توضیح مطلب از زبان استاد مطهری چنین است: )کسی که این اشکال را می‌گیرد، قبول دارد که اگر کسی منکر معاد باشد، مسلمان نیست، ولی به اعتبار این که انکار معاد، انکار نبوت است، اکنون بحث بر سر این است که آیا این اعتقاد، جزو پایه‌ها هست یا خیر؟ به نظر من، علمای اسلام برای این حرف دلیلی داشته‌اند. توضیح مطلب این که شاید شما بگویید، پس نماز هم از اصول دین است؛ زیرا اگر کسی منکر نماز شود، مسلمان نیست و خیلی ضروریات دیگر نیز ما داریم که معاد هم در ردیف آن‌هاست، چون انکارش به انکار پیامبر )ص( بر می‌گردد. اما باید گفت‌ که معاد از این جهت با ضروریاتی همچون نماز فرق دارد. در قرآن راجع به معاد نظیر نبوت و توحید، ایمان خواسته‌اند، البته دستور ایمان آوردن مربوط به کتاب‌ها، رساله‌ها و ملائکه هم مطرح شده، اما این‌ها همه از توابع نبوت است. به هر حال قیامت در هر جا که مطرح شده، به عنوان چیزی بوده است که باید به آن ایمان بیاوریم، اما در مورد نماز گفته نشده است که به آن ایمان بیاورید. کسانی هم که آن را از اصول دین شمرده‌اند، مقصودشان این بود که این هم مستقلا یک موضوع ایمانی است. همین طور که خدا در فطرت و روح انسان یک پایه‌ای دارد و نبوت هم همین طور، معاد نیز در روح انسان پایه‌ای دارد؛ یعنی همین تمایل به بقای چیزی است در انسان. انسان فکر، شعور و ادراکش به گونه‌ای است که نمی‌تواند فنا و نیستی خودش را بپذیرد. لااقل معادش را به صورت بقای نامش و بقای یادگارش را به یک صورت بقایی می‌پذیرد. می‌خواهم بگویم که در روح انسان مایه‌ای از ایمان به معاد هست. به هر حال، حرف اساسی این است که شما بخواهید اصول دین را دو تا بدانید یا سه تا، به جایی ضرر نمی‌زند. متکلمان که این حرف را گفته‌اند، اساس حرفشان این بوده که در قرآن، معاد، جزو موضوعات ایمانی شناخته شده است.( (مرتضی مطهری، )نبوت(، ص 35 – 36) استاد مطهری سپس در مقابل این اشکال که: )ما آن دو اصل را از طریق عقل و استدلال می‌پذیریم، در حالی که معاد را از این طریق نمی‌توانیم بپذیریم.( می‌فرماید: )به اندازه‌ای که در نبوت می‌توان بحث کرد و دلیل عقلی آورد، در معاد هم می‌توان بحث کرد.( (همان، ص 36.) که تفصیل این ادله‌ی مربوط به مباحث معاد، در کتاب‌های گوناگون فلاسفه و متکلمان آمده است. (به خصوص الأسفار الأربعة، ج 9)
چرا معاد را جزو اصول دین قرار دادهاند، در حالی که با پذیرش نبوت آن را هم باید پذیرفت؟ .
توضیح مطلب از زبان استاد مطهری چنین است:
)کسی که این اشکال را میگیرد، قبول دارد که اگر کسی منکر معاد باشد، مسلمان نیست، ولی به اعتبار این که انکار معاد، انکار نبوت است، اکنون بحث بر سر این است که آیا این اعتقاد، جزو پایهها هست یا خیر؟ به نظر من، علمای اسلام برای این حرف دلیلی داشتهاند. توضیح مطلب این که شاید شما بگویید، پس نماز هم از اصول دین است؛ زیرا اگر کسی منکر نماز شود، مسلمان نیست و خیلی ضروریات دیگر نیز ما داریم که معاد هم در ردیف آنهاست، چون انکارش به انکار پیامبر )ص( بر میگردد. اما باید گفت
که معاد از این جهت با ضروریاتی همچون نماز فرق دارد. در قرآن راجع به معاد نظیر نبوت و توحید، ایمان خواستهاند، البته دستور ایمان آوردن مربوط به کتابها، رسالهها و ملائکه هم مطرح شده، اما اینها همه از توابع نبوت است.
به هر حال قیامت در هر جا که مطرح شده، به عنوان چیزی بوده است که باید به آن ایمان بیاوریم، اما در مورد نماز گفته نشده است که به آن ایمان بیاورید. کسانی هم که آن را از اصول دین شمردهاند، مقصودشان این بود که این هم مستقلا یک موضوع ایمانی است. همین طور که خدا در فطرت و روح انسان یک پایهای دارد و نبوت هم همین طور، معاد نیز در روح انسان پایهای دارد؛ یعنی همین تمایل به بقای چیزی است در انسان.
انسان فکر، شعور و ادراکش به گونهای است که نمیتواند فنا و نیستی خودش را بپذیرد. لااقل معادش را به صورت بقای نامش و بقای یادگارش را به یک صورت بقایی میپذیرد. میخواهم بگویم که در روح انسان مایهای از ایمان به معاد هست. به هر حال، حرف اساسی این است که شما بخواهید اصول دین را دو تا بدانید یا سه تا، به جایی ضرر نمیزند. متکلمان که این حرف را گفتهاند، اساس حرفشان این بوده که در قرآن، معاد، جزو موضوعات ایمانی شناخته شده است.( (مرتضی مطهری، )نبوت(، ص 35 – 36)
استاد مطهری سپس در مقابل این اشکال که: )ما آن دو اصل را از طریق عقل و استدلال میپذیریم، در حالی که معاد را از این طریق نمیتوانیم بپذیریم.( میفرماید: )به اندازهای که در نبوت میتوان بحث کرد و دلیل عقلی آورد، در معاد هم میتوان بحث کرد.( (همان، ص 36.) که تفصیل این ادلهی مربوط به مباحث معاد، در کتابهای گوناگون فلاسفه و متکلمان آمده است. (به خصوص الأسفار الأربعة، ج 9)
- [سایر] آیا این درست است؟ اصول دین 3 تا است: توحید، معاد، نبوت اما اصول مذهب شیعه 5 تا است: توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل
- [سایر] چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار داده اند؟
- [سایر] اصول پنجگانه دین اسلام (توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد) در کجای ذکر صلوات قرار دارد؟
- [سایر] چرا معاد جزو اصول دین است؟
- [سایر] چرا ایمان به معاد، از اصول دین است؟
- [سایر] در کتب کلامی شیعه چرا این اصول پنجگانه دین( توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل) اصل شد؟ به چه دلیل قرآنی و روایی؟ در بین این اصول کدام مقدم و مؤخر است؟ به چه دلیل؟
- [سایر] در قرآن کریم به طور واضح اصول دین مثل توحید، معاد و نبوت بیان شده ولی چرا از امامت سخنی به میان نیامده است؟
- [سایر] عبارت (اشهد ان محمدا رسول الله) از اصول دین است یا از فروع دین منظور مصداق نبی است نه خود اصل نبوت ؟ اگر از اصول دین است راه اثبات عقلی آن چیست؟ و این آیا به این اصل عدم تقلیدی بودن اصول دین تناقض ندارد؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [سایر] معاد بر چه اصولی مبتنی است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.