معنای فطرت چیست؟
لغت (فطرت) که در قرآن آمده است: فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها (روم، 30). با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. چه لغتی است؟ ماده فطر (ف ط ر) مکرّر در قرآن آمده است: (فَطَرَهُنَّ) (انبیاء: 56). (فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ) (انعام: 14 و پنج آیه دیگر). (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ) (انفطار: 1) و (مُنْفَطِرٌ بِهِ؛ آسمان از بیم آن روز در هم شکافد.) (مزمل: 18). در همه جا در مفهوم این کلمه، ابداع و خلق و بلکه خلق به همان معنای ابداع هست. (ابداع) به یک معنا؛ یعنی آفرینش بدون سابقه. لغت (فطرة) با این صیغه یعنی بر وزن (فعلة) فقط در یک آیه آمده است که در مورد انسان و دین است که دین (فطرة اللّه) است: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ. (روم: 30) پس روی خود را با گرایش تمامِ به حقّ، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداوند تغییرپذیر نیست. کسانی که به زبان عربی آشنا هستند، می دانند که وزن (فِعْلَة) بر نوع یعنی گونه دلالت می کند. (جَلْسَة)؛ یعنی نشستن و (جِلْسَة)؛ یعنی نوع خاصی از نشستن. (جَلَسْتَ جِلْسَةَ زیدٍ)؛ یعنی نشستم به گونه نشستن زید. همان گونه که زید می نشیند، نشستم. چنان که گفتیم، در قرآن، لغت (فطرت) در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است: (فطرت اللّه الّتی فطر النّاس علیها)؛ یعنی آن گونه خاص از آفرینش که ما به انسان داده ایم. یعنی انسان به گونه ای خاص آفریده شده است. این کلمه ای که امروز می گویند (ویژگی های انسان)، اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی ها در اصل خلقت قایل باشیم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان؛ یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان. مرحوم شیخ عباس قمی رحمت الله علیه در کتاب سفینة البحار از مطرّزی که از لغویّون است، نقل می کند که گفته است فطرت یعنی خلقت. آن گاه حدیث (کلّ مولود یولد علی الفطرة) را از غوالی اللئالی نقل می کند و بعد حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که به یک مناسبتی لغت (فُطره) را به کاربرده اند، ولی در غیر مورد فطرتی که ما می گوییم. ابی بصیر می گوید که روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودیم: گوشت شتری آوردند و خوردیم. بعد مقداری شیر آوردند و ایشان از آن شیر آشامیدند و به من گفتند که تو هم بیاشام. من نیز آشامیدم و گفتم: این چیست؟ (دیدم یک مزه خاصی می دهد). فرمود: این (فُطرة) است. (کفک شیر تازه در وقت دوشیدن). پس باز هم همان مفهوم ابتداییت در این معنی هست. منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 18 و 19 و 23 و 24، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .
عنوان سوال:

معنای فطرت چیست؟


پاسخ:

لغت (فطرت) که در قرآن آمده است:
فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها (روم، 30).
با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.
چه لغتی است؟ ماده فطر (ف ط ر) مکرّر در قرآن آمده است: (فَطَرَهُنَّ) (انبیاء: 56). (فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ) (انعام: 14 و پنج آیه دیگر). (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ) (انفطار: 1) و (مُنْفَطِرٌ بِهِ؛ آسمان از بیم آن روز در هم شکافد.) (مزمل: 18).
در همه جا در مفهوم این کلمه، ابداع و خلق و بلکه خلق به همان معنای ابداع هست. (ابداع) به یک معنا؛ یعنی آفرینش بدون سابقه. لغت (فطرة) با این صیغه یعنی بر وزن (فعلة) فقط در یک آیه آمده است که در مورد انسان و دین است که دین (فطرة اللّه) است:
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ. (روم: 30)
پس روی خود را با گرایش تمامِ به حقّ، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداوند تغییرپذیر نیست.
کسانی که به زبان عربی آشنا هستند، می دانند که وزن (فِعْلَة) بر نوع یعنی گونه دلالت می کند. (جَلْسَة)؛ یعنی نشستن و (جِلْسَة)؛ یعنی نوع خاصی از نشستن. (جَلَسْتَ جِلْسَةَ زیدٍ)؛ یعنی نشستم به گونه نشستن زید. همان گونه که زید می نشیند، نشستم.
چنان که گفتیم، در قرآن، لغت (فطرت) در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است: (فطرت اللّه الّتی فطر النّاس علیها)؛ یعنی آن گونه خاص از آفرینش که ما به انسان داده ایم. یعنی انسان به گونه ای خاص آفریده شده است. این کلمه ای که امروز می گویند (ویژگی های انسان)، اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی ها در اصل خلقت قایل باشیم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان؛ یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان.
مرحوم شیخ عباس قمی رحمت الله علیه در کتاب سفینة البحار از مطرّزی که از لغویّون است، نقل می کند که گفته است فطرت یعنی خلقت. آن گاه حدیث (کلّ مولود یولد علی الفطرة) را از غوالی اللئالی نقل می کند و بعد حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که به یک مناسبتی لغت (فُطره) را به کاربرده اند، ولی در غیر مورد فطرتی که ما می گوییم. ابی بصیر می گوید که روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودیم: گوشت شتری آوردند و خوردیم. بعد مقداری شیر آوردند و ایشان از آن شیر آشامیدند و به من گفتند که تو هم بیاشام. من نیز آشامیدم و گفتم: این چیست؟ (دیدم یک مزه خاصی می دهد). فرمود: این (فُطرة) است. (کفک شیر تازه در وقت دوشیدن). پس باز هم همان مفهوم ابتداییت در این معنی هست.
منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 18 و 19 و 23 و 24، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین