در این باره دلایل نقلی و عقلی فراوانی وجود دارد؛ از جمله: 1. قرآن کریم بیش ترین اهتمام و توجهش را به مسأله ی معاد، پیآمدهای آن و رابطه اش با مبدأ متعالی معطوف داشته است، و حدود یک سوم آیات قرآن از معاد سخن می گوید. این امر خود نشانگر جایگاه اصولی، محوری و سرنوشت ساز معادباوری است. مطلع کتاب انسان ساز قرآن، یادآور معاد و روز بازپسین است: (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ[1])؛(خداوندی که) مالک روز جزاست. (وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ[2])؛ و به رستاخیز یقین دارند (پرهیزکاران). 2. روایات اسلامی نیز به پیروی از قرآن کریم برای معادباوری جایگاه ویژه ای قایل اند؛ چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید: انّ الله یبغض کلّ عالم بالدنیا جاهل بالاخرة[3]؛ خداوند کسی را که در کار دنیا دانا و در کار آخرت نادان است دشمن می دارد. هم چنین امام باقر(علیه السلام) می فرماید: از جمله نصایح لقمان به فرزندش این بود که اگر در مرگ شک کردی، خواب را از خود بردار (نخواهی توانست) و اگر از زنده شدن پس از مرگ شک کردی، بیدار شدن از خواب را از خود بردار (نخواهی توانست)؛ پس بدان که وجود تو در اختیار دیگری است؛ خواب به منزله ی مرگ، و بیدار شدن پس از خواب به منزله ی زنده شدن پس از مرگ است.[4] این روایت شریف، با تشبیه اصل معاد به حقیقتی ملموس که شبانه روز با آن سر و کار داریم، اندیشه و آهنگ رستاخیز را در بلندای جان انسانی می نشاند. مولای متقیان علی(علیه السلام) نیز می فرماید: همّ خود را در معاد قرار ده تا صالح شوی.[5] در این حدیث راه ورود در جرگه ی صالحان، همت گماردن به امر معاد معرفی شده است. 3. از آن جا که اسلام آموزه های راستین ادیان الهی پیشین را می پذیرد[6] و اصل معاد در تمام ادیان پیشین مطرح بوده است[7]، طبیعی است که چنین باوری در مکتب اسلام نیز در ردیف اصول قرار می گیرد. هنگام هبوط آدم (علیه السلام) به زمین، خداوند به توده ی آدمیان چنین خطاب فرمود: (فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ)؛ در زمین زندگانی خواهید نمود و در همان جا می میرید و از آن بیرون آورده می شوید.[8] در آیه ای دیگر از زبان حضرت نوح(علیه السلام) چنین آمده است: (وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً)[9] خداوند شما را از (خاک) بیرون آورد سپس به آن باز می گرداند و از آن بیرون می آورد. و در آیه ای دیگر از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ)؛ پروردگارا من، پدر و مادرم و مؤمنان را روزی که حساب برپا می شود بیامرز.[10] در قرآن از زبان حضرت موسی (علیه السلام) آمده است: (قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّر لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ)[11]؛ موسی(علیه السلام) گفت: من به پروردگارم و پروردگار شماها پناه می برم از شرّ هر متکبری که به روز حساب باور ندارد. ایمان به رستاخیز از اولین باورهای حضرت مسیح (علیه السلام) بود. او در حالی که طفل شیرخواری بود درباره ی مسأله ی معاد، قومش را چنین مورد خطاب قرار داد: (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا)[12]؛ درود بر من، روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده و برانگیخته می شوم. 4. نوع انسان وقتی در خود و جهان آفرینش می اندیشد سه سؤال اساسی برای او مطرح می شود: مبدأ هستی کیست؟ پاپان زندگی چیست؟ از چه راهی می توان بهترین برنامه ی زیستن را شناخت و برنامه چیست؟ ادیان توحیدی دارای سه اصل کلّی مشترک اند: توحید، نبوت و معاد. این سه اصل، پاسخ این سه پرسشِ محوری و اساسی و سرنوشت ساز است.[13] بنابراین، اصل بودن معاد در کنار دو اصل دیگر آشکار می گردد؛ زیرا بحث درباره ی معاد از جمله مسائلی است که با وجود و زندگی انسان کاملا در ارتباط است.[14] شخصی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواست به او قرآن بیاموزد؛ حضرت یکی از یاران خود را به او معرفی نمود تا قرآن را از او بیاموزد. آنها در گوشه ی مسجد به قرائت سوره ی زلزال پرداختند. وقتی به آیه ی (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ) رسیدند، آن شخص کمی فکر کرد و پرسید: این جمله وحی است؟ معلم گفت: آری. او گفت: بس است مرا، درس خود را گرفتم. معلم جریان را خدمت پیامبر تعریف کرد. حضرت فرمود: رَجَعَ فقیهاً؛ همه چیز را فهمید و رفت[15]. از این داستان عبرت آور، اهمیت معاد و اثر آن در زندگی و کارهای انسان روشن می شود. پی نوشتها: [1]. سوره ی فاتحه، آیه ی 4. [2]. سوره ی بقره، آیه ی 4. [3]. نهج الفصاحه، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، ص162، ح 796. [4]. سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج5، ص2093. [5]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 37، ح 133. [6]. سوره ی انعام، آیه ی 92؛ (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ)؛ و این (قرآن کریم) کتابی است که ما آن را نازل کردیم، کتابی است پر برکت، که آنچه را پیش از آن آمده تصدیق می کند. و نیز ر.ک: سوره ی بقره، آیه ی 89 و101. [7]. جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص185؛ محمد صادقی، عقائدنا، ص242. [8]. سوره ی اعراف، آیه ی 25. [9]. سوره ی نوح، آیه ی 17 18. [10]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 41. [11]. سوره ی غافر، آیه ی 27. [12]. سوره ی آل عمران، آیه ی 33. [13]. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج1، ص31. [14]. جعفر سبحانی، عقاید اسلامی، ص519. [15]. اصغر قائمی، اصول اعتقادات، ص162. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
در این باره دلایل نقلی و عقلی فراوانی وجود دارد؛ از جمله:
1. قرآن کریم بیش ترین اهتمام و توجهش را به مسأله ی معاد، پیآمدهای آن و رابطه اش با مبدأ متعالی معطوف داشته است، و حدود یک سوم آیات قرآن از معاد سخن می گوید. این امر خود نشانگر جایگاه اصولی، محوری و سرنوشت ساز معادباوری است. مطلع کتاب انسان ساز قرآن، یادآور معاد و روز بازپسین است:
(مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ[1])؛(خداوندی که) مالک روز جزاست.
(وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ[2])؛ و به رستاخیز یقین دارند (پرهیزکاران).
2. روایات اسلامی نیز به پیروی از قرآن کریم برای معادباوری جایگاه ویژه ای قایل اند؛ چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید:
انّ الله یبغض کلّ عالم بالدنیا جاهل بالاخرة[3]؛ خداوند کسی را که در کار دنیا دانا و در کار آخرت نادان است دشمن می دارد.
هم چنین امام باقر(علیه السلام) می فرماید: از جمله نصایح لقمان به فرزندش این بود که اگر در مرگ شک کردی، خواب را از خود بردار (نخواهی توانست) و اگر از زنده شدن پس از مرگ شک کردی، بیدار شدن از خواب را از خود بردار (نخواهی توانست)؛ پس بدان که وجود تو در اختیار دیگری است؛ خواب به منزله ی مرگ، و بیدار شدن پس از خواب به منزله ی زنده شدن پس از مرگ است.[4]
این روایت شریف، با تشبیه اصل معاد به حقیقتی ملموس که شبانه روز با آن سر و کار داریم، اندیشه و آهنگ رستاخیز را در بلندای جان انسانی می نشاند.
مولای متقیان علی(علیه السلام) نیز می فرماید:
همّ خود را در معاد قرار ده تا صالح شوی.[5]
در این حدیث راه ورود در جرگه ی صالحان، همت گماردن به امر معاد معرفی شده است.
3. از آن جا که اسلام آموزه های راستین ادیان الهی پیشین را می پذیرد[6] و اصل معاد در تمام ادیان پیشین مطرح بوده است[7]، طبیعی است که چنین باوری در مکتب اسلام نیز در ردیف اصول قرار می گیرد.
هنگام هبوط آدم (علیه السلام) به زمین، خداوند به توده ی آدمیان چنین خطاب فرمود:
(فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ)؛ در زمین زندگانی خواهید نمود و در همان جا می میرید و از آن بیرون آورده می شوید.[8]
در آیه ای دیگر از زبان حضرت نوح(علیه السلام) چنین آمده است:
(وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً)[9] خداوند شما را از (خاک) بیرون آورد سپس به آن باز می گرداند و از آن بیرون می آورد.
و در آیه ای دیگر از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید:
(رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ)؛ پروردگارا من، پدر و مادرم و مؤمنان را روزی که حساب برپا می شود بیامرز.[10]
در قرآن از زبان حضرت موسی (علیه السلام) آمده است:
(قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّر لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ)[11]؛ موسی(علیه السلام) گفت: من به پروردگارم و پروردگار شماها پناه می برم از شرّ هر متکبری که به روز حساب باور ندارد.
ایمان به رستاخیز از اولین باورهای حضرت مسیح (علیه السلام) بود. او در حالی که طفل شیرخواری بود درباره ی مسأله ی معاد، قومش را چنین مورد خطاب قرار داد:
(وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا)[12]؛ درود بر من، روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده و برانگیخته می شوم.
4. نوع انسان وقتی در خود و جهان آفرینش می اندیشد سه سؤال اساسی برای او مطرح می شود: مبدأ هستی کیست؟ پاپان زندگی چیست؟ از چه راهی می توان بهترین برنامه ی زیستن را شناخت و برنامه چیست؟
ادیان توحیدی دارای سه اصل کلّی مشترک اند: توحید، نبوت و معاد. این سه اصل، پاسخ این سه پرسشِ محوری و اساسی و سرنوشت ساز است.[13]
بنابراین، اصل بودن معاد در کنار دو اصل دیگر آشکار می گردد؛ زیرا بحث درباره ی معاد از جمله مسائلی است که با وجود و زندگی انسان کاملا در ارتباط است.[14]
شخصی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواست به او قرآن بیاموزد؛ حضرت یکی از یاران خود را به او معرفی نمود تا قرآن را از او بیاموزد. آنها در گوشه ی مسجد به قرائت سوره ی زلزال پرداختند. وقتی به آیه ی (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ) رسیدند، آن شخص کمی فکر کرد و پرسید: این جمله وحی است؟ معلم گفت: آری. او گفت: بس است مرا، درس خود را گرفتم. معلم جریان را خدمت پیامبر تعریف کرد. حضرت فرمود: رَجَعَ فقیهاً؛ همه چیز را فهمید و رفت[15]. از این داستان عبرت آور، اهمیت معاد و اثر آن در زندگی و کارهای انسان روشن می شود.
پی نوشتها:
[1]. سوره ی فاتحه، آیه ی 4.
[2]. سوره ی بقره، آیه ی 4.
[3]. نهج الفصاحه، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، ص162، ح 796.
[4]. سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج5، ص2093.
[5]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 37، ح 133.
[6]. سوره ی انعام، آیه ی 92؛ (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ)؛ و این (قرآن کریم) کتابی است که ما آن را نازل کردیم، کتابی است پر برکت، که آنچه را پیش از آن آمده تصدیق می کند. و نیز ر.ک: سوره ی بقره، آیه ی 89 و101.
[7]. جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص185؛ محمد صادقی، عقائدنا، ص242.
[8]. سوره ی اعراف، آیه ی 25.
[9]. سوره ی نوح، آیه ی 17 18.
[10]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 41.
[11]. سوره ی غافر، آیه ی 27.
[12]. سوره ی آل عمران، آیه ی 33.
[13]. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج1، ص31.
[14]. جعفر سبحانی، عقاید اسلامی، ص519.
[15]. اصغر قائمی، اصول اعتقادات، ص162.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] چرا معاد جزو اصول دین است؟
- [سایر] چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار داده اند؟
- [سایر] آیا این درست است؟ اصول دین 3 تا است: توحید، معاد، نبوت اما اصول مذهب شیعه 5 تا است: توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل
- [سایر] چرا معاد را جزو اصول دین قرار دادهاند، در حالی که با پذیرش نبوت آن را هم باید پذیرفت؟ .
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] در کتب کلامی شیعه چرا این اصول پنجگانه دین( توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل) اصل شد؟ به چه دلیل قرآنی و روایی؟ در بین این اصول کدام مقدم و مؤخر است؟ به چه دلیل؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بروجردی] عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفتهی کسی را قبول کند؛ ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفهی خود عمل نماید که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدّهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّهی دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.