در زمان امام عصر(علیه السلام) مجتهدان، اجتهاد می کنند یا نه؟
ابتدا لازم است مقداری درباره ی اجتهاد، توضیح داده شود. اجتهاد، یعنی کوشش عالمانه با روش صحیح، برای درک مقرّرات اسلام با استفاده از قرآن، روایات، اجماع، عقل اجتهاد و تفقه به عنوان نیروی محرکه ی اسلام که یکی از دلائل جاوید ماندن اسلام است؛ زیرا از همین راه می توان حکم هر موضوعی را از قرآن و روایات استخراج کرد و از قوانین دیگران بی نیاز بود.[1] دلائل عقلی و نقلی برای اثبات اجتهاد در زمان ظهور دلائل عقلی؛ نیازهای بشر، دو گونه است: ثابت و متغیر. در سیستم قانون گذاری اسلام، برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع شده و برای نیازهای متغیر، قانون متغیر.[2] آن قسمت از مسائل اخلاقی و شئون اجتماعی و قوانین مدنی و جزایی که از اصول فطری و غرائز ثابت انسانی مایه می گیرد و طبعاً در همه ی جوامع و اجتماعات یک سان است، قوانین مربوط به آن، در اسلام، ثابت می باشد، امّا آن سلسله از مقرّراتی که مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و... است و جوامع نسبت به آن با هم تفاوت دارند، برای آن ها، در قوانین اسلام، یک سلسله اصول کلّی تعیین شده که با توجّه به آن ها، باید جزئیات آن را طبق نیازمندی های اعصار و قرون و جوامع مختلف، به دست فقهای اسلامی تعیین کرد.[3] در مسیر طبیعی بشر، با توجّه به اعصار و جوامع مختلف، نیازمندی های انسان به موارد جدید و تازه، بیش تر می شود و این تغییر و تحوّل، اختصاص به زمان خاصّی ندارد، بلکه به خاطر رشد علم و آگاهی مردم در زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) این نیازمندی ها، بیش تر می شود و نیاز به اجتهاد را شدّت می بخشد؛ هر چند کیفیت و نحوه ی اجتهاد نیز به دلیل تغییر شرایط عوض خواهد شد و با اجتهاد مصطلح فرق خواهد داشت. شاید در این جا گفته شود: (امام زمان (علیه السلام) تمام مسائل را خودشان پاسخ می دهند و نیاز به اجتهاد مجتهدان نیست.). در پاسخ باید گفت، این چنین نیست که تمام مسائل را خود امام زمان (علیه السلام) پاسخ دهند و نیاز به اجتهاد مجتهدان نباشد. زیرا، با گسترش جمعیّت و مسائل جدید، به واسطه ی پیشرفت علم و صنعت و خواست های متفاوت بشری لازم نیست امام زمان (علیه السلام) در همه ی منازعات و مرافعات شرکت کند، بلکه مثل سیره ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)برای هر کشور و شهر و قومی، نماینده خواهد فرستاد تا با علم و استنباط از قرآن و سنّت، راه گشای مشکلات دینی و دنیایی مردم باشند. دلیل نقلی؛ کسانی که با تاریخ فقه اسلامی آشنایی دارند، می دانند که اجتهاد، حتّی در زمان خود پیامبر گرامی و سایر پیشوایان دینی نیز بوده است، چه رسد به زمان های بعد. البته باید توجّه داشت که اجتهاد در آن زمان با زمان ما فرق بسیار دارد. اجتهاد در آن زمان، بسیار ساده و کم زحمت بوده است؛ زیرا، در آن عصر، قرائنی که می توانست فهم احادیث را آسان کند، فراوان بود، امّا هر چه از آن زمان فاصله می گیریم، بر اثر اختلاف نظر و نیز مشکوک بودن حال برخی از راویان، اجتهاد، جنبه ی خفی به خود گرفته و نیاز امّت اسلامی به اجتهاد، زیادتر و دایره ی آن وسیع تر می گردد.[4] برای این که بدانیم اجتهاد در میان یاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وجود داشته، کافی است از میان روایات، به مفاد دو روایت توجّه کنیم: 1. هنگامی که معاذ بن جبل از طرف رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) به یمن می رفت، آن حضرت به او فرمودندند: (در مواردی که می خواهی داوری کنی، از چه مدارکی استفاده می کنی؟). گفت: (از آیات.). پیامبر فرمودند: (اگر درباره ی موردی که می خواهی قضاوت کنی، آیه ای که خصوص حکم آن مورد را بیان کرده باشد، نیافتی، چه می کنی؟). گفت: (از احادیثی که از شما شنیده باشم.). پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: اگر حدیثی که خصوص حکم آن مورد را بیان کرده باشد نیافتی چه می کنی؟ گفت: (اجتهاد می کنم.). (یعنی از کلیات و قواعدی که از آیات قرآن و روایات شما در دست دارم، حکم آن مورد مخصوص را استنباط می کنم) رسول خدا(صلی الله علیه وآله)خوش حال شدند و فرمودندند: (سپاس خدا را که فرستاده ی پیامبر خود را به راهی موفّق داشت که آن راه، مورد رضایت پیامبر است).[5] 2. امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب که یکی از یاران فقیه و دانشمند آن حضرت بوده فرمودند: (ابان! در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده. من دوست دارم که افرادی مثل تو، در بین دوستان و شیعیانم باشند).[6] واضح است که منظور از فتوا، این نیست که فقط به نقل روایت اکتفا شود، بلکه مقصود این است که در هر مورد که آیه یا روایت در خصوص آن مورد وارد شده است، طبق آن آیه یا روایت، فتوا داده شود و در مواردی که آیه یا روایت در خصوص آن ها وارد نشده است، از آیات و روایات کلی و قواعد عامه ای که از امام(علیه السلام) صادر شده است، حکم آن مورد، استنباط و استفاده شود. ائمه(علیهم السلام) فرمودنده اند: (علینا القاء الاصول و علیکم التفریع).[7] کوتاه سخن این که با استفاده از دلائل عقلی و نقلی، چنین استنباط می شود که اجتهاد، نه تنها در زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) تعطیل نمی شود، بلکه به واسطه ی رشد علوم و تعالی مردم و ابداع و اختراعات جدید، نیاز به تطبیق فروع بر اصول، بیش تر می شود و جایگاه اجتهاد، نمود خاصی به خود می گیرد و طبیعی است که اجتهاد در آن زمان با اجتهاد مصطلح امروزی تفاوت هایی خواهد داشت. پی نوشتها: [1]. جعفر سبحانی، قائمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ترجمه ی رضا استادی، ص 163. [2]. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 72. [3]. قائمیت از نظر قرآن و حدیث عقل، ص 162. [4]. همان. [5]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 121، قسم دوم. [6]. الأصول الأصلیه، ص 54. [7]. شیخ صدوق، سرائر، ص 469. منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).
عنوان سوال:

در زمان امام عصر(علیه السلام) مجتهدان، اجتهاد می کنند یا نه؟


پاسخ:

ابتدا لازم است مقداری درباره ی اجتهاد، توضیح داده شود. اجتهاد، یعنی کوشش عالمانه با روش صحیح، برای درک مقرّرات اسلام با استفاده از قرآن، روایات، اجماع، عقل اجتهاد و تفقه به عنوان نیروی محرکه ی اسلام که یکی از دلائل جاوید ماندن اسلام است؛ زیرا از همین راه می توان حکم هر موضوعی را از قرآن و روایات استخراج کرد و از قوانین دیگران بی نیاز بود.[1]
دلائل عقلی و نقلی برای اثبات اجتهاد در زمان ظهور
دلائل عقلی؛ نیازهای بشر، دو گونه است: ثابت و متغیر. در سیستم قانون گذاری اسلام، برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع شده و برای نیازهای متغیر، قانون متغیر.[2] آن قسمت از مسائل اخلاقی و شئون اجتماعی و قوانین مدنی و جزایی که از اصول فطری و غرائز ثابت انسانی مایه می گیرد و طبعاً در همه ی جوامع و اجتماعات یک سان است، قوانین مربوط به آن، در اسلام، ثابت می باشد، امّا آن سلسله از مقرّراتی که مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و... است و جوامع نسبت به آن با هم تفاوت دارند، برای آن ها، در قوانین اسلام، یک سلسله اصول کلّی تعیین شده که با توجّه به آن ها، باید جزئیات آن را طبق نیازمندی های اعصار و قرون و جوامع مختلف، به دست فقهای اسلامی تعیین کرد.[3]
در مسیر طبیعی بشر، با توجّه به اعصار و جوامع مختلف، نیازمندی های انسان به موارد جدید و تازه، بیش تر می شود و این تغییر و تحوّل، اختصاص به زمان خاصّی ندارد، بلکه به خاطر رشد علم و آگاهی مردم در زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) این نیازمندی ها، بیش تر می شود و نیاز به اجتهاد را شدّت می بخشد؛ هر چند کیفیت و نحوه ی اجتهاد نیز به دلیل تغییر شرایط عوض خواهد شد و با اجتهاد مصطلح فرق خواهد داشت.
شاید در این جا گفته شود: (امام زمان (علیه السلام) تمام مسائل را خودشان پاسخ می دهند و نیاز به اجتهاد مجتهدان نیست.). در پاسخ باید گفت، این چنین نیست که تمام مسائل را خود امام زمان (علیه السلام) پاسخ دهند و نیاز به اجتهاد مجتهدان نباشد. زیرا، با گسترش جمعیّت و مسائل جدید، به واسطه ی پیشرفت علم و صنعت و خواست های متفاوت بشری لازم نیست امام زمان (علیه السلام) در همه ی منازعات و مرافعات شرکت کند، بلکه مثل سیره ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)برای هر کشور و شهر و قومی، نماینده خواهد فرستاد تا با علم و استنباط از قرآن و سنّت، راه گشای مشکلات دینی و دنیایی مردم باشند.
دلیل نقلی؛ کسانی که با تاریخ فقه اسلامی آشنایی دارند، می دانند که اجتهاد، حتّی در زمان خود پیامبر گرامی و سایر پیشوایان دینی نیز بوده است، چه رسد به زمان های بعد. البته باید توجّه داشت که اجتهاد در آن زمان با زمان ما فرق بسیار دارد. اجتهاد در آن زمان، بسیار ساده و کم زحمت بوده است؛ زیرا، در آن عصر، قرائنی که می توانست فهم احادیث را آسان کند، فراوان بود، امّا هر چه از آن زمان فاصله می گیریم، بر اثر اختلاف نظر و نیز مشکوک بودن حال برخی از راویان، اجتهاد، جنبه ی خفی به خود گرفته و نیاز امّت اسلامی به اجتهاد، زیادتر و دایره ی آن وسیع تر می گردد.[4]
برای این که بدانیم اجتهاد در میان یاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وجود داشته، کافی است از میان روایات، به مفاد دو روایت توجّه کنیم:
1. هنگامی که معاذ بن جبل از طرف رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) به یمن می رفت، آن حضرت به او فرمودندند: (در مواردی که می خواهی داوری کنی، از چه مدارکی استفاده می کنی؟). گفت: (از آیات.). پیامبر فرمودند: (اگر درباره ی موردی که می خواهی قضاوت کنی، آیه ای که خصوص حکم آن مورد را بیان کرده باشد، نیافتی، چه می کنی؟). گفت: (از احادیثی که از شما شنیده باشم.). پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: اگر حدیثی که خصوص حکم آن مورد را بیان کرده باشد نیافتی چه می کنی؟ گفت: (اجتهاد می کنم.). (یعنی از کلیات و قواعدی که از آیات قرآن و روایات شما در دست دارم، حکم آن مورد مخصوص را استنباط می کنم) رسول خدا(صلی الله علیه وآله)خوش حال شدند و فرمودندند: (سپاس خدا را که فرستاده ی پیامبر خود را به راهی موفّق داشت که آن راه، مورد رضایت پیامبر است).[5]
2. امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب که یکی از یاران فقیه و دانشمند آن حضرت بوده فرمودند: (ابان! در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده. من دوست دارم که افرادی مثل تو، در بین دوستان و شیعیانم باشند).[6]
واضح است که منظور از فتوا، این نیست که فقط به نقل روایت اکتفا شود، بلکه مقصود این است که در هر مورد که آیه یا روایت در خصوص آن مورد وارد شده است، طبق آن آیه یا روایت، فتوا داده شود و در مواردی که آیه یا روایت در خصوص آن ها وارد نشده است، از آیات و روایات کلی و قواعد عامه ای که از امام(علیه السلام) صادر شده است، حکم آن مورد، استنباط و استفاده شود. ائمه(علیهم السلام) فرمودنده اند: (علینا القاء الاصول و علیکم التفریع).[7]
کوتاه سخن این که با استفاده از دلائل عقلی و نقلی، چنین استنباط می شود که اجتهاد، نه تنها در زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) تعطیل نمی شود، بلکه به واسطه ی رشد علوم و تعالی مردم و ابداع و اختراعات جدید، نیاز به تطبیق فروع بر اصول، بیش تر می شود و جایگاه اجتهاد، نمود خاصی به خود می گیرد و طبیعی است که اجتهاد در آن زمان با اجتهاد مصطلح امروزی تفاوت هایی خواهد داشت.
پی نوشتها:
[1]. جعفر سبحانی، قائمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ترجمه ی رضا استادی، ص 163.
[2]. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 72.
[3]. قائمیت از نظر قرآن و حدیث عقل، ص 162.
[4]. همان.
[5]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 121، قسم دوم.
[6]. الأصول الأصلیه، ص 54.
[7]. شیخ صدوق، سرائر، ص 469.
منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین