زمان و مکان پاداش و کیفر کردار انسان چه زمان و کجاست؟
برخی هنگام عمل را بدون شرط، وقت و مکان پاداش دانسته اند. برخی دیگر، هنگام مرگ را وقت آن دانسته اند و بعضی جهان آخرت را وقت آن تلقی کرده اند. برخی نیز گفته اند: هنگام عمل است، به شرط موافات، بدین معنا که اگر حالتی که هنگام عمل داشت تا لحظه مرگ حفظ نکند مستحق جزا و پاداش نیست، مگر آن که خدا بداند سرانجام حال او چیست و برچه حالی مستقرمی شود. در نتیجه همان جزایی که در حال عمل استحقاق آن را داشت برایش نوشته می شود. صاحبان این اقوال هر یک به آیاتی مناسب با نظرخویش استدلال کرده و چه بسا وجوه عقلی نیز برآن افزوده اند، لیکن شایان ذکر است که، جان انسانی تا وقتی متعلق به بدن باشد جوهری است دارای تحول و دگر گونی و این دگرگونی در ذات وآثار ذاتش سرشته شده است. از این رو وقتی عملی از او سرزد که نتیجه آن سعادت یا شقاوت است در ذاتش صورتی معنوی پدید خواهد آمد. این صورت می‌تواند متصف به صفت ثواب باشد (در صورت کردار نیک) و چون گناهی از او سرمی زند صورت معنوی دیگری در او پیدا می شود که دارای کیفر است. چنان که اشاره شد چون ذات انسان همواره در حال تحول است ممکن است صورتی که اکنون به خو د گرفته (از گناه یا ثواب) به صورت مخالف مبدل شود. این حالت تا لحظه مرگ برای هر انسانی ثابت است تا وقتی جان از بدن وی جدا گرددو او از حرکت و تحول بایستد. در این هنگام صورتی ثابت دارد و آثاری برآن مترتب می شود؛ یعنی دیگر تحول و دگر گونی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خداوند، یا به آمرزش یا به شفاعت. تذکّر: احتمال دگرگونی انسان تا پایان عمر بنا برحرکت جوهری به خوبی ترسیم می شود، گر چه بنابر نفی آن هم قابل تصویر است؛ زیرا دگر گونی در اعراض و عوارض برای انسان تا لحظه آخر عمر امری است معقول و مقبول. همچنین در مسأله مجازات و پاداش می بینیم خردمندان به مجرد این که کردار نیکی از فاعلی سر بزند، او را ستایش و مدح می‌کنند و اگر کار بدی از او سر بزند به مذمت و ملامتش می پردازند، ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان نمی‌تواند دایمی باشد؛ چون ممکن است بر اثر دگرگون شدن فاعل، عمل او چهره دیگری به خود بگیرد و آن که فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آن کسی که فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق ستایش شود. بنا براین، خرد ورزان هر چند فاعل را به محض انجام دادن کار نیک یا بد مدح یا ذم می کنند، لیکن بقای ستایش یا مذمت را مشروط به ثبات قدم فاعل می دانند و تنها کسی را مستحق مدح یا مذمت ابدی می دانند که یقین کنند وضع او دگرگون نمی‌شود و این یقین برای همگان هنگامی حاصل می شود که فاعل دستش از عمل کوتاه گشته و به سرای ابدی شتافته یا دیگر استعداد تحول و پویایی نداشته باشد. البته اگر آثار مثبت یا منفی از کسی مانده باشد تا آن آثار موجود است ثواب یا عقاب در دیوان عمل او ثبت می شود، ولی این به معنای تحو‌ل و دگرگونی نیست، بلکه به معنای دوام اثرقبلی است. (المیزان/172) www.eporsesh.com
عنوان سوال:

زمان و مکان پاداش و کیفر کردار انسان چه زمان و کجاست؟


پاسخ:

برخی هنگام عمل را بدون شرط، وقت و مکان پاداش دانسته اند. برخی دیگر، هنگام مرگ را وقت آن دانسته اند و بعضی جهان آخرت را وقت آن تلقی کرده اند. برخی نیز گفته اند: هنگام عمل است، به شرط موافات، بدین معنا که اگر حالتی که هنگام عمل داشت تا لحظه مرگ حفظ نکند مستحق جزا و پاداش نیست، مگر آن که خدا بداند سرانجام حال او چیست و برچه حالی مستقرمی شود. در نتیجه همان جزایی که در حال عمل استحقاق آن را داشت برایش نوشته می شود.
صاحبان این اقوال هر یک به آیاتی مناسب با نظرخویش استدلال کرده و چه بسا وجوه عقلی نیز برآن افزوده اند، لیکن شایان ذکر است که، جان انسانی تا وقتی متعلق به بدن باشد جوهری است دارای تحول و دگر گونی و این دگرگونی در ذات وآثار ذاتش سرشته شده است. از این رو وقتی عملی از او سرزد که نتیجه آن سعادت یا شقاوت است در ذاتش صورتی معنوی پدید خواهد آمد. این صورت می‌تواند متصف به صفت ثواب باشد (در صورت کردار نیک) و چون گناهی از او سرمی زند صورت معنوی دیگری در او پیدا می شود که دارای کیفر است.
چنان که اشاره شد چون ذات انسان همواره در حال تحول است ممکن است صورتی که اکنون به خو د گرفته (از گناه یا ثواب) به صورت مخالف مبدل شود. این حالت تا لحظه مرگ برای هر انسانی ثابت است تا وقتی جان از بدن وی جدا گرددو او از حرکت و تحول بایستد.
در این هنگام صورتی ثابت دارد و آثاری برآن مترتب می شود؛ یعنی دیگر تحول و دگر گونی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خداوند، یا به آمرزش یا به شفاعت.
تذکّر: احتمال دگرگونی انسان تا پایان عمر بنا برحرکت جوهری به خوبی ترسیم می شود، گر چه بنابر نفی آن هم قابل تصویر است؛ زیرا دگر گونی در اعراض و عوارض برای انسان تا لحظه آخر عمر امری است معقول و مقبول.
همچنین در مسأله مجازات و پاداش می بینیم خردمندان به مجرد این که کردار نیکی از فاعلی سر بزند، او را ستایش و مدح می‌کنند و اگر کار بدی از او سر بزند به مذمت و ملامتش می پردازند، ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان نمی‌تواند دایمی باشد؛ چون ممکن است بر اثر دگرگون شدن فاعل، عمل او چهره دیگری به خود بگیرد و آن که فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آن کسی که فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق ستایش شود.
بنا براین، خرد ورزان هر چند فاعل را به محض انجام دادن کار نیک یا بد مدح یا ذم می کنند، لیکن بقای ستایش یا مذمت را مشروط به ثبات قدم فاعل می دانند و تنها کسی را مستحق مدح یا مذمت ابدی می دانند که یقین کنند وضع او دگرگون نمی‌شود و این یقین برای همگان هنگامی حاصل می شود که فاعل دستش از عمل کوتاه گشته و به سرای ابدی شتافته یا دیگر استعداد تحول و پویایی نداشته باشد. البته اگر آثار مثبت یا منفی از کسی مانده باشد تا آن آثار موجود است ثواب یا عقاب در دیوان عمل او ثبت می شود، ولی این به معنای تحو‌ل و دگرگونی نیست، بلکه به معنای دوام اثرقبلی است. (المیزان/172)
www.eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین