برخی هنگام عمل را بدون شرط، وقت و مکان پاداش دانسته اند. برخی دیگر، هنگام مرگ را وقت آن دانسته اند و بعضی جهان آخرت را وقت آن تلقی کرده اند. برخی نیز گفته اند: هنگام عمل است، به شرط موافات، بدین معنا که اگر حالتی که هنگام عمل داشت تا لحظه مرگ حفظ نکند مستحق جزا و پاداش نیست، مگر آن که خدا بداند سرانجام حال او چیست و برچه حالی مستقرمی شود. در نتیجه همان جزایی که در حال عمل استحقاق آن را داشت برایش نوشته می شود. صاحبان این اقوال هر یک به آیاتی مناسب با نظرخویش استدلال کرده و چه بسا وجوه عقلی نیز برآن افزوده اند، لیکن شایان ذکر است که، جان انسانی تا وقتی متعلق به بدن باشد جوهری است دارای تحول و دگر گونی و این دگرگونی در ذات وآثار ذاتش سرشته شده است. از این رو وقتی عملی از او سرزد که نتیجه آن سعادت یا شقاوت است در ذاتش صورتی معنوی پدید خواهد آمد. این صورت میتواند متصف به صفت ثواب باشد (در صورت کردار نیک) و چون گناهی از او سرمی زند صورت معنوی دیگری در او پیدا می شود که دارای کیفر است. چنان که اشاره شد چون ذات انسان همواره در حال تحول است ممکن است صورتی که اکنون به خو د گرفته (از گناه یا ثواب) به صورت مخالف مبدل شود. این حالت تا لحظه مرگ برای هر انسانی ثابت است تا وقتی جان از بدن وی جدا گرددو او از حرکت و تحول بایستد. در این هنگام صورتی ثابت دارد و آثاری برآن مترتب می شود؛ یعنی دیگر تحول و دگر گونی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خداوند، یا به آمرزش یا به شفاعت. تذکّر: احتمال دگرگونی انسان تا پایان عمر بنا برحرکت جوهری به خوبی ترسیم می شود، گر چه بنابر نفی آن هم قابل تصویر است؛ زیرا دگر گونی در اعراض و عوارض برای انسان تا لحظه آخر عمر امری است معقول و مقبول. همچنین در مسأله مجازات و پاداش می بینیم خردمندان به مجرد این که کردار نیکی از فاعلی سر بزند، او را ستایش و مدح میکنند و اگر کار بدی از او سر بزند به مذمت و ملامتش می پردازند، ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان نمیتواند دایمی باشد؛ چون ممکن است بر اثر دگرگون شدن فاعل، عمل او چهره دیگری به خود بگیرد و آن که فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آن کسی که فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق ستایش شود. بنا براین، خرد ورزان هر چند فاعل را به محض انجام دادن کار نیک یا بد مدح یا ذم می کنند، لیکن بقای ستایش یا مذمت را مشروط به ثبات قدم فاعل می دانند و تنها کسی را مستحق مدح یا مذمت ابدی می دانند که یقین کنند وضع او دگرگون نمیشود و این یقین برای همگان هنگامی حاصل می شود که فاعل دستش از عمل کوتاه گشته و به سرای ابدی شتافته یا دیگر استعداد تحول و پویایی نداشته باشد. البته اگر آثار مثبت یا منفی از کسی مانده باشد تا آن آثار موجود است ثواب یا عقاب در دیوان عمل او ثبت می شود، ولی این به معنای تحول و دگرگونی نیست، بلکه به معنای دوام اثرقبلی است. (المیزان/172) www.eporsesh.com
برخی هنگام عمل را بدون شرط، وقت و مکان پاداش دانسته اند. برخی دیگر، هنگام مرگ را وقت آن دانسته اند و بعضی جهان آخرت را وقت آن تلقی کرده اند. برخی نیز گفته اند: هنگام عمل است، به شرط موافات، بدین معنا که اگر حالتی که هنگام عمل داشت تا لحظه مرگ حفظ نکند مستحق جزا و پاداش نیست، مگر آن که خدا بداند سرانجام حال او چیست و برچه حالی مستقرمی شود. در نتیجه همان جزایی که در حال عمل استحقاق آن را داشت برایش نوشته می شود.
صاحبان این اقوال هر یک به آیاتی مناسب با نظرخویش استدلال کرده و چه بسا وجوه عقلی نیز برآن افزوده اند، لیکن شایان ذکر است که، جان انسانی تا وقتی متعلق به بدن باشد جوهری است دارای تحول و دگر گونی و این دگرگونی در ذات وآثار ذاتش سرشته شده است. از این رو وقتی عملی از او سرزد که نتیجه آن سعادت یا شقاوت است در ذاتش صورتی معنوی پدید خواهد آمد. این صورت میتواند متصف به صفت ثواب باشد (در صورت کردار نیک) و چون گناهی از او سرمی زند صورت معنوی دیگری در او پیدا می شود که دارای کیفر است.
چنان که اشاره شد چون ذات انسان همواره در حال تحول است ممکن است صورتی که اکنون به خو د گرفته (از گناه یا ثواب) به صورت مخالف مبدل شود. این حالت تا لحظه مرگ برای هر انسانی ثابت است تا وقتی جان از بدن وی جدا گرددو او از حرکت و تحول بایستد.
در این هنگام صورتی ثابت دارد و آثاری برآن مترتب می شود؛ یعنی دیگر تحول و دگر گونی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خداوند، یا به آمرزش یا به شفاعت.
تذکّر: احتمال دگرگونی انسان تا پایان عمر بنا برحرکت جوهری به خوبی ترسیم می شود، گر چه بنابر نفی آن هم قابل تصویر است؛ زیرا دگر گونی در اعراض و عوارض برای انسان تا لحظه آخر عمر امری است معقول و مقبول.
همچنین در مسأله مجازات و پاداش می بینیم خردمندان به مجرد این که کردار نیکی از فاعلی سر بزند، او را ستایش و مدح میکنند و اگر کار بدی از او سر بزند به مذمت و ملامتش می پردازند، ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان نمیتواند دایمی باشد؛ چون ممکن است بر اثر دگرگون شدن فاعل، عمل او چهره دیگری به خود بگیرد و آن که فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آن کسی که فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق ستایش شود.
بنا براین، خرد ورزان هر چند فاعل را به محض انجام دادن کار نیک یا بد مدح یا ذم می کنند، لیکن بقای ستایش یا مذمت را مشروط به ثبات قدم فاعل می دانند و تنها کسی را مستحق مدح یا مذمت ابدی می دانند که یقین کنند وضع او دگرگون نمیشود و این یقین برای همگان هنگامی حاصل می شود که فاعل دستش از عمل کوتاه گشته و به سرای ابدی شتافته یا دیگر استعداد تحول و پویایی نداشته باشد. البته اگر آثار مثبت یا منفی از کسی مانده باشد تا آن آثار موجود است ثواب یا عقاب در دیوان عمل او ثبت می شود، ولی این به معنای تحول و دگرگونی نیست، بلکه به معنای دوام اثرقبلی است. (المیزان/172)
www.eporsesh.com
- [سایر] آیا شخصیت و موقعیت افراد ، در کیفر و پاداش آنها مؤثر است ؟
- [سایر] چگونه پاداش بعضی اعمال انسان ، از حساب و شماره می گذرد ؟
- [سایر] ذات در انسان از کجا سرچشمه می گیرد؟ قبل از دمیده شدن روح، در جنین، یا بعد از تولد؟ و ذات چه اندازه در رفتار و کردار انسان تاثیر گذار است؟
- [سایر] کیفر دنیوی رباخوار چیست؟
- [سایر] کیفر عاق والدین چیست؟
- [سایر] کیفر لواط کننده چیست؟
- [سایر] کیفر دشنام دهنده چیست؟
- [سایر] کیفر کبرورزی چیست؟
- [سایر] کیفر اخروی نفاق چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] بعضی معتقد به تناسخ ارواح هستند یعنی این که ارواح همه انسانها پس از مرگ وارد بدن انسانهای بعدی میشود تا پاداش یا کیفر زندگی قبلی خویش را ببیند و میگویند که پس از هزار و یک مرتبه حلول، شخص وارد جهان ابدی و معاد خواهد شد.
- [آیت الله مظاهری] شرط دوّم: مکان نمازگزار باید بیحرکت باشد ولی اگر سهواً یا در حال ناچاری یا ندانستن اینکه مکان او متحرّک است یا ندانستن مسئله باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مکان نمازگزار باید غصبی نباشد بنابر احتیاط واجب، و مکان نمازگزار باید از جای میّت پستتر یا بلندتر نباشدولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] مکان نمازگزار باید از جای میّت پایینتر یا بلندتر نباشد، ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد. همچنین مکان نمازگزار باید غصبی نباشد.
- [آیت الله مظاهری] مکان نمازگزار سه شرط دارد: شرط اوّل: باید مکان نمازگزار مباح باشد، و در ملک غصبی یا روی فرش و تخت غصبی و مانند اینها نماز نخوانند ولی نماز خواندن در زیر سقف و خیمه غصبی مانعی ندارد، همینطور اگر سهواً یا در حال ناچاری یا ندانستن اینکه مکان او غصبی است یا ندانستن مسئله باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .لازم است مکان پیشانی نمازگزار در حال سجود با مکان ایستادن او بیش از چهار انگشت بسته اختلاف سطح نداشته باشد ; اما برای سایر اعضای سجده نسبت به یکدیگر یا نسبت به مکان پیشانی، مادامی که از صورت سجده بیرون نباشد، حدّ خاصی معتبر نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که غصبی بودن مکان , نیز حرمت تصرّف در آن را میداند, ولی نمی داند نماز در آن باطل است و در یادگیری آن , کوتاهی کرده باشد، نماز او در آن مکان احتیاطاً باطل است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر اعتکاف کننده بر فرش غصبی بنشیند معصیت کرده است واعتکاف باطل نمی شود ولی اگر کسی به مکانی سبقت کرده وجا گرفته باشد واعتکاف کننده ان مکان را از او بدون رضایت بگیرد اعتکافش در ان مکان باطل است
- [آیت الله اردبیلی] کسی که میخواهد قیمت زکات فطره را بپردازد چنانچه قیمتها به حسب زمان و مکان مختلف باشند قیمت همان مکان و زمانی که میخواهد فطره را بپردازد، ملاک میباشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مکان نمازگزار نباید به نجاستی آلوده باشد که موجب سرایت به لباس یا بدن وی می شود, به گونه ای که با آن نجاست نمی توان نماز را اقامه کرد، پس اگر مکان نمازگزار نجس شده بود, ولی خشک است و سبب سرایت به بدن یا لباس نمی شود یا اگر سرایت کرده, سبب بطلان نماز نمیشود, مانند خون کمتر از درهم, غیر از خونهایی که ذرّهای از آنها نماز را باطل میکند, یا آلوده شدن دستکش یا جوراب، اقامه نماز در آن مکان اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار پاک باشد.
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.