در روایات شیعه(1) آمده است که قضاوت و داوری امام مهدی علیه السلام همانند قضاوت و داوری پیامبر خدا داوود علیه السلام است، حال به شرح این موضوع میپردازیم: در حدیثی آمده رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: (إنّما أقضی بینکم بالبیّنات والأیمان، وبعضکم ألحن بحجّته من بعض، وأیّما رجل قطعت له قطعةً فإنّما أقطع له قطعة من نار(2)؛ من در میان شما تنها از روی بیّنه و سوگند، قضاوت میکنم. برخی از شما در آوردن بینه و حجّت ظاهری از دیگران تواناتر و چیره دستتر هستند و هر کدام از شما که بدین وسیله چیزی از مال دیگری را برای او جدا سازم در واقع پارهای از آتش را برایش جدا نمودهام.) در شرح این روایت باید گفت: هر گاه دو نفر بر سر مالکیت یک چیزی با هم اختلاف میکردند به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله میرفتند و ایشان از شاکی درخواست دلیل و بینه می کرد؛ حال اگر شاکی، بینه ای اقامه می کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله آن چیز را از طرف مقابل می گرفت و به شاکی می داد. به عبارت دیگر، مبنای قضاوت ایشان بر اساس بینه و دلیل ظاهری، استوار بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: (من تنها از روی دلیل و بینه میان شما قضاوت می کنم، امّا اگر بینه شاکی، کذب باشد و از این طریق، چیزی را تصاحب نماید، باید بداند که پارهای از آتش جهنم را از آنِ خود کرده است). معنای سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله این است: وظیفهی من قضاوت بر اساس بینه و دلیل ظاهری است، اما اگر شاکی بداند که چیز مورد اختلاف از آنِ او نیست، نباید آن را بگیرد. بنابراین، داوری و قضاوت اسلامی در مورد اختلافات مردم چه در زمان پیامبر و چه بعد از ایشان، بر پایهی قواعد و اصول مورد اتّفاق، صورت میگیرد و این قواعد از حدّ ادلّهی عادی و مرسوم ظاهری، فراتر نمیرود. در حالی که امام مهدی علیه السلام پس از ظهور، بر طبق این قواعد و احکام ظاهری حکم نمیکند و تنها بر اساس واقعیت بیرونی در میان مردم، قضاوت میکند. برای مثال، اگر ایشان ملاحظه نماید که فلان کتاب از آنِ (زید) است و شخص دیگری به نام (عَمْرو) آن را تصاحب کرده، کتاب مذکور را میگیرد و به وی بازمیگرداند و هر گاه مشاهده نماید که شخصی در خانهی فردی دیگر، منزل گزیده است، آن را از او میگیرد و به صاحب اصلی خانه، بازمیگرداند، گرچه این غاصب، ادلهی محکمه پسند ظاهری نیز در اختیار داشته باشد. بنابراین، در پرتو حکومت امام زمان علیه السلام بر اساس واقعیت امر، عمل میشود و کلیهی حقوق به صاحبان آن بازمیگردد. پینوشتها: 1- بصائر الدرجات: 259، کتاب الغیبة، نعمانی: 314، بحار الأنوار: 52 / 319. 2- الکافی: 7 / 414، حدیث 1، با اندکی اختلاف در الفاظ. منبع: موعود آسمانی (پژوهشی در امامت حضرت امام مهدی علیه السلام از دیدگاه مسلمانان)، آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی، قم: الحقایق، چاپ اول (1390)
در روایات شیعه(1) آمده است که قضاوت و داوری امام مهدی علیه السلام همانند قضاوت و داوری پیامبر خدا داوود علیه السلام است، حال به شرح این موضوع میپردازیم:
در حدیثی آمده رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
(إنّما أقضی بینکم بالبیّنات والأیمان، وبعضکم ألحن بحجّته من بعض، وأیّما رجل قطعت له قطعةً فإنّما أقطع له قطعة من نار(2)؛ من در میان شما تنها از روی بیّنه و سوگند، قضاوت میکنم. برخی از شما در آوردن بینه و حجّت ظاهری از دیگران تواناتر و چیره دستتر هستند و هر کدام از شما که بدین وسیله چیزی از مال دیگری را برای او جدا سازم در واقع پارهای از آتش را برایش جدا نمودهام.)
در شرح این روایت باید گفت:
هر گاه دو نفر بر سر مالکیت یک چیزی با هم اختلاف میکردند به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله میرفتند و ایشان از شاکی درخواست دلیل و بینه می کرد؛ حال اگر شاکی، بینه ای اقامه می کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله آن چیز را از طرف مقابل می گرفت و به شاکی می داد.
به عبارت دیگر، مبنای قضاوت ایشان بر اساس بینه و دلیل ظاهری، استوار بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: (من تنها از روی دلیل و بینه میان شما قضاوت می کنم، امّا اگر بینه شاکی، کذب باشد و از این طریق، چیزی را تصاحب نماید، باید بداند که پارهای از آتش جهنم را از آنِ خود کرده است).
معنای سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله این است: وظیفهی من قضاوت بر اساس بینه و دلیل ظاهری است، اما اگر شاکی بداند که چیز مورد اختلاف از آنِ او نیست، نباید آن را بگیرد.
بنابراین، داوری و قضاوت اسلامی در مورد اختلافات مردم چه در زمان پیامبر و چه بعد از ایشان، بر پایهی قواعد و اصول مورد اتّفاق، صورت میگیرد و این قواعد از حدّ ادلّهی عادی و مرسوم ظاهری، فراتر نمیرود.
در حالی که امام مهدی علیه السلام پس از ظهور، بر طبق این قواعد و احکام ظاهری حکم نمیکند و تنها بر اساس واقعیت بیرونی در میان مردم، قضاوت میکند.
برای مثال، اگر ایشان ملاحظه نماید که فلان کتاب از آنِ (زید) است و شخص دیگری به نام (عَمْرو) آن را تصاحب کرده، کتاب مذکور را میگیرد و به وی بازمیگرداند و هر گاه مشاهده نماید که شخصی در خانهی فردی دیگر، منزل گزیده است، آن را از او میگیرد و به صاحب اصلی خانه، بازمیگرداند، گرچه این غاصب، ادلهی محکمه پسند ظاهری نیز در اختیار داشته باشد.
بنابراین، در پرتو حکومت امام زمان علیه السلام بر اساس واقعیت امر، عمل میشود و کلیهی حقوق به صاحبان آن بازمیگردد.
پینوشتها:
1- بصائر الدرجات: 259، کتاب الغیبة، نعمانی: 314، بحار الأنوار: 52 / 319.
2- الکافی: 7 / 414، حدیث 1، با اندکی اختلاف در الفاظ.
منبع: موعود آسمانی (پژوهشی در امامت حضرت امام مهدی علیه السلام از دیدگاه مسلمانان)، آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی، قم: الحقایق، چاپ اول (1390)
- [سایر] دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام بعد از ظهور چه مقدار است؟
- [سایر] ارتباط غرب با ظهور امام مهدی علیه السلام چیست؟
- [سایر] آیا از ظهور امام مهدی(علیه السلام) باید ترسید؟
- [سایر] ارتباط غرب با ظهور امام مهدی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] شرایط ظهور امام مهدی(علیه السلام) را توضیح دهید.
- [سایر] آیا میتوان دوران ظهور امام زمان (عج) را درک کرد؟ آیا تنها زندگان یاور حضرت هستند؟
- [سایر] علایم ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) چیست؟
- [سایر] شرایط ظهور امام مهدی(علیه السلام) با علائم ظهور آن حضرت، چه فرقی دارد؟
- [سایر] حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف - چگونه قضاوت خواهد نمود؟
- [سایر] اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند ، چه حوادثی رخ می دهد ؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.