لذت آدمی، ولو لذت روحانی او در اوج کمال، آیا از وجود استقلالی فرد ناشی نمی‌شود؟
اوج ارزش آدمی، یافتن فقر و عدم استقلال خویشتن است، از طرف دیگر تا زمانی که وجود، استقلالی نداشته باشد نمی‌تواند لذتی را، ولو از نوع روحانی درک کند. پس چگونه می‌توان گفت کمال انسان هم در فنای او و هم در لذتی است که حاکی از استقلال اوست. نفی استقلال هم مثل کمالات دیگر، مراتب زیادی دارد. کسی که به قرب الهی نایل می‌شود و همه کمالات خودش را از خدا می‌داند، ممکن است در آن حال چنان توجهش به خدای متعال جلب شود که از لذت خودش هم غافل شود. ممکن است عاشق در هنگام ملاقات معشوق چنان جذب او شود که وجود خویش را فراموش کند و توجه نداشته باشد که خودش هم هست! آیا لذت می‌برد یا رنج می‌کشد؟ محو او می‌شود و خودی نمی‌یابد، البته این هم عین لذت است، ولی او توجهی به این لذت ندارد با اینکه عالی ترین لذات را می‌برد، اما برای خود، هویتی قائل نیست، لذت را هم معشوق می‌دهد، مال عاشق نیست! ذات حق هم منشأ لذت است و هم اینکه حصول لذت از اوست. عاشق در آن حال توجهی به لذات خویش ندارد. زمانی که بچه شیرخوار در نیمه شب از گرسنگی گریه می‌کند مادر از خواب راحت صرف نظر می‌کند، او را در آغوش می‌گیرد و شیر می‌دهد. در این لحظه، تمامی توجه مادر به این است که بچه را آرام و سیر کند و هیچ توجهی به خود ندارد، اما بدون اینکه به خود و لذت خود توجه داشته باشد، از آرام کردن بچه لذت می‌برد. هدف مادر در واقع این است که ناراحتی عاطفی خود را تشفّی دهد اما خودش توجه ندارد. به هر حال، پاسخ در یک جمله این است که: انسان می‌تواند بدون اینکه برای خود استقلالی قائل باشد، عالی ترین لذات را ببرد! منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367
عنوان سوال:

لذت آدمی، ولو لذت روحانی او در اوج کمال، آیا از وجود استقلالی فرد ناشی نمی‌شود؟


پاسخ:

اوج ارزش آدمی، یافتن فقر و عدم استقلال خویشتن است، از طرف دیگر تا زمانی که وجود، استقلالی نداشته باشد نمی‌تواند لذتی را، ولو از نوع روحانی درک کند. پس چگونه می‌توان گفت کمال انسان هم در فنای او و هم در لذتی است که حاکی از استقلال اوست. نفی استقلال هم مثل کمالات دیگر، مراتب زیادی دارد. کسی که به قرب الهی نایل می‌شود و همه کمالات خودش را از خدا می‌داند، ممکن است در آن حال چنان توجهش به خدای متعال جلب شود که از لذت خودش هم غافل شود. ممکن است عاشق در هنگام ملاقات معشوق چنان جذب او شود که وجود خویش را فراموش کند و توجه نداشته باشد که خودش هم هست! آیا لذت می‌برد یا رنج می‌کشد؟ محو او می‌شود و خودی نمی‌یابد، البته این هم عین لذت است، ولی او توجهی به این لذت ندارد با اینکه عالی ترین لذات را می‌برد، اما برای خود، هویتی قائل نیست، لذت را هم معشوق می‌دهد، مال عاشق نیست! ذات حق هم منشأ لذت است و هم اینکه حصول لذت از اوست. عاشق در آن حال توجهی به لذات خویش ندارد. زمانی که بچه شیرخوار در نیمه شب از گرسنگی گریه می‌کند مادر از خواب راحت صرف نظر می‌کند، او را در آغوش می‌گیرد و شیر می‌دهد. در این لحظه، تمامی توجه مادر به این است که بچه را آرام و سیر کند و هیچ توجهی به خود ندارد، اما بدون اینکه به خود و لذت خود توجه داشته باشد، از آرام کردن بچه لذت می‌برد. هدف مادر در واقع این است که ناراحتی عاطفی خود را تشفّی دهد اما خودش توجه ندارد. به هر حال، پاسخ در یک جمله این است که: انسان می‌تواند بدون اینکه برای خود استقلالی قائل باشد، عالی ترین لذات را ببرد!
منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین