدواج با آنها حرام است در مسئله حرمت به واسطه لواط با برادر آن، آمده است که اگر شک یا گمان در دخول کند باعث ایجاد حرمت نمی شود . حالا سوال من در مورد مبنای این فتوا است که در مورد مهم ترین مسئله زندگانی انسانها است. و آیا بهتر نیست که در چنین مسائلی حکم به احتیاط کنیم چون که امکان دارد در واقع حرمت به وجود آمده باشد و شک بی مورد باشد. لطفاً به طور تفصیلی پاسخ بفرمایید با تشکر.
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] [اللهم عجل لولیک الفرج ] سلام آقای مرادی .فرارسیدن ماه شوال را به شما تبریک عرض می کنم و امیدوارم همگی از ماه پر فضیلت رمضان دست پر بیرون آمده باشیم ، خوشبختانه ماه رمضون امسال برای من یک فرق عمده داشت و اون این بود که خدا منو به یه جای خوبی دعوت کرد که خیلی خیلی عالی بود ، خدا منو دعوت کرد به یه اعتکاف توی 3 روز آخر ماه رمضون که اعتکاف دانشجویی بود و توی حرم امام خوبیها ( امام رضا (ع))در مسجد گوهرشاد برگزار شد من اصلا تصور اینکه یه روز برم اعتکاف اونم توی ماه رمضون (چون فکر می کردم فقط اعتکاف در ماه رجب برگزار می شه )بالاخره رفتم و جاتون خالی چه محیطی بود هرچی بگم کم گفتم چقدر تونستم با خدا درد و دل کنم بماند ولی فقط همین که خیلی کمکم کرد تا خدا رو بهتر بشناسم فقط از این می ترسم که باز با برگشتن به جامعه و محیط زندگی مادی دوباره منو برگردونه به زندگیه سابقم و این داره عذابم می ده خیلی دوست دارم که تا آخر عمرم توی همون حال و هوای اعتکاف باقی بمونم و شیطون و هوای نفسم دیگه نتونن بر من تسلط پیدا کنند ، برای همین از شما خواهش می کنم که منو راهنمایی کنم تا بتونم به هر طریقی که شده به خدا نزدیک و نزدیک تر بشوم (البته می دونم که خیلی سخته ولی هرچی باشه با توکل بر خدا و با کمک خود خدا انجام می دهم ) . ومی خواهم بدانم گفتن (( اعوذ بالله من النفسی و شیطان الرجیم ))چقدر در دوری از شیطان موثر است. از شما ممنونم که این فرصت را برقرار کردید تا بی واسطه با شما سخن بگویم . ان شاءالله خداوند بهترین اجرها را در دنیا و آخرت برای شما قرار دهد . خدا نگهدارتان باشد
- [سایر] سلام علیکم: حاج اقا مرادی از بیانات ارزشمندتان در مسجدالنبی استفاده کردم. بنده حدودا هم سن شما هستم با مدرک لیسانس و مثلا\" آدم مذهبی. البته از زمانی که ازدواج کرده ام گرفتاریهای زندگی از توفیق شرکت در مراسمات مذهبی را کاسته است. 10 سال است که ازدواج کرده ام ( همسرم مدتی است که شاغل شده است) و دارای فرزندی هم هستم ولی در زندگی دچار مشکلاتی هستم که همسرم مرا دائم توصیه می کند که به مشاور مراجعه نمایم و تقریبا\" تمام مشکلات را از من می داند. یکی از مشکلات من این است که انسا ن تقریبا گوشه گیری هستم و خجالتی و دیگر اینکه به همه چیز مشکوکم و واقعا نمی دانم که این شکیاتم واقعیست یا دچار اشتباه هستم که البته همسرم همه را اشتباه می داند از شما می خواهم که مرا راهنمایی کنید که چگونه من به حقیقت پی ببرم که آیا این شکیاتم درست است یا نه فقط وسوسه های شیطان است که روح و جانم را ازار میدهد و باعث بروز مشکلات واختلافات مداوم در زندگی گشته است. نکته ای که باید عرض کنیم اینست که هم خود وهم همسرم مقداری تندخو هستیم البته من بسیار علاقه مندم که اگر امکانش باشد در یک جلسه ای حضوری خدمتتان برسم به اتفاق همسرم تقاضا دارم اگر این امکان هست در مورد نحوه آن وشرایط ان توضیح بفرمایید. خداوند به شما عمر با برکت عنایت بفرماید
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. من امشب برای اولین بار شما را در برنامه پارک ملت دیدم. صحبتهای خوب شما مرا به اینجا کشاند. لطفا مطالب پس از این مخفی بماند. من دختری 22 ساله دانشجوی کارشناسی ارشد ... ... خصوصی... احساس می کنم خیلی خیلی عاقلانه تر از سنم فکر می کنم.این موضوع باعث شده است که برای زندگی آینده ام معیارهای زیادی داشته باشم و به هیچ عنوان نمی توانم از آنها بگذرم. در حالی که خانواده ام اصرار دارند که به خواستگاری که می آید پاسخ بدهم. دیدگاه آنها این است که ممکن است دیگر موقعیت ازدواج برایم پیش نیاید . حال من از طرفی باید با خانواده ام با چنین طرز تفکری کنار بیایم، از طرفی نمی دانم با معیارهایم برای زندگی چه کنم.آیا ممکن است که همیشه تنها بمانم؟! اختلاف سن زیاد من با پدرمادرم، صحبت کردنم را با ایشان بی فایده می کند. خوشحال می شوم اگر راهنمایی ام بفرمایید. ببخشید طولانی شد، از هیجان پیدا کردن شخص بامنطق و خوش صحبتی مثل شما بود.
- [سایر] سلام من دانشجوی ایرانی مقیم آمریکا هستم و در حال حاضر دانشجوی دکترا هستم و 28 سال و اندی. امسال سال سوم دوره دکترای من هست. مادر من در اردیبهشت امسال برای بنده رفتن خواستگاری. خلاصه بنده و دختر خانم (26 ساله دانشجوی ارشد) از طریق تلفن و اسکایپ همدیگرو دیدیم، صحبت کردیم خیلی، پسندیدیم و بعد از دو ماه مکاتبه از راه دور بنده امدم ایران تا بیشتر و از نزدیک با هم آشنا بشیم. البته به هم جواب قطعی ندادیم وقتی من امریکا بودم، قرار شد من بیام ایران و رفت و امد کنیم مدتی و بعد جواب قطعی به هم بدیم، اما به هر حال قبل از اومدن به ایران ما همه حرفامونو زده بودیم و واقعا تحقیق کرده بودیم راجع به هم و راجع به همه چیز صحبت کرده بودیم. خوب اومدیم ایران، بار اول با مادرم رفتیم منزل ایشون، خوب همونجوری بود که انتظار داشتم ، خوشحال و شاکر که الحمدلله مورد مناسبی پیدا شده. بعد از دیدن ایشون پدرشون که با من صحبت کردن گفتن کی برمیگردی گفتم بستگی داره به کارم تو ایران. که فکر می کنم حسابی ترسید که نیام ایران. 3 روز بعد با پدر و مادرم رفتیم و پدر ایشون گفت من 3 تا شرط دارم: اول اینکه ایشون باید برگرده ایران، دوم ایشون باید بیاد ایران دختر رو ببره (چون دختر خانم یه ترم از درسشون مونده بود) و سوم اینکه دخترم حتما باید اونجا دکتراشو بخونه. ما هر سه تامون شوکه شدیم، به خاطر شرط دوم، که بابام گفت حاج اقا من خودم دختر رو می برم امریکا، که باباش گفت نه خودش باید بیاد. خوب من همین یه بارم که اومدم با کلی سختی دوباره ویزا گرفتم چه برسه به اینکه اگه وسط دو تا ترم میومدم احتمال ویزا گرفتنم خیلی پایین بود و منم ترم رو از دست میدادم. به هر حال من و بابا و مادر هم خیلی صحبت کردیم و قبول کردیم و گفتیم که نهایتا من یه ترم از درسم جا میمونم. فرداش که زنگ زدیم که بگیم شرطاتون قبوله، گفتن نه! بله به همین راحتی! بدون هیچ دلیلی! من و دختر خانم هم به هر حال همدیگرو پسندیده بودیم و به شدت به هم علاقمند شده بودیم. خوب به هر حال ما بچه که نبودیم، من چند ماه دیگه 29 سالم میشه و ایشون هم 26 سالشون پر میشه! اما متاسفانه پدر ایشون مخالفت کردن سر چیزی که ما اصلا نفهمیدیم دلیلشون چی بوده. به هر حال به هر دری زدم با باباشون مجددا صحبت کردم، راضی شدن که بریم مشاوره، اما قبل از رفتن به مشاوره دوباره گفتن نه! دوباره من دست بر نداشتم! و تنهایی رفتم پیش مشاور و ایشونم که دوست پدر دختر بودن گفتن من با دختر هم صحبت می کنم و مشاور هم بعدا گفتن که شما به هم نمی خورین!!! ایشون درون گراست و شما برون گرا! جور نیستین!!!! البته مشاور رو نه من، نه دختر و نه بعضی از دیگرانی که رفته بودن پیش این مشاور، ایشون رو به عنوان یه مشاور حاذق نمیشناسن! خوب واقعا هم نبودن! اما من گفتم برم شاید دردی رو دوا کرد. اما بدتر شد. البته خود دختر هم خیلی با باباش صحبت کردن (یه بار تا سه ساعت)، خیلی خیلی، اما راضی نمیشد باباش. مادر و دختر راضی بودن و باباش هم وقتی اینا اصرار می کردن، بابای دختر میگفتن که من راضی نیستم، حالا میخواین برین ازدواج کنین برین بکنین، من از همه جا بریدم. این مدتی که ایران بودم خیلی عذاب کشیدم و از من بیشتر خود دختر. هر دو خیلی دعا کردیم! اما نشد! شب قدر، اعتکاف، امام رضا! هیچ کدوم جواب ندادن! به هر حال بنده دست از پا درازتر برگشتم امریکا! حالا نمیدونم چیکار کنم. اصلا نمیدونم دوباره بریم سراغ این دختر یا نه! من به شدت علاقمندم و ایشون هم! اما واقعا نمی دونیم صلاحمون چیه! یه عده بهم گفتن که بذار یخ خرده زمان بگذره! حاج اقا راشد یزدی رو تو حرم امام رضا دیدم و ایشون گفتن اگه تحقیق کردن و بهم میخورین، به صلاحتونه ولش نکنین. جالا نمیدونم چیکار کنم!!!! واقعا ایشون دختر خوبیه و بسیار با حیا و عفیف. اینقدر که و قتی ایران بودم بعد از این قضایا جواب تلفن من هم نمیدادن چون میگفت بابام راضی نیست! خوب این خیلی ارزشمنده! اما یکی دو روز آخر قبل از برگشتن به امریکا با ایشون از طریق مادرم تماس گرفتم و گفتن که بابام گفته که شما ایمان اونجوری نیست که من میخوام، زیاد متدین نیستن اقا پسر! به هر حال این دلیل پدر ایشون بود برای مخالفت. الان 3 هفته ای هست که امریکام! اما واقعا نمیدونم چیکار کنم! بازم بگم! ما با تحقیق همدیگرو انتخاب کردیم! حتی از دوستای همدیگه پرسیدیم. به این نتیجه رسیدیم که میتونیم با هم زندگی کنیم! اما باباش!!!! اینم بگم ما خانواده مذهبی هستیم و اونا مذهبی تر. پدر ایشون بازنشسته یکی از ارگان های نظامی به شدت مذهبی هستن. اینم بگم پدرشون خودش 20 سالکی ازدواج کرده! خلاصه بنده رو راهنمایی بفرمایید دیگه! میدونم طولانی بود اما شرمنده خواستم همه چیو گفته باشم که بازم خیلی ازش موند!