از کجا بفهمیم که امام زمان (عج) وجود دارد؟
بدیهی است که فهم و درک هر وجودی، مبتنی و مستلزم شناخت او یا آن است. به عنوان مثال اگر در همین عالم طبیعت و مادی نیز تا کسی اکسیژن را نشناسد، یا جاذبه، یا انرژی یا ... را نشناسد - اگر چه با آنها زندگی می‌کند و به واسطه‌ی آنها زنده است – ولی وجودشان را نخواهد شناخت. چنان چه در این عالم موجودات بسیاری وجود دارند که همگان و یا اغلب نمی‌شناسند و چون نمی‌شناسند، حتی سؤال از این که هست یا نیست نیز به ذهنش خطور نمی‌نماید. و البته هر کس بیشتر بشناسد، بیشتر پی به وجود می‌برد. یک دانشمند فیزیک یا شیمی، بسیار بیشتر از یک چوپانی که تحت قوانین فیزیک یا با عناصر شیمیایی زندگی می‌کند، وجود آنها را درک می‌کند. اما (شناخت) نیز اصول، قوانین و چارچوب‌هایی دارد، از جمله: الف – شناخت مفاهیم مقدم بر شناخت مصادیق است: این یک قانون کلی است. اگر کسی در طبیعت مفهوم آب آشامیدنی را نشناسد، برای او فرقی بین آب دریا، آب میوه، یا هر سیال دیگری نیست. در مفاهیم معنوی نیز چنین است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: بالاخره شما بر حق هستید یا طلحه و زبیر؟ آنها نیز ادعای حقانیت دارند؟ ایشان فرمودند: (شما اول حق را بشناسید، سپس صاحب حق را خواهید شناخت). بر همین اساس، بدیهی است که اگر کسی مفاهیم دین، مؤمن و کافر را نشناخت، ممکن است در مصداق شناسی به معاویه و یزید امیرالمؤمنین بگوید و امام حسین (ع) را [الغیاذ بالله] خروج یافته از دین بنامد. امام علی و سایر ائمه اطهار (ع) و امام زمان (عج)، مصادیق (امامت) هستند. پس تا کسی امامت را نشناسد، مصداق آن یا بودن و نبودنش را نخواهد شناخت، اگر چه مقابل او بایستد و با او سخن گوید و حتی اگر چه او خود را کاملاً معرفی نماید. (مثل کربلا). ب – شناخت سلسله مراتب و مقدم و مؤخر دارد: شناخت، سلسله مراتب و تقدم و تأخر دارد. تا کسی اعداد را نشناسد، چهار عمل اصلی را نمی‌شناسد و تا آن را نشناسد، جبر و مثلثات را نخواهد شناخت. تا کسی پدر و مادر نشناسد، فرزند شناسی برای او میسر نیست و تا کسی نور را نشناسد، از تجلی و انعکاس نور نیز چیزی نخواهد شناخت. اگر چه تمام وجودش در تلألو آن نور باشد. امام زمان (عج) آخرین امام و جانشین پیامبر است و پیامبر (ص) نیز نبی و رسول خداست. پس اگر کسی خدا را نشناسد، نبوت و مصداقش پیامبر (ص) را نمی‌شناسد و اگر او را نشناسد، ولایت و امامت و مصادیقش را نخواهد شناخت. لذا در دعای (اللهم عرفنی نفسک ...) سلسله مراتب شناخت را تقاضا می‌کنیم و می‌گوییم: (خدایا تو خود، خودت را به من بشناسان، اگر نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پیامبرت را بشناسان که اگر نشناسانی امام و حجتت را نخواهم شناخت و او را بشناسان که اگر نشناسانی، از دین تو گمراه خواهم شد). ج – با توجه به نکات فوق، کسی که (به حد خودش، از عوام گرفته تا فیلسوف و عارف) خدای حکیم و هادی را شناخت، کتاب و نبوت و مصادیق آنها را که قرآن و پیامبر اکرم (ص) است خواهد شناخت و هر کس قرآن و نبوت و نبی اکرم (ص) را بشناسد، ولایت و امامت را نیز خواهد شناخت و برای شناخت مصادیقش به پیامبرش رجوع خواهد نمود. در این جا دو شناخت حاصل می‌گردد. یکی شناخت تاریخی یا به قولی شناسنامه‌ای و دیگری شناخت حقیقی. ج/1- در شناخت تاریخی و شناسنامه‌ای به سخنان و رهنمودهای رسول الله (ص) و بر اساس معرفی او اهل بیت (ع) رجوع می‌کند و با اسناد و اقوال موثق و رؤیت محقق شدن همه پیش‌بینی‌ها، بر او اثبات می‌گردد که یازدهمین امام از این سلسله فرزند ذکوری به نام (مهدی – عج) داشته که در نیمه شعبان 255 هجری متولد شده است و بر اساس علم، حکمت، قدرت و وعده‌ی الهی تا ظهور و حکومتش زنده خواهد بود. ج/2- در شناخت واقعی نیز می‌فهمد، خداوند متعال هیچ گاه هدایت بندگانش رها نمی‌کند و هیچ گاه به خود آنها نمی‌سپارد. و بر اساس آیات قرآن کریم می فهمد که حق تعالی هیچ گاه هدایت را نه به دست ظالمین می‌سپارد و نه به دست کسانی که خودشان به هدایت محتاج هستند. پس می‌فهمد که حتماً باید در هر زمانی امام زنده و ناطقی باشد که به او (امام زمان) اطلاق می‌گردد و نتیجه می‌گیرد که پس: امام زمان (عج) هست، اگر چه من او را نبینم. چرا که ملاک رشد و سعادت، شناختن و پیروی و اطاعت است و نه دیدن. از این رو حضرت رسول اعظم (ص) فرمود: (‌هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد (نه این ندیده باشد) به مرگ جاهلیت مرده است).
عنوان سوال:

از کجا بفهمیم که امام زمان (عج) وجود دارد؟


پاسخ:

بدیهی است که فهم و درک هر وجودی، مبتنی و مستلزم شناخت او یا آن است. به عنوان مثال اگر در همین عالم طبیعت و مادی نیز تا کسی اکسیژن را نشناسد، یا جاذبه، یا انرژی یا ... را نشناسد - اگر چه با آنها زندگی می‌کند و به واسطه‌ی آنها زنده است – ولی وجودشان را نخواهد شناخت. چنان چه در این عالم موجودات بسیاری وجود دارند که همگان و یا اغلب نمی‌شناسند و چون نمی‌شناسند، حتی سؤال از این که هست یا نیست نیز به ذهنش خطور نمی‌نماید. و البته هر کس بیشتر بشناسد، بیشتر پی به وجود می‌برد. یک دانشمند فیزیک یا شیمی، بسیار بیشتر از یک چوپانی که تحت قوانین فیزیک یا با عناصر شیمیایی زندگی می‌کند، وجود آنها را درک می‌کند.

اما (شناخت) نیز اصول، قوانین و چارچوب‌هایی دارد، از جمله:
الف – شناخت مفاهیم مقدم بر شناخت مصادیق است:
این یک قانون کلی است. اگر کسی در طبیعت مفهوم آب آشامیدنی را نشناسد، برای او فرقی بین آب دریا، آب میوه، یا هر سیال دیگری نیست. در مفاهیم معنوی نیز چنین است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: بالاخره شما بر حق هستید یا طلحه و زبیر؟ آنها نیز ادعای حقانیت دارند؟ ایشان فرمودند: (شما اول حق را بشناسید، سپس صاحب حق را خواهید شناخت).
بر همین اساس، بدیهی است که اگر کسی مفاهیم دین، مؤمن و کافر را نشناخت، ممکن است در مصداق شناسی به معاویه و یزید امیرالمؤمنین بگوید و امام حسین (ع) را [الغیاذ بالله] خروج یافته از دین بنامد.
امام علی و سایر ائمه اطهار (ع) و امام زمان (عج)، مصادیق (امامت) هستند. پس تا کسی امامت را نشناسد، مصداق آن یا بودن و نبودنش را نخواهد شناخت، اگر چه مقابل او بایستد و با او سخن گوید و حتی اگر چه او خود را کاملاً معرفی نماید. (مثل کربلا).

ب – شناخت سلسله مراتب و مقدم و مؤخر دارد:
شناخت، سلسله مراتب و تقدم و تأخر دارد. تا کسی اعداد را نشناسد، چهار عمل اصلی را نمی‌شناسد و تا آن را نشناسد، جبر و مثلثات را نخواهد شناخت. تا کسی پدر و مادر نشناسد، فرزند شناسی برای او میسر نیست و تا کسی نور را نشناسد، از تجلی و انعکاس نور نیز چیزی نخواهد شناخت. اگر چه تمام وجودش در تلألو آن نور باشد.
امام زمان (عج) آخرین امام و جانشین پیامبر است و پیامبر (ص) نیز نبی و رسول خداست. پس اگر کسی خدا را نشناسد، نبوت و مصداقش پیامبر (ص) را نمی‌شناسد و اگر او را نشناسد، ولایت و امامت و مصادیقش را نخواهد شناخت. لذا در دعای (اللهم عرفنی نفسک ...) سلسله مراتب شناخت را تقاضا می‌کنیم و می‌گوییم: (خدایا تو خود، خودت را به من بشناسان، اگر نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پیامبرت را بشناسان که اگر نشناسانی امام و حجتت را نخواهم شناخت و او را بشناسان که اگر نشناسانی، از دین تو گمراه خواهم شد).

ج – با توجه به نکات فوق، کسی که (به حد خودش، از عوام گرفته تا فیلسوف و عارف) خدای حکیم و هادی را شناخت، کتاب و نبوت و مصادیق آنها را که قرآن و پیامبر اکرم (ص) است خواهد شناخت و هر کس قرآن و نبوت و نبی اکرم (ص) را بشناسد، ولایت و امامت را نیز خواهد شناخت و برای شناخت مصادیقش به پیامبرش رجوع خواهد نمود.
در این جا دو شناخت حاصل می‌گردد. یکی شناخت تاریخی یا به قولی شناسنامه‌ای و دیگری شناخت حقیقی.

ج/1- در شناخت تاریخی و شناسنامه‌ای به سخنان و رهنمودهای رسول الله (ص) و بر اساس معرفی او اهل بیت (ع) رجوع می‌کند و با اسناد و اقوال موثق و رؤیت محقق شدن همه پیش‌بینی‌ها، بر او اثبات می‌گردد که یازدهمین امام از این سلسله فرزند ذکوری به نام (مهدی – عج) داشته که در نیمه شعبان 255 هجری متولد شده است و بر اساس علم، حکمت، قدرت و وعده‌ی الهی تا ظهور و حکومتش زنده خواهد بود.

ج/2- در شناخت واقعی نیز می‌فهمد، خداوند متعال هیچ گاه هدایت بندگانش رها نمی‌کند و هیچ گاه به خود آنها نمی‌سپارد. و بر اساس آیات قرآن کریم می فهمد که حق تعالی هیچ گاه هدایت را نه به دست ظالمین می‌سپارد و نه به دست کسانی که خودشان به هدایت محتاج هستند. پس می‌فهمد که حتماً باید در هر زمانی امام زنده و ناطقی باشد که به او (امام زمان) اطلاق می‌گردد و نتیجه می‌گیرد که پس: امام زمان (عج) هست، اگر چه من او را نبینم. چرا که ملاک رشد و سعادت، شناختن و پیروی و اطاعت است و نه دیدن. از این رو حضرت رسول اعظم (ص) فرمود: (‌هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد (نه این ندیده باشد) به مرگ جاهلیت مرده است).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین