هر عبادتی، خلوص در آن اعتبار شده و مدنظر قرار میگیرد: (ألا لِلّه الدّینُ الخالص) زمر/3 اما تجلّی این خلوص در برخی از عبادات نمایانتر و طرد شرک در آن قویتر و آشکارتر است. از جملة این عبادات حج است که توحید در آن تجسم یافته و از آغاز تا انجامش نمونهای از توحید و طرد شرک است، و از همین رو ترک حج، کفر قلمداد شده است: (ولِلّه عَلی النّاسِ حِجُّ البیت مَن استطاع إلیه سبیلاً و مَن کَفَرَ فإنَّ الله غَنیٌّ عَنِ العالمین) آل عمران/97. پس حج ایمان و توحید، و ترک آن کفر عملی است. معنای تجلّی توحید در حج این است که توحید چون در درجات خود تنزل کند و در چشم اندازها و مظاهر خویش جلوهگر شود، به حج مبدل میگردد و اگر حج به سوی خدای سبحان صعود کرده، در معارج راه ترقی طی کند، به خداوند عرش میرسد، یا به توحید مبدل میشود؛ یعنی تبدیل به عقیدهای میشود که چیزی آن را آلوده نمیکند و یقینی میشود که شک و گمان بر آن دست نمیساید، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: به عرش میپیوست چنان که میان او و خدا حجابی نمیبود: (... حتی یلصق بالعرش، ما بینه و بین الله حجاب) (وسائل الشیعه 9/422) . از امام صادق(ع) در دعای سفر حج، روایت شده است که پس از ادای کلمات فرج فرمود: (... بسم الله دخلت، بسم الله خرجت و فی سبیل الله... ) تا آنکه فرمود: (فإنّما أنا عبدک و بک و لک) (وسائل الشیعه 8/279). کسی که به زبان دعا آگاهی و احاطه دارد تفاوت میان این سخن آن حضرت که فرمود: (فإنّما أنا عبدک و بک و لک) را با دیگر ادعیه و اوراد، به خوبی درمییابد. چون هدف مهم در این نیایش ویژه، ذات خدای سبحان و لقای اوست، نه اسمی از اسمای حسنای حضرتش. بر اساس این روایت، حج سیر به سوی خدا و رفتن برای دیدار او و تلاش برای نزدیکی به خدایی است که در عین علو و والایی، نزدیک و در عین نزدیکی بس والا و بالاست: (فی علوه دان و فی دنوه عال) (بحار 87/189) و نیل به جوار کسی است که از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است: (أقربُ اِلَیه مِن حَبل الوَرید) ق/16 و روشن است که بنده جز با توحید دایم و ناب و طرد شرک جلی و خفی به مولایش تقرب نمیجوید. شاهد دیگر، سخن پیغمبر گرامی(ص) است که در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحلهاش فرمود: این حجی است که در آن نه ریایی است و نه سمعهای: (هذه حجة لاریاء فیها و لاسُمعة) سپس فرمود: هر کس توشة حج فراهم آورد و در توشهاش چیز حرامی باشد، خداوند حج او را نخواهد پذیرفت: (من تجهز و فی جهازه عَلَم حرام لم یقبل الله منه الحج) (وسائل الشیعه 8/103). مطلب مزبور را از کلام دیگر آن حضرت نیز، که فرمود: حجر الأسود به منزلة دست راست خدا در زمین برای میثاق است، میتوان استفاده کرد: (استلموا الرکن فإنه یمین الله فی خلقه یصافح بها خلقه مصافحة العبد أو الرجل، یشهد لمن استلمه بالموافاة) (کافی 4/406 و وسائل الشیعه 9/400 407). با تدبر در این بیانها روشن میشود که حج نمونهای از توحید جامع است و در این فرمودة الهی متجلّی است: (تَعالَوا إلی کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم أن لانعبد إلّا الله و لانشرک به شیئاً ولایتّخذ بَعضُنا بَعضاً أرباباً مِن دوُن الله) آل عمران/64. حاصل آن که: حج توحید ممثل است و توحید همان فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگونی برای آن نیست. eporsesh.com
هر عبادتی، خلوص در آن اعتبار شده و مدنظر قرار میگیرد: (ألا لِلّه الدّینُ الخالص) زمر/3 اما تجلّی این خلوص در برخی از عبادات نمایانتر و طرد شرک در آن قویتر و آشکارتر است. از جملة این عبادات حج است که توحید در آن تجسم یافته و از آغاز تا انجامش نمونهای از توحید و طرد شرک است، و از همین رو ترک حج، کفر قلمداد شده است: (ولِلّه عَلی النّاسِ حِجُّ البیت مَن استطاع إلیه سبیلاً و مَن کَفَرَ فإنَّ الله غَنیٌّ عَنِ العالمین) آل عمران/97. پس حج ایمان و توحید، و ترک آن کفر عملی است.
معنای تجلّی توحید در حج این است که توحید چون در درجات خود تنزل کند و در چشم اندازها و مظاهر خویش جلوهگر شود، به حج مبدل میگردد و اگر حج به سوی خدای سبحان صعود کرده، در معارج راه ترقی طی کند، به خداوند عرش میرسد، یا به توحید مبدل میشود؛ یعنی تبدیل به عقیدهای میشود که چیزی آن را آلوده نمیکند و یقینی میشود که شک و گمان بر آن دست نمیساید، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: به عرش میپیوست چنان که میان او و خدا حجابی نمیبود: (... حتی یلصق بالعرش، ما بینه و بین الله حجاب) (وسائل الشیعه 9/422) .
از امام صادق(ع) در دعای سفر حج، روایت شده است که پس از ادای کلمات فرج فرمود: (... بسم الله دخلت، بسم الله خرجت و فی سبیل الله... ) تا آنکه فرمود: (فإنّما أنا عبدک و بک و لک) (وسائل الشیعه 8/279).
کسی که به زبان دعا آگاهی و احاطه دارد تفاوت میان این سخن آن حضرت که فرمود: (فإنّما أنا عبدک و بک و لک) را با دیگر ادعیه و اوراد، به خوبی درمییابد. چون هدف مهم در این نیایش ویژه، ذات خدای سبحان و لقای اوست، نه اسمی از اسمای حسنای حضرتش.
بر اساس این روایت، حج سیر به سوی خدا و رفتن برای دیدار او و تلاش برای نزدیکی به خدایی است که در عین علو و والایی، نزدیک و در عین نزدیکی بس والا و بالاست: (فی علوه دان و فی دنوه عال) (بحار 87/189) و نیل به جوار کسی است که از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است: (أقربُ اِلَیه مِن حَبل الوَرید) ق/16 و روشن است که بنده جز با توحید دایم و ناب و طرد شرک جلی و خفی به مولایش تقرب نمیجوید.
شاهد دیگر، سخن پیغمبر گرامی(ص) است که در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحلهاش فرمود: این حجی است که در آن نه ریایی است و نه سمعهای: (هذه حجة لاریاء فیها و لاسُمعة) سپس فرمود: هر کس توشة حج فراهم آورد و در توشهاش چیز حرامی باشد، خداوند حج او را نخواهد پذیرفت: (من تجهز و فی جهازه عَلَم حرام لم یقبل الله منه الحج) (وسائل الشیعه 8/103).
مطلب مزبور را از کلام دیگر آن حضرت نیز، که فرمود: حجر الأسود به منزلة دست راست خدا در زمین برای میثاق است، میتوان استفاده کرد: (استلموا الرکن فإنه یمین الله فی خلقه یصافح بها خلقه مصافحة العبد أو الرجل، یشهد لمن استلمه بالموافاة) (کافی 4/406 و وسائل الشیعه 9/400 407).
با تدبر در این بیانها روشن میشود که حج نمونهای از توحید جامع است و در این فرمودة الهی متجلّی است: (تَعالَوا إلی کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم أن لانعبد إلّا الله و لانشرک به شیئاً ولایتّخذ بَعضُنا بَعضاً أرباباً مِن دوُن الله) آل عمران/64.
حاصل آن که: حج توحید ممثل است و توحید همان فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگونی برای آن نیست.
eporsesh.com
- [سایر] چگونه توحید در امامت حضرت مهدی (عج) تجلی مییابد؟
- [سایر] فرق ذات، پندار، نیت، فکر، تجسم چیه؟
- [سایر] آیا تجسم رابطه جنسی مشروع در ذهن اشکالی دارد؟
- [سایر] تبیین نظام آفرینش بر اساس تجلی اسماء الهی چگونه است؟
- [سایر] درباره تجلی احسان امام حسن مجتبی(ع) توضیحاتی بفرمایید؟
- [سایر] چگونه بهشت تجلی گاه اسماء و صفات خداوند است؟
- [سایر] چه آیاتی دلالت بر تجسم اعمال دارد ؟ و وجه استعمال تعبیراتی مانند اجر و جزاء چیست ؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهری با تجسم همسر خویش استمناء کند، آیا کار حرامی انجام داده است؟
- [سایر] برهان تجلی اعظم چگونه بر وجود امام زمان (عج) دلالت دارد؟
- [سایر] آیا خدای نامحدود می تواند در وجود محدود و زمینی عیسی تجلی کند؟!
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی نمیدانست که یکی از واجبات، حجّ است یا نمیدانست که مستطیع شده و حجّ بر او واجب است و حجّ نرفت تا از استطاعت افتاد حجّ بر او واجب نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در سال اولی که مستطیع شده حج نکند و بعد بواسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و نا امید باشد از اینکه بعداً خودش حج کند، باید دیگری را از طرف خود بفرستد تا برایش حج انجام دهد بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده، بواسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حجّ کند احتیاط مستحب آن است که کسی را از طرف خود بفرستد که حجّ نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز است از مال زکات یا سهم امام بگیرند و حج به جا آورند، و این حج، حج واجب محسوب می شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که می تواند با قرض کردن حج به جا آورد، مستطیع نمی باشد و حج بر او واجب نیست; ولی اگر چند نفر مخارج حج کسی و نفقه عیال او را بپردازند حج بر او واجب می شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر به گمان اینکه بالغ نشده قصد حجّ استحبابی کند و بعد معلوم شود بالغ بوده، حجّ او کفایت از حجّ واجب میکند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسانی که خود مستطیع هستند تا حج خود را بجا نیاوردهاند، نباید در انجام حجّ نایب دیگری بشوند و اگر انجام بدهند، ظاهراً حجّ آنها باطل است و برای خودشان نیز واقع نمیشود. کسانی که نمازشان صحیح نیست یا توانایی انجام اعمال اختیاری عمره یا حجّ را ندارند (مثلاً نمیتوانند رمی جمرات نمایند) در حج واجب نیابتشان باطل است، هر چند مجّانی باشد.
- [آیت الله مظاهری] حجّ برای غیر بالغ گرچه بدون اذن ولی باشد، مستحب است و اگر اعمال حجّ را به صورت کامل و صحیح انجام داد، این حجّ کفایت از حجّ واجب او میکند و در صورتی که پس از بلوغ مستطیع شد، لازم نیست حجّ را اعاده نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در سال اوّلی که مستطیع شده حج نکند و بعد به واسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و ناامید باشد از اینکه بعداً خودش حج کند ، باید دیگری را از طرف خود بفرستد ، بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده ، به واسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج کند ، احتیاط مستحب آن است کسی را از طرف خود بفرستد که حج نماید .
- [آیت الله اردبیلی] اگر در سال اوّلی که مستطیع شده حجّ نکند و بعد به واسطه پیری یا بیماری و ناتوانی نتواند حجّ نماید و ناامید باشد از این که بعدا خود او حجّ کند، باید دیگری را از طرف خود به مکّه بفرستد؛ بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حجّ مال پیدا کرده، به واسطه پیری یا بیماری یا ناتوانی نتواند حجّ کند، احتیاط مستحب آن است که کسی را از طرف خود بفرستد تا حجّ نماید.
- [آیت الله بروجردی] اگر در سال اولی که مستطیع شده حج نکند و بعد به واسطهی پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و نا امید باشد از این که بعداً خودش حج کند، باید دیگری را از طرف خود بفرستد، بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده، به واسطهی پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج کند، احتیاط مستحب آن است کسی را از طرف خود بفرستد که حج نماید.