آیا نظام امامت‌ با آغاز غیبت پایان یافت و پس از ظهور حضرت مهدی از نو برقرار می‌‌شود یا این که‌ استمرار دارد؟
شرح پرسش: آیا رژیم و (نظام امامت‌)، با پایان یافتن دوره غیبت صغری و آغاز غیبت کبری (سال 329 هجری قمری)، پایان یافت، و پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام این نظام از نو برقرار می‌ شود یا این که‌ (نظام امامت‌) استمرار دارد؟ پاسخ از آیت الله صافی گلپایگانی: رژیم امامت، رژیمی است الهی و انقطاع ناپذیر و دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد، از عصر حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تا حال تشکیل و برقرار بوده و هست، و تا دنیا باقی است، برقرار خواهد ماند، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: (لا تخلو الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته (1) (زمین از قائمی که برای خدا حجت‌ باشد خالی نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور، برای این که حجت‌ های خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود). بر هر کس واجب است که ‌(نظام امامت‌) را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد، و در هر زمان و هر مکان، فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند، و هر کس، در هر کجا و هر نقطه ‌ای از دنیا که باشد و هر شغل و کاری که داشته باشد - لشکری باشد یا کشوری، بازرگان باشد یا پیشه ‌ور، دانشمند باشد یا دانشجو - باید مطیع این رژیم و فرمانبر این نظام و برنامه‌ های آن باشد، تفاوت نمی‌ کند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد، و حکومت‌ های غاصب در امور مداخله داشته باشند، یا نداشته باشند. این حکومت است و دین است و سیاست است و رژیم و نظام، پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومت های غیر شرعی قدرت سیاسی و اداره امور را در دست داشته باشند، همان یک فرد باید مطیع نظام الهی امامت باشد تا در نظام حکومت‌ خدا باشد و باید دستور العمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند، حتی اگر در منطقه حکومت رسمی کفار زندگی می‌ کند و کارمند مؤسسات و وزارتخانه‌ ها و ادارات آنها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامت باشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آن را داشته باشد. دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمی این رژیم، شخص را از اطاعت و تابعیت آن، معاف نخواهد کرد. ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و این گونه شخصیت ها، در حال تسلط نظام غاصب، فرمانبر نظام امامت بودند، و امثال علی بن یقطین و محمد بن اسمعیل بن بزیع نیز، اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومت ‌بنی عباس وارد بودند، اما در عین حال از نظام امامت اطاعت می‌ کردند. هر کس باید مشخص سازد و تعیین کند که در زندگی و تمام شؤون و امور خود، از چه رژیم و نظامی اطاعت می‌ کند و تابع چه حکومتی است. باید معلوم کند که تابعیت حکومت ‌خدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است، و مؤمن به خدا می‌ باشد، یا مؤمن به طاغوت. متاسفانه بیشتر مسلمانان به این مساله بسیار مهم توجه کافی نکرده و معنی‌ (ولایت‌) را درک ننموده و از اهمیت این بُعد آن، که اطاعت باشد غفلت کرده ‌اند و آنان که خیلی مذهبی و متعهد هستند، به انجام یک سلسله فرائض و واجبات، و ترک محرمات، اکتفا می‌ کنند. اما از این که در حال حاضر چه تابعیتی باید داشته باشند، غفلت دارند و اگر تابعیت حکومت های غیر شرعی را قبول نکرده باشند، تابعیت حکومت‌ شرعی را هم آگاهانه نپذیرفته ‌اند و به تعهدات و مسؤولیت هائی که در برابر آن دارند، توجه ندارند و تابعیت حکومت ‌شرعی را یک مساله و وظیفه اسلامی نشمرده ‌اند. طبق مذهب اهل سنت تشکیل حکومت‌ شرعی، ممکن است به فترت و سستی برخورد نماید و در بعضی از زمان ها به عللی نظام حکومت اسلامی تعطیل شود، و ممکن است در زمانی که حکومت‌ شرعی تشکیل نشده مساله تابعیت از آن هم مطرح نباشد، و بلکه بی موضوع گردد. اما طبق مذهب شیعه که نظام امامت، رژیم دائم و مستمر است، همیشه و در تمام شرایط، تابعیت حکومت ‌شرعی یک فریضه اساسی و عمده است. حکومت مخصوص ذات خدا است: ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه مخلصین له الدین ذلک الدین القیم (2) و باید فقط خدا پرستش و اطاعت‌ شود و اطاعت‌ برای او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت و رژیم او خاضع و فرمانبر باشند، دین قیم و مستقیم، این است. رژیم امامت، یعنی حکومت‌ خدا، و تابعیت این رژیم، تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه حکومت‌ خدا زیستن و به حکومت غیر خدا عقیده نداشتن است. تفاوت نمی‌ کند در اعصاری که ائمه علیهم السلام حضور داشتند و غاصبان حکومت، مانع از مداخله رسمی آنها در کارها بودند، یا در عصر غیبت کبری که امام علیه السلام غایب می‌ باشند، باید هر مسلمانی در این رژیم (نظام امامت) ثبت نام کند و از اینجا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقی خود را از این حکومت بگیرد. حکومت شرعی همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد، آنجا در قلمرو فرمان این حکومت محسوب است. امروز مهمترین چیزی که باید به شیعیان خصوصا و به مسلمانان عموما تفهیم کرد، مساله رژیمی است که باید از آن تبعیت داشته باشند، و نظامی که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملا درک شود یگانه وسیله‌ ای است که از آن برای اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد، می‌توان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامت بود که در واقعه تحریم تنباکو، حکومت انگلستان را به زانو در آورد و رشته استبداد ناصر الدین شاه را قطع کرد و استعمارگران را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمی را دارد که رهبری آن با آیت الله مرحوم میرزای شیرازی -اعلی الله مقامه- است و تابعیت رژیم استبدادی ناصر الدین شاه را ندارد. نظام امامت یکی از انقلابی‌ترین و سازنده‌ترین برنامه ‌های اسلامی است (3) که متاسفانه از ان بطور کامل در پیش برد مقاصد و اهداف اسلام، امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف، استفاده نمی ‌شود، و چنان که باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتی که مؤمن به این نظام دارد، در یک سطح همگانی و با اهمیت عرضه نمی‌ شود. به نظر اینجانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقب ماندگی‌های جامعه، از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن، مایه گرفته است، و این که بسیاری امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادی خارج از عمل می ‌شمارند و آن را مربوط به دوران و عصر حضور امام می‌ دانند، و نمی‌ دانند که هم اکنون نیز نظام امامت قائم و بر پا است و فقط تبعیت ازآن، راه نجات دنیا و عقبی است. عقیده به نظام امامت و حکومت‌ شرعی، در تمام شؤون، قدرت سازندگی دارد، و شعبه ‌ای از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد، و حدیث‌ شریف معروف: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‌) (4) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تایید می‌ نماید و چون عقیده به نظام امامت رشته ‌ای از عقیده به توحید و حکومت‌ خدا و سلطنت‌ حق است، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مردن جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر، یک نوع شرک فکری و عملی است، حضرت صادق علیه السلام در ضمن حدیثی می‌ فرماید: (لا دین لمن دان الله بولایة امام جائر لیس من الله (5) دینی نیست از برای کسی که خدا را به ولایت پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست، عبادت کند). و حضرت امام باقر علیه السلام می ‌فرماید: (قال الله تبارک و تعالی: لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام جائر لیس من الله، و ان کانت الرعیة فی اعمالها برة تقیة، و لاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام عادل من الله، و ان کانت الرعیة فی‌ انفسها ظالمة مسیئة‌) (6) (خداوند متعال فرموده است: البته عذاب خواهم کرد هر رعیتی را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست، اگر چه رعیت در کارهای خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو می‌ کنم از هر رعیتی که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلی که از جانب خدا باشد، اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد). از امثال این احادیث (7) اهمیت امامت و رهبری سیاسی، و نقش آن در اجتماع معلوم می‌ گردد و این که اگر ملتی و فردی در این اصل مسامحه کند و به نظامی که بر اوضاع مسلط است و به شرعی بودن آن، اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگر چه در کارهای دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق باز خواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده می‌ شود که نظام امامت، نظام محدودی نبوده و مستمر و جاودان می‌ باشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچگاه تعطیل نشده و نخواهد شد. در عصر ما نیز حکومت‌ شرعی بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر علیه السلام و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومت شرعی و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهای جامع الشرایط است. باز تکرار می‌ کنیم که: منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد، باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا، باید از این نظام تبعیت کند، اگر چه این نظام، به حسب ظاهر استیلاء بر امور و تسلط حکومت های ظاهری را نداشته باشد. خلاصه، التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیده ‌ای توحیدی داریم که: (له الحکم و له الامر، و هو الحاکم، و هو السلطان و هو الولی، و هو المولی، و هو...و هو...) (حکم برای خدا است، و فرمان مختص ذات او است و حاکم او است و سلطان و ولی و مولی او است و...). بنابراین، هیچکس و هیچ گروه بر کسی نمی‌ تواند حکومت کند، ولایت و سلطنت ندارد، مگر باذن الله و به حکم خدا، و همه مردم باید در تحت حکومت خدا و داخل در سلطان الله، و مطیع احکام الله و ساکن مملکت الله باشند. پس حکومت هائی که من جانب الله نیستند، طبق هر رژیم و برنامه ‌ای که باشند، باطل، و اطاعت از آنها بالذات حرام است، و فقط حکومت خلفای الهی و کسانی که از جانب آنها نیابت دارند، شرعی و واجب الاتباع است و این منصب برای احدی غیر از آنها ثابت نیست. خداوند متعال ما را به حقایق این امور هدایت فرماید. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین. پی نوشت‌ها: 1 نهج البلاغه، حکمت 147؛ و به تذکرة الحفاظ ذهبی، ج1، ص12، نیز مراجعه شود. 2 سوره یوسف، آیه40. 3 ایمان و عقیده به این نظام کمترین فائده اش بازداری و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد؛ عقیده به نظام امامت، آن نظامات غیر شرعی را نیز محدود می کند و از دیکتاتوری و مطلق العنانی آنها جلوگیری می نماید؛ و افراد را از اینکه دربست خود را در اختیار آنها بگذارند، مانع می شود. نظام امامت در هر مرحله ای از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازداری از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در اینجا مجال شرحش نیست. 4 منتخب الاثر ص15. 5 کافی ج1، ص375. 6 کافی، ج1، ص376، ح4. 7 مخفی نماند که احادیث بسیار در موضوع ولایت اهل بیت : و اینکه هیچ عملی بدون ولایت نفع نمی دهد وارد است، که قسمتی از آنها را در کتاب (امان الامة) نقل کرده ام، و همه بر اهمیت نظام امامت و اینکه باید امت آن را تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند، دلالت دارند.
عنوان سوال:

آیا نظام امامت‌ با آغاز غیبت پایان یافت و پس از ظهور حضرت مهدی از نو برقرار می‌‌شود یا این که‌ استمرار دارد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
آیا رژیم و (نظام امامت‌)، با پایان یافتن دوره غیبت صغری و آغاز غیبت کبری (سال 329 هجری قمری)، پایان یافت، و پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام این نظام از نو برقرار می‌ شود یا این که‌ (نظام امامت‌) استمرار دارد؟

پاسخ از آیت الله صافی گلپایگانی:
رژیم امامت، رژیمی است الهی و انقطاع ناپذیر و دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد، از عصر حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تا حال تشکیل و برقرار بوده و هست، و تا دنیا باقی است، برقرار خواهد ماند، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
(لا تخلو الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته (1)
(زمین از قائمی که برای خدا حجت‌ باشد خالی نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور، برای این که حجت‌ های خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود).
بر هر کس واجب است که ‌(نظام امامت‌) را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد، و در هر زمان و هر مکان، فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند، و هر کس، در هر کجا و هر نقطه ‌ای از دنیا که باشد و هر شغل و کاری که داشته باشد - لشکری باشد یا کشوری، بازرگان باشد یا پیشه ‌ور، دانشمند باشد یا دانشجو - باید مطیع این رژیم و فرمانبر این نظام و برنامه‌ های آن باشد، تفاوت نمی‌ کند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد، و حکومت‌ های غاصب در امور مداخله داشته باشند، یا نداشته باشند.
این حکومت است و دین است و سیاست است و رژیم و نظام، پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومت های غیر شرعی قدرت سیاسی و اداره امور را در دست داشته باشند، همان یک فرد باید مطیع نظام الهی امامت باشد تا در نظام حکومت‌ خدا باشد و باید دستور العمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند، حتی اگر در منطقه حکومت رسمی کفار زندگی می‌ کند و کارمند مؤسسات و وزارتخانه‌ ها و ادارات آنها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامت باشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آن را داشته باشد.
دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمی این رژیم، شخص را از اطاعت و تابعیت آن، معاف نخواهد کرد.
ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و این گونه شخصیت ها، در حال تسلط نظام غاصب، فرمانبر نظام امامت بودند، و امثال علی بن یقطین و محمد بن اسمعیل بن بزیع نیز، اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومت ‌بنی عباس وارد بودند، اما در عین حال از نظام امامت اطاعت می‌ کردند.
هر کس باید مشخص سازد و تعیین کند که در زندگی و تمام شؤون و امور خود، از چه رژیم و نظامی اطاعت می‌ کند و تابع چه حکومتی است.
باید معلوم کند که تابعیت حکومت ‌خدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است، و مؤمن به خدا می‌ باشد، یا مؤمن به طاغوت.
متاسفانه بیشتر مسلمانان به این مساله بسیار مهم توجه کافی نکرده و معنی‌ (ولایت‌) را درک ننموده و از اهمیت این بُعد آن، که اطاعت باشد غفلت کرده ‌اند و آنان که خیلی مذهبی و متعهد هستند، به انجام یک سلسله فرائض و واجبات، و ترک محرمات، اکتفا می‌ کنند.
اما از این که در حال حاضر چه تابعیتی باید داشته باشند، غفلت دارند و اگر تابعیت حکومت های غیر شرعی را قبول نکرده باشند، تابعیت حکومت‌ شرعی را هم آگاهانه نپذیرفته ‌اند و به تعهدات و مسؤولیت هائی که در برابر آن دارند، توجه ندارند و تابعیت حکومت ‌شرعی را یک مساله و وظیفه اسلامی نشمرده ‌اند.
طبق مذهب اهل سنت تشکیل حکومت‌ شرعی، ممکن است به فترت و سستی برخورد نماید و در بعضی از زمان ها به عللی نظام حکومت اسلامی تعطیل شود، و ممکن است در زمانی که حکومت‌ شرعی تشکیل نشده مساله تابعیت از آن هم مطرح نباشد، و بلکه بی موضوع گردد.
اما طبق مذهب شیعه که نظام امامت، رژیم دائم و مستمر است، همیشه و در تمام شرایط، تابعیت حکومت ‌شرعی یک فریضه اساسی و عمده است.
حکومت مخصوص ذات خدا است:
ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه مخلصین له الدین ذلک الدین القیم (2)
و باید فقط خدا پرستش و اطاعت‌ شود و اطاعت‌ برای او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت و رژیم او خاضع و فرمانبر باشند، دین قیم و مستقیم، این است.
رژیم امامت، یعنی حکومت‌ خدا، و تابعیت این رژیم، تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه حکومت‌ خدا زیستن و به حکومت غیر خدا عقیده نداشتن است.
تفاوت نمی‌ کند در اعصاری که ائمه علیهم السلام حضور داشتند و غاصبان حکومت، مانع از مداخله رسمی آنها در کارها بودند، یا در عصر غیبت کبری که امام علیه السلام غایب می‌ باشند، باید هر مسلمانی در این رژیم (نظام امامت) ثبت نام کند و از اینجا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقی خود را از این حکومت بگیرد. حکومت شرعی همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد، آنجا در قلمرو فرمان این حکومت محسوب است.
امروز مهمترین چیزی که باید به شیعیان خصوصا و به مسلمانان عموما تفهیم کرد، مساله رژیمی است که باید از آن تبعیت داشته باشند، و نظامی که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملا درک شود یگانه وسیله‌ ای است که از آن برای اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد، می‌توان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامت بود که در واقعه تحریم تنباکو، حکومت انگلستان را به زانو در آورد و رشته استبداد ناصر الدین شاه را قطع کرد و استعمارگران را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمی را دارد که رهبری آن با آیت الله مرحوم میرزای شیرازی -اعلی الله مقامه- است و تابعیت رژیم استبدادی ناصر الدین شاه را ندارد.
نظام امامت یکی از انقلابی‌ترین و سازنده‌ترین برنامه ‌های اسلامی است (3) که متاسفانه از ان بطور کامل در پیش برد مقاصد و اهداف اسلام، امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف، استفاده نمی ‌شود، و چنان که باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتی که مؤمن به این نظام دارد، در یک سطح همگانی و با اهمیت عرضه نمی‌ شود.
به نظر اینجانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقب ماندگی‌های جامعه، از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن، مایه گرفته است، و این که بسیاری امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادی خارج از عمل می ‌شمارند و آن را مربوط به دوران و عصر حضور امام می‌ دانند، و نمی‌ دانند که هم اکنون نیز نظام امامت قائم و بر پا است و فقط تبعیت ازآن، راه نجات دنیا و عقبی است.
عقیده به نظام امامت و حکومت‌ شرعی، در تمام شؤون، قدرت سازندگی دارد، و شعبه ‌ای از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد، و حدیث‌ شریف معروف: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‌) (4) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تایید می‌ نماید و چون عقیده به نظام امامت رشته ‌ای از عقیده به توحید و حکومت‌ خدا و سلطنت‌ حق است، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مردن جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر، یک نوع شرک فکری و عملی است، حضرت صادق علیه السلام در ضمن حدیثی می‌ فرماید:
(لا دین لمن دان الله بولایة امام جائر لیس من الله (5)
دینی نیست از برای کسی که خدا را به ولایت پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست، عبادت کند).
و حضرت امام باقر علیه السلام می ‌فرماید:
(قال الله تبارک و تعالی: لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام جائر لیس من الله، و ان کانت الرعیة فی اعمالها برة تقیة، و لاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام عادل من الله، و ان کانت الرعیة فی‌ انفسها ظالمة مسیئة‌) (6)
(خداوند متعال فرموده است: البته عذاب خواهم کرد هر رعیتی را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست، اگر چه رعیت در کارهای خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو می‌ کنم از هر رعیتی که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلی که از جانب خدا باشد، اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد).
از امثال این احادیث (7) اهمیت امامت و رهبری سیاسی، و نقش آن در اجتماع معلوم می‌ گردد و این که اگر ملتی و فردی در این اصل مسامحه کند و به نظامی که بر اوضاع مسلط است و به شرعی بودن آن، اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگر چه در کارهای دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق باز خواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده می‌ شود که نظام امامت، نظام محدودی نبوده و مستمر و جاودان می‌ باشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچگاه تعطیل نشده و نخواهد شد.
در عصر ما نیز حکومت‌ شرعی بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر علیه السلام و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومت شرعی و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهای جامع الشرایط است.
باز تکرار می‌ کنیم که: منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد، باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا، باید از این نظام تبعیت کند، اگر چه این نظام، به حسب ظاهر استیلاء بر امور و تسلط حکومت های ظاهری را نداشته باشد.
خلاصه، التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیده ‌ای توحیدی داریم که:
(له الحکم و له الامر، و هو الحاکم، و هو السلطان و هو الولی، و هو المولی، و هو...و هو...)
(حکم برای خدا است، و فرمان مختص ذات او است و حاکم او است و سلطان و ولی و مولی او است و...).
بنابراین، هیچکس و هیچ گروه بر کسی نمی‌ تواند حکومت کند، ولایت و سلطنت ندارد، مگر باذن الله و به حکم خدا، و همه مردم باید در تحت حکومت خدا و داخل در سلطان الله، و مطیع احکام الله و ساکن مملکت الله باشند.
پس حکومت هائی که من جانب الله نیستند، طبق هر رژیم و برنامه ‌ای که باشند، باطل، و اطاعت از آنها بالذات حرام است، و فقط حکومت خلفای الهی و کسانی که از جانب آنها نیابت دارند، شرعی و واجب الاتباع است و این منصب برای احدی غیر از آنها ثابت نیست.
خداوند متعال ما را به حقایق این امور هدایت فرماید.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

پی نوشت‌ها:
1 نهج البلاغه، حکمت 147؛ و به تذکرة الحفاظ ذهبی، ج1، ص12، نیز مراجعه شود.
2 سوره یوسف، آیه40.
3 ایمان و عقیده به این نظام کمترین فائده اش بازداری و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد؛ عقیده به نظام امامت، آن نظامات غیر شرعی را نیز محدود می کند و از دیکتاتوری و مطلق العنانی آنها جلوگیری می نماید؛ و افراد را از اینکه دربست خود را در اختیار آنها بگذارند، مانع می شود. نظام امامت در هر مرحله ای از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازداری از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در اینجا مجال شرحش نیست.
4 منتخب الاثر ص15.
5 کافی ج1، ص375.
6 کافی، ج1، ص376، ح4.
7 مخفی نماند که احادیث بسیار در موضوع ولایت اهل بیت : و اینکه هیچ عملی بدون ولایت نفع نمی دهد وارد است، که قسمتی از آنها را در کتاب (امان الامة) نقل کرده ام، و همه بر اهمیت نظام امامت و اینکه باید امت آن را تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند، دلالت دارند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین