همان طور که بینش توحیدی درجاتی دارد و معرفت توحیدی پیامبر عظیم الشأن(ص) در بالاترین درجه توحید است، معاد شناسی هم درجاتی دارد و معرفت آن حضرت راجع به معاد در برترین درجة آن جای گرفته است. علت این امر آن است که چون هر فیضی که از جانب خدا می رسد با حفظ درجات است، همچنین هر فیضی که به جانب او رجوع می کند با ترتیب درجات است، نخستین فیض که در قوس نزول از خدای سبحان نشأت گرفته وجود مبارک رسول خدا و ائمه دین(ع) هستند که در آن مقام رفع نور واحدند؛ چنان که فرمود: (اوّل ما خلق الله نوری) (بحارالانوار 1/97.)، باز در قوس صعود اوّلین فیضی که به لقاء الله بار می یابد وجود مستفیض حضرت ختمی مرتبت(ص) است. از این رو فرمود: (أنا أوّل وافد علی العزیز الجبّار) (اصول کافی 2/600، ح 4.) البته منظور، تقدّم رتبی است، نه تقدّم زمانی و تاریخی. می توان گفت کلام مزبور ریشه و پایه قاعدة (الواحد لا یصدر عنه إلاّ واحد والواحد لا یرجع إلیه إلاّ واحد) است. غایه الامر این وحدت، در قاعده، از نوع وحدت عددی، صنفی، نوعی و جنسی و مانند آن نیست، بلکه وحدت اطلاقی تبعی یا عرضی است که مظهر وحدت اطلاقی اصیل و ذاتی خدا به شمار می رود (ر.ک اسفار 2/332) بنابراین، فیض منبسط ربوبی که متصف به امکان فقری است از نور واحد انسان کامل آغاز و به همان نور واحد پایان می پذیرد. از این رو انسان کامل مظهر کامل توحید و معاد است؛ در حالی که دیگران چنین نیستند؛ گروهی بر اساس ترس از دوزخ و مواقف هولناک به یاد قیامت هستند، دسته ای بر پایه رغبت به نعمتهای بهشت به یاد قیامت بوده، تعدادی هم برای لقاء الله. اما انسان کامل چون پیشوایان دین(ص) همة مراحل را داراست. از این رو با حفظ مراتب و در طول یکدیگر به یاد همة آنهاست؛ یعنی هم ترس از جهنم، هم شوق بهشت و هم لقاء الله و رضوان الله: (وفی الاخرة عذاب شَدید ومَغفرة مِن الله ورِضوان) حدید/20؛ [یعنی در آخرت عذاب سخت جهنم، آمرزش، رضوان و خشنودی خدا موجود است.] انسانهای کامل می گویند: (وهبنی صبرتُ علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النّظر إلی کرامتک) (مفاتیح الجنان، دعای کمیل)؛ [گیرم که بتوانم در برابر عذاب آتش جهنم شکیبا باشم، ولی با عذاب فراق چه سازم؟] (إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قَمطریراً) انسان/10؛ [ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی آن، رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسیم. شناختی که بر اساس ترس از قیامت یا بر پایه رغبت به بهشت باشد، شناختی متوسّط و نفسانی است. از این رو درخواستهای زاهدانه یا راغبانه در پی دارد. امّا کسانی که خدا را به عظمت شناخته اند شناخت آنان از مبدأ و معاد، عقلی است و ترس از هجران و فراق و شوق به وصال مقوّم حقیقت آنان گشته و خوف آنان عقلی است؛ آن سان که فرشتگان از خوف خدا تسبیح گوی اویند: (ویُسَبّح الرّعدُ بحمده والملئکة من خیفته) رعد/13؛ [رعد و همة فرشتگان از بیم قهر خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند.] همچنین آیة (وَلِمن خاف مَقام ربّه جَنّتان) الرحمن/46 و آیة (وأمّا من خاف مقام ربّه ونهی النّفسَ عن الهوی فإنّ الجنّة هی المأوی) نازعات/4041 ناظر به خوف عقلانی است. بنابراین، رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان انسان کامل، معلّم فرشتگان و اسوة جهان هستی، همة مراتب ترس از خدا اعم از وهمی، خیالی و عقلی را داراست، بلکه بیشتر از دیگران نیز داراست. گروهی از اهل سنت نقل کرده اند: بیم دهنده ترین آیه از قرآن مجید آیه ای است که به حساب و کتاب عمل انسان در روز قیامت مربوط است: (فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّة خَیراً یَرهُ ومَن یَعمَل مِثقال ذَرَّة شَرّاً یَرهُ) زلزله/78. گفتنی است، صرف داشتن وصف خوف از دوزخ یا شوق بهشت نقص نیست، بلکه توقف در این مرحله و جمود بر آن، نقص است، نه سیر از نقص به کمال و از فقر به جانب غنا تا رسیدن به مرحله لقاء الله سیر صعودی ادامه یابد و در این راه از هر وسیله استمداد شود مانند آنچه هنگام تغذّی گفته می شود: (قوّ علی خدمتک جوارحی واشْدُدْ علی العزیمة جوانحی) (مفاتیح الجنان، دعای کمیل)؛ زیرا بر اساس حرکت جوهری، غذا به صورت کمال علمی و عملی ظهور می کند؛ اندیشه ورزی و فرهیختگی به خوف از هجران خدا و امید به لقای او می انجامد. از این رو حضرت رسول(ص) چون در اوج معرفت پروردگار است، بیش از دیگران از معاد هراسناک و به یاد قیامت است؛ زیرا صحنه معاد واقعاً سنگین است و درجه سنگینی آن از تصوّر بشر عادی خارج است: (إنّ هؤلاء یحبّون العاجلة و یَذرون وَراءهم یوماً ثقیلاً) انسان/27؛ [این مردم غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست می دارند و روز سخت سنگین قیامت را به کلّی از یاد می برند.] صعوبت تحمل قیامت تنها برای انسان نیست، بلکه آسمان و زمین قدرت آن را ندارد که حقیقت قیامت را تحملّ کند: (ثقلت فی السّموات والأرض) اعراف/187 تحمّل این بار گران تنها در عهدة انسان کامل است. شیخ بزرگوار، مفید(ره) نقل کرده است: وقتی پیامبر(ص) از قیامت خبر می داد، مانند کسی که از تهاجم ناگهانی سپاه نیرومند، مسلح و بد اندیش دشمن گزارش دهد، با حالتی جدّی و احساس خطر خبر می داد: (کانّه منذر جیش جرّار) (امالی مفید/233) و گونههای مبارکش سرخ می گشت: (تحمارّ وجنتاه). در حقیقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزدیک مشاهده می کرد. بدیهی است کسی که آتش دوزخ را بالعیان مشاهده کند جداً از آن پرهیز دارد. وجود عینی آتش بسی مؤثّرتر از وجود علمی آن است: (لیست الرّویّة کالمعاینة مع الابصار) (نهج البلاغه، حکمت 281) کسی که آتش قیامت را نبیند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نیست. بر خلاف درد آشنای معاد، که هم علمش نسبت به اصل معاد شهودی است و هم خود آتش را می بیند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از این رو رسول گرامی(ص) از خداوند مسألت می داشت: خداوندا ترسی در دل ما قرار ده تا مانع از معصیت و نافرمانی تو شود؛ (اللّهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک) (مفاتیح الجنان، دعای نیمه شعبان.) نمی توان گفت: همة این مناجاتها، تضرعها و به یاد قیامت بودنها جنبة آموزش به دیگران دارد و از باب (إیّاک أعنی واسمعی یا جارة) (بحار 17/47) است، بلکه آنان این لابهها را درجات نردبان ترقی می شمرند که توقّف در منطق آنان زیان آور است و کسی که دو روز او مساوی باشد مغبون است. بنابراین، خشیت از خدا کمال و ترس از غیر خدا نقص است؛ چنان که منافقان نادان از مؤمنان بیشتر از خدا ترس داشتند: (لانتم أشدّ رَهبة فی صدورهم من الله ذلک بأنّهم قوم لا یفقهون) حشر/13؛ [این مردم منافق در دلشان از شما بیشتر ترس دارند تا از خدا؛ زیرا اینان مردمی هستند که هیچ شعوری ندارند.] شناخت و معرفت پیامبر(ص) به قبر و قیامت به قدری شهودی و عیانی بود که می فرمود: اگر خوف آن نبود که مرده هایتان را دفن نکنید (از ترس عذاب قبر) از خدا می خواستم تا صدای عذاب قبر را که می شنوم به گوش شما نیز برساند: (فلولا آن تدافنوا لدعوت الله أن یُسمعکم من عذاب القبر الّذی أسمع منه) (علم الیقین 2/1076) اگر شما مانند پیامبر عذاب مردهها را در قبر مشاهده می کردید، هرگز آنها را دفن نمی کردید. اگر کسی شعله گور را ببیند قطعاً از آن می ترسد و مرده را به گودال جهنّم نمی فرستد؛ آن گونه که اگر کسی بهشت را ببیند به اشتیاق آن جان در اندامش قرار نمی گیرد و پیامبر(ص) شخصیتی است که هر دو جریان را در معراج مشاهده کرد، بلکه هر لحظه از زندگی پیامبر(ص) یک معراج بود. از این رو بخشی از تربیت پیامبر بر پایه انذار بود: (… شاهداً و مبشّراً ونذیراً) احزاب/46 eporsesh.com
همان طور که بینش توحیدی درجاتی دارد و معرفت توحیدی پیامبر عظیم الشأن(ص) در بالاترین درجه توحید است، معاد شناسی هم درجاتی دارد و معرفت آن حضرت راجع به معاد در برترین درجة آن جای گرفته است. علت این امر آن است که چون هر فیضی که از جانب خدا می رسد با حفظ درجات است، همچنین هر فیضی که به جانب او رجوع می کند با ترتیب درجات است، نخستین فیض که در قوس نزول از خدای سبحان نشأت گرفته وجود مبارک رسول خدا و ائمه دین(ع) هستند که در آن مقام رفع نور واحدند؛ چنان که فرمود: (اوّل ما خلق الله نوری) (بحارالانوار 1/97.)، باز در قوس صعود اوّلین فیضی که به لقاء الله بار می یابد وجود مستفیض حضرت ختمی مرتبت(ص) است. از این رو فرمود: (أنا أوّل وافد علی العزیز الجبّار) (اصول کافی 2/600، ح 4.) البته منظور، تقدّم رتبی است، نه تقدّم زمانی و تاریخی.
می توان گفت کلام مزبور ریشه و پایه قاعدة (الواحد لا یصدر عنه إلاّ واحد والواحد لا یرجع إلیه إلاّ واحد) است. غایه الامر این وحدت، در قاعده، از نوع وحدت عددی، صنفی، نوعی و جنسی و مانند آن نیست، بلکه وحدت اطلاقی تبعی یا عرضی است که مظهر وحدت اطلاقی اصیل و ذاتی خدا به شمار می رود (ر.ک اسفار 2/332) بنابراین، فیض منبسط ربوبی که متصف به امکان فقری است از نور واحد انسان کامل آغاز و به همان نور واحد پایان می پذیرد. از این رو انسان کامل مظهر کامل توحید و معاد است؛ در حالی که دیگران چنین نیستند؛ گروهی بر اساس ترس از دوزخ و مواقف هولناک به یاد قیامت هستند، دسته ای بر پایه رغبت به نعمتهای بهشت به یاد قیامت بوده، تعدادی هم برای لقاء الله. اما انسان کامل چون پیشوایان دین(ص) همة مراحل را داراست. از این رو با حفظ مراتب و در طول یکدیگر به یاد همة آنهاست؛ یعنی هم ترس از جهنم، هم شوق بهشت و هم لقاء الله و رضوان الله: (وفی الاخرة عذاب شَدید ومَغفرة مِن الله ورِضوان) حدید/20؛ [یعنی در آخرت عذاب سخت جهنم، آمرزش، رضوان و خشنودی خدا موجود است.] انسانهای کامل می گویند: (وهبنی صبرتُ علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النّظر إلی کرامتک) (مفاتیح الجنان، دعای کمیل)؛ [گیرم که بتوانم در برابر عذاب آتش جهنم شکیبا باشم، ولی با عذاب فراق چه سازم؟] (إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قَمطریراً) انسان/10؛ [ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی آن، رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسیم.
شناختی که بر اساس ترس از قیامت یا بر پایه رغبت به بهشت باشد، شناختی متوسّط و نفسانی است. از این رو درخواستهای زاهدانه یا راغبانه در پی دارد. امّا کسانی که خدا را به عظمت شناخته اند شناخت آنان از مبدأ و معاد، عقلی است و ترس از هجران و فراق و شوق به وصال مقوّم حقیقت آنان گشته و خوف آنان عقلی است؛ آن سان که فرشتگان از خوف خدا تسبیح گوی اویند: (ویُسَبّح الرّعدُ بحمده والملئکة من خیفته) رعد/13؛ [رعد و همة فرشتگان از بیم قهر خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند.] همچنین آیة (وَلِمن خاف مَقام ربّه جَنّتان) الرحمن/46 و آیة (وأمّا من خاف مقام ربّه ونهی النّفسَ عن الهوی فإنّ الجنّة هی المأوی) نازعات/4041 ناظر به خوف عقلانی است. بنابراین، رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان انسان کامل، معلّم فرشتگان و اسوة جهان هستی، همة مراتب ترس از خدا اعم از وهمی، خیالی و عقلی را داراست، بلکه بیشتر از دیگران نیز داراست.
گروهی از اهل سنت نقل کرده اند: بیم دهنده ترین آیه از قرآن مجید آیه ای است که به حساب و کتاب عمل انسان در روز قیامت مربوط است: (فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّة خَیراً یَرهُ ومَن یَعمَل مِثقال ذَرَّة شَرّاً یَرهُ) زلزله/78.
گفتنی است، صرف داشتن وصف خوف از دوزخ یا شوق بهشت نقص نیست، بلکه توقف در این مرحله و جمود بر آن، نقص است، نه سیر از نقص به کمال و از فقر به جانب غنا تا رسیدن به مرحله لقاء الله سیر صعودی ادامه یابد و در این راه از هر وسیله استمداد شود مانند آنچه هنگام تغذّی گفته می شود: (قوّ علی خدمتک جوارحی واشْدُدْ علی العزیمة جوانحی) (مفاتیح الجنان، دعای کمیل)؛ زیرا بر اساس حرکت جوهری، غذا به صورت کمال علمی و عملی ظهور می کند؛ اندیشه ورزی و فرهیختگی به خوف از هجران خدا و امید به لقای او می انجامد. از این رو حضرت رسول(ص) چون در اوج معرفت پروردگار است، بیش از دیگران از معاد هراسناک و به یاد قیامت است؛ زیرا صحنه معاد واقعاً سنگین است و درجه سنگینی آن از تصوّر بشر عادی خارج است: (إنّ هؤلاء یحبّون العاجلة و یَذرون وَراءهم یوماً ثقیلاً) انسان/27؛ [این مردم غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست می دارند و روز سخت سنگین قیامت را به کلّی از یاد می برند.] صعوبت تحمل قیامت تنها برای انسان نیست، بلکه آسمان و زمین قدرت آن را ندارد که حقیقت قیامت را تحملّ کند: (ثقلت فی السّموات والأرض) اعراف/187 تحمّل این بار گران تنها در عهدة انسان کامل است.
شیخ بزرگوار، مفید(ره) نقل کرده است: وقتی پیامبر(ص) از قیامت خبر می داد، مانند کسی که از تهاجم ناگهانی سپاه نیرومند، مسلح و بد اندیش دشمن گزارش دهد، با حالتی جدّی و احساس خطر خبر می داد: (کانّه منذر جیش جرّار) (امالی مفید/233) و گونههای مبارکش سرخ می گشت: (تحمارّ وجنتاه). در حقیقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزدیک مشاهده می کرد. بدیهی است کسی که آتش دوزخ را بالعیان مشاهده کند جداً از آن پرهیز دارد. وجود عینی آتش بسی مؤثّرتر از وجود علمی آن است: (لیست الرّویّة کالمعاینة مع الابصار) (نهج البلاغه، حکمت 281) کسی که آتش قیامت را نبیند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نیست. بر خلاف درد آشنای معاد، که هم علمش نسبت به اصل معاد شهودی است و هم خود آتش را می بیند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از این رو رسول گرامی(ص) از خداوند مسألت می داشت: خداوندا ترسی در دل ما قرار ده تا مانع از معصیت و نافرمانی تو شود؛ (اللّهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک) (مفاتیح الجنان، دعای نیمه شعبان.) نمی توان گفت: همة این مناجاتها، تضرعها و به یاد قیامت بودنها جنبة آموزش به دیگران دارد و از باب (إیّاک أعنی واسمعی یا جارة) (بحار 17/47) است، بلکه آنان این لابهها را درجات نردبان ترقی می شمرند که توقّف در منطق آنان زیان آور است و کسی که دو روز او مساوی باشد مغبون است. بنابراین، خشیت از خدا کمال و ترس از غیر خدا نقص است؛ چنان که منافقان نادان از مؤمنان بیشتر از خدا ترس داشتند: (لانتم أشدّ رَهبة فی صدورهم من الله ذلک بأنّهم قوم لا یفقهون) حشر/13؛ [این مردم منافق در دلشان از شما بیشتر ترس دارند تا از خدا؛ زیرا اینان مردمی هستند که هیچ شعوری ندارند.]
شناخت و معرفت پیامبر(ص) به قبر و قیامت به قدری شهودی و عیانی بود که می فرمود: اگر خوف آن نبود که مرده هایتان را دفن نکنید (از ترس عذاب قبر) از خدا می خواستم تا صدای عذاب قبر را که می شنوم به گوش شما نیز برساند: (فلولا آن تدافنوا لدعوت الله أن یُسمعکم من عذاب القبر الّذی أسمع منه) (علم الیقین 2/1076) اگر شما مانند پیامبر عذاب مردهها را در قبر مشاهده می کردید، هرگز آنها را دفن نمی کردید. اگر کسی شعله گور را ببیند قطعاً از آن می ترسد و مرده را به گودال جهنّم نمی فرستد؛ آن گونه که اگر کسی بهشت را ببیند به اشتیاق آن جان در اندامش قرار نمی گیرد و پیامبر(ص) شخصیتی است که هر دو جریان را در معراج مشاهده کرد، بلکه هر لحظه از زندگی پیامبر(ص) یک معراج بود. از این رو بخشی از تربیت پیامبر بر پایه انذار بود: (… شاهداً و مبشّراً ونذیراً) احزاب/46
eporsesh.com
- [سایر] حالات پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام گزارش از معاد چگونه بود؟
- [سایر] هماهنگی و آموزندگی اعتقاد به مبدأ و معاد در سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) چگونه است؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [آیت الله خوئی] آیا مجزی است صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله از ذکر رکوع و سجود اگر تکرار کند آن صلوات را سه مرتبه در سجود و رکوعش؟
- [سایر] چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مهدی موعود نباشد؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره محمد صلی الله علیه و آله ارایه نمایید.
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.