فاطمه(س) از پدری یگانه همچون پیامبر(ص) و مادری مهربان و با عظمت همچون خدیجه(س) بهره مند بود. دوره درک مادر برای ایشان بسیار کوتاه بود و در حدودپنج سالگی مادر خود را از دست داد؛ با این حال تا سال ها پس از رحلت مادر، از فضائل او یاد می کرد. او هنگامی که مادر را از دست داد، با بی تابی از پدر پرسید: جایگاه مادرم کجاست؟ جبرئیل بر پیامبر خدا نازل شد و سلام الهی را به فاطمه (س) ابلاغ کرد، سپس از جایگاه بهشتی خدیجه خبر داد. با شنیدن این خبر فاطمه(س) آرام گرفت و فرمود: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام. خداوند خود، سلام است و سلام از او و به سوی اوست.[1] تأکید بر رعایت حرمت مادر حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه مادران را بس والا می دانست و خدمت به آنان را لازمه رسیدن به بهشت و می فرمود: (ملازم پای مادر باش که بهشت زیر پای اوست).[2] به نظر میرسد منظور از عبارت: ملازم پای مادر بودن، اوج خضوع و کرنش در برابر او باشد که مطلوب خداوند و راه رسیدن به بهشت است. اظهار محبت و ایثار نسبت به والدین رفتار فاطمه و پیامبر خدا بسیار صمیمی بود. این امر ناشی از آن بود که این محبت، ریشهای الهی و توحیدی داشت و عین محبت به ذات باری تعالی بود. فاطمه پدر خویش را، فرستاده بزرگ الهی و محبوب ترین بنده خداوند می دید و پیامبر (ص) نیز از فاطمه(س) بوی بهشت را استشمام می کرد[3] و او را در میان دخترانش بهترین معرفی می کرد.[4] از این رو، وقتی فاطمه (س) نزد پیامبر(ص) می رفت، آن حضرت دست و سر او را می بوسید و او را به جای خود می نشاند.[5] این محبت قلبی و متقابل محدود به یک یا چند بار نبود بلکه گزارشها حکایت از آن دارد که بارها و در زمان های گوناگون در رفتار این پدر و فرزند دیده شده است. فاطمه (س) به هیچ وجه طاقت ناراحتی و حزن پدر را نداشت. در این باره نقل شده است: در زمان حضور پیامبر در مکه و پیش از هجرت ایشان به مدینه مشرکان در یک اقدام زشت هنگام نماز، فضولات شکم گوسفند را بر دوش پیامبر ریختند، فاطمه سلام الله علیها با وجود سن اندک به پاک کردن آن ها از دوش پدر و ملامت مشرکان پرداخت و ابوطالب را از این ماجرا با خبر ساخت.[6] که در یک صبحگاه، فاطمه(س) پدر را گریان و ناراحت دید و وقتی سبب را پرسید، پیامبر(ص) از ذکر علت ناراحتی اش خودداری کرد. در این هنگام فاطمه(س) به پدر عرض کرد: (تا علت ناراحتی را نگویی، از خوردن و آشامیدن پرهیز می کنم.) پیامبر(ص) به ناچار خبر به شهادت رسیدن حسین(ع) را – که از جبرئیل شنیده بود – بازگو کرد؛ این در حالی بود که هنوز حسین(ع) به دنیا نیامده بود![7] شدت محبت فاطمه (س) به پیامبر(ص) به حدی بود که پس از رحلت آن حضرت، هنگامی که پیراهن پدر را بویید، بیهوش شد. از این رو علی(ع) آن پیراهن را مخفی کرد.[8] همچنین وقتی بلال، به درخواست فاطمه(س) پس از مدت ها سکوت، بعد از رحلت رسول خدا(ص) اذان گفت و به فراز (اشهد أن محمداً رسول ا…) رسید، فاطمه (س) ناله ای سر داد و بیهوش شد و بلال نیز اذانش را قطع کرد.[9] او پس از رحلت رسول خدا (ص) درفراق او، آن قدر گریست که به عنوان یکی از (بکائین) شناخته شد.[10] پی نوشت: [1] . قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد (علیهما السلام) یقول لما توفیت خدیجة (رضی الله عنها) جعلت فاطمة (صلوات الله علیها) تلوذ برسول الله (صلی الله علیه و آله) و تدور حوله، و تقول یا أبت، أین أمی قال فنزل جبرئیل (علیه السلام) فقال له ربک یأمرک أن تقرئ فاطمة السلام، و تقول لها إن أمک فی بیت من قصب، کعابه من ذهب، و عمده یاقوت أحمر، بین آسیة و مریم بنت عمران، فقالت فاطمة (علیها السلام) إن الله هو السلام، و منه السلام، و إلیه السلام (شیخ طوسی، الامالی، (قم، دار الثقافة، 1414ق) ص175؛ و نیز ر.ک: قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، (قم، موسسه امام مهدی، 1409ق) ج2، ص529) [2] . الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها (متقی هندی، کنز العمال، (بیروت، موسسه الرساله، 1409ق) ج16، ص462) [3] . شیخ صدوق در این باره به نقل از پیامبر خدا می نویسد: ... فانا اشم منها رائحة الجنة (علل الشرایع، (نجف اشرف، منشورات مکتبة الحیدریه، 1385ق) ج1، ص183؛ طبری، دلائل الامامه، (قم، موسسه البعثة، 1413ق) ص146). [4] . قد روی البزار فی مسنده من طریق عائشة رضی الله تعالی عنها أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لفاطمة هی خیر بناتی لأنها أصیبت فی (حلبی، السیرة الحلبیة، (بیروت، دار المعرفة، 1400ق) ج2، ص454) [5] . عایشه ایشان را شبیهترین مردم در سخن گفتن به پیامبر خدا دانسته و در ادامه میگوید: انت إذا دخلت علیه رحب بها ، وقبل یدیها ، وأجلسها فی مجلسه ، فإذا دخل علیها قامت إلیه فرحبت به ، وقبلت یدیه ... (شیخ طوسی، الامالی، (قم، موسسه بعثة، 1414ق) ص400؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داود (بیروت، دار الفکر،1410ق) ج2، ص522). [6] . عبد الله بن مسعود قال کنا مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فی المسجد الحرام ورفقة من المشرکین من قریش ونبی الله صلی الله علیه وسلم یصلی وقد نحر قبل ذلک جزور وقد بقی فرثه ( 1 ) وقذره فقال أبو جهل ألا رجل یقوم إلی هذا القذر یلقیه علی محمد ونبی الله صلی الله علیه وسلم ساجد إذ انبعث أشقاها فقام فألقاها علیه قال عبد الله فهبنا أن نلقیه عنه حتی جاءت فاطمة رضی الله عنها فألقته عنه ... (ابن سید الناس، عیون الاثر، (بیروت، موسسه عز الدین للطباعة و النشر، 1406) ج1، ص136). [7] . عن المعلی بن خنیس ، قال : کان رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) أصبح صباحا فرأته فاطمة باکیا حزینا ، فقالت : مالک یا رسول الله ، فأبی ان یخبرها ، فقالت : لا آکل ولا اشرب حتی تخبرنی ، فقال : ان جبرئیل ( علیه السلام ) أتانی بالتربة التی یقتل علیها غلام لم یحمل به بعد ، ولم تکن تحمل بالحسین ( علیه السلام ) ، وهذه تربته (ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، (قم، موسسه نشر اسلامی، 1417ق) ص132) [8] . عن علی ( علیه السلام ) قال : غسلت النبی ( صلی الله علیه وآله ) فی قمیصه ، فکانت فاطمة تقول : أرنی القمیص فإذا شمته غشی علیها ، فلما رأیت ذلک غیبته (مجلسی، بحار الانوار، (بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق) ج43، ص157. [9] . وروی أنه " لما قبض النبی صلی الله علیه وآله امتنع بلال من الاذان وقال : لا أؤذن لاحد بعد رسول الله صلی الله علیه وآله ، وإن فاطمة علیها السلام قالت ذات یوم : إنی أشتهی أن أسمع صوت مؤذن أبی علیه السلام بالاذان فبلغ ذلک بلالا فأخذ فی الاذان ، فلما قال : " الله أکبر ، الله أکبر " ذکرت أباها علیه السلام وأیامه فلم تتمالک من البکاء ، فلما بلغ إلی قوله : " أشهد أن محمدا رسول الله " شهقت فاطمة علیها السلام شهقة وسقطت لوجهها وغشی علیها ، فقال الناس لبلال : أمسک یا بلال فقد فارقت ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله الدنیا وظنوا أنها قد ماتت فقطع أذانه ولم یتمه ، فأفاقت فاطمة علیها السلام وسألته أن یتم الاذان فلم یفعل ، وقال لها : یا سیدة النسوان إنی أخشی علیک مما تنزلینه بنفسک إذا سمعت صوتی بالاذان فأعفته عن ذلک (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، (قم، موسسه نشر اسلامی، چ2، بیتا) ج1، ص298؛ مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص157) [10] . ترجمه فارسی واژه بکاء عبارت است از: کسی که اهل گریه بسیار است. در میان انسانها چند تن به گریه بسیار مشهور بودند در این باره در روایات آمده است: (ورأس البکائین ثمانیة : آدم ، ونوح ، ویعقوب ، ویوسف ، وشعیب ، وداود وفاطمة ، وزین العابدین ( علیهم السلام ) ، قال الصادق : أما فاطمة فبکت علی رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) حتی تأذی بها أهل المدینة فقالوا لها : قد آذیتینا بکثرة بکائک ، إما أن تبکی باللیل وإما أن تبکی بالنهار ، فکانت تخرج إلی مقابر الشهداء فتبکی) (شیخ صدوق، الخصال،(قم، جامعه مدرسین، 1403ق) ص273). منبع:سایت انوار طاها
فاطمه(س) از پدری یگانه همچون پیامبر(ص) و مادری مهربان و با عظمت همچون خدیجه(س) بهره مند بود. دوره درک مادر برای ایشان بسیار کوتاه بود و در حدودپنج سالگی مادر خود را از دست داد؛ با این حال تا سال ها پس از رحلت مادر، از فضائل او یاد می کرد. او هنگامی که مادر را از دست داد، با بی تابی از پدر پرسید: جایگاه مادرم کجاست؟ جبرئیل بر پیامبر خدا نازل شد و سلام الهی را به فاطمه (س) ابلاغ کرد، سپس از جایگاه بهشتی خدیجه خبر داد. با شنیدن این خبر فاطمه(س) آرام گرفت و فرمود:
ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام.
خداوند خود، سلام است و سلام از او و به سوی اوست.[1]
تأکید بر رعایت حرمت مادر
حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه مادران را بس والا می دانست و خدمت به آنان را لازمه رسیدن به بهشت و می فرمود: (ملازم پای مادر باش که بهشت زیر پای اوست).[2]
به نظر میرسد منظور از عبارت: ملازم پای مادر بودن، اوج خضوع و کرنش در برابر او باشد که مطلوب خداوند و راه رسیدن به بهشت است.
اظهار محبت و ایثار نسبت به والدین
رفتار فاطمه و پیامبر خدا بسیار صمیمی بود. این امر ناشی از آن بود که این محبت، ریشهای الهی و توحیدی داشت و عین محبت به ذات باری تعالی بود. فاطمه پدر خویش را، فرستاده بزرگ الهی و محبوب ترین بنده خداوند می دید و پیامبر (ص) نیز از فاطمه(س) بوی بهشت را استشمام می کرد[3] و او را در میان دخترانش بهترین معرفی می کرد.[4] از این رو، وقتی فاطمه (س) نزد پیامبر(ص) می رفت، آن حضرت دست و سر او را می بوسید و او را به جای خود می نشاند.[5]
این محبت قلبی و متقابل محدود به یک یا چند بار نبود بلکه گزارشها حکایت از آن دارد که بارها و در زمان های گوناگون در رفتار این پدر و فرزند دیده شده است. فاطمه (س) به هیچ وجه طاقت ناراحتی و حزن پدر را نداشت. در این باره نقل شده است: در زمان حضور پیامبر در مکه و پیش از هجرت ایشان به مدینه مشرکان در یک اقدام زشت هنگام نماز، فضولات شکم گوسفند را بر دوش پیامبر ریختند، فاطمه سلام الله علیها با وجود سن اندک به پاک کردن آن ها از دوش پدر و ملامت مشرکان پرداخت و ابوطالب را از این ماجرا با خبر ساخت.[6] که در یک صبحگاه، فاطمه(س) پدر را گریان و ناراحت دید و وقتی سبب را پرسید، پیامبر(ص) از ذکر علت ناراحتی اش خودداری کرد. در این هنگام فاطمه(س) به پدر عرض کرد: (تا علت ناراحتی را نگویی، از خوردن و آشامیدن پرهیز می کنم.) پیامبر(ص) به ناچار خبر به شهادت رسیدن حسین(ع) را – که از جبرئیل شنیده بود – بازگو کرد؛ این در حالی بود که هنوز حسین(ع) به دنیا نیامده بود![7]
شدت محبت فاطمه (س) به پیامبر(ص) به حدی بود که پس از رحلت آن حضرت، هنگامی که پیراهن پدر را بویید، بیهوش شد. از این رو علی(ع) آن پیراهن را مخفی کرد.[8] همچنین وقتی بلال، به درخواست فاطمه(س) پس از مدت ها سکوت، بعد از رحلت رسول خدا(ص) اذان گفت و به فراز (اشهد أن محمداً رسول ا…) رسید، فاطمه (س) ناله ای سر داد و بیهوش شد و بلال نیز اذانش را قطع کرد.[9]
او پس از رحلت رسول خدا (ص) درفراق او، آن قدر گریست که به عنوان یکی از (بکائین) شناخته شد.[10]
پی نوشت:
[1] . قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد (علیهما السلام) یقول لما توفیت خدیجة (رضی الله عنها) جعلت فاطمة (صلوات الله علیها) تلوذ برسول الله (صلی الله علیه و آله) و تدور حوله، و تقول یا أبت، أین أمی قال فنزل جبرئیل (علیه السلام) فقال له ربک یأمرک أن تقرئ فاطمة السلام، و تقول لها إن أمک فی بیت من قصب، کعابه من ذهب، و عمده یاقوت أحمر، بین آسیة و مریم بنت عمران، فقالت فاطمة (علیها السلام) إن الله هو السلام، و منه السلام، و إلیه السلام (شیخ طوسی، الامالی، (قم، دار الثقافة، 1414ق) ص175؛ و نیز ر.ک: قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، (قم، موسسه امام مهدی، 1409ق) ج2، ص529)
[2] . الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها (متقی هندی، کنز العمال، (بیروت، موسسه الرساله، 1409ق) ج16، ص462)
[3] . شیخ صدوق در این باره به نقل از پیامبر خدا می نویسد: ... فانا اشم منها رائحة الجنة (علل الشرایع، (نجف اشرف، منشورات مکتبة الحیدریه، 1385ق) ج1، ص183؛ طبری، دلائل الامامه، (قم، موسسه البعثة، 1413ق) ص146).
[4] . قد روی البزار فی مسنده من طریق عائشة رضی الله تعالی عنها أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لفاطمة هی خیر بناتی لأنها أصیبت فی (حلبی، السیرة الحلبیة، (بیروت، دار المعرفة، 1400ق) ج2، ص454)
[5] . عایشه ایشان را شبیهترین مردم در سخن گفتن به پیامبر خدا دانسته و در ادامه میگوید: انت إذا دخلت علیه رحب بها ، وقبل یدیها ، وأجلسها فی مجلسه ، فإذا دخل علیها قامت إلیه فرحبت به ، وقبلت یدیه ... (شیخ طوسی، الامالی، (قم، موسسه بعثة، 1414ق) ص400؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داود (بیروت، دار الفکر،1410ق) ج2، ص522).
[6] . عبد الله بن مسعود قال کنا مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فی المسجد الحرام ورفقة من المشرکین من قریش ونبی الله صلی الله علیه وسلم یصلی وقد نحر قبل ذلک جزور وقد بقی فرثه ( 1 ) وقذره فقال أبو جهل ألا رجل یقوم إلی هذا القذر یلقیه علی محمد ونبی الله صلی الله علیه وسلم ساجد إذ انبعث أشقاها فقام فألقاها علیه قال عبد الله فهبنا أن نلقیه عنه حتی جاءت فاطمة رضی الله عنها فألقته عنه ... (ابن سید الناس، عیون الاثر، (بیروت، موسسه عز الدین للطباعة و النشر، 1406) ج1، ص136).
[7] . عن المعلی بن خنیس ، قال : کان رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) أصبح صباحا فرأته فاطمة باکیا حزینا ، فقالت : مالک یا رسول الله ، فأبی ان یخبرها ، فقالت : لا آکل ولا اشرب حتی تخبرنی ، فقال : ان جبرئیل ( علیه السلام ) أتانی بالتربة التی یقتل علیها غلام لم یحمل به بعد ، ولم تکن تحمل بالحسین ( علیه السلام ) ، وهذه تربته (ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، (قم، موسسه نشر اسلامی، 1417ق) ص132)
[8] . عن علی ( علیه السلام ) قال : غسلت النبی ( صلی الله علیه وآله ) فی قمیصه ، فکانت فاطمة تقول : أرنی القمیص فإذا شمته غشی علیها ، فلما رأیت ذلک غیبته (مجلسی، بحار الانوار، (بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق) ج43، ص157.
[9] . وروی أنه " لما قبض النبی صلی الله علیه وآله امتنع بلال من الاذان وقال : لا أؤذن لاحد بعد رسول الله صلی الله علیه وآله ، وإن فاطمة علیها السلام قالت ذات یوم : إنی أشتهی أن أسمع صوت مؤذن أبی علیه السلام بالاذان فبلغ ذلک بلالا فأخذ فی الاذان ، فلما قال : " الله أکبر ، الله أکبر " ذکرت أباها علیه السلام وأیامه فلم تتمالک من البکاء ، فلما بلغ إلی قوله : " أشهد أن محمدا رسول الله " شهقت فاطمة علیها السلام شهقة وسقطت لوجهها وغشی علیها ، فقال الناس لبلال : أمسک یا بلال فقد فارقت ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله الدنیا وظنوا أنها قد ماتت فقطع أذانه ولم یتمه ، فأفاقت فاطمة علیها السلام وسألته أن یتم الاذان فلم یفعل ، وقال لها : یا سیدة النسوان إنی أخشی علیک مما تنزلینه بنفسک إذا سمعت صوتی بالاذان فأعفته عن ذلک (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، (قم، موسسه نشر اسلامی، چ2، بیتا) ج1، ص298؛ مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص157)
[10] . ترجمه فارسی واژه بکاء عبارت است از: کسی که اهل گریه بسیار است. در میان انسانها چند تن به گریه بسیار مشهور بودند در این باره در روایات آمده است: (ورأس البکائین ثمانیة : آدم ، ونوح ، ویعقوب ، ویوسف ، وشعیب ، وداود وفاطمة ، وزین العابدین ( علیهم السلام ) ، قال الصادق : أما فاطمة فبکت علی رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) حتی تأذی بها أهل المدینة فقالوا لها : قد آذیتینا بکثرة بکائک ، إما أن تبکی باللیل وإما أن تبکی بالنهار ، فکانت تخرج إلی مقابر الشهداء فتبکی) (شیخ صدوق، الخصال،(قم، جامعه مدرسین، 1403ق) ص273).
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] شیوه رفتار با همسر در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان کنید؟
- [سایر] سیره حضرت زهرا سلام الله علیها در رفتار با فرزندان را ذکر کنید؟
- [سایر] آراستگی در «سیره همسرداری »حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه بود؟
- [سایر] حجاب و عفاف فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چگونه بوده و سیره ایشان را بیان کنید.
- [سایر] حجاب و عفاف فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چگونه بوده و سیره ایشان را بیان کنید؟
- [سایر] درباره گریه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و علت و چگونگی آن را توضیح دهید؟
- [سایر] قضیه فدک چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد کرد؟
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] چگونگی شهادت خانم فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت رابیان کنید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).